حذف تصویر دختران از روی جلد یک #کتاب_درسی باورنکردنی و منزجرکننده بود[۱]. اما بیتوجه به تصاویر و محتوای کتابهای مدرسه و بیاعتنا به منازعاتِ نمادین در دنیای تصاویر و کلمات (و حتی سیاست)[۲]، دختران (حتی از طبقات نسبتا پایین اجتماعی و ساکن شهرستانهای کوچک) از دهه ۱۳۸۰ به بعد بیش از ۵۰٪ ظرفیت دانشگاههای کشور را به اشغال خود درآوردند، و سپس، مقاطع تحصیلات تکمیلی را فتح کردند، و به رغم همۀ مقاومتهای سیاسی و اجتماعی و جنسیتی، بهسرعت با پافشاری و سختکوشی و اتکا به شایستگیهایشان از فرصتهای موجود استفاده میکنند و به پیش میروند.
واقعیت این است که عملا دنیای کتابهای درسی با سوگیریهای آشکار و شعارزدگیهایش، برای دانشآموزان یک دنیای انتزاعی به موازات دنیای واقعیای است که در آن زندگی میکنند، دنیایی که برای ساعات معدودی از روز و برای برگههای امتحانی و کنکور در پرانتز گذاشتهاندش. مدرسه با قواعد ایدئولوژیکش هم که قرار است فرزندانی مطابق استانداردهای رسمی به جامعه عرضه کند، دنیایی در پرانتز است که محصور بین دیوارهای مدرسه است و درست دم در مدرسه تمام میشود (و البته گاه دانشآموزان در داخل مرزهای مدرسه هم آن قواعد را با زیرکی به سخره میگیرند!). خوشبختانه یا بدبختانه اغلب دانشآموزان و والدین محتوای کتابهای درسی (بهخصوص در زمینههای اجتماعی و فرهنگی) را جدی نمیگیرند و گذراندن دروس و پایهها را تنها رفع تکلیفی برای کسب مدرک میبینند. اولویتها و روشها و محتوای آموزش (بهویژه در حوزههای اجتماعی و فرهنگی)، و نحوه گزینش و آموزش و انگیزشِ بدنۀ آموزشی و پرورشی و مدیریتی نظام آموزشی هم چنان نیست که فعلا امیدی به آموزشِ بسیار اثربخش برود.
ازآنچه در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی کشور میگذرد چنین بر میآید که نظام آموزشی رسمی در انتقال ارزشهایش نه در دهههای ۶۰ و ۷۰ کامیاب بود، و نه در دهههای ۸۰ و ۹۰ که دسترسی تقریبا بیحدوحصر و همگانی به رسانههای نوین و محصولات فرهنگی جهانی موجب شد جامعهپذیری نسل جدید به کلی متحول شود، و نظام آموزشی در انتقال ارزشهای ایدئولوژیک و روایت رسمی و گزینشی خودش از جامعه و فرهنگ و اخلاق و دین و سیاست و تاریخ به حاشیه رانده شود. (مشخص نیست این حد از ناکامی و ناکارآمدی باید مایه تاسف باشد یا خوشوقتی!)
با کمال احترام به همه #معلمان و مدیران و مؤلفانِ دلسوز و خوشفکر و فعال کشور در آموزشوپرورش، بهنظر میرسد در دهههای اخیر نقش آموزشی کتابهای درسی و #مدرسه در موضوعات اجتماعی و فرهنگی چندان پررنگ نبوده است. به رغم بعضی تلاشها و نوآوریها و بهروزشدگی بعضی فرمها و محتواها در آموزش مدرسهای، به علل مختلف این سیستم و کارگزارانش نه در انتقال فراگیر ارزشهای رسمی حکومت موفق بوده، نه کامیابی چندانی در انتقال ارزشها و مهارتهای رایج در جوامع مدرن و پیشرو داشته است. توفیق بعضی کوششها هم تاکنون وابستگی کاملی به پذیرش و استقبال اجتماعی داشته است (گاهی این استقبال تحتتاثیر ترفندهای انگیزشی مثل جوایز و امتیازات، یا تحمیل شدن توسط مقررات بوده). اما نتیجه آن بوده که اقدامات مذکور فقط بهشکل صوری اجرا شده و به پرورش باورها و رفتارهای پایداری نینجامیده است.
این نکات باید سیاستگذاران و طراحان برنامهدرسی و کارگزاران سطوح پایینتر آموزشوپرورش را به این نتیجه برساند که بدون درک ارزشها و مطالبات جدید اجتماعی و سازگار شدن با آن، امیدی به موفقیت چشمگیر نظام آموزشی نیست. افزونبراین، بسیار مهم است که توجه کنیم آموزشوپرورش سیستمی نیست که مستقل و در خلأ عمل کند، بلکه اُفت کلی مشروعیت و سرمایه اجتماعی حکومت موجب میشود اعتماد جامعه به آموزشوپرورش و کارگزارانش «هم» کاهش یابد، و حتی ایدهها و برنامههای ارزشمند و سازنده نهتنها با استقبال و همراهی والدین و دانشآموزان همراه نشود بلکه مقاومت برانگیزد، و تبعا در نهایت طرح و برنامههایی اثربخش نباشد.
پینوشت:
۱. دکتر محمد فاضلی طی دو یادداشت در کانال «دغدغه ایران» در واکنش به حذف تصویر دختران از کتاب ریاضی سوم ابتدایی، با طرح پرسش ها و مطالباتی، توجه مخاطبش را به لایههای سیاستی و مدیریتی مساله جلب کرده است.
۲. مساله حذف زنان از بازنماییها منحصر به کتابهای درسی نیست. چندین سال پیش که دانشکده ما وبسایتش را راهاندازی کرده بود، در صفحه اول چندین عکس به چشم میخورد. با شمارش مشخص شد تعداد افراد حاضر در کل تصاویر نزدیک به ۴۰ نفر بود، در آن میان تنها دو یا سه خانم دیده میشد، آنهم در دانشکدهای که تعداد دانشجویان دختر آن بدون شک بیش از ۷۰٪ بود. حیات دانشگاهی زنان، جوانان و غیراستادان و صاحبمنصبان دانشکده از بازنمایی تقریبا بهطور کامل حذف شده بود.
ندا رضویزاده