آراء تربیتی غزالی با توجه به زمینه روانشناختی آنها
تربیت کودک و اهمیّت آن از نگاه غزالّی
قبلا اشاره گردید،که در تعلیم و تربیت اسلامی نسبت به کودکان عنایت خاصّی مبذول گردیده و اسلام با تکیه بر ناموس الهی(فطرت)،سرشت اولیّه انسانها را پاک و خداجو معرّفی میکند که به هنگام تولّد از هرگونه آلودگی و فسادی به دور است و سپس این پدران،مادران و مرّبیانند که با تربیت پسندیده یا ناپسند خود فرزندان را در مسیر سعادت و نیکبختی و یا شقاوت و بدبختی سوق میدهند.
همچنین گفته شد که هرچند،مرّبیان بزرگ اسلامی آثار گرانبهایی را در زمینه تعلیم و تربیت از خود به یادگار گذاشتهاند،ولی غزالّی را میتوان نخستین دانشمندی بشمار
آورد که اساس علمی استواری را در تعلیم و تربیت کودکان بنیان گذارده است.
با تعمّق درباره آراء تربیتی غزالّی میتوان دریافت که«فطرت»عبارتست از مجرّد استعداد و آمادگی یا حالتی که از رهگذر آن آدمی به حکم مشیّت خداوندی،با طبیعت و مزاج ویژهای که از اخلاق گوناگون ترکیب یافته است،آفریده شده و در حالت تساوی نسبت به خیروشرّ قرار دارد.بر این اساس،انسان فطرت خاصّی دارد که او را در میان موجودات زندهء دیگر مشخّص و ممتاز میکند به همین سبب با قطعیّت نمیتوان کودک را به هنگام تولّد،موجودی صالح یا فاسد خواند،بلکه او امکان«شدن»دارد و چون استعداد خیروشرّ هردو در وجود او نهاده شده،میتواند خوب و صالح یا بد و فاسد شود.
این دو چهره از انسان که در کلام غزالّی به چشم میخورد و ظاهرا از دو سرشتی بودن انسان حکایت میکند که نیمی از نور است و نیمی از ظلمت و یا به تعبیر دیگر،بخشی از طبیعت وجود او اقتضای فرشتگی و بخش دیگر اقتضای بهیمی دارد،چنانکه بعضی از عرفاء گفتهاند،نمیتواند مورد قبول او باشد؛بلکه نظر غزالّی دقیقا براساس برداشت قرآنی وی میباشد،آنجا که در قرآن آمده است
۲۵ که انسان دارای نفس و ذات واحدی است که این سرشت یگانهء او از دو گرایش متضاّد برخوردار است و آدمی به ارادهء خود میتواند یکی را بر دیگری ترجیح داده،در جهت آن عمل نماید.گرایشی که او را بر طارم اعلی و عرش برین برنشاند و همنشین ملاّئک میسازد و تمایلی که وی را به زنجیر حیوانیّت کشیده،بندهء خور و خواب و خشم و شهوت میکند.
غزالّی در مورد این مطلب چنین آورده است:
«بدان که کودک امانتی است در دست مادر و پدر و آن دل پاک وی گوهری است نفیس و نقشپذیر چون موم و از همه نفشها خالی است.چون زمینی پاک است که هر تخم که در وی فکنی بروید؛اگر تخم خیرافکنی به سعادت دین و دنیا برسد و مادر و پدر و استاد در آن ثواب شریک باشند و اگر برخلاف این باشد بدبخت شود و ایشان در هرچه بر وی رود شریک باشند.»۲۶
تکریم شخصیّت و رعایت حقوق کودکان و رأی غزالی در اینباره
در ابتدا باید گفت که غریزهء حّب ذات یا خود دوستی،از جمله غرایز نیرومندی است که در همهء جانداران و در پیشاپیش آنها در انسان وجود دارد.حّب ذات،یکی از اساسی ترین پایههای ثابت در تربیت کودک بشمار رفته و نیروی مهّمی است که اگر به دست مرّبی لایق،با برنامهای صحیح کنترل و رهبری شود،نقشی تعیینکننده در تربیت و پرورش وی ایفاء میکند.
یکی از راههای ارضای غریزهء خود دوستی کودکان،تکریم و توّجه نسبت به شخصیّت آنهاست.بدونشکّ کودکی که در خانواده،مدرسه و محیط به اندازهء کافی
احترام و تکریم نشود،از روحیّهای طبیعی و روانی متعادل برخوردار نخواهد شد.در واقع میتوان گفت،پایه اعتماد به نفس،استقلالطلبی،اراده و ثبات شخصیّت از یکسو و همچنین زبونی،فرومایگی،و تزلزل شخصیّت از سوی دیگر،نخست در خانواده و در دامن پدر و مادر پایهریزی شده و سپس در مدرسه به دست مرّبیان و معلّمان،تثبیت و تحکیم میگردد.
در تعلیم و تربیت اسلامی احترام و تکریم کودکان و حسن معاشرت والدین، اطرافیان،و دیگران با آنها،مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.پیامبر بزرگوار اسلام در این باره چنین فرموده است:
«وقتی نام فرزندتان را میبرید،او را گرامی دارید و جای نشستن را برای او توسعه دهید و به او رو ترش نکنید.»۲۷و باز فرموده است«کسی که دختر خود را شادمان کند همچون کسی است که بندهای را از فرزندان اسماعیل ذبیح آزاد کرده باشد.و آنکس که پسر خود را مسرور و دیدهء او را روشن سازد مانند کسی است که دیدهاش از خوف خداوند گریسته باشد.»۲۸و نیز امام سجّاد(ع)فرمودهاند«حّق فرزندت بر تو این است که بدانی او قسمتی از وجود توست و در خیر و شّر دنیا به تو پیوند دارد.تو در تربیت و آداب آموزی و خداشناسی او مسئولیّت داری؛بایستی او را در محبّت خدا و اطاعت او کمک کرده،وسایل ایمان او را فراهم سازی.عمل تو درباره او مانند کسی است که یقین دارد اگر در این راه کمترین زحمتی به خود میدهد،پاداش کافی دارد و اگر کمترین کوتاهی کند،مورد مؤاخذه و ملامت و مجازات قرار خواهد گرفت.پس در انجام امورش،همچون کسی باش که به کارهای نیکوی او در دنیا آراسته میشود تا به خوب اقدام کردن دربارهء او نزد پروردگارش مصون باشی.»۲۹
غزالّی در بیان وظایف و مسئولیّتهای پدر در قبال خانواده و همچنین رعایت حال و ادای حقوق آنان،بهویژه فرزندان چنین آورده است:
«مجاهدهء نفس و ریاضت است به رعایت ولایت و قیام نمودن به حقوق اهل و صبر کردن بر خویها با ایشان و احتمال رنج در صلاح ایشان کوشیدن و ایشان را در دین آموختن و در کسب حلال جهت ایشان رنج بردن و پروردن فرزندان که کّل این کارهایی است که فضل آن بزرگ و کسی که از آن احتراز نماید،از بیم آن باشد که به حقوق آن قیام نتواند نمود و فرمود،رنج اهل و فرزند کشیدن به مثابهء جهاد است.»۳۰
غزالّی در جای دیگر به همین معنی اشاره کرده است:
«و از حقوق فرزندان آنست که میان ایشان در عطاء و بوسه دادن و در همهء نیکویی برابر دارند،و کودک خرد را نواختن و بوسه دادن سنّت رسول است علیه السّلام حسن(ع)را بوسه میداد.
اقرع بن حابس،گفت مرا ده فرزند است هیچکدام را،بوسه ندادهام رسول علیه السّلام گفت:
هرکه بر فرزند رحمت نکند،بر وی رحمت نکنند.۳۱
او در زمینهء حقوق فرزندان باز هم چنین آورده است:
«یکی،از رسول علیه السّلام پرسید که نیکویی با که کنم گفت با مادر و پدر،گفت مردهاند، گفت با فرزند که همچنانکه پدر را حقّ است فرزند را حقّ است.و یکی از حقوق فرزند آنستکه او را به بدخویی خویش در عقوق نداری.رسول گفت علیه السّلام،خدای تعالی او را رحمت کند،که پسر خویش را بنا به نافرمانی نیارد.انس میگوید رضی ا…عنه،رسول گفت:پسری را که هفت روزه شد عقیقه کنید و نام و کنیت نیکو نهید و چون شش ساله شد، ادب کنید و چون هفت ساله شد به نماز فرمایید و چون نه ساله شد جامهء خواب سوا کنید.۳۲
و سرانجام غزالّی در زمینهء تکریم شخصیّت کودک،این حکایت را نقل کرده است: «عبد ا…شداد گفت در اثنای آنچه پیامبر(ص)با مردم نماز میگذارد و در سجده بود، حسین(ع)بیامد و پای به گردن مبارک او درآورد و او سجده دراز کشید تا به حّدی که مردمان گمان بردند که کاری حادث شد و چون نماز به اتمام رسانید،گفتند:سجده دراز فرمودی،تا به حّدی که ما پنداشتیم که حادثهای زاد:گفت پسرم مرا مرکوب خود ساخت؛ نخواستم که وی را تعجیل کنم تا مقصود خود به اتمام رساند.»۳۳
روشهای تربیتی در تعلیم و تربیت اسلامی
بهطور کلّی میتوان گفت که موضوع تعلیم و تربیت اسلامی،انسان با تمام ابعاد جسمانی و روحانیاش میباشد،و از آنجا که این ابعاد عموما در حال تغییر و تحّول بوده و در افراد مختلف،متفاوت میباشند،لذا برای پرورش آنها باید از روشهای پویا و متنّوع بهره گرفت.بهعنوان مثال چه بسا برای اصلاح دو کودکی که خطای یکسانی را مرتکب شدهاند،لازم باشد مرّبی روشهای جداگانهای را اعمال کند.
اسلام پیروانش را به اتخّاذ شیوههای درست در انجام کارها سفارش کرده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه در آیید(چه این کار ناشایسته است)نیکی آن است که پارسا باشید و از درب خانهها وارد شوید.»۳۴امام محمّد باقر(ع)در تفسیر آیهء فوق فرمودهاند،یعنی در هر کاری از راه آن داخل شوید،و هر کاری را باید از راه خودش انجام داد.۳۵
نمونههای تاریخی فراوانی است که پیشوایان گرامی اسلام،در تربیت و هدایت افراد، به فراخور موقعیتها و شرایط خاصّ آنها،از روشهای مناسب و متفاوت بهره میجستند؛گاه با محبّت و گاه با قهر و زمانی با عفو و اغماض پیروانشان را راهنمایی کرده و گمراهان را به راه راست فرا میخواندند.
بدیهی است باتوجّه به دامنه گستردهء تربیت انسان،هیچگاه نمیتوان،پرورش او را در
چهارچوب،روشهای معدودی محصور نمود.در اینجا به اقتضای مقال به پارهای از این روشهای تربیتی که غزالّی نیز آنها را در باب تربیت کودکان توصیه کرده است،اشاره میکنیم.
روشهای تربیتی از دیدگاه غزالّی
۱-عادت
در ابتدا باید باین نکته اشاره شود که امیاز و برتری انسان بر دیگر موجودات، برخورداری وی از نیروی عقل و اندیشه میباشد.
آدمی به یاری عقل و خرد میتواند نیک را از بد و صواب را از خطا تشخیص دهد و آنرا به انجام رساند؛ولی اگر او ناچار باشد برای هر کاری هرچند جزئی و کوچک،مدّت زمانی به تفکّر و اندیشه بپردازد،مسلما،چنین شیوهای چرخ زندگی وی را از حرکت باز داشته و از گردش میاندازد.از همینجا است که نقش با اهمیّت و تعیین کنندهء«عادت»یا «مهارت و چابکی»در انجام دادن کارها براساس تکرار فراوان آنها،روشن میگردد.در میان روانشناسان معاصر میتوان از روانشناس مشهور امریکایی(ویلیام جیمز)نام برد که از حامیان و مدافعان«نظریّه عادت»محسوب میشود.وی میگوید:باید هرچه زودتر کارهای سودمند را ملکه کنیم و بیشتر جزئیّات زندگی روزانه را به دست عادت بسپاریم تا بیشتر قوای فکری ما برای کارهای مهمّتر آزاد گردد.۳۶
نکتهای که در موضوع عادت قابل توجّه است اینکه،استعدادهای ذاتی و نیروهای فطری که در وجود آدمی نهفتهاند،ممکن است گاهی مورد استفادههای ناباب و انحرافی قرار گیرند.زیانی که از این رهگذر دامنگیر فرد میشود این است که به جای اینکه همواره در راه تشکیل عادات خوب و پسندیده کوشا باشد و از دچار شدن به عادات زشت و ناروا جلوگیری نماید،دستخوش خطا و لغزش گردیده و خویشتن را با یک مشت عادات بد و ناپسند آلوده سازد و تا واپسین دم حیات خویش با آنها دست به گریبان باشد؛لذا در روان شناسی تربیتی پدیدهء عادت حول دو محور اساسی دور میزند:۱-ایجاد عادات مطلوب. ۲-برطرف ساختن و از میان بردن عادات زشت.
غزالّی یک چهارم کتاب احیاء علوم الدّین را بهعنوان«عادات»اختصاص داده است. وی در این کتاب آیینها و رفتارها و آداب و روابط جاری میان انسانها را و همچنین آداب خوردن و پوشیدن و مأوی گزیدن آنان را مدّ نظر قرار داده است.از مجموع بررسیها و مطالعات او در این زمینه،چنین استفاده میشود که بخش عمدهای از فضایل و رذایل آدمی، محصول عادات بهویژه در دوران کودکی است.
وی در این زمینه چنین میگوید:
«پس هرکه به کاری نیکو عادت کند و خلق نیکو اندر وی پدید آید و سّر اینکه شریعت کار نیکو فرموده است،این است که مقصود از این،گرویدن دل است از صورت زشت به صورت نیکو و هرچه آدمی به تکلّف عادت کند،طبع میشود؛که کودک ابتداء از دبیرستان و از معلّم گریزان بود و چون وی را به الزام به تعلیم فرا دارند،طبع وی شود،و چون بزرگ شود همهء لذّت وی اندر علم بوده خود صبر از آن نتوان کرد،بلکه کسی که کبوتر بازیدن یا شطرنج بازیدن یا قمار بازیدن عادت گیرد،چنان طبع وی شود که همه جهان و هرچه دارد اندر سر آن دهد و دست از آن بندارد؛بلکه چیزهایی که برخلاف طبع است،به سبب عادت،طبع گردد.»۳۷
۲-تشویث و تنبیه
تشویق و تنبیه دو سلاح مؤثّر در امر تربیت انسانها،بهویژه کودکان و نوجوانان به شمار میرود.افراد آدمی در طول زندگی خود نیازمند به تشویق و ترغیب هستند و به همین دلیل در جستجوی انگیزهها و محرّکهایی میباشند که بتواند آنان را به کار و فعّالیّت واداشته و مورد تحسین و تأیید دیگران قرار دهد و زمینه را برای ادامهء کوششهای بعدیشان فراهم سازد.سابقهء بکارگیری عوامل تشویق و تنبیه بهعنوان ابزارهای تربیتی،شاید به قدمت خود تعلیم و تربیت باشد.از گذشتههای دور تا به امروز نقش کارساز تشویث و تنبیه و استفاده از آنها بهعنوان یکی از شگردهای تربیتی،بر مرّبیان آگاه پوشیده نبوده است و در آثار ارزندهء این بزرگان نمونههای بسیاری از بکارگیری این شیوه ذکر گردیده است.
تشویق و تنبیه در تعلیم و تربیت اسلامی
در تربیت اسلامی از تشویث و تنبیه به مثابهء ابزارهای تربیتی،سخن رفته است،امّا تکیه و تأکید برروی تشویق به مراتب بیشتر از تنبیه است،زیرا حیات انسان بر پایه محبّت و تفاهم بنا نهاده شده و بهطور کلّی در مکتب اسلام همواره جاذبهها بر دافعهها میچربند.
در قرآن کریم آیات بیشماری به رحمت واسعه و بخشش و لطف بیپایان پروردگار اشاره دارد.در ادعیه و مناجاتهای بیشماری خداوند با همین صفات مورد خطاب و ستایش قرار میگیرد.بهعنوان نمونه در مضمون یکی از ادعیه چنین میخوانیم،«یا من سبقت رحمته عصبه»،یعنی ای خدایی که رحمت و بخششت بر غضب و کیفرت پیشی میگیرد.
در مورد عامل تنبیه نیز باید گفته شود،برخلاف آنچه که در برخی از سیستمهای تربیتی دنیا بدان برمیخوریم،در تربیت اسلامی این پدیده بهطور مطلق امری محکوم و ناصواب تلّقی نشده است.بهطور کلی کودکان و نوجوانان در دورهء کودکی بهویژه در
آستانه بلوغ بر اثر دگرگونیهای حاصله از رشد ارگانیسم آنان،تمایلات،عواطف،تعارضات و واکنشهای نیرومند و غالبا کنترل نشدهای از خود نشان میدهند که از آن جمله میل به گستاخی و شرارت و احیانا تخریب میباشد.به همین جهت برای تعدیل و تنظیم این واکنشها بهگونهای حساب شده،بایستی رفتار آنها را مورد کنترل و نظارت قرار داد و مانع هرجومرجطلبی آنان شد و تنبیه؛چنانچه بجا و به اندازه و با شرایط خاصّ خود صورت گیرد،یکی از راههایی است که در تربیت صحیح کودک مورد استفاده قرار میگیرد.
تشویق از دیدگاه غزالّی
از نکات مهمّی که غزالّی در مسأله تشویق بدان توجّه داشته و مربیّان را به اهمیّت آن گوشزد نموده است،رعایت مراحل مختلف رشد به هنگام تشویق و ترغیب است،چه در هر مرحله از رشد،آدمی دارای علایق و انگیزههای مختلفی است که براساس آن رغبت و تمایل به انجام عملی پیدا میکند.
غزالّی در اینباره چنین آورده است:
«اگر کودک را گویند به دبیرستان شو تا به درجهء ریاست رسی وی خود لذّت ریاست نداند که چه باشد،لکن باید گفت به دبیرستان شو تا شبانگاه،چوگان و گوی تو دهم تا بازی کنی، تا کودک به حرص آن به دبیرستان شود.»
تنبیه از نظر غزالّی
غزالّی در مسأله تنبیه با دیدی روانشناسانه با این امر برخورد نموده و بسیاری از نکات ظریف و لطیف تربیتی را مدّنظر قرار داده است.وی در این مورد چنین میگوید:
«چون کودک معاودت کند یک بار اندر سرّ توبیخ کند و گوید،زینهار تا کس از تو این نبداند که رسوا شوی در میان مردمان و تو را به هیچکس پندارند.»۳۸
دو نکته مهّم تربیتی را در این گفته غزالّی میتوان ملاحظه کرد:
۱-غزالّی کاملا توجّه داشته که در راستای حلّ مشکلات تربیتی کودک،کرامت و شخصیّت او بایستی آسیب نبیند و حفظ شود و کودک با برخورد غلط دیگران با وی دچار شخصیّت بشود،در معرض خطاهای بیشتری واقع میگردد.امام هادی نیز همین معنی را در کلام دربارش آورده است که آنجا که فرمود:از شرّ کسی که شخصیت او پست و بی مقدار شود ایمن مباشید.۳۹
۲-در این گفتهء غزالی،راه درمان و اصلاح رفتار کودک نیز بازگو گردیده است و توصیه به بهرهگیری از انگیزه و تمایل کودک در حفظ و کرامت خود شده است؛زیرا کسی که خود را صاحب عزّت و کرامت بیند گرد کارهای پست نمیگردد.
۳-پند و اندرز
در تعلیم و تربیت اسلامی،پند و اندرز یا موعظه،کلامی است که به دل آدمی نرمی و رقّت میدهد،قساوت را از دل میبرد.خشم و شهوت را فرو مینشاند،هواهای نفسانی را تسکین و به دل صفا و جلا میدهد.بنابراین،هیچکس در زندگی از موعظه بینیاز نیست.
اصولا آدمی بگونهای ساختهشده که ارشاد و اندرز را بهتر از امر و نهی میپذیرد.از سوی دیگر بسیاری از ناسازگاریها و کجرویهای انسان بدان خاطر است که وی از ماهیّت عمل خودآگاه نیست و بیباکانه بدان اقدام میکند.در صورتیکه اگر او را به عواقب سوء امور آگاه کنند،غالبا پذیرای نصیحت شده و خود را به کارهای زشت و رفتارهای ناپسند آلوده نخواهد کرد.
در تعلیم و تربیت اسلامی،موعظه جایگاه بس رفیع و ویژهای دارد.در قرآن کریم، آیات بسیاری در اینباره یادآوری نموده که از آن جمله است:
«ای رسول،مردم را با حکمت و موعظهء نیکو به راه خدا بخوان.»۴۰غزالّی در باب موعظه و پند و اندرز اینچنین گفته است:
«بدانکه چنانچه کیمیا در هیچ گنجینه پیدا نمیشود،بلکه در خزانهء ملوک یابند، کیمیای سعادت ابدی نیز هر جای نباشد؛در خزانهء ربوبیّت باشد و خزانهء خدای آسمان، جواهر فرشتگان است و در زمین دلهای پیامبران،پس هرکه این کیمیا جز از حضرت نبوّت جوید،راه غلط کرده باشد و آخر کار وی قلاّبی باشد و حاصل حال وی پنداری و گمانی باشد و در موسم قیامت افلاس وی پیدا شود و قلاّبی وی آشکارا شود و پندارهای وی رسوا شود و با وی گویند امروزه پردهها را از برابر چشمت برداشتیم تا با تیزبینی به آنچه کردهای بنگری.۴۱
وی باز هم در این زمینه چنین آورده است:
«ای عزیز مقصود از آفرینش عالم،وجود انسانی است و مقصود از وجود انسانی معرفت و محبّت خداست که وصول ابدی بدان منوط و نیل به سعادت سرمدی بدان مربوط است.و معرفت و محبّت خدای تبارک و تعالی بیعمل صالح و عبادت خالص میّسر نشود و اعظم اسباب اکتساب عمل صالح،نقد حیات و سرمایه را اوقات و ساعات است،که چون شخص طالب آن نقد و سرمایه در مداومت بر وظایف طاعات و مواظبت بر مراسم عبادات صرف کند،سابقهء عنایت ازلی استقبال او کند و راه هدایت بر وی بگشاید و دل او مهبط انوار معرفت شود و جان او مخزن اسرار محبّت گردد و خلعتهای دولت ابدی در وی پوشانند و نثارهای سعادت سرمدی بر او افشانند و خاتمهء احوال وی از غرامت مصون ماند و عاقبت افعال و اعمال وی از حسرت و ندامت مأمون گردد و کراهت مرگ از طبع وی برخیزد؛بلکه چون تشنه بر آب مایل به مرگ گردد و ساعت به ساعت چشم انتظار در راه ملک الموت نهد که مژده مرگ را کی آورد و خود را در حریم وصل و سلطنت جاوید کی بیند؟،آخر الامر
ناگاه ملک الموت بشرف ملاقات او فایض گردد و با اعراز هرچه تمامتر روح منّور او را از این کالبد خاکی بیرون برند و به تعظیم و تجلیل بسیار صفوف ملائکه در پس و پیش او افتاده او را به فردوس اعلی برند و سلطنت ابدی و پادشاهی سرمدی او را مسّلم فرمایند.۴۲
نتیجه
در این نوشتار،چنانکه ملاحظه گردید چهره غزالّی در نقش یک روانشناس گرانمایه و محقّق پسیکولوژی مجسّم گردید.روانشناسی که با آمیزهای از دقّت و موشکافی،فعّالیّتهای روانی انسان را نظاره میکند و این دقّت و باریکبینی وی تا بدان پایه است که میتوان او را در ردّه روانشناسان صاحب نام معاصر بشمار آورد.
او توانست از رهگذر دقّت اندیشه،تجارب فردی،مطالعات و کاوشهای دقیق در رفتار دیگران،محرّکها و عواطف و واکنشهای روانی افراد را عمیقا تحلیل کند.در حالی که اکثر محقّقان قبل از او به این مسأله توجهی نکردند.وی همانند فروید در مورد رفتار انسان به روانکاوی پرداخته و پیداست که او بیش از هر موضوع دیگری به مطالعه رفتار انسان توجّه داشته است؛زیرا وی همانند روانشناسان جدید عقیده داشته است که رفتار عبارت از تغییرات و تظاهرات بیرونی است که نمایانگر حالات درونی میباشند و به همین سبب برای مطالعه و بررسی از قابلّیت بیشتری برخوردارند و میتوان آنها را آسانتر بررسی کرد.
غزالّی به اصل تفاوتهای فردی کاملا اعتقاد داشته است.همچنانکه در کتاب احیاء علوم الدّین میگوید:
«چون رفتار آدمی مظهر و نمایانگر شخصیّت اوست،لذا رفتار هر فردی با فرد دیگر متفاوت میباشد.بنابراین آن عامل مؤثّری که فرد در برابر آن عکسالعملی نشان دهد، ممکن است،در فرد دیگر چنان عکسالعملی را ببار نیاورد و نیز ممکن است طرز عکسالعملهای افراد متفاوت باشد،زیرا ادراکات روانی همراه با صفات و کیفیّات روانی افراد همانند یکدیگر نیستند وگرنه ما زید و عمر را با یکدیگر اشتباه خواهیم کرد.
بدین ترتیب غزالّی در حیطهء روانشناسی،به انسان بهعنوان یک واحد دینامیک، پویا،متحّرک و متحّول مینگرد نه آنکه وی را به صورت موجودی جامد و راکد مشاهده کند که انواع نیروهای موجود در او،وی را محکوم به جمود و اجبار سازند.
علاوه بر این،اهتمام غزالّی به مسأله سلوک و رتار را بایستی از امتیازات کار او در مقایسه با فلاسفهء دیگر بشمار آورد وی برخلاف اسلاف و معاصرانش،خود را از این تنگنا که صرفا ناقل و بازگو کنندهء نظریّات فلاسفه یونان و حکمای اسلامیباشد،خارج نمود و دستاندرکار ابتکار و سازندگی در زمینهء مسایل نوین روانشناسی شد.
افزون بر آنچه گفته شد،غزالّی توفیق آن را یافت که مسایل مربوط به حالات روانی از قبیل:ادراک،شوق و وجدان را به صورت علمی سازمان دهد.
اگر بپذیریم که دانشمندان پیش از غزالّی در کنار بحثهای مربوط به نفس،دربارهء جنبشهای روانی نیز گفتگو کردهاند،معهذا شیوه کار غزالّی دارای امتیاز خاصّی است که دانشمندان قبل از او مثل ابنسینا و فارابی فاقد آن میباشند،زیرا این تنها غزالّی است که میان دو نوع بررسی روان و روش تحقیق دربارهء آنها با سازمان متفاوت به صورت علمی فرق قائل شده است.
کاربرد روانشناسی غزالّی در تعلیم و تربیت و اصلاح نظام فرهنگی جوامع اسلامی
با مروری عمیق در مکتب روانشناسی غزالّی و با تأمّل در نکتههای عرفانی،اخلاقی و تربیتی این مکتب که نمونههایی از آن در لابلای سطور این نوشتار کم قدار،به تناسب هر مطلب ذکر شد،به این میرسیم که امروز تنها راه درمان بیماری و نقیصهء فرهنگی که از مطالعهء ناقص و تکامل نایافته معارف اسلامی به وجود آمده است،تحقیق و تتبّع کامل و دقیق در دریای بیکران معارف و علوم عقلی اسلام است؛پژوهشی که بدون تعصّب و غرض به دست خود دانشمندان اسلامی باید انجام پذیرد.
تحقیقی که با علاقه و تعلّق خاطر و ژرفنگری انجام شود،مآلا بسیاری از گنجینههای پنهان علمی را پدیدار خواهد ساخت،گنجینههایی که از دسترس بسیاری از دانشمندان امروزی که ظاهرا با روش«عینی»سروکار دارند،به دور میباشد.
چنین تحقیقی این توهّم را از ذهن آنهایی که خاطر خود را به مقولات فکری این قرن مشغول داشته و میپندارند که علوم اسلامی با ابن رشد به پایان رسیده است،از میان برده و این واقعیّت را آشکار میسازد ک سیر حکمت اسلامی در قرن ششم هجری به اتمام نمیرسد؛بلکه در این عصر،دورهء نوینی را در حیات خویش آغاز میکند.فلاسفهء دیگر هریک به نوبهء خود بر گنجینهء دانشهای اسلامی افزودند،بهویژه آراء روانشناختی آنان در خصوص نفس و قوای آن از اعتبار و اشتها فراوان برخوردار است.
آری تحقیق دقیق و پژوهش ژرف در میراث علمی و فرهنگی اسلامی و جستجو و کنکاش در معارف قرآنی و نظریّات بدیع فلسفی و عرفانی دانشمندان اسلامی،از عمیقترین و جذّابترین پژوهشها بشمار میرود.
در آنجاست که از آغاز و انجام هستی،پیدایش کثرت از وحدت و برگشت کثرت به وحدت و رابطهء بین حّق و خلق،فنای محض و بقای محض و هزاران نکتهء باریکتر از مو سخن میرود و زلال این میراث گرانبها پوسته از چشمهسار تمدّن درخشان اسلامی جاری بوده و هست.زهی بحال محقّقان و پژوهشگران تشنه کامی که با نوشیدن از صافی این آبشخوار،عطش خویش را فرو نشانند.سرچشمهای که در طول تاریخ بزرگانی همچون غزالّی از زلال آن خود را سیراب کردند.
زیرنویس:
(۱)-علّت و سبب حرکت و دگرگونی در برخی از اجسام،یعنی جانداران،به خاطر جسم بودن آنها نیست،زیرا اگر چنین بود،بایستی کلیّه اجسام دارای حرکت باشند،و حال آنکه در بسیاری از آنها حرکت مشاهده نمیگردد،لذا حسّ و حرکت ارادی که در بعضی از اجسام(جانداران)دیده میشود به لحاظ نیروئی است که در وراء جسم وجود دارد که این نیرو همانا،«نفس» نامیده میشود.(غزالّی،معارج القدس،قاهره چاپ،مکتبه التجاریّه الکبری،سال ۱۳۴۳ ق صفحه ۱۳۵ به نقل از ابن سینا، اشارات،نمط سوّم از نهج دهم،ترجمه ملکشاهی،حسن،تهران،انتشارات سروش سال ۱۳۶۳).
(۲)-چون ادراک عامل امتیاز بین موجودات دارای درک و فاقد درک است،ناگزیر باید گروهی از آنها علاوه بر بعد جسمانی خود،از نیرویی دیگر نیز برخوردار باشند،تا به وسیلهء آن ادراک بر ایشان حاصل گردد و این نیرو،باز هم چیزن جز، همان«نفس»نمیباشد.(معارج القدس،صفحه ۲۷ به نقل از ابن سینا،اشارات،همان منبع).
(۳)-جسم یا جسد،همواره در معرض تحوّل و دگرگونی و زیاده و نقصان است،ولی چون ونفس بسیط میباشد و از اجزاء ترکیب نشده،بنابراین هیچگونه تغییر و دگرگونی در آن راه ندارد و پیوسته به حال خود باقی است.(معارج القدس، صفحه ۳۳،به نقل از ابن سینا،همان منبع).
(۴)-اگر فرض کنیم انسانی در هوای آزاد و معتدل و در فضایی عاری از هرگونه اصطکاک معلّق گردد.و در این حال وی بتواند در مسیر تفکّر و اندیشهاش،خود را از هرچه محسوس است برهاند و آزاد نماید،باز هم نمیتواند در مسیر تفکّر و اندیشهاش خود را از اندیشهء موجودیّت خویش برهاند و این خویشتن خود که انسان در تحت هر شرایطی وجود آن را نمیتواند انکار کند«نفس»میباشد.
(معارج القدس،صفحه ۱۳ به نقل از ابن سینا،همان منبع).
(۵)-نفس درک معقولات میکند و معقولات،معانی مجرّدند،اگر معقولات در جسم حاصل شوند،باید مانند جسم، دارای مقادیر،اشکال و اوضاع گردند و دیگر معقولات مجرّد نباشند،بنابراین ظرف معقولات باید از سنخ خود آنها،امری غیر مادّی باشد که به جسم اضافه شده است و این همان«نفس»میباشد.(معارج القدس،صفحه ۶۷،به نقل از ابن سینا،شفاء،فنّ ششم،طبیعیّات،ترجمهء فروغی محمد علی،تهران،نشر نو،سال ۱۳۶۶)
(۶)-سرگین به خاکستر آمیخته،منتهی الارب،تهران،انتشارات کتابفروشی اسلامیّه،۱۳۷۷ ق،صفحه ۵۸۱.
(۷)-همان،دانایان از خدا میترسند.
مآخذ
(۱)-حجّتی،دکتر سید محمّد باقر،روانشناسی از دیدگاه غزالّی و دانشمندان اسلامی،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۰ صفحه ۲۸-۲۹.
(۲)-غزالّی،محمد المنفذ من الضّلال،ترجمهء فولادوند،محمّد مهدی،تهران،انتشارات عطائی،۱۳۴۳،صفحه ۱۲۳-۱۲۷
(۳)-غزالّی،محمّد،احیاء علوم الدّین،ربع مهلکات،ترجمهء مؤید الّدین محمّد خوارزمی،تهران،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،۱۳۶۸،صفحه ۱۲۶-۱۲۸.
(۴)-روانشناسی از دیدگاه غزالّی و دانشمندان اسلامی،همان مآخذ،صفحه ۳۸-۳۹.
(۵)-المنفذ من الضّلال،همان مآخذ،صفحه ۷۳-۸۴.
(۶)-احیاء علوم الدّین،همان مآخذ،صفحه ۱۷-۲۳.
(۷)-احیاء علوم الدّین،همان مآخذ،صفحه ۷-۱۷.
(۸)-المنفذ من الضّلال،همان مآخذ،صفحه ۷۹-۸۴.
(۹)-روانشناسی از دیدگاه غزالّی و دانشمندان اسلامی،همان منبع،صفحه ۱۱۴-۱۱۵.
(۱۰)-غزالّی محمّد،معیار العلم،قاهره،دار المعارف مصر،۱۹۶۱،صفحه ۱۱۱.
(۱۱)-غزالّی،محمّد،مکاتیب فارسی غزالّی،تهران،انتشارات امیر کبیر،۱۳۶۲،صفحه ۷۸.
(۱۲)-همائی،جلال الدّین،غزالّی نامه،تهران،انتشارات فروغی،۱۳۴۲،صفحه ۳۹۷.
(۱۳)-غزالّی،محمّد،ایّها الولد،بیروت چاپ اللّجنه الدوّلیه ترجمه الّروایع الانسانیّه،۱۹۵۱،صفحه ۲۷.
(۱۴)-ایّها الولد،همان منبع،صفحه ۳۱.
(۱۵)-کلینی،محمّد بن یعقوب،کافی،تهران،انتشارات آخوندی،۱۳۸۱،ق،ج-ا،صفحه ۶۷.
(۱۶)-ایّها الولد،همان منبع،صفحه ۴۱.
(۱۷)-سورهء کهف-آیهء ۱۱.
(۱۸)-سوره نور-آیهء ۳۹.
(۱۹)-غزالّی،محمّد،کیمیای سعادت،تهران،انتشارات طلوع،۱۳۶۱،صفحه ۴۲.
(۲۰)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،صفحه ۹۴.
(۲۱)-سورهء آل عمران-آیهء ۱۳۴.
(۲۲)-کیمیای سعادت همان مأخذ،صفحه ۱۳۳-۱۳۵.
(۲۳)-سورهء بقره-آیهء ۲۶۹.
(۲۴)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،ج-۲،صفحه ۶-۹.
(۲۵)-سورّه شمس-آیه ۸.
(۲۶)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،صفحه ۲۷.
(۲۷)-ابن بابویه،محمّد بن علی،جامع الاخبار،تهران،مرکز نشر کتاب،۱۳۴۱،صفحه ۱۲۴.
(۲۸)-طبرسی،حسن بن الفضل مکارم الاخلاق،ترجمهء میر باقری ابراهیم،تهران،انتشارات فراهانی،۱۳۵۵،صفحه ۱۱۴.
(۲۹)-ابن شعبه،حسن بن علی الحّرانی،تحف العقول،ترجمهء جنّتی،احمد،انتشارات امیر کبیر،۱۳۶۷،باب کلمات امام سجّاد،صفحه ۱۱۷-۱۳۰.
(۳۰)-احیاء علوم الدّین،همان مأخذ،صفحه ۹۶.
(۳۱)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،صفحه ۳۳۹.
(۳۲)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،همان صفحه.
(۳۳)-احیاء علوم الدّین،همان مأخذ،صفحه ۶۳۰-۶۲۹.
(۳۴)-سورهء بقره-آیه ۱۸۹.
(۳۵)-طباطبائی،محمّد حسین،تفسیر المیزان،ترجمهء موسوی همدانی،محمّد باقر،قم،دار العلم ۱۳۶۳،ج-۳ صفحه ۸۰.
(۳۶)-صدّیق دکتر عیسی،آموزش و پرورش نوین،تهران،شرکت سهامی طبع کتاب،۱۳۳۶،صفحه ۲۸۴.
(۳۷)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،ج-۲،صفحه ۱۱-۱۲.
(۳۸)-کیمیای سعادت،همان مأخذ،صفحه ۱۹.
(۳۹)-تحف العقول،همان مأخذ،صفحه ۳۵۸.
(۴۰)-سورهء نحل-آیه ۱۲۵.
(۴۱)-کیمیای سعادت همان مأخذ،صفحه ۴۲.
(۴۲)-غزالّی،محمّد،غزالّی با شما سخن میگوید،تهران،انتشارات عطائی،۱۳۴۱،صفحه ۱۶-۱۷.