عضو هیات علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به سرگذشت تلخ آموزش عالی در خاورمیانه که قرن گذشته را در اسارت ایدئولوژیها و شبهایدئولوژیهای رنگارنگ گذرانده و با بیان اینکه آموزش عالی خاورمیانه در ۱۰۰سال گذشته همواره در وضعیتی اسارت گونه یا به عبارت دیگر به گروگان گرفته شده بوده و طبعاً نمیتوان از چنین آموزش عالیای انتظار داشت که نقشی در صلح داشته باشد، ابراز امیدواری کرد که با درس گرفتن از این تجربه، شاهد آزادی و استقلال دانشگاهها و حرکت آنها در مسیر توسعه علمیِ معطوف به رهاییبخشی و صلح باشیم.
دکتر رضا ماحوزی در چهارمین همایش سالانه انجمن علمی مطالعات صلح ایران در سخنرانی با عنوان «آموزش عالیِ خادم و آموزش عالی منادی صلح در قرن بیستم؛ درسهایی برای قرن بیست و یکم» که گزارش آن را مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، منتشر کرد با بیان اینکه آموزش عالی خاورمیانه در ۱۰۰سال گذشته همواره در وضعیتی اسارت گونه یا به عبارت دیگر به گروگان گرفته شده بوده و طبعاً نمیتوان از چنین آموزش عالیای انتظار داشت که نقشی در صلح داشته باشد، گفت: قرن بیستم، قرن ایدئولوژیهاست و حتی آن زمان که ادعا میشود میخواهیم از ایدئولوژی عبور کنیم، بعد از مدتی یک شبه ایدئولوژی سر بر میآورد که همچون دو ایدئولوژی ناسیونالیستی و کمونیستی، آموزش عالی را در خدمت اهداف خارج از آموزش عالی به خدمت بگیرد.
نگاه کارکردگرایانهای که ایدئولوژی سیاسی – اداری ناسیونالیستی و ایدئولوژی سیاسی – اقتصادی مارکسیستی – سوسیالیستی و شبه ایدئولوژی اقتصادی لیبرال به آموزش عالی داشتند همواره این بوده که آموزش عالی بتواند خواستهای این نهادهای قدرت را که بعضاً به ابزارهای قدرت و ثروت و توان نظامی و دیوانسالاری هم مجهزند، محقق کند و خروجیهای آن طوری باشند که برآیند این ایدئولوژی ها را استمرار ببخشد.
دکتر ماحوزی تصریح کرد: حتی در نیمه دوم قرن بیستم که تلاش شد ایدئولوژی محدود شده و جهانیان براساس ارزشهایی غیر از ارزشهای ایدئولوژیک با هم ارتباط برقرار کنند- که البته توفیق حداکثری نداشتند و گستره قابل توجهی از کره زمین، هنوز با ایدئولوژیها سر میکردند- اشکال جدیدتری از ایدئولوژیهای بومی، ضدشرقگرایانه و انقلابی سر برآوردند. حتی در آن تلاشهای ضد ایدئولوژی هم دیدیم که چه طور ساخت بازار خود متقاضی شکل جدیدی از آموزش عالی شد.
او تاکید کرد: «دریدا» و شاگردان «گادامر» در نقدهایی که به آموزش عالی لیبرال داشتند از آن به عنوان آموزش عالی لگدخورده یا انگلوار تعبیر کردهاند به این معنا که گویی ثروت و قدرت بیرون دانشگاه است که ماهیت عمل و کنش داخل دانشگاه را مشخص میکند.
وی با اشاره به چند میدان اصلی از جمله میدان نهاد دولت – سیاست، نهاد اقتصاد، نهاد جامعه مدنی و نهاد آموزش که سایر زیرمیدانها را حمایت میکنند و هر یک تلاش دارند منطق خود را بر میدانهای دیگر تحمیل کنند، اظهار کرد: در منطقه خاورمیانه، میدان دیگری هم داریم که میدان نهاد دین است. در دانشگاههای خاورمیانه با سرریز ایدئولوژیها و شبهایدئولوژیهای متفاوت مواجهیم که باعث میشود در اختلاط میدانهای مختلف متوجه این که دقیقاً کدام میدان است که ایفای نقش میکند، نشویم و لذا درک شفافی هم از کارکرد آموزش عالی که میتواند در میدان مشخصی کار کند نداشته باشیم.
وی خاطرنشان کرد: در ایدئولوژی ناسیونالیستی، بازیای که نظام آموزش عالی به طور شفاف داشته است، بازی در میدان سیاست است. این نظام آموزشی برای ایدئولوژی ناسیونالیستی خدمتهایی همچون شکل دادن به اذهان، ارزشمند کردن تاریخ باستانی و چشم بستن بر تنوعات فرهنگی و زبانی و تربیت دیوانسالاران اطاعتپذیر را
کرده است.
در ایدئولوژی سیاسی اقتصادی مارکسیستی- سوسیالیستی از نهاد آموزش عالی انتظار بر این بوده که به برخی اهداف ایدئولوژیک مثل عدالت اقتصادی، تحریف تاریخ و پیروزی در رقابتهای سیاسی کمک کند و افرادی متناسب با ارزشهای این ایدئولوژی تربیت کند. حتی در شبه ایدئولوژی اقتصادی لیبرال هم آموزش عالی خود را متعهد به تربیت اذهان کارآفرین، تأمین سفارشهای پژوهشی شرکتهای مالی- تجاری خصوصی و دولتی و تربیت شهروندان آزاد به عنوان لازمه حیات آزاد و لیبرال انسانهای خواهان مالکیت خصوصی و رفاه دانسته است. به این معنا که اینجا هم آموزش عالی در میدان اقتصاد بازی کرده است. در این سه وضعیت هرچند آموزش عالی کژکارکردی دارد و در میدانهای دیگری ایفای نقش کرده است، اما حتی در این شرایط هم وضعیتی بهتر از آموزش عالی در خاورمیانه دارد چرا که در این منطقه ما با اختلاط ایدئولوژیها و در نتیجه کژکارکردی مضاعف آموزش عالی مواجه هستیم. به این معنا، به دلیل اختلاط میدانها، انتظارات از آموزش عالی هم متفاوت و حتی متناقض شده است. طی دهههای مختلف با سر کار آمدن دولتهای مختلف و حتی براساس سلیقههای متفاوت، آموزش عالی هم دست به دست شده و لذا نتوانسته حتی در یک میدان مشخص منطق زبانی خاصی را دنبال کند.
وی با بیان این که سؤال اصلی، چیستی میدان آموزش عالی است، چند ویژگی اساسی این میدان را آزادی آکادمیک، آزادی تدریس و پژوهش، ارتباطات آکادمیک داخلی و بینالمللی، نزاعهای درون آکادمی و بین آکادمی با بیرون، خصلت تدریجی بودن کسب دانش و تلاش آکادمی برای تنظیم زیستبومهای متعدد بیرون از آکادمی که هر کدام ابزارهای قدرت و دستگاههای اجرایی و تبلیغاتی قدرتمندی دارند، دانست. به گفته وی، اقتضای میدان آموزش عالی، گفتگو با گذشتگان اعم از داخلی و بینالمللی برای پرداختن به موضوعات و مسائلی است که همگی خصیصهای عام و فراسرزمینی دارند.
دکتر ماحوزی خاطرنشان کرد: ویژگی دیگر میدان دانشگاه، تعریف رابطه آن با نهاد دولت و بازار و دین براساس اصل خودآیینی و استقلال و تصمیمگیری درون آکادمی است و اگر تمامی این مشخصهها را داشته باشیم تازه میتوانیم بگوئیم که آموزش عالی آماده است تا براساس منطق زبانی و میدان کنش خود عمل کند.
عضو هیات علمی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در پایان با اشاره به زیستبومهای مختلفی که آموزش عالی را در بر گرفتهاند و انتظار میرود این نهاد بتواند با رهایی از سلطه ایدئولوژیها، ارتباط متوازنی را با همه این زیستبومها برقرار کند گفت: تنها در هماهنگی با این زیستبومها و گرفتار نشدن به سلطه هر یک از این نهادهای قدرت است که آموزش عالی میتواند به رسالت خود در مسیر توسعه و پیشرفت کشور عمل کند.
نظام آموزش عالی همچنین میباید دیپلماسی علمی قدرتمندی ایجاد کند که فارغ از همه مرزبندیهای ایدئولوژیک، براساس منطق خود ارتباط مؤثری را بین کنشگران علمی و دانشگاهی از ملتها و دولتهای مختلف برقرار کند. تنها در این صورت است که آموزش عالی میتواند منادی صلح باشد چرا که اقتضای میدان علم و آموزش عالی، ارتباطهای فرامرزی میان دانشمندان و کنشگران دانشگاهی است.