منیژه مشیری
این روزها نظریه های مختلفی در باره برگزاری یا عدم برگزاری کنکوربه شیوه کنونی وهمچنین در موردکتاب های کمک درسی و کلاسهای کنکور ابراز می شود. در حقیقت بودن یا نبودن کنکور مسئله اساسی نیست. این نظریه ها که امروزه ابراز می شوند شرحی بر معلول هستند، نه علت. برای بررسی جامع تر و ریشه یابی علل باید از دو زاویه به این امر نگاه کرد: الف. جنبه آموزشی، ب.جنبه جامعه شناختی.
الف ): بررسی جنبه آموزشی کنکور
بررسی کنکور از نقطه نظر آموزشی شامل توجه به توان و استعداد خود دانش آموز برای تحصیل در یک رشته، آگاهی خانواده از توان فرزندشان،محتوای کتاب های درسی، منابع کنکور، نقش مدرسه، ساعات اختصاص داده شده به یک درس در هفته، نقش دبیرانِ، مدرسان خصوصی، کتابهای کمک آموزشی و کلاس های کنکور می شود. در پی بعضی از این عوامل بررسی می شوند.
تحصیلات عالی و گزینش دانشجو
برای ورود به دانشگاه گزینش اجتناب ناپذیر است، حتی اگر به فرض تعداد داوطلبان از ظرفیت دانشکده ها کمتر باشد. برای مثال یک فرد ممکن است علاقه به رشته ای داشته باشد ولی استعداد و توان ذهنی او با تحصیل در آن رشته هماهنگی نداشته باشد. در بعضی رشته ها حتی توان فیزیکی شخص نیز مطرح می شود. یک سنجش دقیق برای ورود به رشته ای در دانشگاه، در واقع برای خود شخص نیز سودمند است. بسیار دیده شده که دانش آموزی در دانشگاه رشته ای را شروع کرده و بعد از طی چند ترم به دلایل ذکر شده در بالا تحصیلاتش را نیمه کاره رها کرده است.
علاوه بر آن، بازار کار جامعه نیز در انتخاب رشته تحصیلی بسیار دخیل است. وقتی نظام سه ساله راهنمایی در مدارس ایران وارد شد، هدف این بود که نیاز بازارِ کاربه نیروی انسانی در هر رشته ای، بر اساس برنامه های دراز مدت و کوتاه مدت کشوری، تخمین زده شود. سپس برپایه این آمار،نیاز به تعداد فارغ التحصیل در هر رشته ای به نظام آموزشی کشور اعلام شود، تا دانش آموزان به رشته هایی که واجد شرایط هستند هدایت، و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، در آن زمینه ها مشغول به کار شوند. این رشته ها در دو دسته “نظری”و”فنی و حرفه ای”گروه بندی می شدند.
در حال حاضر در دوره دبیرستان، با اندازه گیری مستند و عینی، توان و استعداد و رغبت دانش آموز مشخص می شود که او بهتر است در چه زمینه ای ادامه تحصیل دهد. بعضی از دانش آموزان مهارت یدی فوق العاده ای دارند و در رشته های فنی و حرفه ای می توانند بیشتر موفق باشند و بعضی در درس های نظری؛ ولی بسیار پیش می آید که خواست دانش آموز یا اولیاء وی در تناقض با این ارزشیابی ها است.
نحوه گزینش
نحوه گزینش کنونی دانشجو بسیار اضطراب آور و برای خانواده ها بسیار پر هزینه است. دانش آموزی که خودش را برای چنین رقابتی آماده می کند، یا بر اثر فشار خانواده، یا بنا بر میل خود، از دوران ابتدایی پیوسته زیر سایه کنکور گام بر می دارد. نحوه زندگیش در راستای موفقیت در کنکور شکل می گیرد.وقت خواندن کتابی جز کتابهای درسی و کمک درسی ندارد.این تلاش و نگرانی مستمر او را در بهترین دوران زندگی از کسب سایر مهارت های زندگی محروم می کند. رشد ندادن مهارت های زندگی تاثیر بسیاری بر شغل، روابط خانوادگی،تعامل اجتماعی،وضعیت اقتصادی و به طور کلی مدیریت زندگی فرد می گذارد.
با این روش که فقط طی چند ساعت در یک روز عملکرد دوازده ساله یک دانش آموز سنجیده شود و آنهم فقط از طریق تست زدن، نه فقط عادلانه نیست، بلکه دقیق هم نمی تواند باشد. اتفاق افتاده که دانش آموز مستعدی در همان روز کنکور بیمار شده یا برایش اتفاق غیر منتظره ای روی داده واین تاثیر نامطلوبی در زندگی اوگذاشته است. برای مثال مواردی وجود داشته که دانش آموز پسر یک خانواده که بسیار هم مستعد تحصیلات عالی بوده، به خاطر رویدادی خارج از کنترل خود،در روز کنکورعملکرد خوبی ارائه نداده و در نتیجه در آن سال نتوانسته انتخاب رشته کند و مجبور به رفتن به سربازی شده است.چنین دانش آموزی تمامی کوشش ها و تلاش های چندین ساله خود رابرباد رفته می بیند، دلسرد می شود و در پاره ای از موارد این باعث افسردگی و دلزدگی و در نتیجه دور ماندن او از محیط مطالعه در دوران سربازی و در نهایت شاید باعث انصراف او از ادامه تحصیل می شود.
تست های چند گزینه ای
تست های چهار گزینه ای برای کنکور، به عنوان تنها ابزار سنجش معلومات دانش آموزان، دارای نقاط قوت و ضعف هایی هستند.اگرگزینه ها با رعایت کلیه موازین علمی اندازه گیری سنجش طرح نشده باشند به وسیله آنها نمی توان دانش آموزان قوی و ضعیف را تفکیک کرد. در بعضی از دروس مثل ریاضی و فیزیک که احتیاج به محاسبه دارند و پاسخ صحیح بدون شبهه فقط یک گزینه است اشکالی ایجاد نمی شود؛ ولی در بعضی ماده های درسیِ علوم انسانی گزینه ها چنان شبیه به هم طرح می شوند که بیشتر شباهت به مسابقه بازی با کلمات دارند تا اینکه دانش واقعی داوطلبان در آن ماده درسی را بسنجند. از طرف دیگراضافه کردن سئوال های کوتاه پاسخ و تشریحی به این آزمون با توجه به تعداد انبوه شرکت کنندگان، از جهت تصحیح سریع اوراق، امکان پذیر نمی باشد. به هر حال با توجه به همه اطراف و جوانب کار تست های چند گزینه ای برای کنکور اجتناب ناپذیرند.
راهکارها
برای بر طرف کردن مشکلات فعلی کنکور، سپردن گزینش دانشجو به هر دانشگاهی برای گزینش داوطلبان خود نیزمعضلات خاص خودش را دارد. این روش، هم برای دانشجو و هم برای نظام آموزش عالی مشکلاتی را به وجود می آورد که نیاز به بررسی، از ابعاد مختلف بسیار تخصصی، دارد. به نظر می آید این روش جایگزین بهتری برای کنکور به طریق فعلی نباشد.
می توان با تغییراتی در وضعیت فعلی کنکور مشکلات آنرا تا حدودی تعدیل کرد. کنکور دروس عمومی و اختصاصی را از هم جدا نمود. کنکور دروس عمومی را دوبار در سال اجراکرد به طوری که دانش آموزان از سال یازدهم متوسطه بتوانند در این کنکور شرکت کنند. بهتر است برای قبولی در کنکورِ درس های عمومی،حد نصابی برای نمره قبولی در نظرگرفته شود و رقابتی نباشد. هرکس به آن حد نصاب رسید قبول اعلام و برای این قبولی دو سال اعتبار در نظر گرفته شود.
امتحان دروس اختصاصی یکبار در سال و در تابستان برگزار شود و فقط کسانی بتوانند در این کنکور شرکت کنند که در کنکور عمومی نمره قبولی گرفته اند.
شاید برای کم کردن اضطراب کنکور بتوان به راهکارهای دیگری نیز توجه کرد.برای مثال در نظر گرفتن عملکرد دانش آموز از دوره ابتدایی تا پایان دبیرستان می تواند یک اهرم کمکی باشد.
علاوه بر آن، برگزاری امتحانات نهایی در سال آخردبیرستان توسط آموزش و پرورش، با نظارت و دقت زیاد در تصحیح اوراق وحفاظت کامل از سئوالات امتحانی و لحاظ کردن معدل این امتحان در نمرات کنکور دانش آموز به صورت درصدی از نمره نهایی کنکور او می تواند راهکار مکمل دیگری باشد. مزیت این محاسبه این است که در امتحانات نهایی همه سئوالات تستی نیستند.
به هر حال نظرخواهی از دانش آموزانی که در کنکور قبول شده اند، همچنین نظر خواهی از دبیران دروس عمومی و اختصاصی دبیرستان، بررسی روش های گزینش دانشجو در سایر کشورها نیز می تواند افق دید را در این مورد گسترش دهد.
در هر صورت اکثردانش آموزان می خواهند در کنکور قبول شوند و این عملا بحث عرضه و تقاضا رابه وجود می آورد که نتیجه آن رشد روز افزون کتاب های کمک درسی و کلاس های کنکور و معلم های خصوصی و امثال آنها می شود. آیا افراد دست اندر کار در این بازار باید سرزنش شوند و مقصر کنکور قلمداد شوند؛ یا این ها همه معلولند و علل را باید در جاهای دیگری جستجو کرد؟
در شهر تهران حق التدریس یک معلم برای تدریس بعضی از دروس اصلی رشته ریاضی به جلسه ای ( یک جلسه بین ۷۰ تا ۹۰ دقیقه است) دو میلیون تومان رسیده است. بعضی از دبیران مدرس کنکور برای جلسات نیمه خصوصی که از ده دانش آموز تشکیل می شود، جلسه ای ۵ میلیون تومان می گیرند. این وضعیت معلول عوامل مختلف آموزشی- جامعه شناختی است که به بعضی امکان چنین سوداگری هایی را با علم می دهد.
عوامل زمینه ساز این رویکرد
دلیل روی آوردن همه دانش آموزان، از ضعیف گرفته تا قوی، به کلاس های کنکور، معلم خصوصی و کتاب های کمک آموزشی چیست؟
آیا آزمون کنکور، بیش از مطالب کتاب های درسی از دانش آموزان می خواهد؟ به عبارت دیگر آیا بین مطالب آزمون کنکور و آنچه در کتاب های مدرسه نوشته شده است فاصله ای وجود دارد؟
آیا مطالب در کتاب های درسی گام به گام ارائه می شود؟ اگر جواب این سئوال منفی باشد پس دانش آموزبا حلقه های گمشده ای از معلومات مواجه است که باعث می شود آن مبحث را کامل نفهمد.بنابر این دانش آموز ناچار است برای جبران این نقیصه ،کتاب های درسی به انواع اهرم های کمکی از قبیل کتاب های کمک آموزشی،آموزشگاه های های آزاد و معلم خصوصی متوسل شود.
آیا ساعت درس هایی که کتاب هایشان این معضل را دارند در مدرسه کم است و معلم اگر به این حلقه های گمشده نیز اشراف داشته باشد وقت اجازه نمی دهد که به حلقه های میانجی بپردازد؟
آیا در کتاب های درسی مطالب فشرده ارائه شده اند و تمرین و ممارست کافی وجود ندارد؟ اگر چنین است آیا بهتر نیست کتاب های درسی مختلف از نقطه نظرهای ذکر شده در بالا مورد بازبینی قرار گیرند؟
پاسخ به این سئوال ها و یافتن راهکارهای مناسب در حیطه کاری دبیران متخصص هر رشته، صاحبنظران و متخصصان آموزش و پرورش و آموزش عالی است.
سخنی با اولیا
اولیا خوب است بدانند فرزندشان باید کاملا درس را بفهمد و سپس مهارت تست زنی را تمرین کند. حفظ کردن درس بدون فهم آن راه بجایی نمی برد. اگر درس فهمیده شود، فقط در چند جلسه می توان مهارت تست زنی را ارتقاء داد. اگر درس فقط از حفظ شود، چنانچه جواب چند صد تست را هم دانش آموز از بر کند وقتی با تست جدیدی روبرو شود.از عهده جواب صحیح بر نمی آید.
اولیا باید بدانند که پرداخت حق التدریس بالا به مدرس کنکور، تضمینی برای موفقیت فرزندشان نیست. آیا همه آن ها که در سراسر کشور در کنکور قبول می شوند شاگرد چند مدرس معروف و گران کنکور بوده اند؟
ب). کنکور و عوامل مربوط به روانشناسی جامعه
غیر از موارد آموزشی، منشا بعضی از عوامل بوجود آورنده تب کنکور و کنکور زدگی نگرش افراد جامعه نسبت به تحصیلات عالی و تعامل اجتماعی آن ها است.جملات زیر بیانگر دیدگاه های افراد جامعه نسبت به تحصیلات عالی و موفقیت در کنکور است. پاره ای از این جملات از پرونده های مشاوران آموزشی گلچین شده اند:
دانش آموزی می گوید که من علاقه ای به پزشکی ندارم. از دیدن خون و جسد وحشت می کنم و حالم منقلب می شود ولی مادرم می گوید من می خواستم پزشک بشوم و نشد. حالا تو آرزوی دیرینه من و پدرت را بر آورده کن.
دانش آموز می گوید مادرم به من اجبار می کند که تو فقط در کنکور پزشکی قبول شو که من در فامیلم سر شکسته نشوم و آنقدر خواهرم دکتر شدن دختر و پسرش را به رخ همه نکشد. من می خواهم تو پزشکی قبول شوی و روی اینها را کم کنی. نخواستی پزشکی را ادامه بدهی، نده.
پدری برای تشویق دخترش به یکی از رشته های مهندسی دانشگاه شریف به عنوان جایزه قول ماشین چند صد میلیونی به او داده است.مادر تمام طلاها و جواهراتش را فروخته که حق التدریس بسیار بالای یک معلم زیست معروف را بپردازد تا تضمینی برای قبولی فرزندش در رشته دندان پزشکی باشد.
دانش آموزی در نامه ای بسیار متاثر کننده برای مشاور مدرسه چنین می نویسد: خانم………….عزیز، الان ساعت ۳ شب است و من با گریه این نامه را برای شما می نویسم. شما شعرهای مرا خوانده اید و می دانید که من عاشق ادبیات هستم. امشب پدرم وقتی نمره ۱۶ میان ترم درس دیفرانسیل مرا دید باز شروع به سرزنشم کرد که در خانواده و فامیل من همه مغز ریاضی هستند و اکثر آنها در شاخه هایی از رشته ریاضی از داخل یا خارج از کشور دکترا گرفته اند. ادبیات نان و آب نمی شود. نمی دانم چه گناهی کردم که خداوند به من یک بچه خنگ مثل تو داده. است. واقعا هر بار که پدرم با دیدن نمره های ریاضی من این جنجال را به پا می کند از زندگی سیر می شوم. اگر یادتان باشد من اصلا دوست داشتم رشته علوم انسانی بروم که پدرم سخت مخالفت کرد.
از بعضی دختران یا پسران کوچولو می پرسی بزرگ که شدی می خواهی چکاره شوی؟ بیشتر پاسخ می دهند دکتر یا مهندس. بعد که می پرسی در چه رشته ای نمی دانند پاسخ چیست.
از دانش آموزی می پرسی چرا می خواهی پزشک شوی ؟ می گوید می خواهم پول پارو کنم.
دانش آموزی یک روز قبل از کنکور پدرش بر اثر سکته قلبی فوت می کند و او که دانش آموز ممتازی بوده به خاطر تالمات روحی رتبه ای را که مستحقش بوده در کنکور نمی آوردو به شدت افسرده می شود و مسیر زندگیش بکلی تغییر می کند.
دانش آموز پسری که مسئولین مدرسه اش برای او رتبه تک رقمی کنکور را پیش بینی می کردند، شب کنکور بر اثر فشار روحی و اضطراب سرش گیج می رود و از پله منزلشان می افتد. تا ۴ صبح در بیمارستان تحت مداوا بوده و چون دست راستش صدمه دیده است با دست چپ خیلی کند تست هارا می زند. در نهایت نمی تواند انتخاب رشته کند. او که خانواده و فامیل برایش آینده یک پزشک نخبه را ترسیم کرده بودند همه اهداف زندگیش تحت الشعاع این رویداد قرار می گیرد .
خانواده ای که دوست داشتند پسرشان پزشک شود در مواد درسی اصلی رشته پزشکی برایش معلم های خصوصی بسیار گران می گیرند. این دانش آموز بلافاصله بعد از برگشتن از دبیرستان به خانه،تا ساعت۱۲ شب با معلم های خصوصی کار می کند. پدر و مادر که کارمند ساده ای هستند،می خواهند فرزندشان به هر قیمتی شده پزشک شود. روز قبل از کنکور مادر پول گزافی به دبیر زیست پیشنهاد می کند تا برای بالا بردن اعتماد به نفس فرزندش تمام روز را در کنارپسرش باشد و با او کار کند و شب را در منزلشان بخوابد و صبح فرزندشان را تا جلسه کنکور بدرقه کند. او در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول می شود ولی از آنجا که علاقه ای به پزشکی نداشته مرتب در درس ها نمراتش افت می کند و سر انجام تحصیل را در ایران رها می کند و در حال حاضر چندین سال است که در یک تیم محلی فوتبال در آمریکا مشغول است.
استادی تعریف می کرد که پسر جوان خوش قیافه ای در یک سوپر پروتئینی که من از آن خرید می کنم مسئول فروش گوشت است و انصافا در کارش خیلی وارد است. روزی که سرش خلوت بود مرا به گوشه ای کشید و گفت شما استاد دانشگاهید. از شما می خواهم لطفی در حق من بکنید. من نیاز به یک مدرک دانشگاهی دارم. می خواستم ببینم می شود با پول یک مدرکی جور کنم. بسیار تعجب کردم.
به او گفتم تو، هم در آمد خوبی داری، هم کار آبرومندی انجام می دهی و هم در کارت بسیار ماهری، مدرک برای چه می خواهی؟ مدرک بی معلومات به چه دردت می خورد؟ بعد هم من با چنین افرادی آشنایی ندارم. برایم درد دل کرد و گفت من شغلم را دوست دارم ولی به دختری علاقمندم و می خواهم به خواستگاریش بروم. او به گریه افتاده واز من خواسته که این کار را نکنم چون پدرش می گوید داماد من باید دانشگاه دیده باشد و به من جواب رد خواهد داد. هیچ راهی به جز جور کردن یک مدرک برای من نمانده است.
مسئول قبض های برق می گفت که پدری به من مراجعه کرده و می گوید حتما باید در قبض برقی که بنام پسرم است قبل از اسمش کلمه “مهندس”را بنویسید چون او مهندس تحصیلکرده آمریکا است. کارمند دیپلمه داروخانه ای می گوید خیلی دوست دارم وقتی مشتریان به من آقای دکتر می گویند.
عوامل تشویق کننده مدرک گرایی
مدرک گرایی(degree-mindedness) در بعضی جوامع امروزی ضد ارزش به حساب می آید.در واقع شخص برای به دست آوردن شغل مناسبش باید دارای ویژگی های دیگری نیز باشد.داشتن مدرک بدون داشتن معلومات لازمه آن،دردی از جامعه دوا نمی کند. البته بررسی این مطلب مقاله و فرصت دیگری را می طلبد. در پی به بررسی چند عامل رشد مدرک گرایی در جامعه پرداخته می شود.
ارتقاء طبقه اجتماعی:
با تحصیل کردن افراد می توانند طبقه اجتماعی خود را بالا ببرند. مثلا کشاورزی که به نظر خودش شغل مهمی ندارد –که دارد- تصور می کند فرزندش باید درس بخواند و به دانشگاه برود و در طبقه تحصیلکرده اجتماع قرار بگیرد تا از احترام و شان بیشتری برخودار شود.
رابطه مدرک تحصیلی یک کارمند با ارتقاء شغلی و حقوقی او :
در بسیاری از سازمان ها و موسسات ارتقاء در شغل و اضافه شدن بر حقوق لازمه اش ارائه مدرک بالاتر است.
اگر حد اقل در آمد استخدام شده ای، در پایین ترین درجه خدماتی، امکان زندگی متوسط آبرومندی را برایش فراهم کند و امنیت شغلی و مالی داشته باشد و ببیند که درآمد دارندگان تحصیلات بالاتر آنچنان تفاوت معنا داری با در آمد او ندارد، با آرامش و دلگرمی بیشتری به انجام وظیفه خواهد پرداخت و به دنبال مدرک بدون پشتوانه علمی نمی رود .
علاقه به داشتن عنوان قبل از نام و نام خانوادگی:
تصور بعضی بر این است که داشتن عنوان”مهندس”یا “دکتر”،قبل از اسم، برایشان وجهه و اعتبار می آورد.
در بعضی از کشورهای مترقی آوردن عنوان “دکتر” قبل از اسم فقط مخصوص پزشکان است.دارندگان درجه دکترای غیر پزشکی از عنوان دکتر استفاده نمی کنند. همچنین عنوان “مهندس”قبل از اسم مهندسان مرسوم نیست. در چند دهه پیش در ایران هم به همین گونه عمل می شد.
حاکم بودن روابط عمودی در جامعه:
بهتر است به افراد جامعه این مطلب تفهیم شود که یک جامعه به همه نوع مشاغل نیاز دارد و کارهای فنی و یدی هم ارزشمند هستند و درآمد خوبی هم عاید شخص می کنند؛بهتر است به افراد توصیه شود که در تعامل با سایرین کرامت انسانی آنها بایدرعایت شود؛ در افراد نهادینه شود که همه باهم مساوی هستند و هرکسی در هر شغلی تا هنگامی که وظیفه اش را درست انجام می دهد و نسبت به شغل خود احساس مسئولیت و تعهد می کند ارزشمند است؛ به افراد آموزش داده شود که معیار ارزشمندی هر شخص انسانیت اوست نه مال و منال، درجه دانشگاهی و مقامش؛ و سر انجام اینکه آگر تمام افرادجامعه یاد بگیرند که یک فرد بالاتر نمی بایست به زیردستش زور بگوید، به عبارت دیگر رئیس اجازه ندارد چون مقامش از زیر دستش بالاتر است اورا تحقیر و شکنجه روحی کند و نگاهش به او از موضع بالا به پایین باشد و کارفرما نباید به کارگر زیر دستش اهانت کند وچون بالاتر از اوست تحقیر آمیز با او رفتار کند؛ و به طور کلی اگر در جامعه روابط افراد باهم به صورت عمودی نباشد و نگاه از بالا به پایین در تعامل افراد با هم منسوخ شود، آنوقت چنین خیل عظیمی برای به دست آوردن یک مدرک بالاتر به هزار راه درست و نادرست متوسل نمی شوند و به بازار سوداگران علم رونق نمی بخشند .
لزوم تغییر نگرش جامعه:
کلام آخر اینکه مسئله فعلی جامعه امروز ما که چنین بستر مناسبی برای سوداگری با علم بوجود آورده است جنس فرهنگی دارد؛ یا به کلام دیگر معلول یک فرهنگ است. در حقیقت بعضی از ارزش های رایج جامعه امروز اگر بدون جهت گیری و بی طرفانه و عمقی وبر مبنای عقل، منطق، اخلاق، علم و انسانیت مورد قضاوت قرار گیرند ضد ارزش هایی هستند که به مرور زمان جایگزین ارزش ها شده اند.راهکارهای عملی برای پایین آوردن تب کنکور، و اصلاح نگرش و طرز تفکر موجود در میان عامه مردم، نیازمند همکاری و همفکری همه جانبه صاحبنظران از جمله جامعه شناسان، روان شناسان اجتماعی، مشاوران متخصص در مدارس، روان شناسان تربیتی، اقتصاد دانان، نویسندگان کتاب های درسی،صاحب نظران در مسائل آموزش و پرورش، و آموزش عالی و آگاهی دادن به همه اقشار جامعه، به ویژه پدران و مادران، توسط رسانه های جمعی که این اقدام گرچه زمان بر است ولی تاخیر در آن جایز نیست.
نتیجه مباحث مطرح شده در بالا چنین خلاصه می شود که علل نابسامانی وضع موجود در ارتباط با تحصیل در جامعه کنونی، متعدد است ودر حقیقت بودن یا نبودن کنکور مسئله اصلی ما نیست.
روزنامه اطلاعات