يادداشت هاي اختصاصی سایت

امر به معروف و نهی از منکر از نگاه استاد مطهری

منبع کتاب حماسه حسینی جلد دوم با دخل و تصرف

امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که ضامن بقاء اسلام است . به اصطلاح ، علت مبقیه است . اصلا اگر این اصل نباشد ،اسلامی

نیست . رسیدگی کردن دائم به وضع مسلمین است . آیا یک کارخانه بدون بازرسی و رسیدگی دائمی مهندسین متخصص که ببینند چه وضعی

دارد ،قابل بقا است ؟ اصلا آیا ممکن است یک سازمان همینطور به حال خود باشد ،هیچ درباره‏ اش فکر نکنیم و در عین حال به کار خود ادامه دهد 

ابدا جامعه هم چنین است . یک جامعه اسلامی اینطور است بلکه صد درجه برتر وبالاتر . شما کدام انسان را پیدا می‏کنید که از پزشک بی‏ نیاز باشد  یا

انسان باید خودش پزشک بدن خود باشد ، یا باید دیگران پزشک باشند و اورا معالجه کنند

 

 

 

 آنوقت  نظارت و بررسی نمی‏ خواهد ؟ ! جامعه رسیدگی نمی‏ خواهد ؟ ! آیا چنین چیزی‏
امکان دارد ؟ ! ابدا . حسین بن علی ( ع ) در راه امر به معروف و نهی از منکر ، یعنی در راه‏
اساسی‏ترین اصلی که ضامن بقاء اجتماع اسلامی است ، کشته شد ، در راه آن‏
اصلی که اگر نباشد ، دنبالش متلاشی شدن است ، دنبالش تفرق است ،
دنبالش تفکک و از میان رفتن و گندیدن پیکر اجتماع است . بله ، این اصل‏
، این مقدار ارزش دارد . آیات قرآن در این زمینه بسیار زیاد است .
قرآن کریم بعضی از جوامع گذشته را که یاد می‏کند و می‏گوید اینها متلاشی و
هلاک شدند ، تباه و منقرض شدند ، می‏ فرماید : به موجب اینکه در

آنها نیروی اصلاح نبود ، نیروی امر به معروف و نهی از منکر نبود ، حس‏
امر به معروف و نهی از منکر در میان این مردم زنده نبود .
حال ببینیم امر به معروف و نهی از منکر چه شرایطی دارد و چگونه ما
می‏توانیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم ؟ اولا معروف یعنی چه ؟ منکر
یعنی چه ؟ امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه ؟ اسلام از باب اینکه‏
نخواسته موضوع امر به معروف و نهی از منکر را به امور معین ، مثل‏
عبادات ، معاملات ، اخلاقیات ، محیط خانوادگی و . . . محدود کند ، کلمه‏
عام آورده است : معروف ، یعنی هر کار خیر و نیکی . امر به معروف لازم‏
است . نقطه مقابلش : هر کار زشتی . نگفت شرک یا فسق یا غیبت یا دروغ‏
یا نمیمه یا تفرقه اندازی یا ربا یا ریا ، بلکه گفت : منکر: هر چه که زشت و پلید است .
” امر ” یعنی فرمان ، ” نهی ” یعنی باز داشتن ، جلو گیری کردن .
اما این فرمان یعنی چه ؟ آیا مقصود از این فرمان ، فرمان لفظی است ؟ آیا
امر به معروف و نهی از منکر فقط در مرحله لفظ است ؟ فقط باید با زبان‏
امر به معروف و نهی از منکر کرد ؟ خیر ، امر به معروف و نهی از منکر در
مرحله دل و ضمیر هست ، در مرحله زبان هست ، در مرحله دست و عمل هم‏
هست . تو باید با تمام وجودت آمر به معروف و ناهی از منکر باشی
علی بن ابی طالب علیه السلام سئوال کردند اینکه قرآن در مورد بعضی از
زنده‏ های روی زمین می‏گوید اینها مرده‏ اند ، یعنی چه ؟ میت الاحیاء مرده در
میان زنده‏ ها کیست و چیست ؟ فرمود : مردم چند طبقه‏ اند ، بعضی

وقتی که منکرات را می‏بینند در ناحیه دل متاثر می‏شوند ، تا مغز
استخوانشان می‏سوزد ، زبانشان به سخن در می‏آید ، انتقاد می‏کنند ، می‏گویند
، ارشاد می‏کنند ، به این مرحله هم قانع نشده وارد مرحله عمل می‏شوند ، با
هر نوع عملی که شده است ، با مهربانی باشد ، با خشونت باشد ، با زدن‏
باشد ، با کتک خوردن باشد ، بالاخره هر عملی را که وسیله ببینند برای‏
اینکه با آن منکر مبارزه کنند انجام می‏دهند . فرمود این یک زنده به تمام‏
زنده است . بعضی دیگر ، وقتی که منکرات را می‏بینند دلشان آتش می‏گیرد ،
به زبان می‏گویند ، داد و فریاد می‏کنند ، استغاثه می‏کنند ، نصیحت می‏کنند
، موعظه می‏کنند ولی پای عمل که در میان می‏آید ، دیگر مرد عمل نیستند .
فرمود : این هم دو سه خصلت از حیات را دارا است ، ولی یک خصلت از
حیات را ندارد .
صنف سوم : دلش آتش می‏گیرد ، اما فقط جوش می‏زند ، فقط ناراحت می‏شود
ما مدعی هستیم

این وظیفه بزرگ ( امر به معروف و نهی از منکر ) دو رکن ، دو شرط
اساسی دارد : یکی از آنها رشد ، آگاهی و بصیرت است . حالا که من گفتم‏
امر به معروف و نهی از منکر ، لابد همه ما خیال کردیم که خوب از اینجا
برویم و امر به معروف و نهی از منکر کنیم . از شما می‏پرسیم اصلا من و شما
می‏فهمیم که امر به معروف و نهی از منکر چیست و چگونه باید انجام شود ؟
تا حالا که امر به معروف و نهی از منکرهای ما در اطراف دگمه لباس و بند
کفش مردم بوده است ، در حول و حوش موی سر و دوخت لباس مردم بوده‏
است ! ما اصلا معروف چه می‏شناسیم که چیست ؟ منکر چه می‏شناسیم که چیست‏ ؟

ما گاهی معروفها را به جای منکر می‏گیریم و منکرها را به جای معروف .
بهتر اینکه ما جاهلها امر به معروف و نهی از منکر نکنیم . چه منکرها که‏
به نام امر به معروف و نهی از منکر به وجود نیامد آگاهی و بصیرت‏ .
می‏خواهد ، خبرت و خبر و یت می‏خواهد ، دانایی ، روانشناسی و جامعه شناسی‏
می‏خواهد تا انسان بفهمد که چگونه امر به معروف و نهی از منکر کند ، یعنی‏
راه معروف را تشخیص بدهد ، ببیند معروف کجاست ، منکر را تشخیص بدهد
، ریشه منکر را به دست بیاورد ، از کجا آن منکرسرچشمه می‏ گیرد .
: جاهل بهتر است امر به‏ معروف و نهی از منکر نکند . چرا ؟ و لهذا ائمه دین فرموده‏ اند

« لانه ما یفسده اکثر مما یصلحه » 
چون جاهل هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر می‏ کند ، می‏ خواهد بهتر
کند بدتر می‏کند . و چقدر در این زمینه مثالها زیاد است .
شاید شما بگوئید ما جاهلیم ، پس امر به معروف و نهی از منکر از ما ساقط شد !
قرآن می‏فرماید : « لیهلک من هلک عن‏ بینه و یحیی من حی عن بینه لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد
الرسل » . از یکی از معصومین می‏پرسند : بعضی از مردم جاهلند ، در
روز قیامت با اینها چگونه عمل می‏شود ؟ می‏فرماید : در آن روز عالمی را
می‏ آورند که عمل نکرده است ، می‏گویند چرا عمل نکردی ؟ جواب ندارد ، باید
به سرنوشت ننگین و سهمگین خود دچار شود . شخصی را می‏آورند و می‏گویند :
تو چرا عمل نکردی ؟ می‏گوید نمی‏دانستم ، نمی‏فهمیدم ! می‏گویند :
« نمی‏دانم ، نمی‏فهمم هم عذر شد ؟ ! خدا عقل را برای چه‏
آفریده است ؟ برای اینکه بفهمی ، موشکافی کنی ، بروی کاوش کنی ، تحقیق‏
کنی . تو باید از آن کسانی باشی که نه تنها اوضاع زمان خودت را درک‏
بکنی ، بلکه باید آینده را هم بفهمی و درک بکنی . امیرالمومنین فرمود :
، مردم ما نادان شده‏اند ، بلایایی را که به‏ آنها رو می‏آورد ، تا رو نیاورده تشخیص نمی‏دهند ، پیش بینی ندارند .
باید پیش بینی کنند . نه تنها باید به اوضاع زمان خودشان آگاه باشند
بلکه باید آنچنان جامعه شناس باشند که مصائبی را که در آینده می‏خواهد
پیش بیاید تشخیص بدهند و بفهمند که در پنجاه سال بعد چنین خواهد شد .
« و لقد اتینا ابراهیم رشده ».
یکی از چیزهایی که به نهضت حسین بن علی ( ع ) ارزش زیاد می‏دهد روشن‏ بینی است
روشن بینی یعنی چه ؟ یعنی حسین ( علیه السلام ) در آنروز
چیزهایی را در خشت خام دید که دیگران در آینه هم نمی‏دیدند . .

علمای اسلامی برای امر به معروف و نهی از منکر مراتب و درجات و همچنین اقسامی قائل شده‏اند
گفته‏ اند اولین درجه و مرتبه نهی از منکر هجر و اعراض است ، یعنی وقتی‏
شما فرد یا افرادی را می‏بینید که مرتکب منکراتی می‏شوند ، مرتکب کارهای‏
زشتی می‏شوند
برای اینکه او را از کار زشتش باز دارید ، از او اعراض می‏کنید ، وی را
مورد هجر قرار می‏دهید . یعنی با او قطع رابطه می‏کنید .
به عنوان مثال ، شخصی رفیق و دوست شماست ، با یکدیگر صمیمی و محشور و
معاشر هستید ، روابطتان با یکدیگر دوستانه است ، رفت و آمد دارید ، با
هم گرم می‏گیرید ، مسافرت می‏روید ، میانتان هدایایی مبادله می‏شود . یک‏
وقت اطلاع پیدا می‏کنید که همین رفیق و دوست صمیمی شما دچار فلان عمل زشت‏
شده است ، فلان کار زشت را مرتکب می‏شود ، فلان گناه قطعی و مسلم را
مرتکب می‏شود . یکی از درجات و مراتب امر به معروف و نهی از منکر و در
واقع یکی از اقسام تنبیه که در مواردی باید اجرا شود اینست که شما نسبت‏
به او سردی نشان دهید ، بی اعتنایی کنید و آن صمیمیتی را که سابقا به او
نشان می‏دادید بعد از این نشان ندهید . این خود ، نوعی تنبیه است . البته‏
انسان باید در باب امر به معروف و نهی از منکر منطق به کار ببرد ، عمل‏
او منطبق با منطق باشد . این در موردی است که اگر شما به آن شخصی که با
او صمیمیت دارید قطع رابطه کنید و نسبت به او سردی نشان دهید ، این عمل‏
شما نسبت به او تنبیه باشد و تنبیه تلقی شود.
  درجه دومی که علما و دانشمندان برای نهی از منکر ذکر کرده‏ اند ، مرحله‏
زبان است ، مرحله پند و نصیحت و ارشاد است . یعنی بسا هست آن بیماری‏
که دچار منکری هست و عمل زشتی را مرتکب می‏شود ، به خاطر جهالت و
نادانی او است ، تحت تاثیر یک سلسله تبلیغات قرار گرفته است ،
احتیاج به مربی دارد ، احتیاج به هادی و راهنما و معلم دارد ، احتیاج به‏
روشن کننده دارد ، احتیاج به فردی دارد که با او تماس بگیرد ، با کمال‏
مهربانی با او صحبت کند ، موضوع را با او در میان بگذارد ، معایب و
مفاسد را برای او تشریح کند تا آگاه شود و باز گردد . این مرحله نیز یک‏
درجه از ” نهی از منکر ” است ، به این معنی که در مواردی که کسی با ما
تماس دارد و نیز به یک عمل منکر و زشتی ابتلا دارد و ما می‏توانیم با
منطقی روشنگر او را به ترک آن عمل قانع کنیم ، بر ما واجب است که با
چنین منطقی با آن شخص تماس بگیریم .
مرحله سوم ، مرحله عمل است . گاهی طرف در درجه‏ای و در حالی است که‏
نه اعراض و هجران ما تاثیری بر او می‏گذارد و نه می‏توانیم با منطق و بیان‏
و تشریح مطلب ، او را از منکر باز داریم ، بلکه باید وارد عمل شویم .
اگر وارد عمل شویم ، می‏توانیم . چطور وارد عمل شویم ؟ وارد عمل شدن‏
مختلف است . معنای وارد عمل شدن تنها زور گفتن نیست ، کتک زدن و
مجروح کردن نیست . البته نمی‏گویم در هیچ جا نباید تنبیه عملی شود
مواردی هم هست که جای تنبیه عملی است . اسلام دینی است که طرفدار حد

است ، طرفدار تعزیر است ، یعنی دینی است که معتقد است مراحل و مراتبی‏
می‏رسد که مجرم را جز تنبیه عملی چیز دیگری تنبیه نمی‏کند و از کار زشت‏
باز نمی‏دارد . اما انسان نباید اشتباه کند و خیال کند که همه موارد ،
موارد سختگیری و خشونت است .
علی علیه السلام درباره پیغمبر اکرم می‏فرماید : او طبیب بود .
پزشکی بود که بیمارها و بیماریها را معالجه می‏کرد . بعد به اعمال اطبا
تشبیه می‏کند که اطبا ، هم مرهم می‏نهند و هم جراحی می‏کنند و احیانا داغ‏
می‏کنند . می‏گوید پیغمبر دو کاره بود ، پزشکی بود هم مرهم نه و هم جراح و
داغ کن . مقصود اینست که پیغمبر دو گونه عمل می‏کرد . یک نوع عمل پیغمبر
، مهربانی و لطف بود . اول هم « احکم مراهمه » را ذکر می‏کند . یعنی عمل‏
اول پیغمبر همیشه لطف و مهربانی بود ، ابتدا از راه لطف و مهربانی‏
معالجه می‏کرد ، با منکرات و مفاسد و مبارزه می‏کرد . اما اگر به مرحله‏ای‏
می‏رسید که دیگر لطف و مهربانی و احساس و نیکی سود نمی‏بخشید ، آنها را
به حال خود نمی‏گذاشت . اینجا بود که وارد عمل جراحی و داغ کردن می‏شد .
هم مرهمهای خود را بسیار محکم و موثر انتخاب می‏کرد
می‏گوید : هم درشتی باید باشد

و هم مهربانی ، مثل رگزن که هم جراحی‏ می‏کند و هم مرهم می‏نهد . این در مورد مبارزه با منکرات .
ولی در مورد امر به معروف چطور ؟ به چه شکل و نحوی باید انجام شود ؟
امر به معروف هم عینا همین تقسیمات را دارد با این تفاوت که امر به‏
معروف یا لفظی است یا عملی . امر به معروف لفظی اینست که انسان با
بیان ، حقایق را برای مردم بگوید ، خوبیها را برای مردم تشریح کند ، مردم‏
را تشویق کند و به آنها بفهماند که امروز کار خیر چیست .
امر به معروف عملی اینست که انسان نباید تنها به گفتن قناعت کند ،
گفتن کافی نیست . . هر یک از امر به معروف لفظی و امر به معروف عملی به

دو طریق است : مستقیم و غیر مستقیم . گاهی که می‏خواهید امر به معروف یا
نهی از منکر کنید ، مستقیم وارد می‏شوید ، حرف را مستقیم می‏زنید یعنی اگر
می‏خواهید کسی را وادار به کاری کنید می‏گویید من از جنابعالی خواهش می‏کنم‏
فلان کار را انجام دهید . ولی یک وقت هم به طور غیرمستقیم به او تفهیم‏
می‏کنید ، که البته موثرتر و مفیدتر است . یعنی بدون آنکه او بفهمد که‏
شما دارید با او حرف می‏زنید ، از کسی که فلان کار را کرده است تعریف‏
می‏کنید ، کار او را توجیه و تشریح می‏کنید ، می‏گویید فلانکس در فلان مورد
چنین عمل کرده ، اینطور رفتار کرده و . . . تا او بداند و بفهمد . این ،
بهتر در او اثر می‏گذارد ، کما اینکه عمل هم به طور غیرمستقیم موثرتر است‏ .
یکی از آقایان خطبا نقل می‏کرد که مردی در مشهد اصلا با دین پیوندی‏
نداشت ، نه تنها نماز نمی‏خواند و روزه نمی‏گرفت ، بلکه به چیزی اعتقاد
نداشت ، یک آدم ضد دین بود . ایشان می‏گفت ما مدت زیادی با این آدم‏
صحبت کردیم تا اینکه نرم و ملایم و واقعا معتقد و مومن شد و روش خود را
به کلی تغییر داد ، نمازش را می‏خواند ، روزه‏اش را می‏گرفت ، و کارش به‏
جایی کشید که با اینکه اداری بود و پست حساسی هم در خراسان داشت ، مقید
شده بود که نمازش را با جماعت بخواند . می‏رفت مسجد گوهر شاد ، پشت سر
مرحوم آقای نهاوندی ، لباسهایش را می‏کند ، عبایی هم می‏پوشید . در جلسات‏
ما هم شرکت می‏کرد . مدتی ما دیدیم که این آقا پیدایش نیست . گفتیم لابد
رفته است مسافرت . رفقا گفتند نه ، او اینجاست و نمی‏آید . حالا چطور
شده است که در جلسات ما شرکت نمی‏کند ، نمی‏دانیم . بعد کاشف به عمل‏
آمد که دیگر نماز جماعت هم نمی‏رود . تحقیق کردیم ببینیم که

علت چیست ؟ این مردی که آنطور رو آورده بود به دین و مذهب ، چطور
یکمرتبه از دین و مذهب رو برگرداند ؟ رفتیم سراغش ، معلوم شد قضیه از
این قرار بوده است :
این آقا چند روز متوالی که رفته نماز جماعت و در صف چهارم ، پنجم‏
می‏ایستاده ، یک روز یکی از مقدس مابهایی که در صف اول پشت سر امام‏
می‏نشینند و تحت الحنک می‏اندازند و نمی‏دانم مسواک چه جوری می‏زنند و
همیشه خودشان را از خدا طلبکار می‏دانند ، در میان جمعیت ، موقع نماز ،
از آن صف اول بلند می‏شود ، می‏آید تا این آدم را پیدا می‏کند . روبرویش‏
می‏نشیند و می‏گوید : آقا ! می‏گوید : بله . یک سؤالی از شما دارم .
بفرمائید . شما مسلمان هستید یا نه ؟ این بیچاره در می‏ماند که چه جواب‏
بدهد . می‏گوید این چه سؤالی است که شما از من می‏کنید ؟ می‏گوید : نه ،
خواهش می‏کنم بفرمایید شما مسلمان هستید یا مسلمان نیستید ؟ این بدبخت‏
ناراحت می‏شود ، می‏گوید من مسلمانم ، اگر مسلمان نباشم ، در مسجد گوهرشاد در صف جماعت چکار می‏کنم
اگر مسلمانی ، چرا ریشت را
اینطور کرده‏ای ؟ از همانجا سجاده را بر می‏دارد و می‏گوید این مسجد و این‏
نماز جماعت و این دین و مذهب مال خودتان . رفت که رفت .
این هم یک جور به اصطلاح نهی از منکر کردن است بیزار کردن مردم از دین . برای مخالف تراشی ، برای دشمن تراشی ، چیزی از
این بالاتر نیست . این هم یکجور موعظه و نصیحت کردن است
یعنی رماندن ، بدبخت کردن مردم و دشمن‏
ساختن مردم به دین و روحانیت .
این ، به طور غیر مستقیم بر ضرر اسلام عمل کردن است
.


——————————————————————–

اما  در ادامه هم خوب است نظر سعدی شیرازی را هم که بی ارتباط به بحث با لا نمی باشد را هم بدون شرح و تفسیر بیاورم .( این قسمت مربوط به استاد مطهری نمی باشد.). حکایت از بوستان سعدی باب هفتم است

…….

 

یقین بشنو از من که روز یقین
نبینند بد، مردم نیک بین
یکی را که عقل است و فرهنگ و رای
گرش پای عصمت بخیزد ز جای
به یک خرده مپسند بر وی جفا
بزرگان چه گفتند؟ خذما صفا
بود خار و گل با هم ای هوشمند
چه در بند خاری تو؟ گل دسته بند
کرا زشت خویی بود در سرشت
نبیند ز طاووس جز پای زشت
صفائی بدست آور ای خیره روی
که ننماید آیینهٔ تیره، روی
طریقی طلب کز عقوبت رهی
نه حرفی که انگشت بر وی نهی
منه عیب خلق ای خردمند پیش
که چشمت فرو دوزد از عیب خویش
چرا دامن آلوده را حد زنم
چو در خود شناسم که تر دامنم؟
نشاید که بر کس درشتی کنی
چو خود را به تأویل پشتی کنی
چو بد ناپسند آیدت خود مکن
پس آنگه به همسایه گو بد مکن
من ار حق شناسم وگر خود نمای
برون با تو دارم، درون با خدای
چو ظاهر به عفت بیاراستم
تصرف مکن در کژو راستم
اگر سیرتم خوب و گر منکرست
خدایم به سر از تو داناترست
تو خاموش اگر من بهم یا بدم
که حمال سود و زیان خودم
کسی را به کردار بد کن عذاب
که چشم از تو دارد به نیکی ثواب
نکو کاری از مردم نیک رای
یکی را به ده می‌نویسد خدای
تو نیز ای عجب هر که را یک هنر
ببینی، ز ده عیبش اندر گذر
نه یک عیب او را بر انگشت پیچ
جهانی فضیلت برآور به هیچ
چو دشمن که در شعر سعدی، نگاه
به نفرت کند و اندرون تباه
ندارد به صد نکتهٔ نغز گوش
چو زحفی ببیند برآرد خروش
جز این علتش نیست کان بد پسند
حسد دیده نیک بینش بکند
نه مر خلق را صنع باری سرشت؟
سیاه و سپید آمد و خوب و زشت
نه هر چشم و ابرو که بینی نکوست
بخور پسته مغز و بینداز پوست


Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا