موفقیت برنامههای خارج ساختن افراد عقب مانده ذهنی از مؤسسههای نگهداری آنان،به عوامل چندی از جمله طرز فکر و نگرش مثبت افراد جامعه بستگی دارد.دراین تحقیق اثر دانش و اطلاعات،در مورد عقبماندگیهای ذهنی،درایجاد طرز فکر مثبت مورد بررسی قرار گرفته است.
آزمودنیهای این تحقیق ۴۱ نفر از دانشجویانی بودند که درشته انتخابی آنها گرایش کودکان استثنایی بود.طرز فکر این افراد درباره افراد عقب مانده،بوسیله پرسشنامه یکسانی دوباره مورد بررسی قرار گرفته است.یکبار قبل از انتخاب گرایش کودکان استثنایی(پیش آزمون)و بار دیگر در پایان آخرین نیمسال تحصیلی(پسآزمون). نتیجه آزمون t در این تحقیق مبین این است که داشتن اطلاعات در زمینه عقبماندگی ذهنی میتواند در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقبمانده ذهنی مؤثر باشد.
تأثیر دانش و اطلاعات در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی
نوشته:دکتر مختار ملکپور
معرفی مقاله
موفقیت برنامههای خارج ساختن افراد عقب مانده ذهنی از مؤسسههای نگهداری آنان،به عوامل چندی از جمله طرز فکر و نگرش مثبت افراد جامعه بستگی دارد.دراین تحقیق اثر دانش و اطلاعات،در مورد عقبماندگیهای ذهنی،درایجاد طرز فکر مثبت مورد بررسی قرار گرفته است.
آزمودنیهای این تحقیق ۴۱ نفر از دانشجویانی بودند که درشته انتخابی آنها گرایش کودکان استثنایی بود.طرز فکر این افراد درباره افراد عقب مانده،بوسیله پرسشنامه یکسانی دوباره مورد بررسی قرار گرفته است.یکبار قبل از انتخاب گرایش کودکان استثنایی(پیش آزمون)و بار دیگر در پایان آخرین نیمسال تحصیلی(پسآزمون). نتیجه آزمون t در این تحقیق مبین این است که داشتن اطلاعات در زمینه عقبماندگی ذهنی میتواند در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقبمانده ذهنی مؤثر باشد.
این مقاله را آقای دکتر مختار ملکپور عضو هیأت علمی دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان در اختیار فصلنامه قرار داده است که به این وسیله از ایشان سپاسگزاری میگردد.
«فصلنامه»
مقدمه
امروز،تعلیم و تربیت و توانبخشی افراد استثنایی از جمله عقبماندگان ذهنی،در بسیاری از کشورهای دنیا،در مرحلهای از تغییر و تحوّل است.جامعه ایران نیز نمیتواند از این روند مستثنی باشد.چنین به نظر میآید که برنامههای تعلیم و تربیت جاری کشور پاسخگوی نیازهای آموزشی و توانبخشی بسیاری از افراد عقب مانده ذهنی ایران نباشد. مؤسسات مملو از افراد عقب مانده ذهنی و جداسازی آنها،خود دلیلی بر این ادعا است.طبق آمار سازمانهای بهزیستی استان اصفهان،جمعیت این استان در سال ۱۳۷۰ بالغ بر ۳۸۰۰۰۰۰ نفر بوده که از این تعداد حدود ۲۷۰۰۰۰ نفر دارای معلولیت جسم و ذهنی میباشند.(۱)
یکی از تحولات نهضتهای اخیر در رابطه با افراد استثنایی،طبیعیسازی و خارجسازی۱از مؤسسه است.بدین معنی که پارهای از افراد عقب مانده ذهنی پس از کسب مهارتهایی در زمینه نحوهء ادارهء خود،از مؤسسه خارج میشوند و در جامعه به زندگی ادامه میدهند.خارجسازی افراد عقب مانده ذهنی از مؤسسه و راه یافتن آنها به جامعه،مستلزم وجود یک جوّ مناسب بویژه طرز فکر حثبت جامعه نسبت به آنها میباشد.
خارجسازی از مؤسسه:
شواهد تحقیقی بسیاری بیانگر اثرات منفی مؤسسه در زمینههای مختلف رشد از جمله کاهش فعالیتهای هوشی،ایجاد اختلالات رفتاری و شخصیتی و نیز برچسب یا انک میباشد.
در یک تحقیق توسط تیزارد(۱۹۶۴)۲،مطالعات انجام شده،در خصوص کودکان عقب مانده ذهنی در انگلستان،مورد بررسی قرار گرفت.در این تحقیق،اثرات زیانآور مؤسسه روی این کودکان،مورد تأکید قرار گرفت.کودکان عقب مانده ذهنی که در مؤسسه نگهداری میشدند،در مقایسه با کودکان عقب مانده ذهنی که در خانه به سر میبردند، بهخصوص در زمینههای تکلّمی و هوش کلامی با توانایی ضعیفتری عمل میکردند. همچنین در این تحقیق نشان داده شده است که،هر قدر کودک مدت زمان بیشتری را در مؤسسه گذرانده باشد در این تواناییها ضعیفتر میگردد.(۲)
روزن و باکستر(۱۹۷۱)۳،اختلالات شخصیتی و رفتاری ۲۰۰ فرد عقب مانده ذهنی ساکن در مؤسسه را مورد مطالعه قرار دادند.نقایص مشاهده شده عبارت بودند از:الف- اعتماد به نفس و رفتارهای انگیزشی کم،ب-ناتوانی شرطی شده،ج-حالت تسلیم و
رضایت،د-رفتارهای نامناسب اجتماعی.(۳).
در یک مطالعه دیگر توسط مک میلان(۱۹۷۷)۴،کودکان مبتلا به سندرم دان۵که در خانه و مؤسسه پرورش یافته بودند در رابطه با توانایی هوشی و حرکتی مورد مقایسه قرار گرفتند.نتیجه مطالعه نشان داد،کودکانی که در خانه پرورش یافته بودند در زمینه هوشی نسبت به کودکانی که در مؤسسه بسربرده بودند برتری داشتند(۴).این در حالی بود که از نظر حرکتی تفاوت چندانی میان دو گروه مشاهده نشده بود.
بهطور خلاصه،میتوان چنین نتیجه گرفت که مؤسسه علیرغم اینکه میتواند دارای جنبههای نستبا مثبت باشد،بهخصوص هنگامی که وضعیت و جو خانه جهت رشد و پرورش کودک مساعد نیست،اما از جنبههای منفی بسیاری برخوردار است.برای مثال،بسیاری از مؤسسات نگهداری،از هیچگونه برنامه آموزشی برخوردار نبوده و هیچگونه آگاهی نسبت به آینده و وضعیت کودک در اختیار والدین قرار نداده و والدین را در برنامهریزی برای کودک مشارکت نمیدادند.از طرفی در مؤسسه،کودک عقب مانده ذهنی داری الگوی مناسبی برای تقلید رفتار نیست؛لذا ناگزیر به تقلید از الگوهایی است که اگر در وضعیت بدتری نباشند،پیشرفتهتر از او نیز نمیباشند.
در پاسخ به مسایل و مشکلاتی که مؤسسات نگهداری برای کودکان و والدین آنان به وجود میآورند و نیز باتوجه به پیشرفتهایی که در زمینه روشهای توانبخشی به وجود آمده است و نیز رعایت حقوق افراد عقب مانده ذهنی در داشتن زندگی با حداقل امکانات طبیعی،راه حلی که در حال حاضر به منظور کاهش اثرات زیانآور مؤسسه و بهبود بخشیدن به وضعیت زندگی افراد عقب مانده ذهنی وجود دارد،خارج ساختن این افراد از مؤسسه و قرار دادن آنان در جامعه میباشد.
طبیعیسازی
خارج ساختن افراد مقب مانده ذهنی از مؤسسه و قرار گرفتن در جامعه،مستلزم داشتن پارهای از مهارتهای اجتماعی و شغلی است.این امر از طریق طبیعیسازی۶فرد عقب مانده ذهنی میسر میگردد.
ولفنر برگر(۱۹۷۲)۷،طبیعیسازی را چنین تعریف میکند:
استفاده از امکاناتی که در حد ممکن جنبه طبیعی داشته باشد تا بدین ترتیب،رفتار و خصوصیاتی را که در حد ممکن با فرمهای اجتماعی مطابقت دارند،به وجود آورد و حفظ
نماید.(۵)
طبیعیسازی را نیز میتوان فرایند به وجود آوردن فرصتهایی دانست که از طریق آن کسب مهارتهایی از قبیل مراقبت از خود،مراقبت از متعلقات شخصی و شایستگی نسبی در تعاملات اجتماعی روزانه با افراد معلول و غیر معلول،میسر میگردد.
ازآنجاکه پذیرش فرد عقب مانده ذهنی را در جامعه،نقش موثری در موقعیت برنامه خارجسازی او از مؤسسه دارد،لذا مشخص ساختن نحوه نگرش و طرز فکر افراد جامعه و نیز شناسایی عواملی که در ایجاد نگرش مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی دارند،حائز اهمیت میباشند.
همراه با روند ادغامسازی،طرز فکر افراد عادی نسبت به افراد عقب مانده ذهنی به عنوان یک موضوع اساسی تلقی میشود(گات لیب و کورمن،۱۹۷۵)۸میگویند:
حرکت اخیر در جهت ادغامسازی اجتماعی افراد عقب مانده ذهنی،دریچه امیدی است که به روی این افراد گشوده شده است.بههرحال،خارجسازی افراد عقب مانده ذهنی از مؤسسه،ممکن است در اثر عدم پذیرش این افراد از طرف جامعه،در معرض خطر قرار گیرد.(۶)
به منظور آنکه خارجسازی از مؤسسه توأم با موفقیت باشد لازم است عوامل چندی را مورد مطالعه و تحقیق قرار داد،که از آن جمله طرز فکر و نگرش افراد جامعه نسبت به افراد عقب مانده ذهنی است.(هارواسی میووهورن ۹۱۹۷۵،دونالدسون ۱۹۸۰)۱۰(۷)و(۸)
اسکریتک،زیگلرو لازار(۱۹۷۵)،تأکید میکنند که طرز فکر منفی نسبت به افراد معلول بیش از معلولیت فرد،برای او زیانبار است.(۹)
باتوجه به مطالب فوق،میتوان چنین نتیجه گرفت که بررسی و احتمالا تغییر دادن طرز فکر جامعه در جهت مثبت،نسبت به افراد عقب مانده ذهنی،از اهم موضوعات در روند خارجسازی از مؤسسه میباشد.
احتمالا یکی از راههای عملی در تغییر دادن این طرز فکر،اطلاعرسانی و داشتن دانش و اطلاعات در مورد افراد عقب مانده ذهنی است.
اعتقاد بر این است که داشتن اطلاعات در مورد افراد عقب مانده ذهنی،موجب طرز فکر مثبت نسبت به این افراد میشود.فارن تینو(۱۹۸۷)۱۲،اثر یک برنامه آموزشی کوتاه مدت ضمن خدمت را بهعنوان وسیلهای برای بهبود بخشیدن به طرز فکر معلمان کلاسهای معمولی
نسبت به کودکان عقبمانده ذهنی،مورد بررسی قرار داد.این برنامه شامل چهار جلسه کلاسهای آموزشی ظرف مدت دو ماه بود.نتایج این مطالعه نشان داد که این برنامه میتواند در بهبود بخشیدن به طرز فکر،اثر مثبت داشته باشد(۱۰).همچنین،لین(۱۹۷۶)۱۳،نشان داد که داشتن زمینه در تعلیم و تربیت ویژه،میتواند به کم کردن تعصب منفی نسبت به کودکان استثنایی کمک نماید.(۱۱)
پاین و موری(۱۹۷۴)۱۴،و کرافت(۱۹۷۳)۱۵،دریافتند که فقدان اطلاعات و دانش در زمینه تعلیم و تربیت ویژه،عامل اصلی ترس افراد در پذیرش کودکان استثنایی و تعصب منفی نسبت به آنان است.(۱۲)و(۱۳)
باتوجه به اهمیت دانش و اطلاعات در مورد افراد عقب مانده ذهنی و تأثیری که این اطلاعات میتواند در ایجاد نگرش و طرز فکر مثبت داشته باشد و اینکه طرز فکر مثبت موجب پذیرش بهتر فرد عقب مانده ذهنی در جامعه میگردد،لذا هدف این تحقیق،بررسی اثر دانش و اطلاعات در نحوهء نگرش و طرز فکر گروهی از دانشجویان نسبت به افراد عقب مانده ذهنی میباشد تا چنانچه این اثر مثبت باشد،آنگاه نسبت به تعمیم آن به سایر افراد اقدام شود.
فرض تحقیق مبنی بر این است که داشتن اطلاعات و دانش در مورد عقبماندگیهای ذهنی دارای اثر مثبت در طرز فکر است.
روش(متدلوژی)
آزمودنیها
آزمودنیهای اولیه این تحقیق،شامل ۱۱۰ نفر از دانشجویان نیمسال سوم رشته روانشناسی بودند که در این نیمسال و نیمسالهای قبل از آن،هیچگونه واحد درسی در زمینه کودکان استثنایی بهویژه عقبماندگیهای ذهنی اخذ نکرده بودند.حداقل سن آنان ۲۰ و حد اکثر ۳۶ سال با میانگین ۹۹/۲۳ سال بود.تمامی این ۱۱۰ نفر در پیشآزمون۱۶شرکت کردند،از این تعداد،۴۱ نفر وارد گرایش روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی شده بودند که در نیمسال هشتم یعنی آخرین نیمسال،پسآزمون۱۷،در مورد آنان انجام شد. بنابراین،تعداد کل آزمودنیهای مورد تحقیق در این مطالعه جمعا ۴۱ نفر را شامل میشود. از این تعداد ۱۷ نفر دانشجوی مرد و ۲۴ نفر دانشجوی زن بودند.این دانشجویان حدود ۲۰
واحد درس در زمینه عقبماندگیهای ذهنی انتخاب کرده بودند.
وسیله جمعآوری اطلاعات
به منظور بررسی طرز فکر نسبت به افراد عقب مانده ذهنی،باتوجه به آگاهی محقق از مسایل افراد عقب مانده ذهنی،یک پرسشنامه طرز فکر ساخته شد.این پرسشنامه دارای ۳۰ سئوال و هر سئوال دارای چهار گزینه به صورت کاملا مخالفم،مخالفم،موافقم و کاملا موافقم بود.سئوالات پرسشنامه به صورت مثبت و منفی در نظر گرفته شده بود. جوابهای کاملا مخالفم،مخالفم،موافقم و کاملا موافقم در هر سئوال منفی به ترتیب ۴،۳، ۲،و ۱ و در سؤال مثبت به ترتیب ۱،۲،۳ و ۴ میباشد.
برای تعیین ضریب اعتبار این پرسشنامه از روش دو نیمه کردن سئوالات استفاده شد. بدین معنی که نتایج سئوالات شمارههای فرد با نتایج سئوالات شمارههای زوج مقایسه گردید.ضریب اعتبار بدست آمده با استفاده از فرمول ضریب همبستگی اسپیر من عبارت بود از ۷۹%.این عدد نشان میدهد که اعتبار پرسشنامه در حد قابلقبول میباشد.ضمنا کلیه سئوالات مورد تجزیه و تحلیل۱۸قرار گرفته و ضریب اعتبار هریک از سئوالات در جدول شماره ۱ ارائه شده است.همانگونه که در جدول مشاهده میشود سئوالات شماره ۱،۲،۵،۱۳،۲۱ و ۲۳ از ضریب اعتباری کمتری برخوردار بوده که توصیه میشود از این سئوالات در صورت استفاده از این پرسشنامه جهت انجام تحقیقات بعدی،صرفنظر شده و یا محتوای آنها مورد تجدیدنظر قرار گیرد.جهت آشنایی با پرسشنامه طرز فکر،به ضمیمه شماره ۱ مراجعه شود.
جدول شماره ۱-نتایج تجزیه و تحلیل سئوالات پرسشنامه طرز فکر نسبت به افراد عقب مانده ذهنی
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
روش جمعآوری اطلاعات
تعداد ۱۱۰ پرسشنامه طرز فکر میان ۱۱۰ نفر از دانشجویان رشته روانشناسی در نیمسال سوم توزیع گردید و از آنان خواسته شد هر سئوال را به دقت خوانده و احساس واقعی خود را در مورد هر سئوال با انتخاب یکی از جوابهای چهارگانه به وسیله علامت در خانه مربوطه بیان نمایند.در پایان،تمامی ۱۱۰ پرسشنامه که بهطور کامل جواب داده شده بودند،عودت داده شد.سپس در نیمسال هشتم،یعنی بعد از گذشت دو سال،۴۱ نفر از دانشجویان که به حکم قرعه وارد گرایش روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی شده بودند و در اینمدت ۲۰ واحد درس در زمینه عقبماندگیهای ذهنی انتخاب نموده بودند،
مجددا به وسیله همان پرسشنامه،مورد آزمایش قرار گرفتند.به کلیه این پرسشنامهها بهطور کامل جواب داده شده بود.
روش آماری
جهت آزمودن فرض تحقیق مبنی بر اینکه داشتن دانش و اطلاعات در خصوص عقبماندگیهای ذهنی میتواند در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی تاثیر داشته باشد،از آزمون t برای دو میانگین وابسته استفاده شد(ملکپور،۱۳۷۱).(۱۴)
نتایج
به منظور آزمودن فرض تحقیق مبنی بر اینکه داشتن دانش و اطلاعات در خصوص عقبماندگیهای ذهنی میتواند در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی اثر داشته باشد از آزمون t برای دو میانگین وابسته استفاده شد.
نتیجه آزمون این فرض نشان داد که چون t بدست آمده(۸۸/۴)بزرگتر از t جدول (۶۸/۱)در سطح ۵%میباشد،لذا با ۹۵%اطمینان میتوان گفت که تفاوت معنیداری میان دو میانگین نمرات پیشآزمون و پسآزمون وجود دارد.به عبارت دیگر میتوان چنین نتیجه گرفت که داشتن دانش و اطلاعات در مورد عقبماندگیهای ذهنی میتواند در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی اثر داشته باشد.
نتایج مربوط به این فرض و نیز سایر اطلاعات آماری در جدول شماره ۲ آمده است.
جدول شماره ۲-نتایج مربوط به فرض تحقیق
(به تصویر صفحه مراجعه شود) P>0/05 *
بحث
همانگونه که ملاحظه شد فرض تحقیق مبنی بر اینکه داشتن دانش و اطلاعات در خصوص عقبماندگیهای ذهنی میتواند در ایجاد طرز فکر مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی اثر مثبت داشته باشد،مورد تایید قرار گرفت.
احتمالا یکی از دلایلی که فرض تحقیق مورد تأیید قرار گرفت این است که اصولا آشنایی با مطالب و اطلاعات در مورد مسایل انسانی میتواند نکات مبهم را روشن سازد که این امر به نوبه خود در تغییر نگرش فرد تاثیر میگذارد.
هنگامی که فرد با موضوعی آشنا نباشد،سعی میکند با احتیاط با آن برخورد نماید و احتمالا رفتار اجتنابی داشته باشد.اما هنگامی که با آن آشنا شده و در رابطه با آن اطلاعاتی را به دست آورد و از کم و کیف آن مطلع گردد،این احتمال قوت میگیرد که در نگرش خود تجدیدنظر کرده و با دیدی غیرمتعصبانه با آن برخورد کند.این امر در مورد عقبماندگیهای ذهنی نیز صادق است.یعنی آشنایی با مطالب مربوط به عقبماندگیهای ذهنی و شناخت خصوصیات و ویژگیهای این افراد،این عقیده غلط رایج که باید از افراد عقب مانده ذهنی دوری جست را از اذهان دور میسازد.صحت این موضوع در تحقیقات انجام شده توسط پاین و موری(۱۹۷۴)،لین(۱۹۷۶)و کرافت(۱۹۷۳)نیز مشخص شده است.
باتوجه به نتیجه بهدست آمده،میتوان چنین اظهار داشت که در اجرای برنامه خارجسازی از مؤسسه و طبیعیسازی،یکی از راههایی را که میتوان در ایجاد طرز فکر مثبت در افراد جامعه در نظر گرفت،موضوع اطلاعرسانی و آشنا کردن افراد جامعه با افراد معلول از جمله عقبماندگان ذهنی است.
بههرحال،باید توجه داشت که مؤسسه نیز میتواند دارای جنبههای مفید نیز باشد.برای مثال،افراد عقب مانده ذهنی شدید و عمیق را که احتمالا دارای مشکلات عمده فیزیکی و فیزیولوژی هستند،نمیتوان از مؤسسه خارج ساخت و مؤسسه میتواند در جهت ارائه نگهداری به این گروه،محل مناسبی باشد.
قابل ذکر است که خارج شدن از مؤسسه بدان معنی نیست که رابطه فرد عقب مانده ذهنی با مؤسسه بهطور کلی قطع شود.هرگاه که فرد عقب مانده ذهنی دارای مشکل باشد و مؤسسه بتواند در کمک به رفع این مشکل اقدام کند،فرد میتواند از این کمک بهرهمند شود.
باتوجه به نتیجه تحقیق مبنی بر اینکه داشتن اطلاعات و دانش در زمینه عقبماندگیهای ذهنی میتواند در تغییر دادن طرز فکر و نگرش در جهت مثبت نسبت به افراد عقب مانده ذهنی اثر داشته باشد،به نظر میآید باید در این زمینه کار بیشتری انجام شود.به این معنی که دستاندرکاران امور توانبخشی افراد عقب مانده ذهنی باید در امر اطلاعرسانی سعی بیشتری بنمایند.
ضمیمه شماره ۱ پرسشنامه طرز فکر
سئوالاتی که در این پرسشنامه آمده در رابطه با طرز فکر شما نسبت به افراد عقب مانده ذهنی است.خواهشمند است صادقانه یکی از چهار جوابی را که در مقابل هر سؤال آمده و با احساس و اعتقاد شما متناسب است انتخاب و در داخل خانه مربوطه علامت((به تصویر صفحه مراجعه شود))منظور نمایید.
جوابهای شما کاملا محرمانه بوده و در پایان تحیقیق،کلیه پرسشنامهها از میان خواهند رفت.
با تشکر
سن:/جنس:/نام و نام خانوادگی:
۱-عقبماندگی ذهنی جنون نیست.
۲-همینکه فرد عقب مانده ذهنی باشد،او همیشه همینگونه خواهد بود.
۳-اکثر مردم دوست ندارند در مورد افراد عقب مانده ذهنی صحبت کنند.
۴-ارزش انسان به سن نیست که او چقدر باهوش باشد.
۵-افراد عقب مانده ذهنی قادر نیستند به تنهایی زندگی کرده و از خود مراقبت نمایند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
۶-اکثر افراد عقب مانده ذهنی میتوانند نوعی شغل که در مقابل آن دستمزدی دریافت کنند،داشته باشند.
۷-نباید بسیاری از افراد عقب مانده ذهنی را در مراکز،نگهداری کرد.
۸-لازم نیست به فرد عقب مانده ذهنی،در هر کاری، کمک نمود.
۹-فرد عقب مانده ذهنی باید بتواند با فردی در مورد احساسات و مشکلات خود صحبت کند.
۱۰-کودکان عقب مانده ذهنی باید بتوانند با کودکان غیر عقب مانده ذهنی بازی کنند.
۱۱-در سر کار،فرد عقب مانده ذهنی قادر نیست مانند فر غیر عقب مانده دستورالعملهای کارفرما را دنبال کند.
۱۲-اگر فرد عقب مانده ذهنی به همسایگی من نقل مکان نماید هیچگونه اعتراضی ندارم.
۱۳-افراد طبیعی برای افراد عقب مانده ذهنی احساس تأسف میکنند.
۱۴-اگر فردی عقب مانده ذهنی باشد،کودک او نیز عقب مانده ذهنی خواهد شد.
۱۵-من به برادر یا خواهرم این اجازه را میدهم تا دعوت به جشن تولد یک کودک عقب مانده ذهنی را بپذیرد.
۱۶-اولیاء مدارس نباید هیچگونه کودک عقب مانده ذهنی را با کودکان عادی در یک کلاس هنری قرار دهند،زیرا این امر ممکن است مشکلاتی را بوجود آورد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
۱۷-من حاضر نیستم با یک کودک عقب مانده ذهنی برای صرف غذا به رستورانی بروم که در آنجا مرا میشناسند.
۱۸-قانون باید صریحا اولیاء مدارس عادی را ملزم به تشکیل حداقل یک کلاس جهت کودکان عقب مانده ذهنی نماید.
۱۹-تا زمانی که کودکان عقب مانده ذهنی قادر نباشند مانند کودکان عادی رفتار کنند،نباید آنها را در کنار کودکان عادی قرار داد.
۲۰-من ترجیح میدهم با کودکان عقب مانده ذهنی در یک استخر شنا نکنم.
۲۱-سرپرست یک مدرسه اگر حاضر به دایر کردن یک کلاس مخصوص کودکان عقب مانده ذهنی نباشد، نباید حق اداره کردن مدرسه را داشته باشد.
۲۲-من حاضر هستم تا فرزندم دوستان نزدیک عقب مانده ذهنی داشته باشد.
۲۳-اولیاء زمینهای بازی(ورزشی)این حق را دارند تا اجازه استفاده از وسایل بازی را به هرکس که مایل باشند بدهند،حتی اگر منظور از این عمل نپذیرفتن بچههای عقب مانده ذهنی باشد.
۲۴-بسیاری از کودکان عقب مانده ذهنی به جای سعی در یادگیری دروس خود وقت را در کلاس با بازی کردن میگذرانند.
۲۵-چنانچه شانس و فرصت پیشرفت به کودکان عقب مانده ذهنی داده شود،آنان نشان خواهند داد که میتوانند افرادی قابل احترام و با شخصیت باشند.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
۲۶-من ترجیح میدهم افراد عقب مانده ذهنی را همراه با دوستان غیر عقب مانده به مهمانی شام دعوت نکنم.
۲۷-اگر من مدیر یک مدرسه بودم،از اینکه بمن میگفتند باید کودکان عقب مانده ذهنی را در کلاس مخصوص آنها در مدرسه خود بپذیرم رنجیده خاطر میشدم.
۲۸-اگر من مالک بودم،مستأجران خانههایم را از بین خانوادههایی انتخاب میکردم که کودک عقب مانده ذهنی نداشته باشند.
۲۹-اگر فرزند من دعوت میشد تا با یک گروه از کودکان عقب مانده ذهنی و عادی به پیکنیک برود، من اجازه رفتن را به او نمیدادم.
۳۰-بنگاههای معاملات ملکی باید ملزم باشند تا به خانوادههایی که دارای کودکان عقب مانده ذهنی هستند خانههای استیجاری را نشان دهند حتی اگر برخلاف میل مالک باشد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
پینوشتها
(۱)- Normalization and Deinstitutionalization
(۲)- Tizard
(۳)- Rosen and Boxter
(۴)- Macmillan
(۵)- Down’Syndrome
(۶)-منظور از طبیعیسازی،طبیعی ساختن فرد عقب مانده ذهنی نیست،بلکه منظور هرچه بیشتر نزدیک ساختن او به طرف زندگی طبیعی است.
(۷)- Walfensberger
(۸)- Gottlich and corman
(۹)- Harasymiw and Horn
(۱۰)- Donald son
(۱۱)- Skrict,Sigler and lazar
(۱۲)- Farentino
(۱۳)- Lane
(۱۴)- Payne and murry
(۱۵)- Kraft
(۱۶)- Pretest
(۱۷)- Posttest
(۱۸)- Item analysis
منابع:
۱-سازمان بهزیستی استان اصفهان،پیشگیری از معلولیتها.ویژهنامه هفته بهزیستی،شماره ۱۳،۱۳۷۱.
۲- Tizard,J.Community services for the mentally handicapped.London:Oxtord . University Press,1964
۳- Rosen,M,and Baxter,D.Prediction of community adjustment.American Journal of . Mental Deficiency,1972,77 111-112
۴-. Macmillan,D.L.Issues and trends in special education Mental retardation,1977
۵-. Wolfensberger,W.Normalization:the principle of Normalization in human services . National Institude on Mental Retardation,1972
۶-. Gottlieb,J.,and Corman,L.,Public attitudes toward mentally retarded children . American Journal of Mental deficiency.1975,80,22-80
۷- Harasymiw,S,J.,and Horn,M.D.Integration of handicapped children.Its effect on . teacher attitudes.Education.1975,96,153-158
۸-. Donaldson,J Changing attitudes toward handicapped persons.Exccptional Children . 1980,46,504-513
۹- Skrtic,T.M.,Sigler,G.R.and Lazar,A.L.Att???des of male and female trainable mentally retarded toward the handicapped.Journal for Special Education of the Mentally . Retarded.1975,11,171-174
۱۰- Forentino,M.J.Effects of short-term inservice education programs on regular classroom teacher’s attitudes toward mainstrcaming.Dissertation Abstract International,1978, . 220-221
۱۱- Lane,P.Evaluative statements by prespevtive teachers as a function of ethic and . retardation lables.bissertation Abstract International,1976,37
۱۲-. Payne,R.,and Murry,C.principal’s attitudes toward integration of the handicapped . Exceptional child.1974,41,123-125
۱۳- Kraft,A.Down with most special education classes Academic therapy,1973,8,207- . 216
۱۴-ملکپور،دکتر مختار،راهنمای عملی طرحهای پژوهشی،انتشارات بامداد،اصفهان،۱۳۷۰.