مدرسه گریزی عوامل مؤثر بر بی علاقه شدن دانش آموزان به آموزش

امروزه در همهی جوامع،مدرسه در حکم مهمترین نهاد تعلیم و تربیت،جایگاه ویژهای دارد و در کنار خانواده،وظیفهی تعلیم و تربیت دانشآموزان را به دوش میکشد.
نظام آموزشی متشکل از سه رکن اصلی معلم،دانشآموز و محتوای یادگیری است که اهمیت آنها توجه بسیاری از نظریهپردازان،متخصصان،جامعهشناسان و مسئولان و دستاندرکاران جامعه را جلب کرده است.در نتیجه،این عناصر از جنبههای گوناگون مورد بررسی قرار گرفتهاند.
در این میان،دانشآموزان در مقام ورودیهای این نظام، بعد از قرار گرفتن در فرآیند آموزش و پرورش،به صورت تعلیمدیدگان نظام آموزشی از آن خارج میشوند.اما گاهی این فرآیند بهدرستی صورت نمیگیرد و به دلایل گوناگون، ورودیها و خروجیهای نظام آموزشی همخوانی ندارند.یکی از دلایل این امر، بیعلاقهبودن دانشآموزان به یادگیری و آموزش است که خود معلول علل دیگری است.
یادگیری مستلزم کنش و واکنش بین دانشآموزان و محیط است و در صورتیکه این رابطه بهدرستی صورت نگیرد،سبب بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش و افت و ترک تحصیل خواهد شد.
ترک تحصیل و رها کردن مدرسه پدیدهی جدیدی نیست و از دیرباز به صورت یکی از معضلات نظام آموزشی،همواره مورد توجه بوده است.اما آنچه در این میان بیشتر به چشم میخورد،این است که امروزه مدارس به دلایل گوناگون،خواستها و نیازهای اغلب نوجوانان را برآورده نمیکنند و نمیتوانند در آنان،علاقه و انگیزهی لازم را برای تحصیل علم به وجود آورند.
در این زمینه،میتوان به آسانی فهرستی از دلایل بیعلاقهشدن به آموزش و مدرسهگریزی نوجوانان را به رشتهی تحریر درآورد.اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که بسیاری از این دلایل،در ویژگیهای مدرسه،طبیعت، جامعه،مسائل و مشکلات خانوادگی و فردی ریشه دارد و پارهای از آنها،از ویژگیهای جوامع امروزی محسوب میشوند.بنابراین،به بررسیهای متعدد و گوناگونی در این زمینه نیاز است تا عوامل مؤثر بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش شناسایی شود.
به همین منظور،تحقیقی در جامعهی دانشآموزان پسر دورهی متوسطه در سال تحصیلی ۸۵-۱۳۸۴ در شهر تهران انجام شد.این تحقیق از نوع توصیفی زمینهیابی و ابزار جمعآوری اطلاعات،پرسشنامهی محقق ساختهی ۶۳ سؤالی بود که روایی و اعتبار لازم را نیز کسب کرده بود.این پرسشنامه در یک نمونهی ۱۸۰ نفری از دانشآموزان پسر،که در سال تحصیلی ۸۵-۱۳۸۴ در مدارس تهران مشغول تحصیل بودند،اجرا شد و پس از استخراج اطلاعات و دادهها و تجزیهوتحلیل آماری، نتایج زیر بهدست آمد:
عوامل مؤثر بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش،به دو دستهی عوامل درونمدرسهای و عوامل برونمدرسهای تقسیم شده است.
عوامل درونمدرسهای شامل عوامل فرهنگی،عوامل رفاهی و عوامل آموزشی درونمدرسهای است.
عوامل فرهنگی دربرگیرندهی مؤلفههای روابط کادر آموزشی با دانشآموزان،صلاحیت شغلی معلمان و قوانین و مقررات حاکم بر محیطهای آموزشی است.
عوامل رفاهی مؤلفههای امکانات تفریحی،امکانات آموزشی و امکانات مشاورهای درونمدرسهای را در بر میگیرد. عوامل آموزشی نیز مؤلفههایی چون کتابهای درسی،روش تدریس،انطباق اهداف با نیازهای دانشآموزان و وضعیت تحصیلی دانشآموزان را شامل میشود.
طبق نتایج بهدست آمده از تحقیق انجام شده،مهمترین عامل از عوامل درونمدرسهای،عامل آموزشی است.در بررسی مؤلفههای هریک از عوامل درون مدرسهای مشخص شد که از میان مؤلفههای عوامل فرهنگی،روابط کادر آموزشی با دانشآموزان بیشترین تأثیر را بر بیعلاقهشدن آنان به تحصیل به خود اختصاص میدهد.
همهی مؤلفههای عوامل رفاهی،به یک میزان بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش مؤثر است.این امر در مورد عوامل آموزشی نیز صادق است.عوامل برونمدرسهای شامل عوامل فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی است.عوامل فرهنگی،مؤلفههای ارزشها و نگرشهای حاکم بر جامعه را در مورد تحصیلات مدرسهای در بر میگیرد.عامل اجتماعی برونمدرسهای شامل خانواده،دوستان و اخلاق عمومی و عامل اقتصادی،شامل اقتصاد خانواده و بازار کار است.
طبق نتایج به دست آمده از تحقیق،مهمترین عامل از عوامل برونمدرسهای مؤثر بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش،عامل فرهنگی است.همچنین در بررسی مؤلفههای هریک از عوامل برونمدرسهای مشخص شد که از میان مؤلفههای عوامل فرهنگی،عامل نگرشهای حاکم بر تحصیلات مدرسهای بیشترین تأثیر را بر این موضوع دارد.
همهی مؤلفههای عوامل اجتماعی به یک میزان بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش مؤثر است؛از بین مؤلفههای عامل اقتصادی برونمدرسهای،عامل بازار کار مهمترین عامل به شمار میرود.
در بخش دیگری از تحقیق،مقایسهای تأثیر عوامل درونمدرسهای و برونمدرسهای بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش،نشان داد که هردو دسته عوامل به یک میزان در این امر مؤثر است.
پیشنهادها
۱.با توجه به اهمیت محتوای کتابهای درسی در بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش،پیشنهاد میشود مؤلفان و برنامهریزان کتابهای درسی تا حد امکان،محتوای کتابها را مورد بازبینی قرار دهند و مطالب درسی را مطابق با نیازهای دانشآموزان تدوین کنند.
۲.از جمله عوامل مؤثر بر بیعلاقهشدن دانشآموزان مسائل مربوط به خانواده و محیط مدرسه است که با مشاورهی شغلی،تحصیلی و خانوادگی قابل حل است.بنابراین توصیه میشود خدمات مشاورهای در مدارس متوسطه گسترش و کیفیت آن نیز بهبود یابد.در این زمینه،گسترش کلاسهای آموزش خانواده و افزایش همکاری خانه و مدرسه برای آشنا ساختن اولیای دانشآموزان با مسائل درسی ضروری است.
۳.از دیگر عوامل مؤثر بر بیعلاقهشدن دانشآموزان به آموزش،ضعف معلمان است.بنابراین توصیه میشود معلمان قبل از ورود به نظام آموزشی،با معیارهای مطلوب گزینش شوند و سپس با برنامهای مشخص و هدفدار تربیت گردند. در این زمینه،رغبت فرد به شغل معلمی از اهمیت خاصی برخوردار است و باید مواظب بود که او،به دلیل نیافتن شغل دیگری،وارد نظام آموزشی نشده باشد.بهرهمندی از ویژگیهای روانی،عقیدتی و اخلاقی سالم،باید یکی از معیارهای گزینش معلم باشد؛زیرا رسالت معلم ایجاب میکند که در این زمینهها،سرآمد دیگران باشد تا بتواند بهترین تأثیر را بر ساخت شخصیت دانشآموزان بگذارد.و این اقدام، در حکم یک اقدام پیشگیرانه،باید مورد توجه مسئولان و دستاندرکاران تعلیم و تربیت قرار گیرد.
فهیمه رضایی نیارکی،کارشناس ارشد تحقیقات آموزشی
سوسن لائی،کارشناس ارشد تحقیقات آموزشی
رشد معلم » شماره ۲۱۴ (صفحه ۲۱)