مدیریت آموزشی

رهبری مدرسه گامی در راه اعتلای مدرسه

رهبری مدرسه بحثی است که سالهای طولانی به‏عنوان یکی از زمینه‏های اولویت در مدیریت آموزشی مطرح بوده است.با در نظر داشتن این حقیقت،نویسندگان این مقاله سعی کرده‏اند یافته‏های‏ پژوهشی،نظریه‏ها و همچنین تجربیات موجود در زمینهء رهبری‏ مدرسه را گردآوری کرده آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند،این‏ کار،نمونهء بارزی از تجزیه و تحلیل اطلاعات است که فلسفهء حاکم‏ بر تحقیقات ترکیبی و فراتحلیلی را تشکیل می‏دهد.

 

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » پاییز ۱۳۷۶ – شماره ۵۱ (از صفحه ۲۳ تا ۳۶)
عنوان مقاله: رهبری مدرسه گامی در راه اعتلای مدرسه (۱۴ صفحه)
نویسنده : فیلیپ پایل
نویسنده : استوارت اسمیت
نویسنده : فقیهی، فاطمه
چکیده :
کلمات کلیدی :

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۳)


رهبری مدرسه گامی در راه اعتلای مدرسه

معرفی مقاله

ترجمه و تلخیص:فاطمه فقیهی

رهبری مدرسه بحثی است که سالهای طولانی به‏عنوان یکی از زمینه‏های اولویت در مدیریت آموزشی مطرح بوده است.با در نظر داشتن این حقیقت،نویسندگان این مقاله سعی کرده‏اند یافته‏های‏ پژوهشی،نظریه‏ها و همچنین تجربیات موجود در زمینهء رهبری‏ مدرسه را گردآوری کرده آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند،این‏ کار،نمونهء بارزی از تجزیه و تحلیل اطلاعات است که فلسفهء حاکم‏ بر تحقیقات ترکیبی و فراتحلیلی را تشکیل می‏دهد.

اما آنچه در این مقاله مورد توجه خاص قرار گرفته آن است که‏ تلفیق و تحلیل یافته‏های پژوهشی به تنهایی نمی‏تواند یک هدف غایی‏ و نهایی محسوب شود.به همین دلیل نویسندگان سعی کرده‏اند که‏ مضامین عملی متصل به یافته‏های پژوهشی را در عملکردهای مدرسه‏ و تعامل روزمرهء مدیران مدارس با مدیران دیگر،معلمان، دانش‏آموزان و جامعهء پیرامون مدّنظر قرار دهند.وجه مهم و متمایز این کار،تلفیق یافته‏های پژوهشی و نظریه‏ها با تجربیات عملی است. مجریان و دست‏اندرکاران همواره گلایه‏مندند که مطالب و مقالات‏ نظری هیچگاه در کارهای روزانهء آنها تأثیر و فایده‏ای نداشته است؛ زیرا محققان آن‏قدر با محیط مدرسه و مشکلات آن بیگانه هستند که نظریه‏هایی را که در آزمایشگاهها تنظیم می‏کنند هرگز نمی‏تواند در محیطهای واقعی مدرسه و کلاس درس کاربرد داشته باشد.از سوی دیگر،محققان نیز معتقدند پژوهشهایی که برای

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۴)


حل یک مشکل خاص جهت‏گیری شده باشند،فوق‏العاده موردی‏ هستند و نمی‏توانند از جامعیت لازم برخوردار باشند.

از همین‏رو،مقالهء حاضر سعی کرده است مفیدترین جنبه‏های‏ نظریه‏ها را با خردمندانه‏ترین توصیه‏های عملی بیامیزد.ترکیب این دو رویکرد،بویژه در زمینه‏های مشترک آن،می‏تواند بسیاری از مشکلات مطرح شده دربارهء هریک از آنها را مرتفع سازد.

این مقاله به وسیلهء سرکار خانم فاطمه فقیهی ترجمه و تلخیص‏ شده و در اختیار فصلنامهء تعلیم و تربیت قرار گرفته است که به این‏ وسیله از ایشان تشکر می‏شود.

«فصلنامه»

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۵)


مقدمه

مقالهء حاضر ترجمه و تلخیصی از مقالهء”رهبری مدرسه گامی در راه اعتلای مدرسه‏۱″ می‏باشد که از منابع وارد شده به اتاق تهاتری مدیریت آموزشی در مرکز اطلاعات منابع‏ آموزشی‏۲جمع‏آوری شده و به رشتهء تحریر درآمده است.هدف این مقاله،ارائهء دیدگاههای جدید در مورد رهبری آموزشی نیست،بلکه هدف آن جمع‏بندی و خلاصه‏ کردن حجم عظیمی از ادبیات است که مدیران آموزشی مایل‏اند با آنها آشنا شوند.اگرچه‏ بهتر آن است که خوانندگان خود به منابع مراجعه کنند و شرح مفصل نظریه‏ها را که بسیاری‏ از آنها می‏توانند مفید و آموزنده باشند مطالعه نمایند؛اما غالبا برای مدیران پرمشغله چنین فرصتهایی به ندرت فراهم می‏شود.

در این مقاله سعی شده است تا بهترین نظریه‏ها و دیدگاهها در خصوص رهبری مدرسه، به‏گونه‏ای موجز و مختصر ارائه شود.علاوه بر این،در این تحلیل سعی بر آن است که‏ دیدگاههای مشترک نظریه‏های مورد بررسی با یکدیگر ترکیب شوند؛به‏طوری که از مجموع این نظریه‏ها بتوان به نتایج مفید و عملی دست یافت.

نظریه‏ها و دیدگاههای ارائه‏شده در مقاله تنها به نظریه‏های محققان و ادبیات تحقیقی‏ خلاصه نمی‏شود،بلکه دیدگاههای دست‏اندرکاران را نیز شامل می‏شود.در جمع‏آوری‏ نظرات و دیدگاههای گروه اخیر،علاوه بر استفاده از مطالب مکتوب،از مصاحبه‏های‏ صورت گرفته نیز،استفاده شده است.

این جمع‏آوری،تحلیل و نگارش توسط فیلیپ پیل‏۳و استوارت اسمیت‏۴انجام شده که‏ اولی مدیر اتاق تهاتری مدیریت آموزشی در مرکز اطلاعات منابع آموزشی(اریک)و نیز استاد دانشگاه اورگان و دومی معاون انتشاراتی اتاق تهاتری در مرکز فوق است.

رهبری مدرسه گامی در راه اعتلای مدرسه

همه می‏دانید که رهبری،اصلی مهم و اساسی در پیشبرد هر کار جمعی است.چرا بعضی‏ از کمپانیها،گروههای کاری و مدارس موفق هستند و برخی دیگر نه؟غالبا در همهء این‏ موارد خطاب و عتاب متوجه مدیران مربوط است.واران بنیس‏۵و برت نانوس‏۶پس از مصاحبه‏های متعدد با رهبران چندین کمپانی و مدرسه چنین نتیجه می‏گیرند:”عاملی که‏ موجب نیرو-گرفتن کارکنان می‏شود و تعیین‏کنندهء شکست یا موفقیت یک سازمان است، رهبری آن می‏باشد.”

رهبری سازمانی چیست؟

تاکنون تعریفهای زیادی از رهبری سازمانی ارائه شده است.برخی از آنها،مانند

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۶)


تعریف جیمز لیفام‏۷،بر تغییر و حرکت به‏عنوان معنایی ضمنی در واژهء”رهبری‏”تأکید می‏کنند و آن را در عبارت‏”رفتاری که آغازگر ساختاری جدید در ارتباطهای متقابل در درون یک نظام سازمانی است‏”تعریف می‏کنند.

تعریفهای دیگری،مانند تعریف کارل ولت‏۸،بر تفاوت بین مدیریت و رهبری اصرار می‏ورزند.این گروه مدیریت را به‏عنوان‏”تلاشهای فکری یا جسمی تعریف می‏کنند که‏ فعالیتهای متفرق را برای رسیدن به یک نتیجهء مطلوب هماهنگ می‏سازد و در آن‏ فعالیتهایی چون برنامه‏ریزی،سازمان‏دهی،نیروبندی و کنترل‏”وجود دارد.حال آن‏که‏ رهبری را”توانایی،مهارت و ویژگی ماهوی یا اکتسابی تعریف می‏کنند که ارتباطهای بین‏ فردی را به نحوی هدایت می‏کند که بر افراد تأثیر می‏گذارد تا عمل موردنظر را انجام‏ دهند.”جان پجزا۹،همین مضمون را در عبارتی ساده‏تر چنین بیان می‏کند که‏”افراد مستوجب رهبری هستند،اما اشیاء نیازمند مدیریت‏”.

تأکید بر ارتباطهای فردی،موضوعی است که در بسیاری از تعریفهای رهبری مشاهده‏ می‏شود.فرد فیدلر۱۰،مارتین چمرز۱۱و لیندا ماهار۱۲معتقدند که رهبری‏”تواناییهایی چون‏ مشاوره کردن،سامان دادن به کشمکشها،القای صداقت و درست‏کرداری و جلب‏رضایت‏ افراد به ماندن در شغل خود”را دربر می‏گیرد.به‏عنوان نمونه‏ای از این مصداق هری‏ ترومن‏۱۳،رئیس جمهور پیشین آمریکا،می‏گفت‏”تعریف من از رهبر در یک کشور آزاد کسی است که می‏تواند مردم را به انجام آن کارهایی که مایل به انجام آن نیستند یا در انجام‏ آن اهمال می‏ورزند ترغیب کند؛به‏طوری که آن کارها را حتی باعلاقه و اشتیاق هم انجام‏ دهند”.

یکی از بهترین تعریفها برای رهبری،تعریفی است که توسط جرج تری‏۱۴ارائه شده‏ است:”تأثیر گذاشتن بر افراد برای تلاش مشتاقانه در جهت اهداف گروهی‏”.در همین‏ ارتباط تعریفی ساده‏تر به وسیلهء اسکات تامسون‏۱۵وجود دارد که:”رهبری یعنی انجام‏ کارها توسط افراد تحت سرپرستی‏”.در این تعریف دو چیز مستتر است:به انجام رساندن‏ کارها و تأثیر گذاشتن بر افراد.

در بحث رهبری مدرسه،مطالعات نشان داده است که معلمان بیشترین تأثیرپذیری را از مدیرانی دارند که از”نیروی تخصص‏”برخوردارند؛واژه‏ای که تعبیر ساده‏تر آن همان‏ شایستگی است.معلمان هرگز تحت‏تأثیر قدرت تنبیهی مدیر،موقعیت سیاسی-اجتماعی‏ مدیر یا حتی قدرت تشویقی او قرار نمی‏گیرند.تنها چیزی‏که به شدت آنها را تحت‏تأثیر قرار می‏دهد،این برداشت است که مدیر یک متخصص است؛شایستگی مدیریت را دارد و از عهدهء ادارهء امور برمی‏آید.

باوجوداین،تخصص به تنهایی شرط بسنده و کافی برای رهبری نیست.والتر اولمر۱۶،

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۷)


رئیس مرکز رهبری خلاق در آمریکا،معتقد است که رهبران هنگامی می‏توانند به هدفهای‏ موردنظر خود نایل شوند که علاوه بر تخصص،با حفظ موازین اخلاقی،نظر و حمایت‏ افراد تحت سرپرستی خود را جلب نمایند.او توضیح می‏دهد که:

“رهبری فعالیتی است-فرآیندی تأثیرگذار-که در آن رهبر اعتماد و رضایت متعهدانه‏ سایرین را جلب می‏کند و بدون تشبّث به موقعیت رسمی یا قانونی خود،گروه را به انجام‏ فعالیتهای موردنظر ترغیب می‏نماید.”

در واقع،نفوذ رهبران،علاوه بر تخصص و شایستگی‏شان،محصول یکپارچگی‏ شخصیتی آنان است که با رفتارهای برخاسته از آن،اعتماد دیگران را جلب می‏کنند.

مدرسه قطعا یکی از ساختارهایی است که بیش از هرکجای دیگر،مستوجب رهبری‏ اخلاقی است.

پیش‏فرض‏های مربوط به ماهیت رهبری آموزشی

به‏طور مسلّم،رهبری مستلزم چند عامل است:افراد؛یعنی خود رهبر و افراد تحت‏ سرپرستی او؛تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر،دانش،مهارتها و زمینه‏های اخلاقی و مکان‏ فیزیکی؛یعنی گروه یا تشکیلاتی با ساختار معین،فرهنگ و تاریخچهء خاص خود.

از آنجا که متغیرهای شخصی و زمینه‏ای متعددی در ارائه تعریفی جامع از رهبری‏ دخالت دارند،عجیب نیست که متخصصان،رهبری را از دیدگاههای متفاوتی مورد بررسی‏ و مطالعه قرار داده‏اند.در این‏جا هم سعی بر این است که پیش‏فرض‏های مربوط به ماهیت‏ رهبری آموزشی از دیدگاه خاص این مقاله ارائه شود.

۱-رهبری مهارتی چندبعدی است.

رهبران موفق از چارچوب ارزشها،هدفها و باورهای خود و افراد تحت امرشان بیرون‏ رفته به ماورای آن قدم می‏گذارند.آنها درعین‏حال که بر محیطشان تأثیر می‏گذارند،به‏ محدودیتهای ناشی از بافت محیطی نیز توجه دارند.آنها ممکن است انواع روشها و رویکردهای رهبری را به کار گیرند:سلسله‏مراتبی،گشتاری یا مشارکتی.این در حالی است‏ که اتخاذ این رویکردها بر حسب برداشتهای آنان از خودشان،افراد تحت نظرشان و موقعیت سازمانی،به‏گونه‏هایی متفاوت صورت می‏گیرد.

۲-مدارس باید هم مدیریت داشته باشند و هم رهبری.

بسیاری از آنچه که به‏عنوان رهبری مدرسه تصور می‏شود،در واقع همان مدیریت‏ است.مدیران مدارس عموما برای تبعیت از قوانین،برقراری نظم و انضباط و ادارهء امور به‏ صورت کارآ و در چارچوب بودجهء تعیین‏شده،تربیت می‏شوند.در حالی‏که به گفتهء لی‏ بولمن‏۱۷و تورنس دیل‏۱۸مدارس به داشتن هدفهای خاص،تحرک و تلاش خارج از

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۸)


چارچوب و آرمانهای متعالی نیازمندند؛مسائلی که تنها با یک رهبری صحیح تحقق‏ می‏یابد و مسائلی که نیاز به آن در مواقع بحران یا تحول،بیش ازپیش احساس می‏شود.

به تدریج که نیاز به بالا رفتن کیفیت در مدرسه و ارائه خدمات مؤثرتر بیشتر می‏شود، موضوع رهبری هم بیشترازپیش مطرح می‏گردد.مدیران مدارس باید به‏عنوان رهبران‏ مدرسه،خود تغییر را درک کنند و درعین‏حال،آن را مدیریت نمایند.آنها باید کارکنان‏ مدرسه را ترغیب و در مسائل درگیر نمایند؛باید فرهنگ مثبتی در مدرسه بسازند؛ برنامه‏های کیفی را گسترش دهند؛عملکرد بالا را مورد تشویق قرار دهند؛ارزشیابی از فرآیندها را به فراموشی نسپارند،محصول فرآیندها را بررسی و تحلیل کنند؛در برابر نتایج‏ فرآیندها احساس مسؤولیت نمایند و بهره‏وری انسانی را به حداکثر برسانند.آنها باید با جامعهء اطراف خود ارتباط برقرار سازند و حمایت آنها را جلب نمایند و بالاخره باید مطمئن شوند که مدرسه،دانش‏آموزان را با چالشها و موقعیتهایی که در مقابلشان قرار دارد، آشنا می‏سازد.

در اغلب موارد،امکانات آن‏قدر نیست که یک فرد،مدیریت مدرسه و فرد دیگر، رهبری آن را برعهده بگیرد.از این‏رو،مدیران باید با ویژگیهای یک رهبر نیز آشنا شوند.

۳-رهبری تغییر به همراه دارد.

براساس گفتهء کنت کلارک‏۱۹و میریام کلارک‏۲۰،عمل رهبری بسیار مؤثرتر از روشهای معمول مدیریتی به تحقق اهداف نایل می‏شود.قدرت رهبری در توانایی القای‏ تعهد و جلب‏اعتماد نهفته است.

تأثیر مثبت رهبری مدیران در دههء ۱۹۷۰ از ارزش و اعتبار خاصی برخوردار شده‏ بود.در آن دهه محققان دریافتند که مدارس اثربخش تماما به وسیلهء مدیرانی اداره می‏شوند که اهداف روشنی را برای مدرسه تعریف کرده‏اند و خود بر کیفیت اجرای برنامه‏ها نظارت‏ دارند.

در جمع‏بندی مطالعاتی که روی مدارس اثربخش صورت گرفت،رونالد ادموندز۲۱ نشان داد که رهبری در این‏گونه مدارس یک عامل کلیدی بوده است.همچنین فیلیپ هلینگر و رونالد هک‏۲۳با بررسی همین مطالعات نشان دادن که‏”رهبری مدیر مدرسه می‏تواند در یادگیری دانش‏آموزان تفاوت ایجاد کند”.در واقع،این رهبران با تأثیرگذاری بر سیاستها و هنجارهای مدرسه،عملکردهای معلمان و سایر فرآیندها به‏طور غیرمستقیم بر یادگیری‏ شاگردان تأثیر می‏گذارند.آنچه که همهء این مطالعات به‏طور مشترک به‏عنوان یک رفتار رهبری به آن اشاره کرده‏اند،محور قرار دادن هدف اصلی مدرسه یعنی یادگیری‏ دانش‏آموزان است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۲۹)


۴-نیاز به رهبری در هیچ شرایطی نقض نمی‏شود.

کاهش اقتدار و مسؤولیت مدیران،روندی است که در مدارس و دیگر تشکیلات دولتی‏ به تدریج اتفاق افتاده است.با بالا رفتن قدرت شوراها و مشارکت معلمان،اولیا و معتمدان‏ محلی در تصمیم‏گیری‏ها،این روند در آینده نیز همچنان ادامه خواهد یافت.

ولی هیچ‏یک از این فرآیندها،نیاز به رهبری را نقض نمی‏کند و جایگزین آن نمی‏شود.

در چنین شرایطی ممکن است نقش رهبر از شیوهء رهنمودی به شیوهء آسان‏سازی مبدل شود؛ اما هنوز وظایف زیادی وجود دارد که باید توسط رهبر مدرسه که باید همان مدیر مدرسه‏ باشد،انجام پذیرد.او باید شبکه‏ها و گروههای کاری تشکیل دهد؛اختلافها را برطرف‏ سازد و به‏طور خلاّقانه از آنها استفاده نماید؛دیدگاهی واحد و مبتنی بر اتفاق‏نظر برای‏ مدرسه بپروراند؛از منابع حفاظت کند و آنها را تداوم بخشد و هدف اصلی مدرسه،یعنی‏ یادگیری دانش‏آموزان را در کانون توجه قرار دهد.

حال در مدارسی که معلمان از سطوح تخصصی بالایی برخوردارند و گروههای‏ یادگیری نوگرا را تشکیل می‏دهند،چه باید کرد؟این گروهها معمولا رویکردهای اصلاحی‏ خاص خود را دنبال می‏کنند،با یکدیگر به مبادلهء تجارب و دیدگاهها می‏پردازند و به‏طور جمعی استانداردهای عملکردی بالایی را به اجرا می‏گذارند.

این مدارس ممکن است مدارسی خودراهبر تصور شوند که نیازی به رهبری نداشته و تنها نیازمند مدیری برای ادارهء امور هستند.اما در واقع چنین مدارسی با گروههای‏ تخصصی قوی،نیازمند رهبری مقتدرتری هستند که دیوید کانلی‏۲۴و پاول گلدمن‏۲۵از آن‏ به‏عنوان‏”رهبری آسان‏سازی‏”نام می‏برند.این مدارس مددرسان رهبرانی می‏شوند که‏ قدرت آن را دارند تا از توانایی و ظرفیت متراکم مدرسه در انجام تغییرات،حل مسائل و اصلاح عملکردها استفاده کنند.در مقابل،مدیران آسان‏ساز نیز این توانایی را دارند که از نیرو و انرژی بالای معلمان در جهت نیل به اهداف مدرسه و هدایت آن به‏سوی تغییر استفاده نمایند.

این نوع رهبری دقیقا با تعریف یک رهبر به‏عنوان فردی که می‏تواند با تأثیرگذاری‏ بر افراد،آنها را به تلاشی مشتاقانه در جهت اهداف گروهی ترغیب نماید،هم‏خوانی دارد. تنها تفاوت در این رهبری،یعنی رهبری گروههای تخصصی،آن است که کوچک‏ترین‏ واحدهای تحت سرپرستی به جای افراد،گروهها هستند.

۵-رهبری مدرسه می‏تواند اشتراکی باشد.

اگر این اصل پذیرفته شود که فعالیتهای اشتراکی و گروههای تخصصی نیاز به رهبری را نقض نمی‏کنند،این سؤال مطرح می‏شود که چه کسی باید رهبری را برعهده داشته باشد؟

به‏طور مسلم مدرسه نمی‏تواند بدون حضور و مشارکت فعال مدیر،به وظایف خود به

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۰)


عنوان یک نهاد تخصصی خودانگیز و نوگرا عمل کند.حتی در مدارسی که معلمان‏ گروههای آغازگر و نوگرا را تشکیل داده‏اند،اگر مدیر به وظیفهء خود به‏عنوان نمایندهء تغییر عمل نکند،در واقع به وظیفهء موقعیتی خود عمل نکرده است.

دههء پیشین به فعالیتهای معلمان،حتی در سطح رهبری مدرسه،مشروعیت زیادی داده‏ است.آنها در تحقیقات عملی در کلاس درس،توسعهء نیروی انسانی،مدیریت معلمان، عضویت در شوراها و غیره مشارکت داده شدند.در چنین شرایطی آیا می‏توان پذیرفت که‏ نقش معلمان در رهبری،چیزی در حد یک تشریک‏مساعی ساده باشد؟

مارلین جانسون‏۲۶،طی یک تحقیق چنین اشاره می‏کند:”محققانی که در زمینهء رهبری‏ مدرسه مطالعاتی انجام داده‏اند،آن را چیزی بیش از یک فعالیت فردی تلقی کرده‏اند.”وی‏ همچنین توضیح می‏دهد که‏”احتمال این‏که رهبری مدرسه در بافت در حال تغییر کنونی، یک فرآیند همکوشی و تعاملی باشد که به وسیلهء چند نفر اعمال می‏شود،به صورت یک‏ بحث مسکوت و یک نقطهء کور باقی‏مانده است‏”.تنها تعدادی از مطالعات که رهبران آسان‏ ساز مدارس را مورد بررسی قرار داده‏اند،تا حدودی از این اندیشه که رهبری مدرسه‏ می‏تواند یک فعالیت سازمانی باشد،حمایت کرده‏اند.

به اعتقاد کانلی و گلدمن،رهبران آسان‏ساز سایر رهبران آسان‏ساز را به راحتی‏ می‏پذیرند.این رهبران از قدرتهای رهبری معلمان به نحو احسن استفاده می‏کنند و به تدریج‏ این نوع رهبری که از رهبری فردی آغاز گردیده و به یک عمل جمعی منتهی شده است،به‏ یک ویژگی سازمانی مبدل می‏شود.در این نوع رهبری که معلمان به‏طور مرتب و نظام‏یافته‏ در نقشهای آن مشارکت دارند،مشکلات با روش ساده‏تری حل می‏شود و ادارهء امور از گذران مسائل به شکل موجود خارج می‏گردد.

۶-انگیزهء اصلی در رهبری مدرسه از موضوعهای بسیار مهم است.

آخرین پیش‏فرض ما مهم‏ترین آنها نیز هست:این‏که رهبران مدارس بدانند چرا باید رهبری کنند.رهبر مدرسه باید پاسخ این سؤال را بداند که من چه انتظاری از این موقعیت‏ دارم و تعریف من از موفقیت در این سمت چیست؟بسیاری از افراد بی‏درنگ پاسخ‏ خواهند داد:”به عهده گرفتن سهمی در یادگیری کودکان‏”.اما تأملی صادقانه ممکن است‏ پاسخهای دیگری را هم مطرح کند؛مانند استفاده از حیثیت و منزلت اجتماعی این سمت؛ کسب وجهه و اعتبارات ناشی از این سمت نظیر جلب‏احترام همکاران و ارتقا به سمتهای‏ بالاتر یا حتی کسب درآمد بیشتر نسبت به شغل معلمی.

این خواسته‏ها و انتظارات اگرچه ناروا و غیرقانونی نیستند،اما در مقایسه با کمک به‏ یادگیری کودکان،خواسته‏هایی خودمحور تلقی می‏شوند.عملکرد هرکس در هر شغلی‏ خواسته‏های مختلفی را به همراه دارد؛منافع شخصی و منافع جمعی.هرچند در بعضی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۱)


مشاغل،مانند رانندگی یک ماشین آسفالت،ممکن است انگیزه‏ها اغلب شخصی باشد،اما یک رهبر باید با داشتن تعهد نسبت به خدمت به سازمان و مقدم دانستن دیگران بر خود، استانداردهای بالایی را در سازمان معرفی و تثبیت نماید.به گفتهء رابیندرا کانونگو۲۷و مانوئل مندونکا۲۸،محدود کردن و متمرکز شدن بر انگیزه‏ها و منافع شخصی،موجب‏ چشم‏پوشی از”انگیزه‏ها و منافع جمعی می‏شود که یکی از محتویات اصلی رهبری اثربخش‏ است‏”.

سؤال این نیست که آیا رهبران مدارس انگیزه‏هایی بر محور منافع شخصی دارند یا نه، بلکه پرسش این است که درجه و شدت این انگیزه‏ها تا چه میزانی‏است.آیا رهبر مدرسه با افراد تحت امر و همکاران خود رابطهء خوبی برقرار می‏کند تا مورد احترام آنها قرار بگیرد یا این رابطه را برقرار می‏کند چون برای آنها ارزش قائل است و می‏خواهد از نظرات و مهارتهای آنان در رسیدن به اهداف سازمان بهره گیرد؟آیا او درصدد دستیابی به قدرت‏ بیشتر برای تشخص بیشتر برای خود است یا آن را برای تحقق هدفهای گروهی و سازمانی‏ جست‏وجو می‏کند؟

اینها سؤالهای اساسی هستند که هستهء اصلی ویژگیهای یک رهبر مدرسه را تشکیل‏ می‏دهند و چگونگی پاسخ رهبران و افراد تحت امر آنها به این سؤالها تعیین‏کنندهء موفقیت‏ یا شکست آنان در امر رهبری است.به‏خصوص در آموزش و پرورش که محصول کار فراگیری دانش،مهارتها و ارزشهاست،این موضوع بسیار مهم تلقی می‏شود که رهبر مدرسه به‏عنوان نخستین انگیزه در جست‏وجوی پیشرفت و ترقی برای خود است یا برای کودکان‏ تحت نظر خود.در یک نظرخواهی از مدیرانی که در حال گذراندن تحصیلات تکمیلی‏ خود در دانشگاه کارولینای شمالی بودند،بسیاری از آنها از سیاسی شدن شغلهایشان اظهار نارضایتی می‏کردند.

این مدیران اظهار می‏داشتند که بسیاری از مدیران سخت‏گیر و سخت‏کوش سابق با مدیرانی ملایم‏تر و سیاسی‏تر جایگزین شده‏اند که مصالح شخصی‏شان مهم‏تر از یادگیری‏ دانش‏آموزان و کیفیت کار معلمان است.

این مدیران همواره می‏کوشند تا جلوه‏های بیرونی مدرسه را زیبا و جذاب نگاه دارند؛ آنها تابلوهای اعلاناتی پرزرق‏وبرق،اما بی‏محتوا ترتیب می‏دهند و بر حفظ روابط عمومی حسنه و برگزاری مناسبتها و برنامه‏های نمایشی متعدد که غالبا موجب اتلاف وقت‏ دانش‏اموزان می‏شود و در یادگیری آنها خلل ایجاد می‏کند،اصرار می‏ورزند.برای این‏ مدیران نتایج آزمونهای تستی پیشرفت تحصیلی-که در آنها رتبهء مدرسه معین می‏شود- مهم‏تر از یادگیری منسجم دانش‏آموزان است.

اثبات این پیش‏فرض که انگیزهء اصلی در رهبری مدرسه اهمیت فراوانی دارد،بسیار

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۲)


مشکل است.اما اگر بین آنچه که فرد در یک موقعیت خاص انجام می‏دهد و میزان تأثیری‏ که طرزفکر آن فرد بر عمل او در آن موقعیت خاص دارد ارتباط برقرار کنیم،ممکن است‏ بتوانیم به اهمیت انگیزه در رهبری پی ببریم.برای مثال به عملکرد دو مدیر الف و ب که در یک روز با دانش‏آموزی بی‏انضباط مواجه می‏شوند،توجه کنید.

مدیر الف در مواجهه با دانش‏آموز بی‏انضباط به خاطر می‏آورد که پس از اعتراض‏ معلمان مبنی بر بی‏اعتنایی او نسبت به دانش‏آموزان بی‏انضباط،به آنها قول داده است که در این مورد برخورد جدی‏تری داشته باشد و قوانین مدرسه را اجرا کند.زیرا در غیر این‏ صورت،آنها پیشنهاد می‏کردند که می‏توان ناظری را از منطقه دعوت کرد تا موارد عدم‏ اجرای مقررات انضباطی را مورد بررسی قرار دهد و دربارهء آنها تصمیم بگیرد؛کاری که‏ او به‏هیچ‏وجه تمایلی به انجام آن نداشت و نمی‏خواست این‏گ‏ونه شکایتها به منطقهء آموزشی‏ منعکس گردد.پس دانش‏آموز را از مقررات مربوط به بی‏انضباطی‏اش مطلع می‏سازد و طبق‏ آن مقررات،وی را برای مدت یک روز از کلاس رفتن محروم می‏نماید.

مدیر ب در مواجهه با دانش‏آموز بی‏انضباط،هم براساس مقررات انضباطی و هم‏ براساس خواست معلمان،خود را موظف به اجرای آنها می‏داند.اما او درعین‏حال،مایل‏ است تا آنجا که می‏تواند دانش‏آموز را تشویق کند تا با کنار گذاشتن این نوع رفتارها،نسبت‏ به ادامهء یک زندگی تحصیلی موفق،دلگرم و امیدوار گردد.پس دانش‏آموز را از مقررات‏ مربوط مطلع می‏سازد و طبق آن مقررات،وی را برای مدت یک روز از کلاس رفتن‏ محروم می‏نماید.اما علاوه بر آن،به او اطلاع می‏دهد که برای آن‏که از کلاس عقب نیفتد، از برخی شاگردان خواهد خواست تا مطالب درسی آن روز را برای وی بازگو کنند و تا چند هفته هم خود بر پیشرفت تحصیلی او نظارت خواهد کرد.

با نگاهی از بیرون ممکن است تفاوت عمده‏ای بین این دو نوع برخورد با دانش‏آموز بی‏انضباط مشاهد نشود.دو مدیر با دو دانش‏آموز بی‏انضباط به دلیل یک نوع رفتار خاص، برخوردی مساوی داشته‏اند(محروم کردن او از یک روز کلاس درس).اما مشاهده‏گر باید به درون تفکر و انگیزهء آنها وارد شود تا پی به این تفاوت ببرد.در واقع،تفاوتی هم وجود نخواهد داشت؛اگر تعیین یک معلم خصوصی برای دانش‏آموز بی‏انضباط و نظارت بر تحصیل وی توسط مدیر ب مورد مداقه قرار نگیرد.

تحقیقی که به وسیلهء ساموئل کروگ‏۲۹در مورد ارتباط بین عمل مدیران و نحوهء تفکر آنها انجام شد،این فرضیه را اثبات کرد که الگوهای فکری مدیران بر میزان اثربخشی آنها و سوق دادنشان به‏سوی رهبرانی موفق،مؤثر است.او در این تحقیق نتیجه می‏گیرد که:”در حالی که مدیران مدارس عموما فعالیتهایی را انجام می‏دهند که کم‏وبیش باهم مشابه هستند، ولی راجع به این فعالیتها و دلایل انجام آنها یک‏جور فکر نمی‏کنند.مدیران تأثیرگذار این

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۳)


فعالیتها را از زاویهء فرصتهایی برای تمرین رهبری می‏نگرند و به آنها عمل می‏کنند”.علاوه‏ بر این،او به وجود رابطه‏ای مستقیم بین نمرات رهبری مدیران و یادگیری دانش‏آموزان پی‏ برده و اظهار می‏دارد که:”هرقدر نمرات رهبری مدیران بالاتر بود،نمرات پیشرفت‏ تحصیلی دانش‏آموزان هم بالاتر بود و برعکس،هرقدر نمرات رهبری مدیران کمتر بود، نمرات پیشرفت تحصیلی دانش‏آموزان نیز پایین بود”.

کروگ در مورد نمونه‏هایی از دو مدیر الف و ب اضافه می‏کند که:”یک مدیر،برخورد انضباطی با دانش‏آموز را به‏عنوان یک رفتار سادهء مدیریتی تلقی می‏کند و مدیر دوم به آن‏ به‏عنوان فرصتی برای رساندن پیام تربیتی مدرسه،نظارت بر پیشرفتهای یادگیری و پربار کردن فضای آموزش می‏نگرد”.واقعا چه عاملی موجب می‏شود که این دو مدیر این‏گونه‏ فکر کنند و این‏گونه عمل کنند؟آیا تفاوت فکر کردن آنها و تفاوت عمل آنها در تفاوت‏ انگیزه‏هایشان نیست که یکی عمیقا نگران یادگیری و موفقیت یک‏یک کودکان است و دیگری به موضوعهای سیاسی که در اطراف مدرسه می‏گذرد،می‏اندیشد؟ما نمی‏توانیم‏ پاسخ این سؤالها را از تحقیقاتی مانند آنچه کروک یا سایرین انجام داده‏اند دریابیم؛زیرا پاسخ اینها تنها به آن چیزی مربوط می‏شود که در ذهن مدیران می‏گذرد و در عمل و تعهد آنها منعکس می‏شود.

رهبری از مجموعه‏ای از اعتقادها سرچشمه می‏گیرد و در آنها متجلی می‏شود.مدیری‏ که افکار او بر محور شهرت شخصی‏اش برای مدیریت متمرکز است،قطعا به‏گونه‏ای‏ متفاوت با مدیری که دلسوزانه نگران یادگیری و موفقیت کودکان است،عمل می‏کند. مدیرانی که در مدرسه رهبرانی موفق هستند،نخستین اندیشه‏شان این است که مدرسه برای‏ چه کاری دایر شده است.این اندیشه به آنها دیدگاه و رهنمودی می‏دهد که بر تمامی رفتارها و ارتباط متقابلشان با معلمان،دانش‏آموزان و جامعهء اطرافشان تأثیر می‏گذارد.

خلاصه و نتیجه‏گیری

مباحث ارائه شده در این مقاله از ترکیب و جمع‏بندی یافته‏های تحقیقی،نظریه‏ها و تجربیات موجود در زمینهء مدیریت و رهبری آموزشی در خلال سه دههء متوالی ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به دست آمده است.با چالشهایی که در آینده پیش‏روی ما گسترده است- رشد فزایندهء ثبت‏نام،گونه‏گون شدن بیش ازپیش ترکیبهای جمعیتی و افزایش ناهماهنگ‏ امکانات و بودجه از یک‏سو و نیازها و تقاضاها از سویی دیگر-رهبری مدرسه نقشی‏ اساسی‏تر از آنچه که تاکنون برعهده داشته است،ایفا خواهد کرد.

در این مقاله ابتدا تعریفهای به عمل آمده از رهبری سازمانی،هم در معنای عام آن و هم‏ در معنای خاص رهبری آموزشگاهی،ارائه شده است.سپس پیش‏فرض‏های رهبری از

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۴)


دیدگاه تغییرات سازمانی و مدیریتی عصر حاضر مورد بحث قرار گرفته‏اند.این پیش- فرض‏ها عبارتند از:چندبعدی بودن مهارت رهبری؛نیاز توأمان مدرسه به مدیریت و رهبری؛ملازم بودن رهبری با تغییر؛ضرورت وجود رهبری حتی در گروههای کاری‏ تخصصی؛اشتراکی بودن رهبری و اهمیت داشتن انگیزهء اصلی در رهبری.این پیش‏فرض‏ها هرچند از محتویات و مبانی لازم برای رهبری در محیطهای آموزشگاهی کنونی هستند،اما در واقع محتویات و مبانی کافی برای آن به شمار نمی‏آیند.زیرا بنا به تعریف،رهبری‏ ملازم با تغییر است و این به آن معناست که رهبر و عمل رهبری در چارچوب فهرستی از مبانی تثبیت شده نمی‏گنجد و یکی از ملزومات آن،تصمیم‏گیری و عمل متفاوت و خلاّق‏ در شرایط تغییر است.پس آنچه باید دوباره بر آن تأکید شود،این است که مقاله سعی ندارد نسخه‏ای واحد برای رهبری موفق در مدرسه تنظیم و تجویز کند؛بلکه درصدد آن است که‏ ابتدایی‏ترین و کمترین ویژگیها و مبانی رهبری را که مدیران مایل‏اند از آنها آگاه شوند و به‏ آنها مجهز گردند،در اختیار آنان قرار دهد.

پیشنهادهای کاربردی

در پایان مقاله لازم است با استفاده از نظریه‏های مطرح شده،نکاتی را به منظور ارتقای‏ سطح کارآیی و توانمندی مدیران آموزشی در کشور ارائه نماییم:

۱-آنچه که از نظر همهء متخصصان اهمیت ویژه‏ای در رهبری مدرسه داشته و در واقع‏ پیش‏نیاز رهبری سازمانی محسوب می‏شود،”داشتن اختیار عمل در حوزهء مسؤولیت‏”از یک‏سو و داشتن‏”خلاقیت فردی‏”از سویی دیگر است.هردوی این عوامل باید به‏عنوان‏ اوّلین پیش‏نیازها با یکدیگر جمع شوند تا شاید عمل رهبری در مدرسه تحقق یابد.اما عامل‏ بسیار مهم دیگری که بلافاصله پس از خلاّقیت مطرح می‏شود،دارابودن برخی از ویژگیهای‏ شخصیتی و عواطف انسانی در درجات اعلای آن است که در این مقاله از آن به‏عنوان‏ انگیزهء اصلی نام برده شده است.بسیاری از این عواطف،نظیر احساس مسؤولیت(نه تنها در قبال انجام وظایف محوله،بلکه در جهت بهبود کیفیت آنها)،دلسوزی،خیرخواهی، انعطاف‏پذیری و مانند آن،از عواطفی هستند که باید در یک مدیر تا حد کمال،توسعه یافته‏ و جزیی از شخصیت وی شده باشد و برعکس،ویژگیهایی چون شهرت‏طلبی،مال‏دوستی‏ و مقام‏دوستی باید در پایین‏ترین سطح ممکن قرار گرفته باشد.

۲-بدیهی است دستیابی به گروه بزرگی از مدیران که تمامی صفات و ویژگیهای حسنهء مدیریتی را در حد کمال داشته باشند و درعین‏حال از صفات مذموم مدیریتی هم مبرا باشند،امری تقریبا ناممکن است.آنچه می‏توان به‏عنوان یک پیشنهاد عملی مطرح نمود آن‏ است که نخست باید در انتخاب مدیران مدارس،علاوه بر ملاکهای ظاهری،ویژگیهای‏ شخصیتی-که تشخیص و ارزیابی آنها بسیار هم دشوار است-مورد مداقه قرار گیرند.دوم‏ آن‏که مدیران تازه‏کار باید همواره،هم از طریق آموزشهای آشناسازی و هم از طریق

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۵)


برگزاری جلسات مستمر دوستانه و غیررسمی با همکاران مجربشان،با ویژگیها و مهارتهای‏ لازم برای یک مدیریت موفق آشنا گردند.بسیاری از مدیران تازه‏کار-حتی با داشتن‏ مایه‏هایی از ویژگیهای مدیریتی-ممکن است در ابتدا ندانند در برابر اتفاقهای غیرعادی که‏ نیاز به یک ابتکار عمل و رهبری دارد تا چه حد باید سرسختی و تا چه حد باید انعطاف‏پذیری داشته باشند و از چه راه‏حل‏هایی استفاده نمایند.اینها از جمله مباحثی‏ هستند که غالبا نه از طریق بخشنامه‏های اداری یا کلاسهای ضمن‏خدمت،بلکه از طریق‏ گفت‏وشنودهای غیراداری با گروه همکاران و تبادل تجربیات با آنان،قابل فراگیری و تجربه‏اندوزی است.

خلاصهء کلام آن است که در شرایط کنونی آموزش و پرورش کشورمان و به‏عنوان راه‏حل‏ کوتاه‏مدت،برای انتخاب و تربیت مدیران موفق و دارای ابتکار عمل باید علاوه بر همهء شرایط لازم،اولا،به ابعاد شخصیتی نامزدها توجه ویژه مبذول گردد و ثانیا،علاوه بر برگزاری آموزشهای کلاسی و ضمن‏خدمت برای مدیران،جهت آشناسازی آنان با وظایف‏ روزمره‏شان و تبادل تجربیات و اندوخته‏هایشان،بویژه در مواجهه با شرایط غیرمعمول،از نشستهای غیراداری و غیررسمی برای آنها حداکثر استفاده را به عمل آورد.

پی‏نوشت‏ها

(۱)-. school leadership for excellence,school leadership,eric,1997

(۲)-. eric clearinghouse on educational management

(۳)-. philip k.piele

(۴)- stuart c.smith

(۵)- warren bennis

(۶)-. burt nanus

(۷)-. james m.lipham

(۸)-. carl e.welte

(۹)-. john p.pejza

(۱۰)-. fred e.fiedler

(۱۱)-. martin m.chemers

(۱۲)-. linda mahar

(۱۳)-. harry s.truman

(۱۴)-. george r.terry

(۱۵)-. scott d.thomson

(۱۶)-. walter f.ulmer

(۱۷)-. lee g.bolman

(۱۸)-. torrence e.deal

(۱۹)-. kenneth e.clark

(۲۰)-. miriam b.clark

(۲۱)-. ronald edmonds

(۲۲)-. philip hallinger

(۲۳)-. ronald h.heck

(۲۴)-. david t.conley

(۲۵)-. paul goldman

(۲۶)-. marlenejohnson

(۲۷)-. rabindra n.kanungo

(۲۸)-. manuel mendonca

(۲۹)-. samuel e.krug

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۵۱ (صفحه ۳۶)


منابع

(به تصویر صفحه مراجعه شود)<rco>

پایان مقاله

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا