مترجم : فهیمی،شهلا
نویسنده : کی . ای . اشنیویند،
از دیدگاه سیستمی،پرورش انسان در خـانواده،فرایندی تکاملی و تعاملی است.گرچه خانواده مجموعهای متشکل از چندین نفر است،ولی هریک از آنها در مقام عضوی از خانواده،مسیر رشـد خـاص خـود را دارند.با این همه هر عضو با مجموعهء خانواده دارای ارتـباطی تـعاملی است.در مقالهء حاضر،بر پایهء یک تعریف کلی روانشناختی از خانواده،موضوعات و یافتههای پژوهشی،از قبیل: تکوین رفـتار،بـهداشت،ارتـباط در درون و در سطح متفاوت نظام خانواده و نحوهء اقدامات خانواده ارائه میشود.
تعریف خانواده
از زمـانی کـه جـامعهشناسان-حداقل در دنیای غرب-شکل نهادی و همبستهء خانواده را بر هم زدند و این امر سبب تـکثر در اشـکال خـانواده شد،ارائهء تعریفی روشن از خانواده نیز با مشکل روبهرو شد.
راهحلهای متفاوتی برای مـعمای تـعریف خانواده عرضه شدهاند و مفهوم خانواده از واحدی قانونی که در آن دو جنس مخالف در یک مکان زنـدگی مـیکنند و از نـظر خونی یا غیرخونی در ارتباط با یکدیگرند،به مجموعهای متشکل از افراد نامعلومی که به خـواست و اراده خود عنوان خانواده را بر خود نهادهاند،وسعت یافت.نتیجه اینکه،خانواده را میتوان گـونههای خـاصی ازنـظامهای ارتباطی عمیق که حفظ حدود،آرامش،صمیمیت و ثبات برای آنها جنبه حیاتی دارد،تعریف کرد.ایـن ویـژگیها،هرچند به طور تجربی کموبیش متغیرند،اما عناصری برای تعریف خانواده بـه شـمار مـیروند.این تعریف نه تنها شامل انواعی از خانوادههای غیرسنتی که در جامعهء مدرن بـه سر میبرند نیز میشود،بلکه بر پایهء روانشناسی درستی استوار است و ایـن جـنبه را نیز دربر میگیرد که چگونه و به چه میزان افراد بر هم تأثیر میگذارند و از موقعیتهای ارتباطی کـه در آن زنـدگی میکنند،تأثیر میپذیرند.عامل مهم دیگری که باید در نظر داشت،طبیعت پویـا و رو بـه رشد واحد«فرد-خانواده»است که در آن هـر فـردی مـیتواند قسمتی از سلسله نظامهای ارتباطی عمیق در تمام دوره زنـدگی خود باشد.
نقش وراثت و بهداشت در زندگی خانواده تکوین رفتار
افراد همخون برخلاف افـراد غـیرهمخون،از نظر ژنتیکی به والدین و خـواهر و بـرادر خود شـبیه هـستند و ایـن امر اهمیت بسیاری در تبیین تفاوتهای فـردی و وجـوه مشترک افراد یک خانواده دارد.اطلاعات مربوط به تکوین رفتار از اوایل دهه ۱۹۸۰ بـه ایـنسو افزایش زیادی کرده است،به ویـژه درباره تکوین رفتارهای وابـسته بـه رشد.بر پایهء اطلاعات فـراوانی کـه بیشتر آنها از کشورهای انگلیسی،آمریکایی و اسکاندیناوی به دست آمدهاند،این نتایج دربارهء شـکلگیری و تـکوین رفتار حاصل شد۱:
الف)گونههای شـناختی و مـتغیرهای مـربوط به شخصیت اجـتماعی-عـاطفی افراد ریشهء ژنتیکی دارنـد.
ب)از دیـدگاه رشد،تأثیرات ژنتیکی اهمیت زیادی در تبیین تفاوتهای فردی دارند.
ج)تجربیات مربوط به خانواده،مـانند درک آغـوش گرم خانواده تا حدودی به تـأثیرات ژنـتیکی ارتباط دارنـد.
د)تـأثیرات مـحیطی غیرمشترک مانند نحوهء بـرخورد خاص پدر و مادر یا خواهر و برادر با کودک،نسبت به عواملی مانند موقعیت اجتماعی-اقتصادی خـانواده و شـیوهء رایج تربیت خانوادگی که بر هـمه فـرزندان بـه طـور یـکسان اعمال میشود،بـیشتر مـوجب افزایش تفاوتهای فردی میشوند.
مورد آخر تا حدودی بیانگر این مسأله است که چرا بچههایی کـه در یـک خـانواده پرورش یافتهاند،با هم متفاوتند،هرچند استعداد ژنـتیکی خـاص در هـریک از آنـها نـیز مـمکن است موجب تفاوتهای سنخ پدیداری شود؟
خانواده و بهداشت
شواهد بسیاری نشان میدهند که به طور متوسط،افرادی که ارتباط زناشویی طولانیمدت دارند،از نظر جسمانی و روانی سالمتر از افرادی هـستند که به صورت مجرد یا طلاق گرفته زندگی میکنند.برای مثال آمار مرگومیر افراد مجرد در ایالات متحده،در میان زنان،۵۰ درصد و در میان مردان،حتی ۲۵۰ درصد بالاتر از افراد متأهل است. علل مـرگومیر در افـراد مجرد یا مؤلفههایی مانند سرطان ریه، خودکشی،تصادفات،نرخ بسیار بالاتری نیز دارد.علاوه بر اینها اختلالات شخصیتی،مانند اضطراب و افسردگی در بین این گروه شایعتر است.برای نشان دادن دامنهء ایـن تـفاوتها،میتوان در این موارد نیز اشاره کرد:افراد سالم،تمایل بیشتری به یافتن همسر دارند، حمایتهای ویژه اجتماعی و عاطفی در انتخاب شیوهء زندگی
کمخطر،انجام فـعالیتهای پیـشگیرانه و رعایت بهداشت از سوی زنان،در سایه این ارتباطهای عمیق و طولانی مدت به دست میآید. در اینجا باید تأکید کنیم که این یافتهها براساس میانگینهای نمونه بـه دسـت آمدهاند و نمیتوان آنها را بـه هـمه زمینهها تعمیم داد.برای مثال دلایلی وجود دارد که نشان میدهد تأثیرات مثبت زندگی مشترک، روابط رضایتبخش و به دور از ناراحتی زوجین را به دنبال دارد.
کسانی که زندگی مشترک بادوامی دارند،مایلند از وجود عاملی کـه حـمایت کنندهء سلامت آنها باشد،برخوردار باشند.این قاعده برای زمانی که آنان در نقش والدین ظاهر میشوند،درست نیست.بهطور متوسط،زنان و شوهرانی که دارای فرزند هستند،بسیار بهتر از آنانی که بـچه نـدارند صاحب زنـدگی مطلوب نیستند و احتمال دارد آنان نیز با مخاطرات جدی روبهرو شوند.از میان عوامل اثرگذار بر سلامت خانواده،مـیتوان به این موارد اشاره کرد:منابع مالی کافی خانواده، وجود مـراکزی بـرای مـراقبت از کودک،همکاری و حمایت همسر و خویشاوندان در نگهداری کودک و انجام خردهکاریهایی در منزل.۲
خشونت خانواده
در مواردی،خانواده خود تبدیل بـه تـهدید کنندهء سلامت افراد میشود.این مسأله در جوامع غربی به ویژه در مورد کودکان و زنـان و هـمچنین بـه طور روزافزونی در مورد اعضای مسنتر خانواده بیشتر به چشم میخورد و اصالت انسانی آنها به وسـیله خشونتهای فیزیکی و بهرهکشیهای جنسی زیرپا گذاشته میشود.
مفهوم و شکل خشونتهای خانوادگی از کشوری بـه کشور دیگر فرق مـیکند.ایـن تفاوت را در قوانین مربوط حقوق کودکان و زنان، آمار جنایت و همینطور تخمین تعداد ناشناختهء افرادی که مورد آزار و اذیت و بهرهکشی جنسی واقع شدهاند،نیز میتوان دید.قطع نظر از رشد بیتوجهی به کودکان در کشورهای جـهان سوم که از نظر مالی در محرومیت به سر میبرند،شواهد محکمی در دست است،حاکی از رشد سریع خشونتهای خانوادگی در جوامع صنعتی غرب.در مجموع،دربارهء عوامل و پیامدهای خشونت و بیتوجهی خانوادهها، تحقیقات خوبی انجام شـده اسـت که پیشنهاد طرحی چندبعدی برای تغییر در عواملی چون:دشواریهای اقتصادی،تنیشهای فردی و اجتماعی،عزت نفس پایین،انتظارات غیرواقعی از تربیت کودک و سابقه خشونت در خانوادهها را به دنبال داشته است.در بررسیهای متعددی کـه در ارتـباط با پیامدهای بدرفتاری با کودکان انجام شده است،این نتایج مشابه به دست آمدهاند:کودکانی که مورد بدرفتاری قرار گرفتهاند،تمایل زیادی به پرخاشگری دارند،مشکلات رفتاری درونی و بـیرونی زیـادی از خود نشان میدهند،در ارتباط با دیگران کمتر احساس همدردی میکنند،در ایجاد ارتباط با همسالان خود مشکلات زیادی دارند و در انجام وظایف شناخته شدهء خود ضعیف عمل میکنند.
با اینکه تـاکنون بـرنامههایی از ایـن دست نتایج قابل توجهی را بـه بـار آوردهـاند،اما با توجه به این یافتهها فعالیتهای پیشگیرانه ضروری به نظر میرسد.۳
روابط خانوادگی
تعداد ارتباطهای ممکن خانوادگی براساس تعداد اعـضای خـانواده بـه طور تصاعدی بالا میرود.برای مثال در یک خـانوادهء چـهار نفری، میتوان ۱۱ گروه(۶ گروه دوتایی،چهار گروه سهتایی و یک گروه چهارتایی)از اعضا تشکیل داد.به این مسأله میتوان نوع روابـط مـوجود مـیان اعضای خانواده(برای مثال،رابطه میان پدر و مادر،خواهر و برادر،والدیـن و فرزندان و…)را نیز افزود.ارتباطهایی که خانواده و زیرمجموعههای آن را با واحدهای دیگر اجتماع پیوند میدهد،مانند خانوادهء گسترده و همسالان،در ایـن تـحقیق مـنظور نشدهاند.به دلیل اهمیت این الگوهای پیچیده ارتباطی،بعضی از انواع مـهم ارتـباطهای درون خانواده را به اختصار بیان میکنیم:
رابطه زوجین
نظر به اینکه زن و شوهر معمار نظام خانواده هستند،چـگونگی ارتـباط آنـها،تأثیر بهسزایی بر سلامت فردی،رضایت آنان از زندگی و شیوهء برخورد آنها بـا فـرزندانشان دارد.یـک راه برای درک بهتر چگونگی ارتباط همسران،تجزیه و تحلیل تجربیات ارتباطی و رفتارهای مشابه زوجین افـسرده و غـیرافسرده اسـت.طبق تحقیقات انجام شده،زوجهای افسرده از طریق تعدادی مهارتهای ارتباطی نادرست مانند عدم تـوجه بـه سخنان دیگران،خودرأیی،افزایش رفتارهای توأم با کشمکش و حفظ باورهای غلط قابل تـشخیصاند. هـرچند مـطالعات طولی آینده نیازمند شکافتن و بررسی بیشتر علل و عوامل دارد ولی به نظر میرسد روابط تیرهء زوجـین و کـشمکشهای بین آنان تأثیر منفی روی پرورش شخصیت کـودکان بـه ویـژه پسران میگذارد.
روابط والدین و فرزندان
در میان وظایف اجتماعی بسیار مهم،مراقبت از کودکان و جامعهپذیر بار آوردن فـرزندان بـه میزان زیادی به خانواده محول شده است.توجه به تأثیرات متقابل و ویـژهء فـرزندان و والدیـن به خودی خود و همچنین توجه به تأثیرات بافتی و سیستمی مانند وراثت،خلق و خوی کودک،شـخصیت و سـابقه ارتـباطی والدین،ارتباط زوجین، محل کار،حمایتهای اجتماعی و منابع مالی باعث شده اسـت کـه الگوهای نظری برای کشف عوامل تعیین کننده،ملازم و پیامدهای نقش پدر و مادر به طور چشمگیری پیچیده شـود.بـه علاوه پیشرفتهای نظری به ویژه استفاده از روشهای تعلق و یادگیری اجتماعی،وجود بـرخی هـمگراییها را در ارتباط با پرورش رفتار مناسب در فرزندان و بزرگسالان ثـابت کـرده اسـت.به طور خلاصه،والدین،فرزندان خود را در مـحیطی آکـنده از مهر و محبت و تفاهم،با اصولی روشن و معقول،با فراهم کردن زمینهء ارتقای شـخصیت و ایـجاد موقعیتهایی که به استقلال آنـها کـمک کند،پرورش مـیدهند.آنـها دوسـت دارند فرزندانشان دید مثبتی نسبت بـه خـود داشته باشند و از نظر عاطفی پایا، از لحاظ اجتماعی لایق،از سوی همسالان مورد پذیـرش،از نـظر تحصیلی موفق و ذاتا مستقل باشند.۴بـههرحال،طرح کلی رشد بـاید از نـظر عوامل تعدیل کنندهای که در بـالا ذکـر شد،واجد شرایط باشد. بنابراین هر مسیر رشد باید دارای گشتالت منحصر به فـرد و بـسیار خاص خود باشد.البته ایـن نـتایج فـقط در مورد طرحهای اجـتماعی و ارزشـهای انسانی که مشخصا بـرای جـامعهء غرب تعریف شدهاند و باید توجه داشت که،نظام ارزشی دنیای شرق با نظام ارزشـی دنـیای غرب کاملا متفاوت است و بیشتر روی ارزشـهایی هـمچون خونگرمی،آرامـش و تـفکر مـنفعل تکیه دارد.برای اطمینان از انـتقال صحیح این ارزشها،وظایف جامعهپذیری والدین کاملا متفاوت از استانداردهای غرب نشان داده شده است.
روابط خـواهر و بـرادر
با وجود کاهش نرخ تولد در کـشورهای صـنعتی،هـنوز هـم ارتـباط خواهر و برادر بـه طـور چشمگیری به جریان پرورش فردی و خانوادگی کمک میکند.جدای از اینکه ویژگیهای ساختاری گروههای خواهر و برادر(فاصله سـنی و تـوزیع جـنسیت)بر ارتباطهای درون خانواده و فراخانواده تأثیر میگذارد.بـیشتر تـجزیه و تـحلیلهای رفـتاری نـشان دادهـاند که رفتار والدین نیز به شدت بر چگونگی ارتباط خواهران و برادران تأثیر دارد.خواهر و برادری که با رفتارهای تبعیضآمیز والدین خود مواجه میشوند،ارتباطهای ضعیفی برقرار میکنند و گـرایش به کشمکش دارند و مانند بزرگسالان با مشکلات سازگاری روبهرو هستند.۵ممکن است این مسائل مانع از انجام فعالیتهای پرورشی فرزندان،مانند مراقبت از والدین مسن و کمکهای متقابل مالی و بهداشتی در چرخه زندگی آنـها شـود.با اینکه ارتباط خواهران و برادران در سالهای بعد زندگی،نزدیکتر و تقریبا بدون حالت رقابتآمیز است،اما به تحقیقات بیشتری در زمینهء دستیابی به راههای گوناگون پرورش مناسب خواهران و برادران در طول زندگی نـیازمندیم.
روابـط بین نسلی
در حال حاضر،با افزایش توقعات زندگی،احتمال بیشتری وجود دارد که سه یا حتی چهار نسل بتوانند با هم زندگی کنند.ارتـباط بـین پدربزرگ و مادربزرگ یا جد پدری و مـادری بـا نوهها و نتیجههایشان معمولا از سوی هردو طرف حسنه بوده است و تأثیرات متفاوتی که تعدیل کننده این ارتباطهاست از وجود عوامل مؤثر و ریشهای خاصی خبر میدهد.بـنابراین بـه طور متوسط مشاهده شـده اسـت که اگر کودکان احساس کنند،ارتباط عاطفی بین والدین و پدربزرگ و مادربزرگشان رضایتبخش است،ارتباط نزدیکتری با پدربزرگ و مادربزرگشان برقرار میکنند.با این همه،ارتباط بین نسلها میتواند نه تنها رضـایتبخش نـباشد بلکه زیانبخش نیز باشد.برای مثال،سابقه خشونت و طلاق خانواده مولفهای قوی است که ممکن است از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.الدر و همکارانش در کتابی۶مکانیسم فرایند انتقال میان نسلها را شـرح مـیدهد.آنان بـا پیوند دورههای زندگی چهار نسل و بررسی آن این موضوع را اثبات کردند که بیتفاوتی،مراقبت بیشازحد و رفتارهای خصمانه پدر و مـادر،تأثیرات زیانبخشی روی شخصیت و ارتباط زناشویی فرزندان دارد و زمانی که آنها دارایـ فـرزند شـدند نمیتوانند نقش پدر و مادری خود را به خوبی ایفا کنند.روتر در کتابش۷رفتار مادرانی را که در محیط خانواده بزرگ شـدهاند بـا مادرانی که در مراکز کودکپروری تربیت یافتهاند،مقایسه میکند و نتیجه میگیرد،مادرانی که در کـودکی،بـه عـلت جدایی یا ناسازگاری پدر و مادرشان،به این مراکز سپرده شدهاند،نقش مادری خود را به درستی ایـفا نمیکنند.مخصوصا اگر این اتفاق قبل از چهار سالگی رخ داده باشد.این نتایج بـا نتایجی که از یک پژوهـش نـظری به دست آمده است،به خوبی مطابقت دارند.با این همه باید گفت که هم منابعی درونی و هم منابعی بیرونی(مانند علایق شخصی،حمایت وابستگان، دوستان یا همسر)وجود دارند کـه به عنوان عواملی حمایت کننده در برخورد با شرایط نامطلوب زندگی افراد را یاری میدهند.
مداخلهء خانواده
با وجود اینکه تاکنون پژوهشهای انجام شده روی پرورش افراد خانواده،براساس عدم مداخله در ماهیت عمل خـانواده بـوده است، اما درخواستهای بسیاری مبنی بر افزایش روشهای مداخله محور برای مطالعهء فرد در خانواده وجود دارد.از زمان پیدایش «خانواده درمانی»به عنوان یک روش معالجه نظامدار خاص،امید بسیاری به این روشـ بـسته شده است.هرچند خانواده درمانی نمونهء کاملا برجستهای از مداخله برای درمان است،ولی نیاز است روشهای غیر دارویی پذیرفته شود.روشهای مداخله محور به طور اختصار شرح داده خـواهد شـد.
خانواده درمانی
خانواده درمانی یک روش معالجهء انعطافپذیر است.به بیان دیگر الگوها و مکاتب بسیاری در زمینه خانواده درمانی وجود دارند که روشهای نظری خانواده درمانی را تدوین میکنند.این روشهای نـظری در درمـانهای خـاص با افزودن مؤلفهای سیستمی بـه هـستهء نـظام درمانگری مورد استفاده قرار میگیرند.در محدودترین شکل،خانواده درمانی روش تشخیصی دقیق برای از میان برداشتن اختلالات فردی و خانوادگی است.
مشاوره درمانی
خـانواده درمـانی،اسـاسا متوجه تغییر درمان است،و مشاوره خانوادگی معالجه اخـتلالات کـموبیش جدی فردی و خانوادگی رت
ا به عهده نمیگیرد.مشاورهء خانوادگی روشی است که از طریق جمعآوری اطلاعات،تشویق افراد به یـافتن راهـهای مـمکن و کمک به آنها در حل مشکلات توسط خودشان،به خانوادهها یـاری میرساند. بنابراین مشاورهء خانوادگی تنها به درمان مشکلات روانی محدود نمیشود،بلکه به زمینههایی که خانوادهها را با دنـیای خـارج ارتـباط میدهد،راه یافته است.برای مثال،مدرسه،محل کار،همسایه و جـامعه.
مـداخله پیشگیرانه خانواده
پیشگیری خانواده به بهینهسازی جریان پرورش در خانوادههایی که نیاز به خدمات درمانی بالینی اولیه دارنـد،مـیانجامد.هـمچنین، مداخله پیشگیرانه،آثار مثبتی بر مراقبتهای پس از درمان و تداوم درمان میگذارند.این روشـها اسـاسا بـر مبنای تدارک اطلاعات و پرورش مهارتهای اجتماعی برای افزایش ارتباط و پرورش تواناییهای حل مسأله هستند.پژوهـشهای انـجام شـده روی غنیسازی خانواده، مشاوره طلاق با خانوادههایی که دارای عضو اسکیزوفرنی هستند، اهمیت و تأثیر اقدامات پیـشگیرانه را تـا حدودی به نفع فرد و خانواده تأیید میکند.
خط مشیگذاری خانواده
خط مشیگذاری خانواده در سطوح مـختلف،روش پیـشگیرانه دیـگری است برای کمک به اعضا تا بتوانند به خوبی با زندگی کنار بیایند.نـوع و چـگونگی اقدامات دولتی در فراهم کردن سلامت خانوادهها از کشوری به کشور دیگر تفاوت بسیار دارد.دخـالت دولتـ در ارتـباط با مسائلی مانند انتقالات مالی،حمایت از مراکز کودکپروری،ترک والدین،قوانین طلاق یا حضانت فـرزند،اسـت که نشان میدهد اقدامات سیاسی خانواده به چه اندازه در ساختار جریان زنـدگی خـانواده مـؤثر است.اینجاست که دانشی که بر پایه روانشناسی خانواده استوار است در خلق و ارزیابی برنامههایی بـرای تـقویت مـنابع و خودنظمجویی خانواده،نقش مؤثری دارد.
زیرنویس۵۲
(۱). Plomin R,Rende R 1991 Human behavioral genetics.Annu.Rev. Psychol.42:161-90
(۲). Ross CE,Mirowsky J,Goldsteen K 1990.The impact of the family on health:The decade in review.J.Marriage Fam.52(4):1059-78
(۳). Gelles R J,Conte J R 1990 Domestic violence and sexual abuse of children:A review of research in the eighties.J.Marriage Fam.25(4): 1045-58
(۴). Belsky I 1990 Parental and nonparental child care and children”s socioemotional development:A decade in review.J.Marriage Fam. 52(۴):۸۸۵-۹۰۳
(۵). Dunn J,Stoker C 1989 The significances insiblings” experiences within the family .In:Kreppner K,Lerner R M(eds.)1989
(۶). Elder G H,Liker J D,Cross C 1984-Parent-child behavior in the great depression:Life course and intergenerational influences,In:Balhes P B,Brim O G(eds.)1984 Lifespan Development and Behavior,Vol. 6.Academic Press,New York
(۷). Rutter M 1988 Function and consequences of relationships:Some psychopathological considerations.In:Hinde R A.Stevenson-Hinde J (eds.)1988
منبع:۵۳
Schneewind K.A(1994)”Family Influences on Human Development”, Encyclopedia of Educational psycholgy,New York:Pregamon Press
————————-