آزمون چند گزینه ای و تأثیر آن بر یادگیری دانش آموزان
از عملکردهای دانشآموزان نیز ناگزیر میباید در جهت اندازهگیری فرایندهای ذهنی و مورد انتظار در آموزش و بازدههای حاصل از این فرایندها سوق داده شود.بهعبارتدیگر بهجایآنکه تعداد پاسخهای صحیح دانشآموز به سؤالهای آزمون شمارش و موردتوجه قرار گیرد،دانش و مهارت وی در زمینهء بهکارگیری آموختهها در موقعیتهای تازه و دلایل وی موردتوجه و اندازهگیری قرار گیرد.(۹،۲۴،۲۵)
روشهای نو در اندازهگیری،یا روشهایی که درحالحاضر بیش از آزمونهای چندگزینهای موردتوجه متخصصان علوم تربیتی قرار دارند را میتوان به سه گروه تقسیم کرد:گروهی که معلم را مسئول و مجری آموزش محتوای تعیینشده و انتخاب و بهکارگیری روشهای مناسب در کلاس قلمداد میکنند،مسئولیت اجرای آزمون و ارزیابی یادگیری دانشآموزان را نیز به وی واگذار میکنند.این گروه روشهای متداول اندازهگیری از قبیل آزمونهای شفاهی،نوشتاری پاسخ-باز،عملی،مشاهده و تهیهء گزارش(از آزمایشهای انجام شده،مطالب مطالعهشده،یا بازدیدهای بهعملآمده)را مورد تأکید قرار میدهند.کمیتهء تعیین شاخصهای آموزشی پیشدانشگاهی در علوم و ریاضی۲۶پیشنهاد کرده است که “تلاشهای تحقیقاتی برای ساخت آزمونهای پاسخ-باز برای اندازهگیری مهارتهایی که با آزمونهای چندگزینهای اندازه گرفته نمیشود،باید افزایش یابد”(۹)،همچنین این گروه اعتقاد دارند که ارزیابی از پیشرفت تحصیلی دانشآموز نه با یک آزمون و در یک زمان خاص بلکه باید از طریق مطالعهء فعالیتهای مختلف فرد در طول سال تحصیلی انجام گیرد. مجموعهء فعالیتهای جمعآوریشده در پروندهء۲۷دانشآموز از یکطرف به دانشآموز فرصت میدهد که مسیر پیشرفت خود را بهعنوان یک یادگیرنده بررسی کند و از این طریق از تجارب پراکنده در طول سال تحصیلی یک جمعبندی بهعمل آورد و در نهایت به یک بینش و آگاهی عمیقتر دست یابد(۲۶).ازطرفدیگر به معلم امکان میدهد که از طریق مطالعهء عملکردهای هر دانشآموز به یک الگوی نسبتا دقیق از موفقیتها،شکستها و دلایل هرکدام دست پیدا کند.
گروه دوم که بهعلت امتیازات آزمونهای چندگزینهای چشمپوشی از این آزمونها را جایز نمیدانند،با اشاره به این مسئله که دلایل دانشآموز در انتخاب یک گزینه بهعنوان گزینهء صحیح و کنار گذاشتن سایر گزینهها بسیار بااهمیتتر از پاسخ انتخابشده است،(۲۳)پیشنهاد میکنند که در آزمونهای چندگزینهای از دانشآموز خواسته شود که پس از انتخاب گزینهء صحیح دلایل انتخاب خود را نیز تشریحی بیان کند.در برخی موارد سؤالهای آزمونها به دو قسمت موازی تقسیم میشوند.در یک قسمت پاسخدهنده پس از پیدا کردن پاسخ صحیح دلیل صحیح بودن گزینه را نیز شرح میدهد.دو قسمت دیگر همراه هر سؤال گزینهء صحیح نیز مشخص میشود و از پاسخدهنده خواسته میشود که دلیل صحیح بودن گزینهء کلید را شرح دهد۲۸.برای استفاده از شیوهء ارائهء منطق در زمینهء صحیح بودن گزینه دو دلیل میتوان ارائه کرد.۱)اگر گزینهء کلید و گزینههای انحرافی بهخوبی تهیه شده
باشند،یا بهعبارتدیگر اگر گزینههای انحرافی منطقی و گیرا باشند،پاسخدهنده مجبور خواهد بود مفاهیم مربوط به هر گزینه را موردتوجه و دقت قرار دهد.دلایل صحیح یا غیرصحیح بودن هر گزینه را بررسی کند و سرانجام آنچه را خود باور دارد دلیل صحیح بودن اعلام کند.این مقایسه و قضاوت فعالیتی است که در آزمونهای پاسخ-باز ضرورت پیدا نمیکند.۲)دانشآموزان با آگاهی از این مطلب که باید برای پاسخ انتخابی خود دلیل ارائه دهند،در یادگیری مطالب درسی دقت بیشتری خواهند کرد و از هردو شیوه یادگیری یعنی توجه به جزئیات و درک عمیق مطلب بهره میگیرند.ضمن آنکه شیوهء درست نوشتن و عرضهء منطقی مطلب را نیز بهتدریج فرا میگیرند.مطالعات تجربی در این زمینه نشان داده است که میان نمرهء دانشآموزان در بخش چندگزینهای و نمرهء آنان در بخش استدلال،در حدود یک واحد انحراف معیار تفاوت وجود دارد.(۲۳)اشاره به این مطلب ضروریست که درحالحاضر ویژگیهای روانسنجی این شیوه و نقش آن در آموزش و تدریس بهعلت عدم انجام تحقیقات کافی،روشن نیست.
گروه سوم با توجه به شیوهء تفکر علمی معتقدند که برای پی بردن به میزان درک دانشآموزان باید آنان را در یک موقعیت واقعی حل مسئله قرار داد،یک مسئله که میتواند راهحلهای مختلف داشته باشد،به آنان عرضه کرد و اجازه داد تا با استفاده از منابع موجود به حل مسئله بپردازند.در جریان برخورد مستقیم دانشآموز با مسئله،روشهای مختلف حل مسئله مورد آزمایش قرار میگیرد و با مشاهدهء نتیجهء حاصل از عمل انجامشده دانشآموز میزان درستی فعالیت خود را مورد قضاوت قرار میدهد،درصورت لزوم روش اجرای فعالیت را تغییر میدهد و سرانجام راهحل موردنظر را پیدا میکند.در این فعالیتها ارزیابی عملکرد دانشآموزان از دو طریق انجام میپذیرد:۱)معلم یا فرد مشاهدهگر عملکرد دانشآموز را در جریان اجرای آزمایش بهطور مستقیم مشاهده کند و ارزیابی چگونگی انجام دادن عمل برطبق معیارهای از قبل تعیینشده و ۲)ثبت چگونگی اجرای فعالیت و نتایج حاصل از آزمایش توسط دانشآموز و ارزیابی گزارش دانشآموز توسط معلم با استفاده از معیارهای از قبل تعیینشده.
نخستین آزمون یا تکلیف عملی۲۹آزمایشی در انگلستان با نام”تکلیف دستمال کاغذی”برای دانشآموزان ۱۱ساله تهیه و اجرا شده است.تکلیف فوق با همین نام و به عنوان یک آزمایش کلاسیک در چند کشور جهان مورد استفاده قرار گرفته است.در حال حاضر نمونههای مختلف دیگری از این نوع تکلیف برای دانشآموزان دبستانی و دبیرستانی در زمینهء علوم و ریاضی تهیه شده است و ویژگی روانسنجی و تأثیر آنها بر شیوههای آموزش،تدریس و یادگیری در دست مطالعه و بررسی است.با توجه به تجربههای نخستین و چشماندازهای تأثیر مثبت این تکالیف بر روند آموزش و یادگیری دو نمونه از این تکلیف بهصورت خلاصه معرفی میشود.
تکلیف دستمالکاغذی:
در روی میز سه نوع دستمالکاغذی با رنگ و کیفیت مختلف و همچنین ابزارهای لازم برای انجام دادن آزمایش مانند:آب،ظروف مدرج،ترازو،قطرهچکان،سینی، زمانسنج…قرار داده میشود.از دانشآموز خواسته میشود۳۰با استفاده کردن از ابزارهای فراهمآمده مشخص کند که کدام دستمال آب بیشتر و کدام آب کمتر جذب میکند. همچنین به وی گفته میشود که میتواند از تمام ابزارها یا بعضی از ابزارهای فراهمآمدهء متناسب با نیاز خود استفاده کند.در جریان اجرای آزمایش دانشآموز شیوهء انجام دادن عمل،نتایج حاصل از هر فعالیت و نتیجهگیری خود را مورد آزمایش در فرم خاص یادداشت میکند.با توجه به نوع مسئله و امکان پاسخگویی به مسئله از راههای مختلف،هر دانشآموز به شیوهء خاصی،متناسب با درک و توان ذهنی خود به آزمایش و تحقیق خواهد پرداخت.مشاهدهگر یا فردی که یادداشتهای فرد را مورد مطالعه قرار میدهد با توجه به دستور العمل از قبل تعیینشده،عملکرد فرد را مورد ارزیابی قرار میدهد.عوامل مورد توجه در ارزیابی عبارتند از:۱)چگونگی دستکاری متغیرها(دستمالکاغذی و آب) ۲)اندازهگیری متغیرها،۳)نتیجهگیری یا پاسخ به مسئله،۴)دقت در دستکاری متغیرها، ۵)دقت در اندازهگیری متغیرها
تکلیف الکتریسته:
روی میز سه کیسه مختلف قرار داده میشود و به دانشآموز گفته میشود که کیسهها را به ترتیب شماره باز کند.کیسهء A شامل:باطری،جای باطری،لامپ،دو رشتهء سیم،پایهء لامپ و گیرههای اتصال است.دانشآموز باید با استفاده از ابزارهای موجود در کیسهء A 1)یک مدار الکتریکی تشکیل دهد،۲)شکل مدار تشکیلدادهشده را در دفترچهء مخصوص رسم کند،۳)کامل یا ناکامل بودن مدار را با بیان بلی یا خیر مشخص کند،۴)علت کامل بودن مدار را توضیح دهد.
کیسهء B شامل:ابزارهای لازم جهت تهیهء آهنربای الکتریکی و همچنین قاشق پلاستیکی، واشر فلزی،نخ،میخ،سکه و نوار پلاستیکی است.از دانشآموز خواسته میشود با ساخت یک آهنربای الکتریکی:۱)رسانا یا نارسانا بودن هریک از اشیای درون کیسهء B را تعیین کند و پاسخ خود را در دفترچه ثبت کند.۲)مشابهت اشیای رسانا را شرح دهد.۳)مشابهت اشیای نارسانا را شرح دهد.
کیسهء C شامل:یک سیم نازک.از دانشآموز خواسته میشود که پس از انجام دادن آزمایش به سؤال زیر پاسخ دهد.آیا سیم از خود الکتریسته عبور میکند؟دلیل مثبت یا منفی بودن پاسخ را توضیح دهد.
عملکرد هر دانشآموز در این تکلیف نیز براساس چگونگی تهیهء مدار الکتریکی،دلایل ارائهشده و تشخیص اشیای رسانا و نارسانا و ویژگیهای این اجسام مورد ارزیابی قرار
میگیرد.
نتایج حاصل از دو شیوهء نمرهگذاری(مشاهدهء مستقیم و دفترچهء یادداشت دانشاموز) نشان داده که بهطور متوسط نمرهء حاصل از مطالعهء دفترچهء یادداشت از نمرهء حاصل از مشاهدهء مستقیم کمتر است.ولی همبستگی میان نمرههای حاصل از دو شیوهء نمرهگذاری نسبتا زیاد است(۸۰/۰< r )بالا بودن ضریب همبستگی میان دو شیوهء مختلف نمرهگذاری، این چشمانداز را فراهم میکند که اگرچه تهیه تکلیف عملی و ابزارهای لازم برای انجام دادن آزمایش در کلاس درس نسبتا پرهزینه است،اما معلم میتواند تصحیح و نمرهگذاری نتایج آنرا بدون نیاز به وقت و هزینهء اضافی،با دقت و پایایی مناسب انجام دهد.(۲)
در تحقیقات مختلف محتوای مطالب مورد پرسش در تکالیف عملی با استفاده از سؤالهای چندگزینهای و سؤالهای پاسخ-باز نیز مورد پرسش و اندازهگیری قرار گرفته است. نتایج حاصل از محاسبهء همبستگی میان نمرههای حاصل از شیوههای مختلف آزمون و نمرهگذاری(مشاهدهء مستقیم،دفترچهء یادداشت،پاسخ-باز و چندگزینهای)نشان داده است که میان نمرهء حاصل از مشاهدهء مستقیم و نمرهء حاصل از بررسی دفترچهء یادداشت بیشترین همبستگی و میان نمرهء حاصل از مشاهدهء مستقیم و نمرهء آزمون چندگزینهای کمترین همبستگی وجود دارد(۶۴۶/۰- r ).(کالیفرنیا،سانتاباربارا-آموزش ضمن خدمت معلمان علوم،بهار ۱۹۹۲ میلادی)-ضمنا در آزمون تکلیف عملی برخلاف آزمون چندگزینهای دانشآموزان در یک فرایند مناسب واقعی شرکت میکنند و آزمون از جانبداریشناختی کافی نیز برخوردار است.این تفاوت را میتوان از طریق مقایسهء ضریب همبستگی (۴۶/۰- r )نیز مشاهده کرد.پایین بودن ارتباط میان دو آزمون بیانگر آن است که،هر آزمون جنبههای خاصی از موفقیت در علوم را میسنجد(۲).در ضمن اجرای عمل اجرای آزمونهای تکلیف عملی توجه دانشآموزان را بهخود جلب میکند و حس کنجکاوی و تمایل به حل مسئله را در فرد پرورش میدهد.همچنین این تکالیف دانشآموزان را به تفکر و تلاش برای حل مسئله با استفاده کردن از شیوههای علمی وادار میکند.باوجوداین احتمال آنکه معلمان بخشی از وقت کلاس را در درازمدت،یا حد اقل پس از چند اجرا،به آموزش محتوای این تکالیف و روش پاسخگویی و انجام دادن آزمایش اختصاص دهند نیز وجود دارد.مخالفان این نظر معتقدند که معلم میتواند چگونگی انجام دادن آزمایش را آموزش دهد اما آنچه انتظار میرود دانشآموز از طریق آزمون کسب کند،یعنی روش علمی حل مسئله و انجام دادن آزمایش که هدف اصلی آزمون بهشمار میآید را نمیتواند آموزش دهد.(۲،۲۴)این نظر را میتوان بهصورتی مورد تردید قرار داد؛زیرا میان دانشآموزی که با روش ازقبلفراگرفتهشده به انجام دادن آزمایش میپردازد و دانشآموزی که نخستینبار با مسئله روبهرو میشود و از طریق تفکر و کمک از اطلاعات و مفاهیم فراگرفتهشده به جستجو و تفحص در زمینهء مسئله میپردازد تفاوت وجود دارد.حال اگر معلم دانشآموزان را بهعلت آموزش محتوای آزمون،با دانش و زمینهء قبلی به جلسهء
آزمایش بفرستد،نمیتوان از آنان انتظار داشت که معلومات قبلی خود را نادیده بگیرند و تنها از طریق آنچه هدف آزمون است یعنی جستجو و فعالیت ذهنی بهصورت علمی به انجام دادن آزمایش و حل مسئله بپردازند.راهحل پیشنهادی طرفداران آزمونهای تکلیف عملی برای جلوگیری یا کاهش احتمالی آموزش محتوای آزمون بهوسیلهء معلم این است که آزمونهای تکلیف عملی بهصورتی باید تهیه شوند که اگر مؤسسات آموزشی و معلمان به آموزش محتوای آزمون بپردازند،همان چیزی را آموزش دهند که نظام آموزشی انتظار دارد دانشآموزان فرا گیرند.(۵)به بیانی دیگر میتوان گفت محتوای آزمونهای تکلیف عملی باید با هدفهای آموزشی درس هماهنگی و تطابق کامل داشته باشند.”هماهنگی و تطابق میان هدفهای آموزشی و محتوای آزمون تنها از طریق همکاری معلمان،متخصصان برنامهریزی و متخصصان سنجش و اندازهگیری امکانپذیر خواهد بود”.(۹)نادیده گرفتن یا کماهمیت دانستن نقش معلم در جریان تهیهء آزمون و بیاطلاع گذاشتن وی از هدفهای آزمون یا تلاش برای ارزشیابی معلم از طریق نتایج حاصل از آزمون،معلم را در موقعیتی قرار میدهد که تمام هدفهای آموزشی و آزمون را با ارائهء پاسخهای قالبی به دانشآموزان و آماده کردن آنان برای کسب نمرهء بیشتر خنثی خواهد کرد.
آزمون و تأثیر آن بر عوامل مختلف آموزش در مدارس کشور
با قبول خالی بودن جای یافتههای تحقیقات تربیتی در ایران در زمینههای مختلف آزمون،آموزش و یادگیری و ارتباط این عناصر با یکدیگر و امید به گسترش این فعالیتها، تنها با استفاده کردن از تجارب مستقیم و غیرمستقیم مدوننشده وضعیت آزمون و تأثیر آن بر سه عامل موردبحث یعنی محتوای آموزش،روش تدریس و یادگیری دانشآموزان را موردبحث قرار میدهیم.
اطلاعات جمعآوریشده ولی غیرمدون نگارنده با همکاری دانشجویان دانشگاه تربیت معلم نشان میدهد که معلمان(مدارس مورد مطالعه)معمولا از سؤالهای پاسخ-باز (پاسخ محدود)برای اندازهگیری پیشرفت تحصیلی دانشآموزان خود استفاده میکنند.در میان سؤالهای مورد پرسش گاهی سؤالهای عینی چندگزینهای و صحیح-غلط یا سؤالهای پاسخ-باز از نوع گسترده پاسخ نیز دیده میشود.در مراحل پایین تحصیلی بهویژه در مقطع دبستان فراوانی آزمونهای پاسخ کوتاه و صحیح-غلط از فراوان سایر آزمونها بیشتر است. بررسی محتوای سؤالهای امتحانات مختلف بدون توجه به نوع پرسش و پایهء تحصیلی،نشان میدهد که در اکثر موارد تنها هدفهای آموزشی نسبتا جزئی و مطالب کماهمیت و محفوظاتی بدون کمترین نیاز به تفکر و درک مطلب مورد پرسش و توجه قرار میگیرد.متن سؤال با تغییر بسیار جزئی تصویریست از متن کتاب درسی،و از دانشآموز نیز انتظار میرود که بخش خاصی از کتاب درسی خود را بهعنوان پاسخ سؤال بهصورت ذهنی روی ورقهء امتحان بنویسد یا در مورد امتحانات شفاهی از طریق کلام بازگو کند.این وضعیت یعنی
مطرح کردن سؤال از متن کتاب بدون دخل و تصرف در قالب جملههای کتاب و انتظار انتقال مطالب قالبی،چنان در بافت آموزشی کشور از مقاطع پایین تا مقاطع بالا ریشه دوانیده است که گاه تغییر جزئی در قالب سؤال و انتظار داشتن از پاسخدهنده که با استفاده کردن از چند مطلب مطرحشده در متن کتاب و آموزشدادهشده در کلاس درس،یک نتیجهگیری سطحی بهعمل آورد،با اعتراض پاسخدهندگان و حتی مقاومت اولیاء روبهرو میشود. برای نمونه توجه خوانندگان را به برخورد مطبوعات،اولیاء،مدارس و حتی وزارت آموزش و پرورش به چند سؤال از سؤالهای امتحان ریاضی پایهء پنجم ابتدایی برای مناطق سردسیری،در خردادماه ۱۳۶۹،جلب میکنیم.همچنین برای آشنایی با نوع پرسشهایی که پاسخدهنده را به یادگیری مطالب جزئی و کماهمیت تشویق میکند،میتوان به سؤالهای چندگزینهای بعض از دروس در آزمونهای دورههای تحصیلات تکمیلی(کارشناسی ارشد و دکترا)علوم تربیتی و روانشناسی در سالهای اخیر مراجعه کرد.
در زمینهء تأثیر آزمونهای ورودی دانشگاهها و سایر آزمونهای ذکرشده،بر آموزش و تدریس در مدارس مطالعهء خاصی(با توجه به شناخت نگارنده)صورت نگرفته است.ولی انتشار گستردهء سؤالهای آزمون ورودی دانشگاهها و استقبال داوطلبان،همچنین چاپ و انتشار کتابهای مختلف در زمینهء آمادهسازی دانشآموزان برای مسابقات ورودی دانشگاهها و وجود مؤسسات آموزشی مختلف که هرکدام بهنوعی پاسخ صحیح یا شیوهء پیدا کردن پاسخ صحیح را آموزش میدهند،نه یادگیری و درک مطلب،نشان از این دارد که فرهنگ حفظ کردن مطلب یا به قول داوطلبان این قبیل مسابقات”زدن تست”بهشدت در جامعه رشد کرده است.رشد این پدیده بر دانشآموزان سالهای آخر دبیرستان بیش از سایرین اثر میگذارد.این دانشآموزان بهصورت مستقیم،آموزش معلم در کلاس،یا به صورت غیرمستقیم،مطالعهء شخصی منابع فوق الذکر،شرکت در کلاسهای کنکور و داشتن معلم خصوصی،تلاش میکنند ذهن خود را از مطالبی انباشته کنند که احتمالا در کنکور مورد پرسش قرار خواهند گرفت.حالت اول را میتوان تابعیت آموزش و یادگیری از محتوای آزمون و حالت دوم را میتوان تابعیت یادگیری از محتوای آزمون قلمداد کرد.
شیوهء آموزش و تدریس معلم در کلاس درس و ابزارهای اندازهگیری وی از عملکردهای دانشآموزان یعنی سؤالهای امتحان دست در دست هم حرکت میکنند.آزمون منعکسکنندهء آموزش و پرورش و آموزش منعکسکنندهء آزمون است(کیامنش-علیرضا،فصلنامهء تعلیم و تربیت شمارهء ۲،۱۳۷۰).آموزش بهتر و تلاش سازنده برای آماده کردن دانشآموزان جهت پرورش نیروهای بالقوهء آنان در زمینههای مختلف و آماده کردن آنان برای یک زندگی متعادل،خلاق و انسانی در شرایطی که از نمره و فقط نمره برای بالا رفتن از پلکان آموزش و دسترسی به امتیازات بیشتر یا بهتر(مدرسهء بهتر،دانشگاه)،ارضاء آرزوها و تمایلات خانواده و ارزشیابی معلم و مدرسه استفاده میشود،رنگ میبازد و از آنچه باید باشد یعنی هموزنی و ارتباط متقابل با ابزار اندازهگیری و ارزشیابی به
تأثیر پذیرنده یا منفصل از ابزار اندازهگیری یا آزمون سقوط میکند.اثبات این ادعا در نظام آموزش و پرورش به بررسی و تحقیق نیاز دارد،باوجوداین ارائهء شواهد پراکنده حد اقل میتواند برای خوانندهء کنجکاو و علاقهمند سودمند باشد.
نگاهی به کتابهای درسی دانشآموزان مقاطع مختلف بهویژه سالهای آخر دبستان و راهنمایی یا نگاهی به دفترچههای پاسخ سؤالهای دروس مختلف این دانشآموز تا حدودی میتواند شیوهء تدریس و هدفهای مورد تأکید معلم را در آموزش بازگو کند.
در بسیاری از موارد دیده شده است که معلم(در دروس مختلف علوم،تاریخ، جغرافی،دینی،اجتماعی،فارسی و…)پاسخ سؤالهای مطرحشده در کتاب را از لابلای مطالب متن کتاب پیدا کرده است و از دانشآموزان میخواهد که این قسمتها را حفظ کنند. گاه نیز از آنان میخواهد که عبارت یا جملهء موردنظر برای پاسخ هر پرسش را در دفترچهء مخصوص همان درس یادداشت کنند و از طریق تکرار حفظ کنند.شاید اگر معلم اجازه میداد که حد اقل دانشآموزان خود با مطالعهء متن کتاب پاسخ سؤالها را پیدا کنند،میشد دانشآموز را یادگیرنده و کار وی را یادگیری قلمداد کرد.اما در شرایطی که دانشآموزان در پیدا کردن پاسخ پرسش فقط نقش کسی را بازی میکنند که زیر قسمتی از مطالب کتاب خط بکشند یا فقط گفتههای معلم را بنویسند و در یادگیری مطالب نیز به حفظ کردن پاسخهای بیارتباط با یکدیگر بسنده کنند،سخن گفتن از یادگیری مؤثر و سودبخش بیمعنی خواهد بود.این شیوهء عمل معلم،تدریس را به آماده کردن دانشآموزان برای پاسخگویی به سؤالهای امتحان تبدیل میکند.
از طرف دیگر استفاده کردن از پلیکپیهای متعدد و مختلف و کتابهای کمکآموزشی(یا مضر آموزشی)در کلاس درس که محتوای آنها چیز جز ارائهء سؤالهای مختلف و پاسخهای قالبی(گاه پیدا کردن پاسخ سؤال به دانشآموزان محول میشود) نیست،نشان میدهد که حد اقل در بخشی از مدارس کشور آموزش به انتقال مفاهیم خاص و آشنا کردن دانشآموزان با مهارتهای ابتدایی و سطحی و بهخاطر آوردن مطالب حفظشده محدود شده است و اگر هم متن کتاب و محتوای برنامه از یادگیرنده انتظار فعالیت ذهنی بیشتر و یادگیری عمیقتر دارد این انتظار زیر فشار نمرهء بیشتر از طریق حفظ کردن و تنها حفظ کردن برآورد نشده است.
برای نشان دادن آموزش قالبی و آماده کردن ذهن دانشآموزان برای پاسخگویی به آنچه از آنان انتظار میرود،از تجربهء شخصی خود در بازدید از مدارس استفاده میکنم. نگارنده در جریان مشاهدات مستقیم از فعالیتهای آموزشی همکاران مقطع ابتدایی در درس فارسی با این مسئله روبهرو شد که معلم کلمات و ترکیبهای تازهء هر درس را به همانصورتی که در کتاب نوشته شده بود از دانشآموزان سؤال میکند و دانشآموزان نیز دقیقا همان پاسخهای ذکرشده در کتاب را بازگو میکنند.مثلا اصرار-پافشاری یا آسیب-صدمه دیدن،مجروح شدن.وقتیکه از همان دانشآموزان با چند دقیقه فاصله خواسته شد که معنی
صدمه دیدن یا پافشاری را بیان کنند(عکس قالب ارائهشده در کتاب و کلاس)یا کلمهء اصرار یا پافشاری را در یک جمله بهکار گیرند،بسیاری از آنان،حتی دانشآموزان قوی کلاس،با مشکل روبهرو شدند.معلم کلاس در خارج از کلاس درس اظهار داشت که”تاکنون از قالب کتاب استفاده کردهام و هرگز به این مسئله فکر نکرده بودم که امکان دارد بچهها مطلب را به صورت یکطرفه،یعنی بهخاطر سپردن پاسخ موردنظر نه درک مفهوم،دریافت کنند”.
جمعبندی و پیشنهادات
همزمانی نسبی رشد قریب الوقوع سؤالهای چندگزینهای،تلاش برای گسترش امتحانات هماهنگ در کشور و ارزشیابی عملکرد آموزشی معلم براساس نمرههای(حد اقل یکی از معیارهای ارزشیابی)حاصل از آزمونهای پیشرفت تحصیلی،با انتشار نتایج تحقیقات بهعملآمده در زمینهء تأثیر نسبتا منفی آزمونهای چندگزینهای،تأثیر منفی استفاده کردن از معیار نمره برای ارزشیابی معلم و همچنین تأثیر منفی امتحانات تهیهءشدهء سازمانهای خارج از مدرسه بر روند آموزش و یادگیری میتواند برای آموزش و پرورش ایران و دستاندرکاران مسائل تربیتی و معلمان کشور مفید و سازنده باشد.تحقیق و بررسی علمی برای شناخت عوامل منفی و بازدارنده در فرایند یاددهی-یادگیری و ایجاد فرصتهای مناسب یادگیری در کلاس،ما را از تکرار تجربههای منفی-تجربههایی که احتمال وقوع آنها در آموزش و پرورش کشور نیز قابل پیشبینی است-برحذر میدارد و در مقابل قادر میکند که از تجربههای مثبت و سازندهء دیگران-درصورت قابل انطباق بودن-بهره گیریم. درحالحاضر اگرچه فراوانی استفاده از سؤالهای چندگزینهای در مقایسه با سؤالهای دیگر ناچیز است ولی محتوای مورد پرسش بدون توجه به تفاوت در نوع سؤال کموبیش به مفاهیمی محدود میشود که آزمونهای عینی چندگزینهای سریعتر و دقیقتر آنها را اندازه میگیرند.همچنین اگرچه نقش نمره در ارزشیابی معلم،بهخصوص امتحانات خارج از مدرسه یا هماهنگ هنوز به یک نقش عمده تبدیل نشده است،ولی پایین بودن سطح محتوای سؤالهای آزمون،تلاش برای آموزش مطالب مورد پرسش در امتحانات،فراموش کردن محتوای کتاب و استفاده کردن از جزوه،پلیکپی و کتابهای کمکآموزشی،فشار همهجانبه بر دانشآموز و معلم برای نمرهء بیشتر میتواند آغازگر به صدا درآمدن زنگ خطری باشد که از کاهش افت کیفی آموزش و تبدیل شدن آموزش به حفظ کردن و به خاطر سپردن مطالب نمرهساز خبر خواهد داد.
تلاش سازنده،هدفدار و منتج به نتیجه فقط در شرایطی امکانپذیر خواهد بود که مشکلات آموزشی کشور از طریق ریشهیابی دقیق علمی قبلا شناسایی شده باشد.تلاش در جهت شناخت راههای بهتر و مناسبتر تربیت معلم و باز کردن راه استفاده از شیوههای مناسب تدریس،تهیهء آزمون و یادگیری به کلاس و مدرسه میتواند در اولویت خاص تحقیقاتی قرار گیرد.تحقیق در زمینهء شیوههای مناسب تدریس در مراکز تربیت معلم و دانشگاههای
تربیت معلم و نقش آزمون در آموزش میتواند یکی از این اولویتهای خاص باشد.تدریس مطالب تربیتی بهصورت تئوری و آمادهکردن دانشجویان برای یادگیری و نمره گرفتن از این مطالب تضمینکنندهء انتقال روشهای تربیتی به کلاس و مدرسه نخواهد بود،همچنانکه تاکنون نبوده است.جستجوی پیگیر،همهجانبه و صادقانه برای پیدا کردن معلمان خلاق، علاقهمند و توانا در بهکارگیری تئوریهای تربیتی که در کلاسهای خود از شیوهها و روشهای مناسب کلاسداری،تهیهء آزمون،هدایت دانشآموزان و…استفاده میکنند و عوامل بازدارنده در رشد و پرورش تواناییهای دانشآموزان خود را در عمل خنثی کرده یا حد اقل در خنثی کردن این عوامل تلاش مؤثر و هدفدار دارند،قدمی است که برداشتن آن ضرورت دارد.گردآوری این افراد برحسب مقطع تحصیلی یا گروههای سنی دانشآموزان مورد تدریس و فراهم آوردن شرایط لازم برای انتقال مهارتها و تواناییها به یکدیگر و بحث و گفتگو جهت شناخت شیوهها و روشهای مؤثرتر و کارآمدتر و تدوین نتایج حاصل از این تجربهها میتواند رهآورد مناسبی برای آزمایش و تجربه در مقیاس وسیعتر باشد.شرکت این افراد در جلسات بحث و گفتگو با مدرسان مراکز تربیتمعلم و انتقال و برخورد تجربههای عملی و تئوریها میتواند به نقد و بررسی و اصلاح و پالایش هردو بیانجامد.از طریق این برخوردهای علمی و هدفدار شاید بتوان راه یا راههای برای تعیین خط مشیهای آموزشی و تدوین آرای تربیتی کارآمد و روشهای تدریس و آموزش بهتر در مراکز تربیت- معلم پیدا کرد.یافتههایی که اگر بهدست آیند،چون از بطن نظام آموزشی کشور و با فکر و اندیشهء دستاندرکارانی فراهم آمده که با مسائل در تماس نزدیک و مستقیم هستند،احتمالا با ویژگیهای فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز مطابقت بیشتری خواهند داشت.برای تبدیل واژهء احتمال به یقین،آزمایش و مطالعه در زمینهء کارآیی آنچه تدوین شده است، ضرورت خواهد داشت.
رسیدن به یک روش یا روشهای کارآمد،مراکز تربیتمعلم و معلمان را از وضعیت انفعالی فعلی و عدم فعال بودن در تلاشهای تربیتی و آموزشی بیرون خواهد آورد.دانش و آگاهی تخصصی و قابل استفاده در حوزهء عمل بهخودیخود قدرت اوست،با افزایش دانش تخصصی معلمان دانش کسبشده از نتایج تجارب و تحقیقات آموزشی میتوان قدرت آنان را افزایش داد.تنها پس از کسب قدرت تخصصی است که میتوان از معلم انتظار داشت که نسبت به مسائل تربیتی،آموزشی،تدریس،امتحان،ارزشیابی،رشد ذهنی،و دهها مسئلهء بزرگ و کوچک دیگر حساسیت به خرج دهد و با احساس مسئولیت در حل مسائل آموزشی جامعه سهم بیشتر و فعالتری بهعهده بگیرد.
زیرنویسها
(۱)-تجربهء زودگذر امتحانات انشایی یا پاسخ باز پس از بازگشایی دانشگاهها را میتوان یک استثناء قلمداد کرد.
(۲)-تجربهء تهیه و اجرای آزمونهای استاندارد پیشرفت تحصیلی و سنجش عوامل هوش در سالهای اوایل دههء ۵۰،توسط وزارت آموزش و پرورش در مقطع راهنمایی تحصیلی را نیز نباید نادیده گرفت.
(۳)- Association
(۴)- Cognitive psychology
(۵)- Cognitive maps
(۶)- Well-Structured Problem
(۷)- ill-Structured Problem
(۸)- Gognitive Demoin
(۹)- National assessment of Educational Progress
(۱۰)- Basic Skill
(۱۱)- Complex Cognitive Skill
(۱۲)- Advance Psychology Test
(۱۳)- Graduate Record Examination
(۱۴)- reliability
(۱۵)- Validity
(۱۶)- Internal Consistency
(۱۷)- Content Validity
(۱۸)- Construct Validity
(۱۹)- Cognitive fidelity
(۲۰)- Relevance process
(۲۱)- National council of teachers of Mathematics
(۲۲)-این گفته از نظر آماری بیمعنی است تنها میتوان گفته که گروه شرکتکننده در نرمگیری آزمون معرف دانشآموزان شرکتکننده در آزمون نیستند.
(۲۳)- Performance
(۲۴)- Holistic
(۲۵)- A Report.Task Group on Assessment and testing.National Curriculum
منبع گزارش،(دپارتمان آموزش علوم،انگلستان،۱۹۷۸ میلادی)
(۲۶)- National Research Council Committee on Indicators of pre college science and Mathematics Education.
(۲۷)- Portofolio
(۲۸)-درحالحاضر یک فرم تجربی از این شیوه در دانشگاه سانتاباربارا در دست اجراست.
(۲۹)- Hands-on task
(۳۰)-مسئله بهصورتی کاملتر و با حالتی آزمایشگاهی به دانشآموز عرضه میشود.در این مقاله برای جلوگیری از طول کلام در بیان مسئله تغییراتی صورت گرفته است.
منابع
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
پایان مقاله