سوگیریهای شناختی: خوشهانگاری
سوگیریهای شناختی: خوشهانگاری
خوشهانگاری (clustering illusion) نوعی سوگیری شناختی است که ذهن تمایل دارد رد و نشان یک ارتباط را در میان اجزای یک مجموعه پیدا کند در حالی که آن اجزا تصادفی گرد هم آمدهاند؛ مثلاً وقتی شخص به ابرها یا به رگههای شاخه درختان نگاه میکند، در آنها شکلهای معنادار میبیند.
دلیل نامگذاری این سوگیری شناختی این است که در علوم دادهکاوی و آمار، در اثر این سوگیری، محقق ممکن است تعدادی داده تصادفی را اشتباهی خوشهای از دادههای مرتبط یا مشابه بپندارد.
تامِس گیلوویچ، استاد روانشناسی دانشگاه کُرنل، یکی از پژوهشگرانی است که درباره خوشهانگاری تحقیقات مفصلی انجام داده است. بر طبق تحقیقات وی این وهم ناشی از نیاز انسان به دوراندیشی است و در حقیقت با این کار میکوشد در مجموعهای از دادههای غیر مرتبط، ارتباطی معنادار بیابد. کشف ارتباط یعنی پیشبینیپذیری بالاتر. قدرت پیشبینی بالاتر یعنی تقویت عاقبتاندیشی. همه اینها باعث میشود تا در بیارتباطی ارتباط ببیند و دچار خوشهانگاری شود و الگوهایی را میبیند که در واقع وجود ندارند.
دلیل دیگر این است که مغز پیش از هر چیز موجودات و اشیا را به صورت طرحهای کلی درک میکند و سپس به جزییات توجه میکند، مثلاً از هیبت چیزی که از دور میبیند سریعا درک میکند یک سگ آنجاست. ادراک اینچنینی بسیار مفید است اما همین نوع ادراک باعث میشود طرحهایی را ببینیم که وجود ندارند.
این قضیه حتی درباره درک شنیداری انسان صادق است، مثلاً انسان وقتی به سر و صدای بخاری یا کولر گوش میدهد گاهی اوقات گمان کند صداهایی معنادار میشنود.
یکی دیگر از نمونههای خوشهانگاری مفهومی است که به “مغالطه دست گرم” مشهور است. در این مغالطه برخی تصور میکنند که مثلاً وقتی یک بازیکن بسکتبال پرتابش به گل تبدیل میشود، اصطلاحا دستش گرم میشود و احتمال اینکه پرتاب بعدیاش گل شود افزایش مییابد. پژوهشها نشان دادهاند ارتباط مثبتی میان نتایج پرتابهای مکرر وجود ندارد. خوشهانگاری در ورزشهای دیگر نیز بین طرفداران شایع است.
یک مثال تاریخی اثر خوشهانگاری برمیگردد به سالهای ابتدایی قرن بیست و یک که چند مورد سرطان پستان در کارمندان یک استودیوی تلویزیونی در ایالت کوئینزلند استرالیا گزارش شد. شایعات به سرعت قوت گرفت مبنی بر اینکه احتمالا محیط کار از عوامل اصلی است. تحقیقات اما نشان داد با اینکه شیوع سرطان پستان در آن سازمان از میانگین ایالت بالاتر است اما این کاملا تصادفی اتفاق افتاده و ربطی به محیط کار و سبک زندگی کارمندان آنجا ندارد.
مثال دیگر این نوع سوگیری به مغالطه قمارباز مشهور است. مغالطه قمارباز باور غلطی است که بر اساس آن فرد به اشتباه میپندارد احتمال یک پیشآمد مستقل در یک سلسله اعمال تصادفی به پیشآمدهای قبلی وابسته است. بر این اساس مثلاً یک تخته نردباز ممکن است بعد از اینکه دو بار جفت شش میآورد به غلط تصور کند احتمال آنکه در پرتاب بعدی هم جفت شش بیاید افزایش مییابد. یا مثلاً یک پوکر باز بعد از این که سه بار پشت سر هم به لطف برگ آخر دستش رنگ میشود در دست بعدی به غلط فکر کند احتمال رنگ بالاست. قمارباز به راحتی میتواند دچار این وهم شود و شکستهای سنگینی بخورد در حالی که به راحتی میشود از دام خوشهانگاری گریخت.
کشف شکلهای معنادار در ابرها لذتبخش است. اما اگر خوشهانگاری مبنای تصمیمگیری شود دیگر نمیتوان به نتایج لذتبخش امیدوار بود. بهتر است احتمال هر پیشآمدی را ابتدا مستقل بررسی کنیم و بعد تصمیم بگیریم تا در تله خوشهانگاری نیفتیم.| بهمن شهری. بی بی سی