مشاهیر تعلیم وتربیت

از جبار باغچه‌بان تا توران میرهادی

سال‌هاست که اقبال آن را دارم با زندگی و آثار جمعی از فرهنگ‌سازان و امیدآفرینان یکی دو قرن اخیر کشورمان، ایران آشنا شوم و درباره شماری از آنها مقاله بنویسم. بعضی از این بزرگان را از روی نوشته‌های خودشان و یا آن چه درباره آنها نوشته‌اند شناخته‌ام و در مورد برخی نیز سعادت آن را داشته‌ام که روزها، ماه‌ها و یا سال‌ها در خدمتشان باشم و اثر وجودی‌شان را احساس کنم و تجربه بیاموزم.
استادان بزرگوار دکتر محمود حسابی، احمد آرام، احمد بیرشک، دکتر علی‌محمد کاردان، پرویز شهریاری، دکتر امیرحسین آریانپور و خانم توران میرهادی از گروه اخیرند و بزرگانی چون دکتر عیسی صدیق، علی‌اصغر حکمت، دکتر محمدباقر هوشیار و پیش از اینها علامه علی‌اکبر دهخدا، جبار باغچه‌بان و میرزاحسن رشدیه از فرهنگ‌سازان کشورمان بوده‌اند که از راه مطالعه آثارشان به اهمیت کار آنها پی برده‌ام. این بزرگان و دیگر پیشتازان عرصه علم و ادب، با اندیشه و سخن و عمل خود، جامعه ایستای دو قرن پیش ایران را به وضع کنونی رسانده‌اند.

 

اسفندیار معتمدی-
میرزا حسن رشدیه که روزنامه «مکتب» را منتشر می‌کرد به همکاران خود می‌گفت:

آتش به جان افروختن 

وز بهر جانان سوختن

باید ز من آموختن

کار من است این کارها

او توانست نخستین مدرسه ایرانی را در تهران دائر کند. الفبای صوتی را که می‌توانست راه آموزش را سهل و آسان کند ابداع کرد. «الفبایی که کندذهن‌ترین اطفال در مدت ۶۰ ساعت، خواندن و نوشتن صحیح را با آن می‌آموزد، نظامنامه برای مدارس بنویسد و کتاب درسی تألیف کند.

جبار باغچه‌بان نخستین کودکستان ایران را در سال ۱۳۰۳ به نام «باغچه‌ اطفال» در شهر تبریز تأسیس کرد. وی «تلفن گنگ» را در سال ۱۳۱۲ اختراع و جمعیت حمایت کودکان کرولال و نابینا را در سال ۱۳۲۲ و کانون لال و کرهای ایران را در سال ۱۳۲۹ تأسیس کرد. مجله منتشر کرد، کتاب نوشت، شعر گفت و ندا در داد که:

صبح است برخیز ای پسر

شو سوی مکتب رهبر

تا یابی از مکتب اثر

علم و هنر علم و هنر

خواهید اگر ای دختران

خوشبختی خود در جهان

سازید زیک جسم و حال

علم و هنر، علم و هنر

ای بچه‌ها ای بچه‌ها

امروز می‌گوید به ما

فردا بود روز شما

علم و هنر، علم و هنر

علی اکبر دهخدا (۱۲۵۶ ـ ۱۳۳۴) امثال و حکم و لغتنامه را تألیف کرد. روزنامه «صوراسرافیل» را منتشر کرد. ۱۸ سال رئیس دانشکده حقوق بود و توانست دانش حقوق را آموزش دهد و آزادی را بگستراند. بزرگترین خدمت را به زبان فارسی و به مردم ایران کند و نام خود را پاینده سازد.

علی اصغر حکمت (۱۲۷۲ ـ ۱۳۵۹) وزیر فرهنگ شد و فرهنگستان ایران را شکل داد. دانشگاه تهران را تأسیس کرد. دانشسراهای مقدماتی را در سراسر کشور به وجود آورد. کتاب‌های فراوان نوشت. دایره‌المعارف «ایرانشهر» را منتشر کرد. موزه ایران باستان و کتابخانه ملی را ساخت و تا پایان عمر دست از حمایت فرهنگ و مراقبت در کارهای فرهنگی برنداشت و در سال‌های آخر عمر که نزدیک ۹۰ سال از عمر پربارش سپری شده بود یک ساعت بزرگ به دانشگاه تهران اهدا کرد و گفت: می‌‌خواهم این ساعت به دیوار برج کتابخانه مرکزی دانشگاه نصب شود تا دانشجویان و دیگران از زمان اطلاع پیدا کنند.

دکتر امیرحسین آریان‌پور در کلاسش، با کلامش و در نوشته‌هایش شور یادگیری می‌‌آفرید. روش علمی درست‌اندیشیدن و به کار بستن، دو هنر او بود که پیروان فراوان یافت.

پرویز شهریاری می‌گوید: من در تمامی زندگی خود، در جست‌و‌جوی راستی‌ها بر لب پرتگاه حرکت کرده‌ام. احمدمحمود در مراسم یادبود او گفت: «مگر انسان چقدر می‌تواند کوشش کند، در اسارت باشد، درگیر باشد و بیش از ۲۰۰ اثر خلق کند؟»

دکتر محمدعلی کاردان (۱۳۰۶ ـ ۱۳۸۷) هم به بینش علمی توجه ویژه دارد و هم به روش علمی. او که دست پرورده «پیاژه» است می‌گوید: یکی از مشکلات آموزش و پرورش آن است که مردم و از جمله هیأت‌های آموزشی، آموزش و پرورش را علم، آن هم علمی دشوار نمی‌دانند.

دکتر محمود حسابی (۱۲۸۱ ـ ۱۳۷۱) می‌گفت: نخستین گام‌ها برای پیداکردن این است که با کشور خود ایران آشنا شویم. و براساس چهار اصل مردانگی، عدالت، شرم و عشق خود را تعیین کنیم. شرم به ما مردانگی و ادب دلنشین می‌بخشد. شرم مکمل عشق عمیق به عمل واقعی و سرشار از انرژی است. عشق به دانستن و زیبایی روح و فکر، عشقی که آتشی خدایی است.

احمد آرام (۱۲۸۱ ـ ۱۳۷۷) مردی بود ساده، سختکوش و صمیمی. آرام را عقیده بر آن بود که برای گسترش علوم و فنون جدید تا زمانی که مایه لازم را کسب نکرده‌ایم باید هر چه بیشتر ترجمه کنیم. براساس همین اندیشه بود که از زبان‌های عربی، انگلیسی و فرانسه حدود ۲۰۰ جلد کتاب اساسی ترجمه کرد.

احمد بیرشک (۱۲۸۵ ـ ۱۳۸۱) معلم، مؤسس، مترجم و خلاق و نوآور بود و در «بیرشک‌نامه» نوشته است:

بنیاد دانشنامه برای این هدف به وجود آمده که هر چه را دانستنی است به زبان فارسی در اختیار فارسی‌زبانان قرار دهد.

او و احمد آرام در سال ۱۳۷۰ و در جشن سالگرد تأسیس شورای کتاب کودک شرکت داشتند. من میانشان نشسته و شاهد تشویق کودکان از سوی آنها بودم. صدای آفرین، آفرین آنها و صدای کف‌زدن‌هایشان ذوقی در من برانگیخت و این ذوق وقتی به حد کمال رسید که خانم توران میرهادی از شورا، فرهنگنامه، آموزش و پرورش و عشق خود به کودکان سخن گفت.

نزدیک سه دهه است که خانم توران میرهادی را می‌شناسم و در فرهنگنامه کودکان و نوجوانان با ایشان کار می‌کنم، انرژی می‌گیرم و عشق و امید می‌یابم.خانم میرهادی یک معلم واقعی است. هرگاه در کنار ایشان بوده‌ام در خود احساس معلمی کرده‌ام. احساس معلمی به آن معنا که: همه را دوست بدارم، جهان را زیبا ببینم، امید بیافرینم، ایجاد انگیزه و اندیشه کنم و بخواهم که بیاموزم.

اما این معلم و مربی بزرگ چه ویژگی‌هایی دارد که چنین می‌تواند احساس معلمی را در من و امثال من ایجاد کند. برای شناختن او می‌توان با بستر تربیتش، آموزش و تحصیلاتش، زندگی خانوادگیش، کار و خدماتش و اثر و آثار و آزمایش آشنا شد.

بستر تربیت 

توران میرهادی در سال ۱۳۰۶ در تهران زاده شد. پدرش مهندس میرهادی از جمله دانشجویانی بود که در سال ۱۲۹۰ به اروپا اعزام شدند. مهندسی راه و ساختمان و مکانیک راه‌آهن آموخت. با یک بانوی هنرمند آلمانی ازدواج کرد و در سال ۱۲۹۹ به ایران بازگشت. وی در سازندگی کشور بویژه در ساختن راه‌آهن سراسری نقش مؤثر داشت. مادر توران اگر چه آلمانی بود اما فرزندانش را ایرانی بارآورد. آنها را به چهار زبان فارسی، آلمانی، انگلیسی و فرانسه آشنا و مسلط کرد و به آنان هنر موسیقی و نقاشی آموخت. نقش تربیتی مادر، مانند تابش نور خورشید در عمق دریاچه بود و نقش پدر در این بستر تربیتی، آموزش استقامت مثل کوه.

آموزش و تحصیلات: 

در تهران به دبستان رفت. در مدرسه نوربخش دوره دبیرستان را گذراند در سال ۱۳۲۴ به دانشگاه رفت. در کلاس درس دکتر حسابی و دیگر استادان به آموختن علم زیست‌شناسی پرداخت. در همان سال بود که با دکتر محمدباقر هوشیار و جبار باغچه‌بان آشنا شد و از آنها عشق به تعلیم و تربیت و روش تدریس آموخت. از فلسفه ارزش‌ها و چگونگی ارتقای انسان از مرحله غریزی به مرحله عرفانی سخن شنید و متوجه نقش بسیار مهم تعلیم و تربیت شد و دریافت که این مسیر چقدر می‌تواند برای هر انسانی سازنده و تکامل بخش باشد. در کلاس درس دکتر هوشیار لذت آموزش و پرورش و تربیت انسان را احساس کرد و برای تحصیل روانشناسی و تعلیم و تربیت پیش از دبستان راهی فرانسه شد. چهار سال در «سورین» تحصیل و یک سال در آلمان کار کرد. در سال ۱۳۳۰ به ایران بازگشت و همچنان به یادگرفتن ادامه داد و آموزنده مادام‌العمر شد.

زندگی خانوادگی

خانم میرهادی در سال ۱۳۳۱ با جعفر وکیلی ازدواج کرد. حاصل این زندگی مشترک «پیروز» بود. گرچه زندگی مشترک‌شان بیش از دو سال نپایید، اما جعفر تأثیر عمده‌ای بر توران داشت که همواره توران به نیکی از آن یاد می‌کند و می‌گوید: یک روز به من گفت: توران تو بنشین و تمامی نقطه ضعف‌های خود را روی کاغذ بنویس. من هم آنها را نوشتم. بعد گفت: حالا اینها را بگذار جلو میز تحریرت، هر شب که می‌خواهی مطالعه کنی، یک نگاه هم به این پندارها بینداز و ببین خودت با خودت چه کرده‌ای؟ اصلاً خودت برای این نقطه ضعف‌ها کاری کرده‌ای یا نه؟ این روش بسیار مؤثر بود. این روشی است که در اصطلاح فرنگی‌ها به آن می‌گویند: «خود تربیت‌کردن» و به قول انگلیسی‌ها self Education. روشی که عرفای ما قرن‌ها و قرن‌ها درباره‌اش حرف زده و تمرین کرده‌اند. ‌آنها بسیار خوب با ضعف‌هایشان مبارزه می‌کردند و آنها را از بین می‌بردند. این ضعف‌ها می‌تواند غرور باشد، جاه‌طلبی باشد، مال‌دوستی باشد و هر چیزی می‌تواند باشد. عرفای ما می‌دانستند چگونه بر آنها مسلط بشوند و خودشان را تبدیل به انسان‌های فرهیخته و زلال کنند یعنی شفاف‌شونده. سال‌ها بعد من در کتاب «صدمیدان» خواجه عبدالله انصاری تعمق کردم و دیدم که او دقیقا این روش را در مورد خودش به کار برده است. این تکنیک را جعفر به من آموخت.

توران میرهادی در سال ۱۳۳۵ با محسن خمارلو ازدواج کرد. حاصل این ازدواج کاوه، پندار، و دلاور شد. کاوه شش ساله بود که در سفر شمال همراه سه نفر دیگر از همسفرانشان از بالای پل شکسته به رودخانه افتاد و غرق شد. توران چون شنا می‌دانست نجات یافت تا نجات‌بخش تمامی کودکان دیگر باشد. وی در این باره گفته است: «رفتن کاوه سبب شد که هر چیز دیگر را کنار بگذارم و در بست در خدمت همشاگردی‌های کاوه و بچه‌های دیگر باشم. من کاوه را در بچه‌های دیگر پیدا کردم هنوز این حالت را دارم. کاوه را در تمامی بچه‌ها می‌بینیم.»

همسر دوم هم در سال ۱۳۵۷ بیمار شد و یک سال بعد درگذشت. از آن پس توران اعتقادش به خدمت مردم و زندگی در خاطره‌ها بیشتر شد. خاطره‌ها را الهام‌بخش خود کرد و بر تقویت روحیه، تحمل و مقاومتش افزود.

کار و خدمت

خانم میرهادی مؤسس و مدیر مجموعه آموزشی فرهاد، برپاکننده نخستین نمایشگاه کتاب کودک، از پایه‌گذاران شورای کتاب کودک و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، مؤلف کتاب‌های آموزشی و تربیتی است. در سال ۱۳۳۴ کودکستان فرهاد را با دو کلاس تأسیس کرد، در سال ۱۳۵۰ دبستان و مدرسه راهنمایی فرهاد بر آن افزوده شد و ظرفیتش به ۲۱ کلاس و ۷۰۰ نفر دانش‌آموز رسید. این مؤسسه آموزشی که الگویی برای تعلیم و تربیت جدید در ایران بود و مرتب از نظر کمی و کیفی توسعه یافت و فعالیتش تا سال ۱۳۵۸ ادامه یافت.

مدرسه فرهاد مکان مناسبی بود برای آن که استاد بزرگ تعلیم و تربیت ایران دانش و بینش و روش خود را به مرحله عمل درآورد. وی مدرسه را مانند موجود زنده‌ای که نفس می‌کشد، تغذیه می‌شود و رشد و حرکت دارد می‌دانست. مدرسه از علوم، فنون و اندیشه‌های جدید تنفس و تغذیه و با آموزش آنها را جذب و هضم می‌کرد و رشد می‌یافت ذهن بچه‌ها را طوری موشکاف و حساس بارآورده بودیم که محیط نتواند آنها را آلوده سازد. این کار از طریق نقد داستان و کتاب و نقاشی شروع می‌شد و به نقد عمل و رفتارهای گوناگون ختم می‌شد. بزرگترها هم در این جمع شرکت می‌کردند. اما معلم‌های کتابخوانی، هنر و تعلیمات دینی در این زمینه فعالیت بیشتری داشتند… بچه‌ها خود مشغول کار خود شدند، از درختکاری و نظافت تا تعمیر کتاب‌های کتابخانه، اداره مدرسه، برف روبی، اره‌کشی، دوختن، بافتن و غیره.

خانم توران میرهادی مدرسه فرهاد را به صورت تک الگو و نمونه درآورد. دانش‌آموزان در آنها مهارت یادگیری و زندگی می‌آموختند و نه فقط برای آینده آماده می‌شدند بلکه در همان سن و سال بدون دغدغه و ترس از آینده زندگی می‌کردند.مدرسه برای خانم میرهادی یک آزمایشگاه برای شناختن کودکان و به دست ‌آوردن تجربه بود. تجربه‌هایی که لازم بود تمامی بچه‌های ایران از آن استفاده کنند. او برای گسترش دستاوردهای خود همزمان به نوشتن کتاب و همکاری با سازمان کتاب‌های درسی پرداخت.

وی در مورد همکاری با سازمان کتاب درسی می‌گوید: همکاری ما با اداره مطالعات و برنامه‌های وزارت آموزش و پرورش و با سازمان کتاب‌های درسی ایران از آغاز تأسیس آن [سال ۱۳۴۱] شروع شد و تا پایان کار من در مدرسه فرهاد [سال ۱۳۵۸] همچنان ادامه داشت. این همکاری از چند طریق انجام می‌شد. نویسندگان کتاب‌های درسی دستنوشته‌های خود را در کلاس‌های ما به تجربه می‌گذاشتند. معلمان ما با نویسندگان همکاری می‌کردند و ما خود عهده‌دار کتاب‌های درسی می‌شدیم. کتاب‌های تعلیمات اجتماعی چهارم ابتدایی در یک دوره و سوم ابتدایی در دوره دیگر کار معلم‌های مدرسه فرهاد بود. کار دیگر، شرکت در برنامه درسی دوره ابتدایی از سال ۱۳۸۸ بود. پس از آن در تلاش برنامه چهار ساله و پس از تغییر نظام در برنامه‌ریزی درسی دوره پنج‌ساله ابتدایی شرکت مؤثر داشتیم در سال ۱۳۵۶ طرح بازسازی تهیه برنامه‌های درسی ابتدایی را مطرح کردیم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با کمک کارشناسان مدارس تجربی، طرح بازسازی نظام آموزش و پرورش ایران را ارائه دادیم.

دکتر محمدباقر هوشیار شیرازی (۱۲۸۳ ـ ۱۳۳۶) یک مربی نمونه بود. با بیان جمله‌ای و یا با رفتار غیرمنتظره‌ای در دل دانشجو ـ معلم آتش شوق و اندیشه می‌افروخت و به تماشا می‌نشست. او آموزش و پرورش را علم می‌دانست و برای آن اصول نوشت و به کنجکاوی در مسائل کودکان و جوانان پرداخت و افق‌های تازه‌ای را به روی رهروانی چون خانم توران میرهادی گشود. در نمایشگاه سال ۱۳۳۵ صحبت کرد و صحبت او انگیزه‌ای شد تا مجله «سپیده‌فردا» که در دانشسرای عالی منتشر می‌شد شماره مخصوص کودکان را منتشر کند. گرچه چراغ عمر دکتر هوشیار بسیار زود خاموش شد، اما شعله‌ای که بر افروخته بود توانست چراغ‌های دیگر را برافروزد و گروهی را متوجه رشد و پرورش کودکان کند. این توجه، انتشار مجله برای کودکان را سبب شد. شورای کتاب کودک را در سال ۱۳۴۱ بنیان گذاشت و جریانی از فعالیت‌های کودک‌محوری با حضور جمعی حدود ۴۰ نفر در شورا آغاز شد و ادامه یافت.

شورای کتاب کودک جمعی از نویسندگان، هنرمندان، مربیان بودند که می‌کوشیدند ویژگی‌های کودکی و کودکان را کشف کنند، نیازهای واقعی آنها را بشناسند و صداقت و معصومیت کودکان را نمادی از انسانیت بدانند. شورای کتاب کودک، ادبیات کودکان را رونقی تازه بخشید برپایی کانون پرورش فکری کودکان را سبب شد و فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را پی افکند.

فرهنگنامه کاری بزرگ برای کودکان و نوجوانان است که خانم توران میرهادی با بهره‌گیری از روابط انسانی و مدیریت آگاهانه خود بیش از ۲۰۰ نفر نویسنده، هنرمند و پژوهشگر عاشق به ایران و پیشرفت این اثر ماندنی را به جای گذاشته است. او در این راه از تمامی سرمایه‌های مادی و معنوی خود استفاده کرده است. خود می‌گوید: همسرم محسن خمارلو که به سال ۱۳۵۸ جهان میرا را ترک گفت در نامه‌ای که برای من به جای گذاشت، از من خواست با بهره‌گیری از بخشی از دارایی‌هایش کاری برای مردم انجام دهم. خواسته‌ای که انجامش سخت می‌نمود. در نهایت و باتوجه به عشق و علاق‌ای که او به نسل جوان این کشور داشت، این مبلغ سرمایه اولیه فرهنگنامه کودکان و نوجوانان شد.

فرهنگنامه کودکان و نوجوانان مجموعه‌ای است منسجم از انواع آگاهی‌های علمی، ادبی، هنری، تاریخی و غیره از دستاورد بشری که به زبان شیرین فارسی به ترتیب الفبایی و با رعایت اصول یادگیری برای کودکان و نوجوانان ایرانی تألیف شده است. این مجموعه ارزشمند معرف توان بالا و والای مدیری عاشق و خردمند و نویسندگان و پژوهشگرانی آگاه ودلسوز است که توانسته‌اند گامی بزرگ در راه فرهنگ و علم و ادب ایران بردارند و رهرو راهی باشند که رشدیه، باغچه‌بان، دهخدا، صدیق، آریان‌پور، حسابی، آرام، بیرشک، هوشیار و کاردان و دیگران گشودند و رفتند. امید آن داریم که این کاروان و کاروان‌‌سالار آن همچنان نیرومند و سازنده و پایدار بماند و بتواند فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را به رسانه‌ای هماهنگ با زمان و اثربخش تبدیل کند که هر کودک و نوجوان بتواند با انواع دستاوردها و کشف و اختراعات بشری از راه زبان شیرین فارسی آشنا شود، مهارت یابد و به کمال انسانی برسد.

codex09x

page11

+ نوشته شده در  یکشنبه ۳۰ خرداد۱۳۸۹

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا