تأثیر علاقه و انگیزه در انتخاب و موفقیت شغل معلمی
پریچهر سلطانی خراجی-شهرکرد
مقدمه
در دههء پایانی قرن بیستم،برای بسیاری از برنامهریزان توسعه و عمران مـلی در سـراسر جـهان،این باور که«رمز توسعه و پیشرفت هر کشور در کیفیت و مطلوب بودن برنامه تعلیم و تربیت آن کشور است»، به یک فـرضیهء قابل اثبات تبدیل گردیده است.نمونههای فراوان کشورهایی که،در پرتو برنامهریزیهای مدون و سرمایهگذاریهای مورد قبول در آمـوزش و پرورش،به شکوفایی اقتصادی و خـودکفایی مـلی دست یافتهاند،هرگونه تردید در خصوص نقش آموزش و پرورش را در توسعه و پیشرفت ملی از میان برده است.۱
در میان کارگزاران آموزشی، برنامهریزان،مدیران،ارزشیابان آموزشی و معلمان،شاید بتوان گفت که نقش معلم در این فراگرد درخور توجه و تأمل است. «شاید مهمترین امر و مسأله آموزش و پرورش در جهان مـعاصر،به ویژه در کشورهای به اصطلاح جهان سوم که از لحاظ تکنولوژی آموزشی هنوز پیشرفت لازم را نکردهاند،مسأله معلم است.زیرا معلم است که:نسلها را به همدیگر پیوند میدهد؛فرهنگ جامعه را حفظ میکند؛ فرهنگ جامعه را در صورت نیاز تغییر میدهد و تکامل میبخشد؛رابط محصلان و جامعه اسـت؛به رفـتار محصل شکل میدهد؛افراد مورد نیاز جامعه را تربیت میکند و…»۲
این خود ایجاب میکند که در امر گزینش و استخدام معلمان،نهایت دقت و توجه به عمل آید.«کار و فعالیت هر نظام آموزشی مستلزم تأمین افراد شایسته و واجد شرایط کار است،معلمان،راهنمایان آموزشی و مـشاوران از جـمله افرادی هستند که نقشهای مهمی در نظام آموزش و پرورش ایفاء میکنند،ازاینرو،برای جذب،استخدام،تربیت،کارگماری و نگهداری آنها باید ضوابط و ملاکهای متناسب با شرایط فرهنگی،اقتصادی، اجتماعی و نظام آموزشی موجود باشد تا برپایه آنها بتوان افراد را در جذب و در نظام آموزشی به خدمت گـرفت و بـا ایجاد آمادگی،صلاحیت و روحیهء لازم،از تواناییهای آنان در فعالیتهای آموزشی استفاده کرد».۳
گزینش و استخدام معلمان،با همه اهمیتی که دارد،یک طرف قضیه است، ولی از آن طرف نگهداری آنها در این حرفه و ایجاد انگیزه،به مراتب اهمیت بیشتر دارد.پس معلمان باید به شغل خـود عـلاقه داشته بـاشند و ریشهء علاقه یا بیعلاقگی آنها بـه ایـن شـغل،چهبسا در ارضای نیازهای آنان باشد و بیتوجهی به برآوردن این نیازها،نتیجهای جز داشتن معلمان فاقد انگیزه و ناموفق ندارد.
علاقهمندی شغلی و ارتباط آن با ارضای سطوح متفاوت نیازها۱۰۰
اگر تمام اجزای نظام آمـوزشی کـار خـود را با موفقیت انجام دهند،ولی معلمان ناموفق باشد،نمیتوان به هـدف نـهایی آموزش و پرورش رسید و این مثابه هدر دادن بودجه کلانی است که در این نظام سرمایهگذاری شده است.چنانچه بخواهیم افراد در شغل خود کارآمد و اثربخش باشند،باید زمـینه را بـه گـونهای مهیا کنیم که «به شغل خود علاقهمند شوند و از آنجا که بین عـلاقهء شغلی با ارضای سطوح متفاوت نیازها رابطهای معقول و منطقی وجود دارد، بیتوجهی به ارضای این نیازها،موجب کاهش علاقهء افراد به شـغل خـود میشود.
در ایـن زمینه،دکتر سید عباسزاده میگوید:«باوجوداین به این نیازها به مادیات و بهطور اخص به پول گـره زده شـده و این نیز با کمبود بودجه توجیه شده است. حاصل آن معلمانی است که با داشتن عشق و دلسوزی و احـساس مـسؤولیت نـسبت به حرفهء خود و دانشآموزان،از کار خود رضایت ندارند و برای ارضای نیازها و علایق خود به مـنبع دیـگری چـشم میدوزند»۴٫
تعریف انگیزش و علاقه۱۰۱
«انگیزش یک اصطلاح کلی است که درباره تمام کششها،اشتیاقها،نیازها و آرزوها و نیروهای همانند به کار مـیرود؛ این کـه بـگوییم مدیران موجبات انگیزش زیردستان خود را فراهم میآورند،همانند این است که بگوییم آنان کارهایی انجام میدهند که امـیدوارند مـوجب ارضای این محرکها و اشتیاقها شود و زیردستانشان را به گونهای مطلوب به تلاش و کار وادار سازد».۵
«انگیزش را میتوان گـونهای واکـنش زنجیرهای تـلقی کرد که با احساس نیاز آغاز میشود و به خواستهها یا هدفهایی میرسد که به نوبهء خـود مـوجب تنش در افراد میشود(میلهای ارضا نشده)و سپس به اقدام در جهت رسیدن به هدفها و در آخر به ارضای خـواستهها مـیانجامد و ایـن زنجیره در نگارهء زیر نشان داده میشود:
نیازها–>موجب–>خواستهها- ->موجب–>تنشها–>موجب– >اقدام–>منتهی به رضامندی۶»
در روانشناسی،اصطلاح انگیزش برای چیزی به کار برده میشود که موجود زنده را از درون بـه فـعالیت درمیآورد.به این ترتیب،رفتاری که از داخل انگیخته شده، به فعالیت درمیآید یا لا اقل به وسـیلهء شـرایط داخلی،تغییر مـیکند.پس انگیزه،نوعی حرکت است.
انگیزهها،«چراهای»رفتار هستند،آنها موجب میشوند فعالیتی آغاز شود و ادامه یابد و جهت کلی رفتار یک فرد را معین میکنند.انگیزهها ماهیتا دلایـل اصـلی عملی بـه شمار میروند.
متغیرهای مؤثر بر انگیزش۱۰۲
بهطور کلی سه دسته متغیر بر انگیزش کارکنان سازمان اثر دارد کـه در مـورد آموزگاران نیز باید دقیقا مورد توجه قرار گیرد:
الف)ویژیگیهای فردی:در واقع علایق و نیازهای انسان و انتظارات او از موقعیتهای متفاوت کاری در محیط اوست.به عبارت دیـگر،افراد بـرای ارضا چه نیازهایی بهتر کار میکنند و چگونه میتوان این نیازها را به خوبی برآورد؟بدیهی است کـه کـارکنان در این نیازها و انگیزههای فردی با یکدیگر متفاوتاند.مدیر ابـتدا بـاید در حـکم یک متغیر اصلی،ویژگیهای فردی و نیازهای هر فرد را از شـغل او بـشناسد تا بتواند از نحوهء رفتار او در سازمان،فهم و درک بیشتر و بهتری پیدا کند.
برای مثال،آموزگاری داشتم که قبلا مدیر بود و بـه دلایـل مشکلات رفتاری،او را برکنار کرده بـودند.این آمـوزگار سعی میکرد بـا مـطرح کـردن موارد جزئی در محیط مدرسه،ایجاد آشوب کند.مدتی رفـتار او را زیـر نظر گرفتم و احساس کردم کارهایی انجام میدهد و دوست دارد مورد توجه و تشویق واقع شـود.این آمـوزگار طرح جالبی تهیه و در کلاس نصب کرده بـود.در یکی از جلسات شورای مـعلمان،از او تـشکر کردم و از آموزگاران خواستم برای بـازدید از طـرح کلاس این معلم به کلاس او بروند.این اقدام تأثیر عجیبی در رفتار این معلم داشت و روزبهروز رفـتارهای مـثبتتری بروز داد.
ب)ویژگیهای شغل:هر شغل صفات و ویژگیهایی دارد کـه وظـایف کارکنان را تـحت تأثیر خود قـرار مـیدهد.این ویژگیها،باعث میشود که افراد در آنـ شغل احـساس رضایت یا نارضایتی کنند.خصوصیاتی مثل میزان مسؤولیت، تنوع وظایف مرتبه و شأن سازمانی،منزلت اجتماعی شغل و جایگاه آن در سلسله مراتب سـازمان ویـژگیهایی است که شغل را ذاتا ارضاکننده مـیکند.مسلما هـر شغلی که ارزش ذاتـی بـیشتر،استقلال و خـودکفایی زیادتر،تنوع و بازخورد مستقیمتر و مناسبتری داشـته باشد،افراد را برای انجام دادن بهتر کارهای خود بیشتر برمیانگیزد.
برای مثال،وقتی مدیر آموزشگاه شدم، باید معاونانی معرفی میکردم،یکی از آموزگاران اصـرار عـجیبی برای معرفی شدن در مقام معاون داشـت و چـون در مـورد او شـناخت کـافی نداشتم،این کار را انجام ندادم،او دو سـال در سـمت معلم کلاس سوم مشغول کار بود.در بازدیدهایی که خودم و معلم راهنما از کلاس او داشتیم و از مضمون تماسهای اولیای دانشآموزان،مشخص بود کـه ایـن مـعلمان نه تنها به کار خود علاقه ندارد بـلکه مشکلات زیـادی در امـر آمـوزش و پرورشـ دانشآموزان ایـجاد کرده است.سعی کردم بفهمم چه مشکلی دارد؛تنها نتیجهای که گرفتم،این بود که دوست دارد مدیر یا معاون باشد.در ابتدای سال با تأسیس یک مهدکودک جدید در ناحیه،به مسؤول مربوط مراجعه و خواهش کردم این مـعلم را به سمت مدیر یا معاون آن مهدکودک منصوب کند.خوشبختانه با مدیریت او موافقت شد و آن معلم آنچنان با علاقه در این مهدکودک کار کرد که هیچکدام از همکاران تصور نمیکردند در این مدت کوتاه،بتواند این مهدکودک جدید التـأسیس را مـجهز و راهاندازی کند.
پ)ویژگیهای موقعیت کاری:با توجه به این که عواملی در محیط کار است که باعث میگردد بهرهوری فرد بیش از حد استاندارد یا کمتر از آن باشد،باید در نظر داشت که این عوامل نیز در چگونگی انگیزش کارکنان و نهایتا بر بـهرهوری مـؤثر آنها تأثیر قابل توجهی دارند.۷
سالها قبل در روستایی معلم بودم و باید فاصلهای حدود ۵۰ کیلومتر را طی میکردیم تا به آن روستا برسیم.مدرسه یک خانه قدیمی بود و مستخدمی هم نداشت.من و تنها هـمکارم بـعد از رسیدن به مدرسه(در فصل زمستان)باید بـخاریها را روشـن و مدتی خودمان را گرم میشدند و آمادگی لازم را پیدا میکردند،به تدریس میپرداختیم،مسلما بسیاری از وقت مفید هدرمیرفت و نتیجه مطلوب حاصل نمیشد.
عوامل مؤثر در ایجاد علاقهء شغلی۱۰۳
۱-با توجه به تحقیقات انجام شده، به نظر میرسد مـهمترین عـامل،نظام پاداش باشد.نظامهای تشویقی باید از نـظر مـعلمان منصفانه باشد.پرداخت برجستگی کارکنان به صورت ۱۰ و ۲۰%، که به نظر آموزگاران منصفانه نیست، باعث کاهش علاقه آنها گردیده است.به همین نحو اعمال رویههایی مثل اجازه به شرکت معلمان در تصمیمگیریهایی که به آنها مربوط میشود و تفویض اخـتیار و مـسؤولیت در سطح آموزشگاه،باعث افزایش رضایت شغلی میگردد.عامل دیگر،درک چگونگی نظارت و سرپرستی است.هنگامی که معلمان سبک مدیریت سرپرستانشانرا بپذیرند،علاقه شغلی آنها افزایش مییابد و برعکس وقتی از شیوهء مدیریت سرپرستانشان ناراضی باشند، علاقهء شغلی آنها کاهش مییابد.
۲-تحقیقات نشان میدهد، بیشتر افراد،شغلی را که از نـظر ذهـنی قابل رقابت،متنوع و جـالب باشد،ترجیح میدهند.شرایط عمومی کار نیز مهم است.یک محیط کاری مساعد که دستیابی به هدفهای کاری را آسان میسازد،معمولا سطوح رضایت شغلی بالاتری از یـک محیط نامساعد،بینظم و غیرقابل پیشبینی ایجاد میکند.بیشتر افراد ترجیح میدهند بدانند در محل کـار از آنـها چـه انتظاراتی دارند.
۳-افراد به دو طریق در علاقه شغلی خود مؤثرند:
اول،ویژگیهای فردی آنها بر احساسشان نسبت به کار تأثیر میگذارد، مثلا آموزگاری که عزتنفس زیـادی دارد و بـه نتایج کار خود مطمئن است و میتواند نتایج کارش را کنترل کند،در مقایسه با آموزگاری کـه بـیهدف و بـیتوجه و فاقد اعتمادبهنفس است به شغل خود علاقهء بیشتری دارد و در کارش موفقتر است.
دوم،وقتی افراد،ارتباط مثبت و دوستانهای با همکاران یا مـدیران خود داشته باشند،علاقه شغلی بیشتری دارند. اما وقتی متوجه شوند باید با کسانی کار کنند کـه دیدگاههای متفاوتی با آنـها دارنـد، علاقه شغلیشان کاهش مییابد.
نظریه سلسله مراتب نیازها۱۰۴
آبراهام مازلو استدلال میکند که انسان با یک سلسله نیاز متولد میشود که نه تنها به رفتار نیرو میدهد،بلکه آن را نیز هدایت میکنند.این نیازها در یک ساختار سلسله مراتبی،مرتب شدهاند؛ به طوری که ابتدا بـاید نیازهای سطوح پایین ارضا شوند تا نیازهای بعدی سلسله مراتب،بتوانند تأثیرات خود را آشکار سازند.
نیازهای موجود در سلسله مراتب مازلو به ترتیب عبارتاند از:
۱-نیازهای فیزیولوژیک۱۰۵
نیازهایی که معمولا برای نظریهء انگیزش،نقطهء آغاز تلقی میشوند،در اصطلاح سایقهای فیزیولوژیک نامیده میشوند.قدرت غلبهء این نیازها از سایر نیازها بـیشتر اسـت و اگر همهء نیازها برآورده شده باشند و آنگاه نیازهای فیزیولوژیک بر ارگانیزم تسلط یابند،همهء نیازهای دیگر به سادگی موجودیت خود را از دست میدهند یا به عقب رانده میشوند.اما هنگامی که ارضا شوند،موجودیت خود را در حکم عوامل تعیینکنندهء رفـتار از دسـت میدهند.ولی به صورت بالقوه وجود دارند.به طوری که در صورت عدم رسیدگی به آنها بار دیگر بر ارگانیزم مسلط میشوند.۸
۲-نیازهای ایمنی۱۰۶
اگر نیازهای فیزیولوژیک نسبتا خوب ارضا شوند،آنگاه مجموعهء جدیدی از نیازها پدید میآیند که میتوانیم آنها را به طور کـلی جـزء نیازهای ایمنی طبقهبندی کنیم.مواردی مانند امنیت،ثبات، وابستگی،حمایت،رهایی از ترس، نگرانی،آشفتگی،نیاز به سازمان،نظم و قانون و داشتن حامی مقتدر را میتوان جزو نیازهای مربوط به این طبقه دانست.۹
۳-نیازهای عشق و تعلّق۱۰۷
اگر نیازهای فیزیولوژیک و ایمنی به خوبی ارضا شوند،آنگاه نیازهای عشق و محبت و تعلق ظـاهر مـیشوند،اکنون شخص بـرخلاف گذشته به شدت غیاب دوستان،همسر یـا فـرزندان را احـساس خواهد کرد.او تشنهء ایجاد روابط عاطفی با مردم،داشتن جایگاهی در گروه یا خانوادهاش است و تلاش میکند به این هدف برسد.۱۰
۴-نیاز به احترام۱۰۸
همهء افراد جامعه به احترام به خـود یـا عزتنفس،یا بـه احترام به دیگران تمایل دارند چیزی در ماهست که مـیتوانیم آن را تـمایل به اعتبار یا حیثیت،مقام،شهرت و افتخار،اهمیت،حرمت یا تحسین بنامیم.
ارضای نیاز به احترام،به احساساتی از قبیل اعتمادبهنفس،ارزش،قدرت، کفایت و مفید و مثمرثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد.اما بـیاعتنایی بـه ایـن نیاز موجب احساساتی از قبیل حقارت، ضعف و درماندگی میشود.۱۱
۵-نیاز به خودشکوفایی۱۰۹
حتی اگر همهء نیازها ارضـا شوند،باز هم میتوان انتظار داشت که به زودی نارضایتی و بیقراری تازهای به وجود خواهد آمد،مگر آنکه فرد کاری را که برای او مـناسب اسـت،انجام دهـد.مثلا اگر موسیقیدان میخواهد در نهایت،در خود به آرامش برسد،باید آهنگ بسازد و به همین ترتیب یـک نـقاش باید تابلو بکشد و یک معلم،شاگرد خوب و درسخوان و زرنگ تربیت کند.این نیاز را میتوان نیاز به شکوفایی نامید.یعنی شـدن هـرآنچه کـه شخص شایستگی شدنش را دارد.در این سطح نیاز افراد باهم تفاوت بسیار دارند و ظهور آشکار ایـن نـیاز مـعمولا به ارضای قبلی نیازهای فیزیولوژیک،ایمنی، عاطفی و نیاز به احترام بستگی دارد.۱۲
طبق نظریهء مازلو،تا زمانی که نیازی بر رفـتار غـلبه و چـیرگی دارد و تا اندازهای ارضا نشده است،زمینه بروز فعالیت نیاز بالاتر فراهم نمیشود.بنابراین،در لحظهء معین،نیازی که بیشترین قدرت را دارد، انـگیزهء فـعالیت آدمی میشود و رفتار او را تعیین میکند.در این سلسله مراتب، نیازهای فیزیولوژیک،اساسیترین و از لحاظ قدرت غالبترین و نـیازهای خـود شکوفایی از لحـاظ اهمیت بالاترین هستند.۱۳
از مطالب بالا نتیجه میگیریم که اگر خواهان ایجاد انگیزه و علاقه در معلمان هستیم،باید زمینه را به گـونهای مـهیا سازیم که تمام نیازها در آنها در حد معقولی ارضا شود.همهء سطوح نیازها انگیزهء رفتارند و مهم بـودن یـک طـبقه از نیازها به معنی بیاهمیت یا کماهمیت بودن سایر طبقات از نظر افراد نیست.در واقع،طبقات نیازها،از لحاظ میزان اهـمیت در طـول همدیگر قرار میگیرند و نظام سلسله مراتب بر آنها حاکم نیست.
نتیجهگیری و جمعبندی۱۱۰
چنانچه خواهان افزایش علاقه و انگیزه در مـعلمان و جـذب نـیروهای کارآمد در آموزش و پرورش هستیم،باید تدابیری فراهم آوریم که براساس آنها،رضامندی افراد در سطوح گوناگون فراهم شود. تشویق به هنگام و قـدردانی از افـراد در قـبال انجام دادن کار،ارزشیابی مؤثر از نحوهء انجام دادن وظایف و آگاه کردن افراد از نقاط ضعف و قوتشان،در علاقهء شـغلی آنها تـأثیر دارد.همچنین باید زمینههای پیشرفت و ارتقای کیفی را برای معلمان فراهم آورد تا بتوانند همگام با پیشرفت علوم و فنون،سطح معلومات خود را بـالا ببرند و دانـشآموزان خود را نیز از این نظر آگاه کنند و دانش و معلومات جدید و نو را به آنها عـرضه دارنـد.دورههای آموزش ضمن خدمت فرهنگیان یا دورههای آموزشی مشابه،در ایـن زمـینه راهگشاست.
برای از بـین بردن زمینههای بیعلاقگی و بیتفاوتی در معلمان،باید میزان حـقوق و مـزایای دریافتی آنها را تا حدودی افزایش داد که بتواند در مقابل تورم و گرانی، پاسخگو باشد.
برای دستیابی به اهـداف آمـوزش و پرورش لازم است قبل از شروع تدریس معلمان را بـا سـیاستها و خطمشیها و قـوانین و مـقررات مـربوط به کار آشنا کنیم.
شرایط فیزیک کار در صـورتی مـوجب علاقه میشود که راحت و به دور از خطر باشد.سطوح معتدل دما،رطوبت، تهویه،نور و صدا در ایجاد محیط فیزیکی کار بـسیار مـؤثرند.همچنین کارکنان در آن قبیل شرایط کاری،احساس رضایت بیشتری میکنند.
پانوشت:۱۱۱
(۱).علیرضا عـصاره،مجلهء پیوند مهر،۱۳۷۵،ص ۱۴٫
(۲).علی اکبر شعارینژاد،مبانی روانـشناسی تربیت،(تهران:مؤسسه مـطالعات و تحقیقات فرهنگی،۱۳۶۸)،ص ۵۰٫
(۳).علی علاقهبند،جامعهشناسی آموزش و پرورش،چاپ چـهارم(تهران:کتابخانهء فـروردین، ۱۳۶۹)،ص ۱۷۳٫
(۴).میر محمد سید عباسزاده،«حرفهء معلمی و رضایت شغلی معلمان»،فصلنامه تعلیم و تربیت، تهران:سال ششم،شماره ۱(بهار ۶۹)ص ص ۷۴ -۵۸٫
(۵).هرولد کونتز و دیـگران:اصول مـدیریت،ترجمهء محمد علی طوسی و دیگران،جلد دوم(تهران:مرکز آموزش مـدیریت دولتـی،۱۳۷۰)ص ۲۲۶٫
(۶).همان،همان ص.
(۷).اصغر مـشبکی:«بررسی جوانب مختلف انگیزش کـارکنان در سـازمان»نشریهء مدیریت دولتی، دوره جدید،شماره ۱۶(بـهار ۷۱).
(۸).آبراهام.اچ.مازلو:انگیزش و شـخصیت، ترجمه احمد رضوانی(مشهد:معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی،۱۳۶۷)،
(۹)،(۱۰)،(۱۱)،(۱۲)-همان.
(۱۳).جامعهشناسی و آموزش و پرورش.