گفتوگو با عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا درباره پدیده اوباشگری
آموزش و پرورش به پلیس کمک کند
سیاوش پورعلی خبرنگار گروه جامعه روزنامه وقایع اتفاقیه
در دو دهه اخیر نیروی انتظامی با درخواستهایی که از سوی مردم دریافت کرد و باتوجه به وضعیت جامعه دست به برخورد فیزیکی با اراذل و اوباشی زده که میتوان آنها را مخل حقوق شهروندی نامید. پلیس بهویژه پلیس تهران بزرگ با توجه به سیاستهایی که مدنظر مسئولان آن قرار دارد با طرحهایی سعی دارند به مبارزه با این افراد دست بزنند. نباید فعالیتهای پلیس را در انهدام باندهای زورگیری و اراذلی که حداقل در تهران میبینیم نادیده گرفت، ولی این اقدامات بهدلیل اینکه از سوی سایر مسئولان، نهادها و ارگانها حمایت نمیشود باعث شده تا این افراد تنها تا زمانی که در زندان هستند و در جامعه حضور نداشته باشند آنها را نبینیم و پس از اتمام دوران محکومیت مجدد به چرخه خلاف جامعه باز میگردند. یک جامعهشناس معتقد است: «به دلیل عدم وجود زیرساختها در مدارس نمیتوان شاهد کاهش این آسیب اجتماعی باشیم و آموزشوپرورش باید در این خصوص اقدامات جدی و علمی را در نظر بگیرد و سیاست خود را تغییر دهد». افرادی که ما آنها را اراذل و اوباش میخوانیم متاسفانه در دوران کودکی و نوجوانی که جزو حساسترین زمان تربیت و اجتماعی شدن فرد محسوب میشود توسط خانوادهای که او هم آموزش صحیحی ندیده است بهجای ورود به چرخه جامعه با استفاده از مدلهایی که نمایانگر ناهنجاری است مخالف جامعه حرکت میکنند و شاید حتی خود مجرم هم در برخی مواقع نداند فعالیتهایی که انجام میدهد تخطی به حقوق شهروندی است. پلیس تنها نهادی نیست که باید با این افراد برخود کند، دراینزمینه سایر دستگاهها مانند آموزشوپرورش که انتقادهای زیادی در نحوه تربیت دانشآموزان به عملکردش وارد است، باید به این مورد توجه کند که برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی جامعه «به او نیاز دارد». در این خصوص گفتوگویی با یک جامعهشناس و استادیار دانشگاه انجام دادهایم که در ادامه میخوانید.
یعقوب موسوی، عضو هیاتعلمی و استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا در مورد اینکه آیا برخورد نیروی انتظامی در طرحهای جمعآوری اراذل و اوباش تاکنون توانسته باعث کاهش این آسیب اجتماعی شود و آیا پلیس به تنهایی میتواند این موضوع را کاهش دهد به «وقایعاتفاقیه» میگوید: در همه جوامع جهان روشهای منطقی مختلفی درباره برخورد با اراذل و اوباش و متخلفانی که آرامش و حقوق شهروندان را برهم میزنند وجود دارد و پلیس بهعنوان یکی از مراجعی است که باید با این پدیده به مبارزه بپردازد ولی نباید فراموش کنیم که این تنها پلیس نیست که باید با آنها برخورد کند زیرا افرادی که ما آنها را اوباش و مجرم مینامیم در مدارسی رشد کردهاند که نظام آموزشی که انتقادهایی را به همراه دارد، نتوانسته به خوبی آنها را تربیت و تحویل جامعه بدهد.
آیا ما در کشورهای دیگر هم شاهد چنین برخوردهایی از سوی پلیس هستیم؟
بله، در کشورهایی مانند سوئد، انگلیس و برخی دیگر از کشورهای اروپایی برخورد و جمعآوری خلافکارانی که نظام و آرامش عمومی را با جرایمی مانند زورگیری، سرقت مسلحانه، آزارهای خیابانی و… برهم میزنند وجود دارد که این موضوع در ایران هم باتوجه به وضعیت جامعه با ابتکارات و استراتژیهای دیگری در دستور کار قرار میگیرد.
مزاحمتها و اوباشگریها باعث حس ناامنی در شهروندان میشود و مردم از پلیس بهعنوان مسئول آرامش و امنیت شهر در هرکجای جهان میخواهند با این افراد برخورد گند، ولی آیا به غیراز پلیس دیگر سازمانها و نهادها فعالیتهایی که برای پیشگیری از بهوجود آمدن جرم توسط مجرمها صورت میگیرد، توانستهاند درست عمل کنند یا خیر؟ اگر بخواهیم جواب این سوال را بدهیم، باید بگوییم خیر زیرا موضوع اراذل و اوباش و دیگر جرمهایی که مخل آسایش عمومی شهروندان میشود همچنان ادامه دارد و نباید بگوییم چون پلیس آنها را دستگیر کرده است دیگر چنین افرادی در جامعه حضور ندارند.
آیا این نوع رفتارها از نظر علمی میتواند اینگونه جرمها را کاهش دهد؟
از نظر علمی این نوع رفتارها و سیاستهایی که پلیس در برابر اراذل و اوباش دارد، پایدار و کاهش دهنده جرم نخواهد بود زیرا علم جامعهشناسی این نوع رفتارها را موقت میداند. در برابر این افراد و جلوگیری از گسترش فعالیتهای آنها باید زیرسازیهایی در جامعه بهویژه در مدارسی که شاگردان آن سابقه جرم دارند انجام بگیرد. باتوجه به فقدان زیرساختهای اجتماعی و عدم آموزش عمومی در مورد احترام به حقوق شهروندان برخورد با اراذل و اوباش که توسط نیروی انتظامی صورت میگیرد مانند برخورد با دستفروشان است.
در این خصوص هم دستفروشان بهدلیل بحران اشتغال و بیکاری با قرارگرفتن در پیادهروها به حقوق شهروندان تجاوز میکنند و ماموران شهرداری هم هر از چندگاهی با آنها برخورد کرده و با سختگیری سعی میکنند محل تردد شهروندان را برایشان آماده کنند، ولی میبینیم که این نوع برنامهها عملا نتیجه مطلوب را نداشته است؛ زیرا ما همچنان حضور دستفروشان را در خیابانها میبینیم.
در این خصوص خود شهرداری باید برای ساماندهی دستفروشان طرحهایی داشته باشد، ولی فعالیت پلیس متفاوت است، ناجا درباره برخورد با اراذل و اوباشها تنها وظیفه دستگیری آنها را دارد نه تربیت و پیشگیری. برای جلوگیری از بروز جرمهایی مانند این احتیاج به برنامههای کوتاه مدت و بلندمدت داریم.
آموزش و پرورش یکی از حامیانی است که باید پلیس را در این زمینه یاری دهد.
علت گسترش این نوع جرایم در جامعه به چه عواملی بستگی دارد؟
اوباشگری را باید پدیده مدرنی بنامیم که معلول شرایط موجود در شهر است. عدم توسعه اقتصادی و فرهنگی شهری و عقبماندگی مراکز آموزشی که مسئولیت پرورش نسلها را دارد، باعث شده تا شهری مانند تهران دچار مشکلات بسیاری شود. آموزشوپرورش با برنامهها و آموزشهایی که به دانشآموزان میدهد، باید خانوادههایی را تربیت کند تا فرزندان آن در چرخه اجتماعی شدن تبدیل به اوباشی که ما امروز از آنها بهعنوان تهدیدی برای شهر نام میبریم، نشود. نباید فراموش کنیم که احترام گذاشتن به حقوق شهروندی را باید به کودکان و نوجوانان بیاموزیم. اگر رعایت حقوق شهروندی و خطوط تعرض به آنها مشخص شود مطمئنا شهروندان به آن تمکین میکنند و پس از اینکه ما با جامعهای آموزش دیده روبهرو شویم، میتوانیم شاهد کاهش تعداد اراذل و اوباشهایی باشیم که باعث ناامنی در شهر میشوند.
آیا میتوان گفت اگر به این افراد که ما آنها را اراذل مینامیم آموزش صحیحی داده میشد اکنون چنین وضعیتی نداشتند؟
بله، ما درحالی با مجرمان خیابانی برخورد میکنیم که آنها آموزشهای لازم را ندیدهاند؛ البته که باید با چنین افرادی برخورد کنیم زیرا مردم از پلیس میخواهند، ولی آن سوی موضوع را هم باید نگاه کنیم که این افراد در مدارس خود به صورت اصولی تربیت نشدهاند و احترام به جامعه و حقوق شهروندی را نیاموختهاند که جا دارد مسئولان شهری بهویژه آموزشوپرورش به این موضوع و آینده جامعه دقت کنند و باتوجه به آمار دستگیرشدگان به فکر اصلاح جامعه و تغییر در نظام آموزشی باشند.
برای اصلاح آنها چه راهکارهایی میتوان در نظر گرفت؟
وقتی این افراد با گفتوگو و صحبت و حتی تنبیه قضایی به چرخه جامعه بازنمیگردند و اصلاح نمیشوند، نشان میدهد که برای بازگرداندن این افراد باید یک راهحل اصولی توسط مسئولان مرتبط و پلیس صورت بگیرد. اگر بخواهیم به ارگانها، سازمانها و نهادهایی که در این خصوص باید فعالیت کنند اشاره کنیم، باید نام بسیاری را ببریم. همه دستگاهها میتوانند با همکاری یکدیگر، همچنین کمک گرفتن از روانشناسان جنایی که در دانشگاهها تحصیل کردهاند و در همین رابطه دورهها و تحقیقات بسیاری را دیدهاند زیرا آنها میتوانند با راهنماییهای علمی خود به بهبود وضعیت کمک کنند. بیشک اگر بیش از این از علوم اجتماعی و علم روانشناسی در برخورد با مجرمها استفاده شود ما میتوانیم شاهد نتایج خوبی باشیم.
——————–