بررسی فرزندسالاری در جامعه ما

✅ بررسی فرزندسالاری در جامعه ما
پادشاهان کوچک در قلمروی بزرگ
پدر خانواده روی مبل نشسته است و بچهها دارند روی زمین باهم بازی میکنند. مادر از مهمانان پذیرایی میکند و پدر مشغول گفتوگوست که ناگهان دختر کوچک خانواده تصمیم میگیرد روی زانوی پدر بنشیند. دخترک همین طور که روی زانوی پدر نشسته است مدام وسط حرف او میپرد و میخواهد به نحوی توجه پدر را جلب کند. پدر دختر را از روی زانو بلند میکند و میگوید: دارم حرف میزنم برو با بچهها بازی کن. دخترک شش ساله به تلافی روی پای پدر میکوبد و میگوید: دیگر دوستت ندارم. مهمانان میخندند و مادر به پدر میگوید: چرا به بچه توجه نمیکنی؟ خوب دو دقیقه هم به حرف او گوش میدادی.
این روزها بچهها مهم هستند، اما چرا؟ چون نسل آینده را تشکیل میدهند؟ چون کمیابتر از همیشه شدهاند؟ یا به این دلیل که نسل قبلی که والدین آنها باشند، این روزها دوست دارند بچههایی پرورش دهند که هیچ یک از سختیهایی را که آنها تحمل کردهاند، تجربه نکنند؟ شاید هم همه موارد.
استقلال به جای اطاعت
با کوچک تر شدن خانوادهها و واگذاری بسیاری از نقشهای خانواده به نهادها و سازمانهای دیگر شاهد جابهجایی نقشها در خانواده و تغییرات تربیتی و سلسله مراتبی قدرت هستیم.
دکتر زهرا محمدی روان شناس و مشاور خانواده فرزندسالاری را نتیجه این تغییر در ساختار قدرت خانواده میداند. پدیدهای که فرزند را در صدر نشانده است و مادر را در پایینترین مرتبه در خانواده قرار داده به نحوی که اگر مشکلات اقتصادی خانواده را درگیر سازد، اولویت با نیازهای فرزند، سپس نیازهای مرد خانواده و بعد مادر خانواده است. این روانشناس معتقد است تغییر نوع نگاه به فرزندان و روشهای تربیتی نوع جدیدی از روابط خانوادگی را پدید آورده است که در آن دیگر «با ادب و تمیز بودن» یا «فرمانبرداری» از بزرگتر و پدر ملاک عزیز بودن فرزند نیست. فرزند عزیز است چون یکی یکدانه و دردانه است و همه چیز برای اوست. حتی اگر این فرزند یکی یکدانه نیز نباشند، آرزوهای به دست نیامده والدین را باید برآورده سازد و از همان ابتدا مسئولیت سنگینی بر دوش دارد. بدین لحاظ مستقل بودن و مسئولیتپذیری کلید واژههای تربیتی خانوادههای امروز را تشکیل میدهد.
دکتر محمدی معقتد است والدینی که بیشتر وقت خود را قرار است به کار، در آمدزایی، کلاسهای آموزشی و تحصیلی و… بگذرانند، فرزندانی میخواهند که گلیم خود را از آب بیرون بکشد و بهتر از والدین خود شود. وی معتقد است چندان که اهمیت کلانسالاری و اقتدار پدر کاهش مییابد و فرزندان با بزرگسالان برابر دانسته میشوند، زمینه اقتدار کودکان پدید میآید به طوری که امروز فرزندان بالاترین اهمیت را در خانواده دارند.
زمانی برای گفت و شنود
پژوهشهایی که در مورد تربیت فرزندان صورت گرفته است نشان میدهد شیوههای تربیتی همان گونه که شیوههای روابط قدرت تغییر کرده است، متحول شده. چنان که دکتر محمدعلی الستی استاد ارتباطات میگوید: در تحول جایگاه قدرت و ابزار به دست آوردن آن در جوامع، پارادایم غالب از کیفر، به پاداش و سپس به اقناع مبدل شده است.
این تغییر در خانواده هم دیده میشود و چنین تحولی را وقتی در مورد تربیت فرزندان در نظر آوریم در ابتدا والدین با استفاده از ابزار سنتی قدرت یعنی کتک و تنبیه، کودکان را به راه میآوردند. سپس پاداش نقش بیشتری در این زمینه یافت و برای این که رفتاری در کودکان تقویت شود به او وعده جایزه میدادند و امروز که پارادایم اقناع در حال گسترش یافتن است، گفتوگو و ارتباط و تفاهم است که قدرت را در خانواده به جریان میاندازد و در یک بازی برد برد، این قدرت میان والدین و کودک تقسیم میشود. این نوع تفهیم و تفاهم درخانواده کودک را به جایگاه همترازی با والدین نزدیک میکند زیرا والدین در این شیوه باید با کودک بیش از هر چیز دوست باشند تا بتوانند خود را جای او گذاشته و با منطق و زبان مشترک او را قانع کنند.
کودک امروز حق اظهار نظر پیدا میکند و جایگاه بزرگی در خانواده به دست میآورد.جایگاهی که حتی برای شخصی به آن کوچکی زیادی بزرگ است.
خانهای کوچک و حامیان پرتوقع
مریم و همسرش برای این که کودکشان به خواب برود او را آخر شبها سوار ماشین میکنند و در شهر میگردانند تا بخوابد. ادامه