برنامه ریزی

فنون و شیوه های برنامه ریزی تجربه سالهای ۲۷ – ۷۸ بخش اول

اکنون به اختصار به معرفی و تحلیل شیوه‏های انجام سه دسته از فعالیت‏های یاد شده‏ می‏پردازیم.

اول-معرفی و تحلیل شیوهء بررسی وضعیت موجود و نارسایی‏ها و مشکلات

از بررسی اسناد و مدارک منتشر شده دربارهء برنامه‏های اول و دوم توسعه(مأخذ ۱۱ و ۱۲)چنین برمی‏آید که بررسی فعالیت‏های اول توسط کارشناسان سازمان برنامه و بودجه‏ (مدیریت آموزش و پرورش)و کارشناسان وزارت آموزش و پرورش انجام می‏شود. محتوای کلی آن بیشتر معطوف به ارائهء تصویر کمّی از تحولات گذشتهء بخش و شاخص‏های آن است که با فهرستی از تنگناها و مشکلات مرتبط با جنبه‏های کیفی آموزش‏ همراه می‏شود.این مشکلات از اظهار نظرهای مسؤولان و صاحب نظران آموزش و پرورش برداشت شده است و با اطلاعات مندرج در توصیه‏های کمّی تحولات گذشتهء بخش ارتباط مستقیمی ندارد.

این بررسی در فرایند تهیه و تدوین برنامه اهمیت ویژه‏ای دارد و هدف آن شناخت‏ ریشه‏های مسائل،تنگناها و محدودیت‏های بخش است و به همین جهت باید از جنبهء تحلیلی‏ قوی برخوردار باشد اما چون در ایران،برنامه‏ریزی توسعه به شکل یک فعالیت ادواری در مقاطع معمولا پنج ساله تکرار می‏شود و باید در یک زمان‏بندی بسیار فشردهء چند ماهه به‏ اتمام برسد،انجام دادن مطالعات تحلیلی برای بررسی عملکرد گذشته و وضع موجود میسر نیست.علاوه بر این،مسؤولان دستگاه‏های اجرایی که اعضای مؤثر کمیتهء برنامه‏ریزی‏ هستند،این‏گونه تحلیل‏ها را نقد عملکرد خود تلقی می‏کنند.بنابراین و با توجه به روحهء دیوان سالاری حاکم بر واحدهای دولتی نمی‏توان انتظار داشت که حتی اگر کارشناسان‏ فرصت کافی و توان فنی لازم را هم داشته باشند،اجازهء انجام دادن این‏گونه تحلیل‏ها را بیابند.

از مطالعهء اسناد به برنامهء گذشته برمی‏آید که فهرست مسائل آموزش و پرورش در این‏ برنامه‏ها تقریبا مشابه یک دیگر است(ص ۱۳۰ مأخذ ۸).یکی از دلایل این امر کم تأثیر بودن مسائل و تنگناها در شکل‏گیری محتوای برنامه‏هاست.اگر مسائل آموزش و پرورش‏ را بتوانیم برحسب ماهیت به کمّی و کیفی تقسیم کنیم،می‏بینیم که معمولا مباحث کمّی-مثلا وضعیت پوشش تحصیلی یا میزان دسترسی دختران به آموزش یا حتی نابرابری دسترسی به‏ آموزش و پرورش یا توزیع امکانات آموزشی بین استان‏ها و مناطق-در محتوای برنامه‏ها بیش‏تر مورد توجه قرار می‏گیرد و در طول زمان هم بهبودی نسبی در وضعیت آن حاصل

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۵)


می‏شود اما مسائل مرتبط با جنبه‏های کیفی،که ریشه‏یابی آنها می‏تواند اطلاعات مناسبی‏ برای تدوین یک راهکار عملیاتی جهت رفع آنها در اختیار کارشناسان بگذارد،در غالب‏ برنامه‏ها حل ناشده تکرار می‏گردد.

از این بحث این نتیجه به دست می‏آید که شناخت وضع موجود باید مبتنی بر مطالعات‏ تحلیلی باشد.شیوهء انجام دادن این‏گونه مطالعات متناسب با نوع مسائل کیفی متفاوت است. پاره‏ای از مسائل کیفی به زمینه‏های علوم تربیتی و مباحث یاددهی-یادگیری مربوط می‏شوند اما پاره‏ای دیگر به جامعه‏شناسی،اقتصاد و مدیریت ارتباط پیدا می‏کنند و هر دسته‏ را باید به شیوهء خاصی بررسی کرد و مسلما زنمان بررسی آنها فراتر از مهلت فشرده‏ای است‏ که در زمان‏بندی تهیه و تدوین برنامه‏های توسعه در نظر گرفته می‏شود.

دوم-معرفی و تحلیل شیوهء تعیین هدف‏ها،راهبردها و سیاست‏های بخش

در برنامه‏ها،هدف‏ها به دو دستهء کیفی(در پاره‏ای از برنامه‏ها کلی)و کمّی تقسیم‏ می‏شوند موضوع تعیین هدف‏های کمّی و دیگر ابعاد کمّی برنامه‏های آموزشی در بند سوم‏ مطرح و بررسی خواهد شد.دربارهء چگونگی تعیین هدف‏های کیفی،راهبردها و سیاست‏ها در اسناد برنامه شیوهء مشخصی ذکر نشده و تنها به مأخذهایی که این سه عنصر برنامه از آنها برگرفته می‏شود،اشاره شده است.این مأخذها برای هر برنامه متفاوت است اما معمولا”سه‏ مأخذ مشترک در همهء آنها اساس کار قرار می‏گیرد:۱)نتایج مطالعات کلان اقتصادی‏ (گاهی مطالعات آمایش سرزمین)،۲)سیاست‏ها و راهبردهای مصوب مراجع‏ سیاست‏گذاری(شورای عالی سیاست‏های بازسازی،شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش)و۳)بررسی عملکرد گذشته و وضع موجود بخش.

در این‏باره سه مسألهء متمایز اما مرتبط با یک دیگر وجود دارد:

اول:محتوای مأخذهای سه‏گانه از چه درجه روایی و اعتبار برخوردارند؟

دوم:اصولا این سه عنصر(هدف،راهبرد و سیاست)در برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش چه تعریفی دارند و مصادیق آنها چیست؟

سوم:این سه عنصر با چه معیار و براساس چه شیوه‏ای از مأخذهای سه گانهء مذکور استنباط و استخراج شده‏اند و در مواردی که اختلاف نظر یا تضاد آرا وجود داشته،چگونه‏ عمل شده است؟

پاسخ پرسش نخست اهمیت ویژه‏ای دارد.پیش از این دربارهء نارسایی شیوه‏های تهیهء مأخذ سوم-یعنی بررسی عملکرد گذشته-مطالبی ذکر شد.از آن‏جا که روال کار برای تهیهء محتوای مأخذ ۲(سیاست و راهبردها)نیز عموما همان شیوهء جلسات کارشناسی و جمع

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۶)


آوری نظریات دست اندرکاران است،چندان دور از انتظار نخواهد بود که مطالب آنها نیز برگرفته از مطالعات تحلیلی باشد(ص ۳۱۶ مأخذ ۹).در مورد مأخذ اول که مطالعات کلان‏ اقتصادی است،بررسی‏ها نشان می‏دهد که مسأله اصلی در برنامه‏ریزی توسعه در سطح‏ کلان؛فقدان یک دیدگاه نظری است که بتواند بین عناصر مختلف برنامه ارتباط برقرار کند و همهء بخش‏ها را همسو سازد و بین برنامه‏های پنج ساله استمرار برقرار کند.هنگامی که‏ بحث آموزش و پرورش عمومی مطرح می‏شود،باید به نقش و جایگاه این بخش در توسعه‏ توجه کرد.تفاوت بخش آموزش و پرورش عمومی مطرح می‏شود،باید به نقش و جایگاه این بخش در توسعه‏ توجه کرد.تفاوت بخش آموزش و پرورش عمومی با بسیاری از بخش‏های دیگر این است‏ که آموزش و پرورش،به عنوان عنصر اساسی تشکیل دهندهء سرمایه انسانی(که از دیدگاه‏ کلان،خود یک رویکردی عمده در بین رویکردهای اصلی برنامه‏ریزی توسعه به شمار می‏آید)نقش بسیار مؤثری در توسعه ایفا می‏کند.نقشی محوری که بر کلیهء سیاست‏های کلان‏ برنامه و ارتباط بین بخش‏ها و چگونگی تخصیص منابع تأثیر می‏گذارد.بنابراین،مهم‏ترین‏ ادعایی که این بخش مطرح می‏کند،این است که فلسفه و دیدگاه نظری برنامه‏ریزی توسعهء اقتصادی،اجتماعی،فرهنگی کشور باید برمبنای سرمایهء انسانی و رشد درون‏زا-که به‏ شکی گذرا در اسناد برنامهء سوم توسعه به آن اشاره شده است(ص ۳۲ مأخذ ۱۸)-بنا نهاده‏ شود.این دیدگاه باید در مطالعات آمایش سرزمین به درستی انعکاس یابد و برای کلیهء بخش‏های تولیدی و خدماتی چارچوبی به وجود آورد.هم‏چنان‏که می‏باید در سیاست‏های‏ بازسازی و بالاخره در خط مشی‏ها و سیاست کلی برنامهء کلان توسعه نیز رعایت شود.اگر از این منظر به روایی و اعتبار مأخذهای سه‏گانه نگاه شود،تأثیر متقابل سیاست‏ها و هدف‏های‏ کیفی بخش آموزش و پرورش عمومی در برنامهء کلان و در آمایش سرزمین نیز باید مطالعه‏ و بررسی شود و الزامات آن مورد توجه قرار گیرد.اگر این کار به انجام برسد، محدودیت‏های منابع که در برنامه‏های توسعه مانع ایجاد تحول بنیادی در آموزش و پرورش است،بر طرف می‏شود و این بخش می‏تواند هم به عنوان زمینه‏ساز توسعه(از نظر فرهنگی و سیاسی)و هم به عنوان عامل توسعه(به عنوان مهم‏ترین عنصر در تشکیل سرمایه‏ انسانی)برای ایفای نقش اساسی خود در توسعه،منابع کافی در اختیار داشته باشد.چون این‏ رویکرد در تدوین مأخذ اول مشاهده نمی‏شود،به روایی و اعتبار آن آشکارا خدشه وارد می‏گردد.

اما دربارهء پرسش دوم،مرور ادبیات برنامه‏ریزی همپوشی قابل توجهی را در قلمرو برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش،بین این سه عنصر(هدف،راهبرد و سیاست)نشان‏ می‏دهد.دربارهء این نکته از دیدگاه نظری و فلسفی تنها اشاره می‏شود به این مسأله که این سه‏ مفهوم ماهیتی‏”سیاسی‏۷″دارند؛به این معنا که تعیین کنندهء جهت گیری‏ها و هدایت کنندهء

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۷)


عملیات برنامه‏ریزی و اجرا هستند اما در یک سطح تصمیم‏گیری معین،ابتدا هدف‏های‏ کیفی(یا کلی)،سپس راهبرد(استراتژی)و در مرتبهء سوم سیاست قرار می‏گیرد.دیگر آن‏ که عموما هدف‏های کیفی متعلق به مرتبهء نازل‏تر تصمیم‏گیری،ریشه در راهبردهای سطوح‏ بالاتر دارند؛مثلا هنگامی که در سطح کلان برنامهء ملی توسعه(در سطح بخش)راهبرد بهبود کیفیت آموزش ابتدایی انتخاب شده باشذد،برای برنامهء توسعهء دوره ابتدایی(در سطح‏ زیر بخش یا برنامه)بهبود کیفیت آموزش ابتدایی هدف کلی و کیفی به شمار می‏آید و برای‏ آن می‏توان از میان گزینه‏های مختلف سیاستی را برگزید؛مثلا می‏توان ارتقای سطح‏ عملکرد(یا افزایش بهره‏وری)معلمان و در اجرای این سیاست،راهکارهای اجرایی را برنامه‏ریزی کرد.

اکنون به پاسخ پرسش سوم می‏رسیم.اگر پاسخ پرسش‏های اول و دوم به درستی داده‏ شده باشد،مسلم است که با بررسی مستندات و مطالعاتی که مبنای انتخاب راهبردها و هدف‏های کیفی در سطوح بالاتر قرار گرفته‏اند،به میزان کافی معیار و دلیل در اختیار کارشناسان قرار خواهد گرفت که راه گشای آنان در استنباط و استخراج هدف‏های کیفی، راهبردها و سیاست‏ها باشد.

علاوه بر اشکال اساسی که در بالا به آن اشاره شد و یکی از عمده‏ترین دلایل ضعف‏ برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش به شمار می‏آید،نارسایی اصلی در شیوهء برنامه‏ریزی‏ توسعهء آموزش و پرورش،انتخاب شیوه‏های نامناسب برای تکوین راهبردها و سیاست‏ها و انتخاب گزینهء مناسب از میان آنهاست.روش ساده‏ای که در نظام برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش متداول شده و کار تهیهء یفهرست بلند بالای هدف‏های کیفی،راهبردها و سیاست‏های آموزشی به چند جلسهء کارشناسی و اگذار می‏شود،با دو نارسایی اساسی‏ روبه روست:الف)فقدان یک دیدگاه نظری و فلسفی حاکم بر کلیت توسعهء نظام آموزش و پرورش،ب)بی‏توجهی به ماهیت سیاسی آموزش و پرورش و هدف‏ها و سیاست‏های‏ حاکم بر آن شرح این نارسایی‏ها به قرار زیر است:

الف-فقدان دیدگاه نظری و فلسفی حاکم بر توسعهء نظام آموزش و پرورش

بررسی اسناد و محتوای بیش از پنجاه سال تجربهء برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش‏ آشکار می‏سازد که عدم انسجام درونی هریک از برنامه‏ها و مکمل یک دیگر نبودن‏ برنامه‏های توسعه،ناشی از فقدان یک دیدگاه نظری و فلسفی تعلیم و تربیت است که برپایهء دستاوردهای علمی و فکری بشر بنا شده باشد و بتواند به آرمان‏های جامعه ایران‏ و شرایط،محدودیت‏ها و مزیت‏های حاکم بر آن پاسخ بگوید.این دیدگاه نظری،اولویت‏ها

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۸)


را مشخص می‏کند و عناصر هر برنامه را با یک دیگر پیوند می‏زند و بین برنامه‏های توسعه‏ ارتباط و استمرار برقرار می‏سازد.هدف‏های کیفی،راهبردها و سیاست‏های هر برنامه باید ابتدا از ایبن مبنای نظری استخراج شود و سپس به کمک اطلاعات دریافتی از مأخذهای‏ دیگر رنگ و شکل خاص زمانهء خود را بدست آورد.

در برنامهء اول توسعه،این دیدگاه نظری می‏توانست متن مصوب«کلیات نظام آموززش و پرورش جمهوری اسلامی ایران»(مأخذ ۶)باشد؛مشروط بر آن‏که تفاهم سیاسی بر سر آن‏ حاصل شده و مشروعیت و مقبولیت آن به تأیید کلیه مراجع تصمیم‏گیری رسیده باشد.در این صورت،متن مزبور به عنوان منشور ملی آموزش و پرورش کشور شناخته می‏شد و هم چون قانون اساسی آموزش و پرورش بر کلیهء عناصر،فرایندها،و قوانین حاکم بر آموزش و پرورش تأثیر می‏گذاشت.این امر نه تنها در زمان تدوین برنامهء اول توسعه تحقق‏ نیافت،بلکه هنوز هم انجام نشده و آموزش و پرورش کشور فاقد یک منشور ملی مورد تفاهم عموم است.

ب-بی‏توجهی به ماهیت سیاسی آموزش و پرورش و سایر اقدامات زمینه ساز

آموزش و پرورش عمومی؛پرورندهء نسل آینده کشور و بزرگ‏ترین و گسترده‏ترین‏ بخش از فعالیت‏های دولت به شمار می‏آید و هردو جنبهء مورد اشاره به آن ماهیتی کاملا سیاسی می‏بخشد که از یک طرف با دربرگرفتن نزدیک به ۳/۱ جمعیت کشور همهء خانواده‏های ایرانی را با خود مرتبط می‏کند و از طرف دیگر،بالاترین مراجع تصمیم‏گیری‏ و سیاست‏گذاری نظام را به تصمیم‏گیری دربارهء خود وامی‏دارد.پس،سیاست‏گذاری در آموزش و پرورش مانند هرنوع کار سیاسی دیگر،فرایندی بسیاز زمان‏بر است که طی آن‏ هم مراجع تصمیم گیرنده(مجلس شورای اسلامی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی،شورای‏ عالی آموزش و پرورش،هیأت دولت و…)باید به اندازهء کافی قانع شده باشند و هم بدنهء کارشناسی و مدیریتی آموزش و پرورش حقانیت و مشروعیت آن را باور داشته باشند. به علاوه،چون در هر حال،مسأله به دانش‏آموز و اولیای او برمی‏گردد،آنان نیز باید به موقع‏ توجیه شده باشند.

نمونهء آشکار بی‏ثمره بودن سیاست‏گذاری‏های آموزشی از طریق متداول در تدوین‏ برنامه‏های توسعه،مقولهء تمرکز زدایی در آموزش و پرورش است.این هدف کیفی(یا راهبرد یا سیاست)از سال ۱۳۲۷ و با شکل‏گیری مطالعات برنامهء هفت سالهء عمرانی اول در برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش گنجانیده شده و در هشت برنامهء بعدی تکرار شده‏ است.باوجوداین،هنوز هم هنگام تدوین برنامهء سوم توسعه پس از گذشت ۵۱ سال از

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۹)


نخستین برنامه،این سیاست یکی از مهم‏ترین سیاست‏های برنامهء سوم آموزش و پرورش به‏ شمار می‏آید،مانند این‏که در برنامه‏های گذشته در این باره کاری انجام نشده است.این‏ شکست به دلیل آن است که در انتخاب این سیاست(تمرکز زدایی)به پیش نیازها و الزامات‏ سیاسی و فرهنگی آن توجه نشده است؛مثلا در این مورد خاص،در قانون اساسی‏ جمهوری اسلامی ایران در اصول ۱۰۰ تا ۱۰۷ بر تشکیل شوراهای مردمی به عنوان‏ ابزاری مؤثر برای جلب مشارکت مردم و تمرکز زدایی تأکید شده است.در قانون اهداف و وظایف وزارت آموزش و پرورش که در سال ۱۳۶۶ به تصویب رسیده،مجددا این‏ وزارتخانه مکلّف به تشکیل شوراهای آموزش و پرورش شده است تا بالاخره در دی‏ماه‏ ۱۳۷۲ قانون«تشکیل شوراهای آموزش و پرورش در استان‏ها،شهرستان‏ها و مناطق‏ کشور»برای اجرای اصول قانون اساسی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است‏ (ص ۶۹ مأخذ ۷).طبق گزارش وزارت آموزش و پروش،این شورا در سال ۱۳۷۶ تنها در ۹ استان(از ۲۶ استان)و ۸۵ شهرستان(از حدود ۶۰۰ شهرستان و منطقهء آموزش و پرورش)تشکیل شده(ص ۱۳-مأخذ ۱۴)و تعمیم کامل آن به همهء استان‏ها در سال‏ تحصیلی ۷۸-۱۳۷۷ اتفاق افتاده است‏ت.البته این شوراها به دلیل دولتی بودن،ابزار مناسبی‏ برای اجرای سیاست تمرکز زدایی به شمار نمی‏آیند و باید انتظار داشت که بخشی از نارسایی‏های آنها توسط شوراهای اسلامی شهر و روستا-که نخستین انتخابات آنها در اواخر سال ۱۳۷۷ انجام گرفت و از اردیبهشت ۱۳۷۸ شروع به کار کردند-بر طرف شود (کل زمان صرف شده برای ایجاد ابزار قانونی مناسب برای تمرکز زدایی ۲۰ سال).هنوز هم نمی‏توان امیدوار بود که این ابزار بتواند در آموزش و پرورش موفق عمل کند؛زیرا تا این مرحله،فقط یک وجه از اقدامات زمینه ساز آن صورت پذیرفته است.وجه دیگر آن‏ سازماندهی تشکیلات داخلی آموزش و پرورش و بازنگری در شرح وظایف و اختیارات‏ و مقررات آموزش و آیین نامه‏های حاکم بر نظام آموزش و پرورش و آموزش و توجیه مدیران‏ میانی و کارشناسان و کارکنان اداری برای پذیرش سیاست تمرکز زدایی و هم زمان با آن‏ آگاه کردن مردم از مسؤولیت‏ها و اختیارات جدیدشان در نظام غیر متمرکز اداری است که‏ همگی بر زمین مانده و شیوه‏های اجرایی آنها حتی در سطح محدود هم به اجرا در نیامده‏ است.عملیاتی شدن آنها نیز مسلما از محدودهء یک برنامهء پنج ساله فراتر خواهد رفت.

نمونهء دوم از سیاست‏ها در زمینهء تخصصی و تعلیم و تربیت،تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش است.این سیاست؛پس از مطالعات زمینه سازی که از ابتدای پیروزی انقلاب‏ اسلامی تا سال ۱۳۶۷ در این زمینه انجام شده بود،در متن سند و قانون برنامهء اول توسعه‏ (تبصره ۱۱ مأخذ ۲)گنجانیده شد.طراحی تفصیلی و تهیهء مقدمات کار در سه سال اول

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۰)


برنامهء اول توسعه به انجام رسید و اجرای آزمایشی کار که جزء جدایی ناپذیر طراحی‏ اجرایی و عملیاتی هر سیاستی است،از مهرماه ۱۳۷۱ آغاز شد امّا در اواسط سال ۱۳۷۵، یعنی درحالی‏که مرحلهء آزمایشی این سیاست به پایان نزدیک می‏شد،اجرای آن با مانع‏ روبه‏رو گردید.به نظر می‏رسد یکی از دلایل اصلی بروز این مانع،عدم رعایت کامل‏ مقتضیات سیاسی اجرای این سیاست بوده است،زیرا مسؤولان آموزش و پرورش،تغییر نظام آموزش و پرورش را از طریق شورای عالی انقلاب فرهنگی-که بالاترین نهاد سیاست‏گذاری فرهنگی و آموزشی کشور است-دنبال می‏کردند.درحالی‏که مجلس‏ شورای اسلامی در قانون وظایف وزارت آموزش و پرورش،این وزارت خانه را مکلف‏ کرده بود که لایحهء تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش را به مجلس شورای اسلامی تقدیم‏ کند.بنابراین،در سال ۱۳۵۷ مجددا مجلس شورای اسلامی با یادآوری مصوبهء قبلی خود، وزارت آموزش و پرورش را مکلف کرده که لایحهء تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش را در مدت شش ماه به مجلس ارائه کند.کاری که هنوز انجام نشده(بیش از ۲ سال از مهلت‏ تعیین شده گذشته است)اما در هر حال سرنوشت سیاست قبلی را در ابهام فرو برده است. چون معلوم نیست در این مسیر جدید سیاست‏گذاری و تصمیم‏گیری،در هیأت دولت و کمیسیون‏های تصویب مجلس شورای اسلامی،نظام آموزش و پرورش با چه ساختار و چه‏ تأکیداتی به تصویب خواهد رسید و اجرای آن به چه تمهیداتی نیاز خواهد داشت.

اگر زمان صرف شده برای روشن شدن ابعاد اجرایی این سیاست را نیز در نظر بگیریم، مشاهده می‏کنیم که برای گنجانیدن اجرای یک سیاست-شبیه تغییر نظام آموزشی-در متن‏ یک برنامه تاکنون سیزده سال وقت صرف شده است(در این محاسبه هفت سالی که از ابتدای پیروزی انقلاب تا پایان سال ۱۳۶۴ صرف آماده کردن ذهنیت‏ها و تغییر برداشت‏ها و بینش‏ها شده است تا شورای عالی انقلاب فرهنگی اجازهء فعالیت در زمینهء تغییر بنیادی‏ نظام آموزش و پرورش را در اسفندماه ۱۳۶۴ صادر کند،حساب نشده)اما هنوز موضوع‏ عملیاتی کردن این سیاست آموزشی در ابتدای مسیر قرار نگرفته است.یعنی در برنامهء سوم‏ توسعه نیز اگر قرار باشد سیاست‏ها و راهبردها به درستی انتخاب و به شکل عملیاتی در برنامه گنجانده شوند،نمی‏توان برای تغییر بنیادی آموزش و پرورش منابع و عملیاتی راب‏ منظور داشت.مگر آن‏که برای انجام مطالعات و برنامه‏ریزی‏های تفصیلی سیاسی که‏ محدوده و محتوای آن معلوم نیست،منابعی محدود به صورت مبهم پیش‏بینی شود.

سوم:معرفی و تحلیل شیوهء تعیین هدف‏های کمّی،برنامه‏های اجرایی و منابع نیاز

بررسی اسناد در دسترس نشان می‏دهد که اساس روش‏های کمّی به کار گرفته شده در

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۱)


برنامه‏های اول و دوم،همان شیوهء برنامه‏ریزی تقاضای اجتماعی است که به روش خطّی(با ضرایب ثابت)از تبدیل جمعیت لازم التعلیم در سن شش سالگی به دانش‏آموزان پایهء اول‏ ابتدایی،تکلیف جریان جمعیت ورودی به نظام را مشخص می‏کند.از آن پس،این‏ دانش آموز ورودی تحت تأثیز ضرایب گذر در درون نظام آموزش و پرورش،مسیر ارتقا را می‏پیمایند و ضمن ریزش‏های بین راه،بالاخره در پایهء دوازدهم نظام آموزش و پرورش را ترک می‏کنند.با در دست داشتن تعداد دانش‏آموزان-که همان هدف کمّی‏ برنامه‏هاست-تعیین هدف کمّی برنامه‏ها(زیر بخش‏ها)در دوره‏های آموزشی،محاسبهء منابع انسانی و فضای کلاسی و منابع مالی با اعمال ضرایب و معیارهایی امکان پذیر خواهد شد.

یکی از معیارهای سنجش اعتبار الگو،بررسی میزان صحت پیش‏بینی‏های آن است.از این معیار،به خصوص می‏تتوان در مورد الگوی برنامه‏ریزی هدف‏های کمّی آموزش و پرورش در برنامهء اول توسعه استفاده کرد؛زیرا همان طور که در قسمت بعد(تحلیل‏ شیوه‏های کمّی و نارسایی‏های آن)با تفصیل بیش‏تری توضیح داده خواهد شد،برنامهء اول‏ توسعه به دلیل ابتر ماندن فرایند تدوین برنامه‏های تفصیلی و عملیاتی نشدن،عملا معلوم‏ نیست که چگونه به اجرا گذاشته شده ولی هرچه هست،برای دست‏یابی به هدف‏های کمّی‏ دانش‏آموزی اقدام خاصی صورت نگرفته است.ینابراین،می‏توان گفت آن‏چه در عمل‏ حاصل شده نتیجهء سیر طبیعی گسترش کمّی آموزش و پرورش بوده است.اکنون از مقایسه‏ نتایج این سیر طبیعی با پیش‏بینی‏های حاصل از الگو می‏توان به اعتبار آن پی برد.برای این‏ مورد از دو مثال استفاده می‏شود.نخست در مورد هدف کمّی سواد آموزی و دوم در مورد هدف‏های کمّی آموزش ابتدایی.

در«ارزیابی عملکرد برنامه‏های سواد آموزی ایران»(ص ۲۴۶ مأخذ ۸)،بین نتایج و وضعیت سواد در سرشماری‏های ۱۳۶۵ و ۱۳۷۵ و نتایج حاصل از کاربرد شیوهء برنامه‏ریزی وضعیت سواد در برنامهء اول توسعه مقایسه‏ای به عمل آمده است و چنین نتیجه‏ گرفته شده که در همهء سال‏های مورد بررسی،نتایج سرشماری کم‏تر از نتایج شیوه به کار برده شده است اما رقم اضافی از ۴/۱ درصد در سال شروع دوره تا ۸/۲ درصد در سال‏ پایان تجاوز نمی‏کند.این میزان تفاوت بین پیش‏بینی و واقعیت،از نظر عملی قابل‏ چشم پوشی است و نشان می‏دهد که الگوی به کار گرفته شده در برنامه واجد اعتبار است.

در مورد آموزش ابتدایی،بین عملکرد(واقعیت)و پیش‏بینی برنامه اختلاف فاحشی‏ وجود دارد که در سال ۱۳۷۲ نزدیک به ۱۱ درصد کل تعداد دانش‏آموزان می‏شود(حدود ۱/۱ میلیون نفر).برای به دست آوردن علت این اختلاف فاحش بین پیش‏بینی و عملکرد،

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۲)


لازم است اطلاعات پایهء استفاده شده در هنگام تهیهء برنامه با اطلاعات واقعی مقایسه شود. برای این کار جدول زیر تهیه شده است.

مقایسهء اطلاعات پایهء به کار گرفته شده در برآورد دانش‏آموزان ابتدایی‏ در هنگام تهیهء برنامه با اطلاعات واقعی

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

مأخذ:ارقام برنامه برگرفته از مأخذ ۲ و ارقام جمعیت برگرفته از مأخذ ۱۳.

ارقام این جدول نشان می‏دهد که قسمتی از بیش تخمینی تعداد دانش‏آموزان ناشی از اشتباه‏های برآورد جمعیت کودکان شش ساله و قسمت دیگر آن مربوط به برآورد تعداد دانش آموزان پایهء اول است که بنا به فرض برنامه بایستی با جذب ۱/۱ میلیون نفر از عقب‏ماندگی‏های‏ گذشته نیز جبران می‏شد ولی ظاهرا این اتفاق نیفتاده است؛زیرا پوشش ظاهری که در برنامه‏ برای سال ۱۳۷۲ معادل ۱۲۳ درصد پیش‏بینی شده بود،در عمل به میزان بسیار کم‏تر (نزدیک ۱۰۱ درصد)اتفاق افتاد.قسمتی از این تفاوت ناشی از عدم جذب کودکان‏ بازمانده از تحصیل و قسمتی دیگر ناشی از بهبود ضرایب گذر است(در عمل مشاهده شده‏ که ضریب توفیق اتمام تحصیلات در دورهء ابتدایی که در محاسبات برنامه ۷۸ درصد برآورد شده بود،به ۸۸ درصد افزایش یافته است)؛(ص ۱۵۳،مأخذ ۸)

از این بحث می‏توان چنین نتیجه گرفت که شیوهء محاسبهء دانش آموزان پایهء اول ابتدایی‏ در برنامهء اول از اعتبار کافی برخوردار نیست.این شیوه در برنامهء دوم توسعه اصلاح شده‏ است و نتایج به دست آمده،با واقعیت مطابقت بیش‏تری دارد(مأخذ ۱۷).

اکنون به بررسی تحلیل نارسایی شیوه‏های کمّی به کار گرفته شده در برنامهء اول

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۳)


می‏پردازیم.

روش‏های کمّی برنامهء اول که به صورت کامل‏تری در برنامهء دوم توسعه نیز به کار گرفته‏ شده است(به ویژه استفاده از آن به کمک نرم افزارهای صفحه گسترده رایانه‏های شخصی با سهولت بیش‏تری صورت گرفت)در معرض سه دسته از نارسایی‏ها قرار دارند؛دستهء اول، نارسایی‏های ناشی از مرتبط نبودن الگوی محاسبات کمّی با هدف‏های کیفی،راهبردها و سیاست‏های برنامه؛دستهء دوم،نارسایی‏های ناشی از عملیاتی نشدن چگونگی دست‏یابی به‏ هدف‏های کمّی در سطوح تفصیلی‏تر برنامه‏ریزی و دستهء دوم،نارسایی‏های خاص‏ برآوردهای مالی برنامه.

دستهء اول:بی ارتباط بودن الگوی محاسبات کمّی با هدف‏های کیفی،راهبردها و سیاست‏های برنامه

در الگوی محاسبات کمّی برنامه اول توسعه،به ویژه هنگام برآورد منابع انسانی،مادی‏ (کلاس و تجهیزات)و مالی از نرخ‏ها و ضرایبی استفاده می‏شود که در فرایند برنامه‏ریزی‏ کار ترجمهء کیفیت‏ها به کمیت‏ها را به عهده دارند.اندازهء این نرخ‏ها و ضرایب و چگونگی‏ تحول آنها در دورهء برنامه از نتایج بررسی‏ها تفصیلی برای عملیاتی کردن سیاست‏های‏ آموزشی نشأت می‏گیرد اما چون این‏گونه مطالعات برای انتخاب گزینه‏های سیاست‏گذاری‏ انجام نشده‏اند،کاربرد آنها نیز در الگوی محاسبات کمّی موضوعیت پیدا نمی‏کند.در جهت‏ مخالف،با وجود آن‏که بهبود کیفیت آموزش و پرورش در هدف‏های کیفی و سیاست‏ها مورد تأکید قرا گرفته است اما شاخص‏های مهمی چون تراکم دانش آموز در کلاس،نسبت‏ مدارس دو نوبته یا نسبت هزینه‏های غیر پرسنلی به کل هزینهء جاری و مانند آن در طول‏ برنامه ثابت نگاه داشته می‏شود.هم‏چنین،با وجود اتخاذ سیاست‏های گسترش آموزش‏ ابتدایی در نقاط پراکنده و دور دست یا زیر پوشش قرار دادن بیش‏تر دختران دوره‏های‏ راهنمایی و متوسطه در نقاط روستایی-که هردو سیاست مستلزم هزینه سرانهء بیش‏تری‏ نسبت به میانگین هزینه سرانه است-در محاسبات برای این منظور ضریب تعدیلی اعمال‏ نمی‏شود.

دستهء دوم:عملیاتی نشدن چگونگی دست یابی به هدف‏های کمّی

همان طور که پیش از این اشاره شد،در تجربهء برنامه‏ریزی ایران فقط برنامه‏ریزی کلان‏ توسعهء آموزش به شکل قانون برنامه به تصویب می‏رسد و تهیهء برنامه‏های سایر سطوح‏ (استانی،منطقه‏ای)عموما مسکوت می‏ماند یا در حد یک تمرین کارشناسی رها می‏شود که‏ این نوع اخیر برای بخش آموزش و پرورش عمومی پیش آمده است.به این ترتیب،برنامهء

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۴)


کلان توسعه در حد یک برنامهء صوری و تشریفاتی-در واقع ابتر-و حد اکثر یک پیش‏بینی‏ کارشناسی باقی می‏ماند و مشخص نیست چه نهادی،چه موقع،با چه امکاناتی و روشی و در کجا باید احکام برنامه را پیاده کند.شکستن کلیات برنامهء کلان به برنامه‏های تفصیلی سطوح‏ تشکیلاتی و اجرایی نظام آموزش و پرورش را می‏توان عملیاتی کرد برنامهء کلان‏ نام گذاری کرد.بر این کار فایده‏های زیر مترتب است:

۱-نظارت بر اجرای برنامه و اصلاح نقاط ضعف اجرایی آن تسهیل می‏شود،

۲-تهیهء برنامه‏های تفصیلی،خود نیازمند به کارگیری شیوه‏های مشارکت‏جویانه در تهیهء برنامه و دخالت دادن و درگیر کردن بدنهء کارشناسی و اجرایی نظام آموزش و پرورش‏ است.نفس این مشارکت سبب غنای برنامهء کلان و رفع ابهام‏ها و کاستی‏های آن می‏شود. ضمن آن‏که واقع‏گرایی و درجهء عملی شدن آن را نیز افزایش می‏دهد.

۳-اگر بالا بردن کارایی داخلی و بهره‏وری موردنظر سیاست‏گذاران و مسؤولان کشور باشد،بدون تهیهء برنامه‏های تفصیلی تا سطح واحد آموزشی و تعیین وظیفه و نقش مشخص‏ در این باره برای واحدهای اجرایی،این امر تحقق نخواهد پذیرفت.دستور العمل تهیه‏ برنامه اول مقرر کرده بود برنامه‏های اجرایی در دو محور تدوین شوند:۱)برنامه بهبود بهره برداری از امکانات،و ۲)برنامه ایجاد ظرفیت جدید.برخلاف دلیلی که کارشناسان‏ سازمان برنامه و بودجه برای عدم اجرای این دستور العمل اظهار کرده‏اند یعنی‏”عدم امکان‏ جداسازی هدف‏های متأثر از بهبود بهره‏برداری‏[از هدفهای‏]ایجاد ظرفیت‏های جدید” (ص ۳۷،مأخذ ۱۱)،دلیل واقعی عدم اجرای این دستور العمل نپرداختن به برنامه‏ریزی‏ تفصیلی و عملیاتی بوده است.زیرا در آموزش و پرورش،بدون برنامه‏ریزی تفصیلی‏ نمی‏توان به ظرفیت‏های آزاد شده به واسطهء افزایش بهره‏وری پی برد.چون تعیین ظرفیت‏ بهینه(از نظر اقتصادی با کم‏ترین هزینهء سرانه برای تحقق هدف آموزشی مشخص)برای هر واحد آموزشی به شدت به مقتضیات و شرایط آن واحد از نظر شرایط محیطی،خصوصیات‏ ساختمان،اندازه و زمین،ظرفیت دانش‏آموز خیزی منطقهء استقرار و…بستگی دارد و بدون‏ تعیین این ظرفیت و مقایسهء آن با وضعیت فعلی،نمی‏توان از میزان تغییرات ظرفیت ناشی از بالا بردن ظرفیت بهره‏وری آگاه شد.

۴-یکی از نارسایی های اجرایی آموزش و پرورش،بی‏توجهی مدیران و مسؤولان به‏ ارزیابی اقتصادی تصمیم‏گیری‏ها و سیاست‏گذاری‏هاست.در نتیجهء این بی‏توجهی،گاهی‏ در آموزش و پرورش به نیت«صرفه جویی»امکان استفادهء بهینه از بسیاری‏ سرمایه‏گذاری‏های قابل توجه سلب می‏شود(مثلا هنگامی که با وجود معلم و فضای‏ آموزشی مناسب،در زمستان بودجهء کافی برای تأمین سوخت وسایل گرم کنندهء کلاس

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۵)


تأمین نمی‏شود)یا با یک تصمیم اداری که ظاهرا بار مالی ندارد و در بهبود فرایند یاددهی-یادگیری نیز تأثیری نمی‏گذارد(مثلا تغییر اندکی درآیین نامهء امتحانات یا طرح‏ سؤالات امتحانات نهایی با بی‏دقتی)نرخ تکرار پایه و ترک زودرس تحصیل افزایش‏ می‏یابد و میلیاردها ریال خسارت مستقیم و غیر مستقیم اقتصادی و اجتماعی به بار می‏آید. تهیهء برنامه‏های تفصیلی،خاصه اگر با مطالعات تحلیلی برای سیاست‏گذاری و ارزیابی‏ سیاست‏ها همراه باشد،فرهنگ تفکر اقتصادی را در بین فرهنگیان تقویت خواهد کرد.

۵-تحلیل محتوای سیاست‏های مندرج در برنامه‏های توسعه و از جمله برنامهء اول‏ توسعه نشان می‏دهد که گاهی سیاست‏های رقیب یا حتی متضاد در متن وارد شده است.این‏ رویداد،با توجه به شیوهء تدوین سیاست‏ها-که قبلا بررسی شد-امری طبیعی است.

تهیهء برنامه‏های عملیاتی،این تضادها و ناهماهنگی‏ها را آشکار می‏سازد؛مثلا نشان‏ می‏دهد که در یک منطقهء محروم و دور افتاده،نمی‏توان قبل از گسترش آموزش ابتدایی‏ دختران به میزانی معین،آموزش راهنمایی یا متوسطه آنان را گسترش داد و سیاست‏ برابر سازی فرصت‏های دست‏یابی به آموزش را-که در برنامه کلان مورد تأکید قرار گرفته‏ است-تحقق بخشید.

این موضوع را از نظر برنامه‏های کمّی و منابع مالی و انسانی که معمولا برپایهء میانگین‏های‏ کشوری محاسبه می‏شوند نیز صادق است.از جمله،مواردی پیش می‏آید که به دلیل عدم‏ امکان به کارگیری یک ضابطه مثلا نسبت دانش آموز در کلاس در یک منطقهء محروم،برای‏ حفظ میانگین کشوری ناگزیر باید نسبت دانش‏آموز در کلاس منطقهء شهری از حد نصاب‏ تجاوز کند.از آن‏جا که این رویداد بر کیفیت آموزش تأثیر منفی می‏گذارد،با سیاست‏ محوری برنامه-که اعتلای کیفیت آموزش است-تضاد پیدا می‏کند.

۶-نهادینه نشدن برنامه‏ریزیدر آموزش و پرورش که معمولا از آن به عنوان یکی از نارسایی‏های محسوس نظام آموزش و پرورش در ایران نام برده می‏شود(ص ۲۹ مأخذ ۱۶)می‏تواند با عمیق‏تر شدن سطح برنامه‏ریزی و شکستن برنامهء کلان پنج سالهء کشوری به‏ برنامهء سالانه یک منطقهء آموزشی یا یک مدرسه،با سرعت و سهولت بیش‏تری تحقق یابد.

دستهء سوم-نارسایی‏های خاص برآوردهای مالی برنامه‏ها

در مباحث اقتصادی و مالی برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش در مقالهء دیگری به تفصیل‏ مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد.در این‏جا فقط به دلیل اهمیت موضوع،خلاصه‏ای‏ فشرده از نارسایی‏های برآوردهای مالی برنامه‏های توسعه آموزش و پرورش را ذکر می‏کنیم.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۶)


۱-در عموم برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش،برآوردهای مالی به روش‏ حسابداری صورت می‏گیرد؛یعنی،اولا خرج‏۸مساوی هزینه‏۹(اقتصادی)فرض می‏شود. ثانیا منافع حاصل از اجرای آموزش در محاسبات دخالت داده نمی‏شود و ثالثا،این‏ محاسبات در آخرین مرحلهء فرایند برنامه‏ریزی-یعنی هنگامی که هدف‏ها و سیاست‏ها مشخص شد-صورت می‏گیرد.روش دیگر،مبتنی کردن برآوردهای مالی بر اصول علم‏ اقتصاد است.در این رویکرد از آغاز فرایند برنامه‏ریزی،جنبه‏های اقتصادی سیاست‏ها و هدف‏ها در گزینه‏های بدیل مورد ارزیابی قرار می‏گیرد و هزینه‏ها و منافع به مفهوم‏ اقتصادی آن در محاسبات می شود.این نکته در آموزش و پرورش ایران حائز کمال‏ اهمیت است؛زیرا همانند اغلب کشورهای جهان؛فرهنگیان عموما وقت دانش آموزان و هزینه‏های فرصت‏۱۰و در آمدهای از دست رفته‏۱۱و هزینه‏های غیر مستقیم و مستقیم‏ خانواده‏ها را برای آموزش در طرح‏ها و عملیات جاری خود در نظر نمی‏گیرند.این‏ ساده انگاری سبب می‏شود طرح‏هایی که بار هزینهء اقتصادی آنها زیاد اما خرج‏های مستقیم‏ و ظاهری آنها در آموزش و پرورش کم‏تر است،بیش‏تر مورد استقبال مسؤولان قرار گیرند.

۲-علاوه بر نارسایی فلسفی و اساسی فوق،در همان روش مرسوم حسابداری که برای‏ برآورد هزینه‏ها در برنامه‏های توسعه به کار می‏رود،نارسایی‏های چندی به شرح زیر به‏ چشم می‏خورد.

الف)در محاسبات معمولا از”هزینهء سرانهء دانش‏آموز”استفاده می‏شود.بنابراین،تأثیر عوامل مؤثر بر کارایی داخلی(تراکم در کلاس،نسبت دانش‏آموز،نرخ‏های تکرار پایه و ترک تحصیل)و عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش در محاسبات مد نظر قرار نمی‏گیرد.

ب)برای جبران کاهش قدرت خرید بودجه‏های آموزشی-یعنی جبران تورم قیمت‏ها- عموما پیش‏بینی‏های برنامه با واقعیت فاصله بسیار دارد.

پ)هزینه اجرای سیاست‏ها و احکامی که در تبصره‏های برنامه مندرج است،به دلیل‏ استفاده از هزینهء سرانهء دانش آموزی غالبا در برآوردها ملحوظ نمی‏شود.

ت)در برآورد هزینه‏های عمرانی،معمولا”به صرفه جویی‏های ناشی از مقیاس‏۱۲و صرفه جویی ناشی از تکمیل و توسعه مدارس موجود به جای ایجاد واحدهای جدید یا نگهداری بهتر ساختمان‏ها توجه نمی‏شود.

۴-جمع‏بندی

در این مقاله،شیوه‏ها و فنون به کار گرفته شده در تدوین نه برنامهء توسعه آموزش و

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۷)


پرورش در ایران در فاصله سال‏های ۱۳۲۷ تا ۱۳۷۸ بررسی و نارسایی‏های آنها با تأکید بیش‏تر بر تجارب پس از پیروزی انقلاب اسلامی تجزیه و تحلیل شد.خلاصه یافته‏ها به‏ شرح زیر است.

۱-ضروری است بین مفهوم‏”نظام برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش‏”و مفهوم‏ “فنون و شیوه‏های برنامه‏ریزی توسعه آموزش و پرورش‏”تمیز قائل شویم.مفهوم اول به‏ چگونگی سازمان دهی امر تهیه،تلفیق،تصویب و اجرای برنامه‏های توسعه،نهادهای‏ مسئوول و روابط آنها و وظایف هریک در تهیه و اجرای برنامه‏ها مربوط می‏شود.مفهوم‏ دوم به فنون و شیوه‏های علمی به کار گرفته شده در تعیین و ارزش‏یابی هدف‏ها،سیاست‏ها و برنامه‏های اجرایی مربوط می‏شود.مسلما بین این دو مفهوم تعاملی برقرار است و یکی‏ بر دیگری تأثیر می‏گذارد.در این مقاله،وضعیت فعلی و تحولات گذشتهء مفهوم دوم در تجربهء پنجاه سالهء برنامه‏ریزی کشور مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.

۲-هم‏چنین قلمرو و محدودهء آموزش و پرورش در این مقاله،آموزش‏های رسمی تا پایان دورهء متوسطه تعیین شده است.

۳-در بررسی شیوه‏ها و فنون برنامه‏ریزی نتیجه‏گیری شد که شیوهء به کار گرفته شده در برنامهء هفت سالهء اول‏”برنامه‏ریزی اقتضایی‏”و در برنامه هفت سالهء دوم،”برنامه‏ریزی مبتنی‏ بر طرح‏های آموزشی‏”است.از برنامهء عمرانی سوم تاکنون گرایش اصلی برنامه‏ریزی،شیوهء متداول‏”برنامه‏ریزی براساس تقاضای اجتماعی‏”بوده است اما الگویی که در برنامه‏های‏ پیش از انقلاب و پس از استقرار جمهوری اسلامی به کار گرفته شده عبارت است از تعیین‏ هدف‏های کمّی و منابع مادی و مالی مورد نیاز آن براساس برنامه‏ریزی کلان و خطی‏ آموزش و پرورش(متناسب با تقاضای اجتماعی)و تدوین هدف‏های کیفی و سیاست‏های‏ کلی(یا در برنامه‏های اخیر راهبردها)به صورت تفاهم کارشناسی-سیاسی و کنار هم قرار دادن نتایج حاصل از این دو روش به عنوان متن نامه.

۴-مطالعات و بررسی‏های مربوط به تهیه برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش در ایران‏ را می‏توان به سه دستهء زیر تقسیم کرد:

۱-بررسی وضعیت موجود و تحولات گذشته و نارسایی‏ها و مشکلات

۲-تعیین هدف‏ها،راهبردها و سیاست‏های بخش آموزش

۳-تدوین هدف‏های کمّی،برنامه‏های اجرایی و تعیین منابع مورد نیاز.

۵-در تجربهء ایران،شیوه‏های به کار گرفته شده در بررسی وضعیت موجود و نارسایی‏ها بیش‏تر معطوف به جنبه‏های کمّی است و مطالعات کیفی و تاریخی در آن کم‏تر مشاهده‏ می‏شود.مطالعات تحلیلی که از جنبه‏های اجتماعی،سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عملکرد

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۸)


گذشته و سیاست‏های به کار گرفته شده را ارزش‏یابی و نقد کند،به چشم نمی‏خورد.

۶-هم‏چنین در تجربهء ایران،شیوه تعیین هدف‏ها و راهبردها و سیاست‏های بخش با نارسایی‏های زیر روبروست:

-در مطالعاتی که منجر به تعیین راهبردها و سیاست‏های کلان اقتصادی می‏شود،به نقش‏ و جایگاه بخش آموزش و پرورش در توسعهء کشور توجه لازم مبذول نمی‏شود و نقش‏ محوری آن به عنوان سرمایهء انسانی و زمینه ساز و محرک توسعه نادیده گرفته می‏شود؛ بنابراین،منابع و راهکارهایی متناسب با رسالت این بخش در اختیار گذاشته نمی‏شود.

-فقدان یک دیدگاه نظری و فلسفی تعلیم و تربیت که ضمن پاسخ گویی به آرمان‏ها و ارزش‏های جامعه ایران،برپایهء دستاوردهای علمی و فکری بشر بنا شده و محدودیت‏ها، الزامات و مزیت‏های جامعهء اسلامی ایران را در نظر گرفته باشد.

-بی‏توجهی به ماهیت سیاسی آموزش و پرورش و گنجاندن سیاست‏هایی در برنامه‏های‏ توسعه بخش که مقدمات لازم و زمینه سازی مناسب برای پذیرش گستردهء آنها در جامعه وژ تصویب و تأییدشان نزد مراجع سیاست‏گذاری و تصمیم‏گیری به عمل نیامده است.

در متن مقاله با ذکر مثالهایی از تجارب برنامه‏ریزان ایران،مصادیق این نارسایی‏ها نشان داده شده است.

۷-شیوه‏های تعیین هدف‏های کمّی،برنامه‏های اجرایی و منابع مورد نیاز در تجربهء برنامه‏ریزی توسعهء ایران با نارسایی‏های زیر روبه‏روست:

الف-بی‏ارتباط بودن الگوی محاسبات کمی با هدف‏های کیفی،راهبردها و سیاست‏های برنامه؛این نارسایی بیش‏تر نشأت گرفته از شیوهء تدوین و تعیین سیاست‏ها و راهبردهاست که چون به صورت انشایی تهیه می‏شوند،فاقد بعد عملیاتی هستند و بار مالی و محدویت‏ها و الزامات اجرایی آنها روشن نیست؛بنابراین،وجود یا عدم آنها در محاسبات‏ منابع مورد نیاز برنامه تأثیری نمی‏گذارد.

ب-عملیاتی نشدن چگونگی دست یابی به هدف‏های کمّی،سند برنامه‏ها به شکلی که‏ هم اکنون به تصویب می‏رسد،مشخص نمی‏کند که چه نهادی،چه موقع،با چه مشکلاتی،چه‏ روشی و در کجا باید احکام برنامه را پیاده کند.شکستن برنامهء کلان حتی در شکل کمّی آن، به برنامه‏های تفصیلی سطوح تشکیلاتی و اجرای نظام آموزش و پرورش نیاز دارد.در واقع عملیاتی کردن برنامهء کلان از ضروریات تحقق برنامه در اجراست.بر این کار شش‏ فایده متصور است:

۱-تسهیل نظارت بر اجرای برنامه و اصلاح نقاط ضعف در حین اجرا،

۲-تسهیل امر مشارکت بدنهء آموزش و پرورش در تصمیم‏گیری‏ها و افزایش غنای برنامه

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۶۹)


و نزدیک‏تر شدن آن با واقعیت استان‏ها و مناطق؛

۳-فراهم آوردن زمینه برای افزایش کارایی داخلی و حد اکثر استفاده از ظرفیت‏های‏ موجود؛

۴-تقویت فرهنگ ارزیابی اقتصادی تصمیم‏گیری و سیاست‏گذاری در آموزش و پرورش؛

۵-جلوگیری از درج سیاست‏های رقیب یا متضاد در متن برنامه‏ها؛

۶-نهادینه شدن برنامه‏ریزی در آموزش و پرورش،که هنوز پس از نیم قرن تجربهء برنامه‏ریزی محقق نشده است.

ج-نارسایی‏های خاص برآوردهای مالی:

۱-انجام دادن برآوردهای مالی به روش حسابداری به جای روش اقتصادی که به‏ موجب آن،اولا خرج مساوی هزینه(اقتصادی)فرض می‏شود؛ثانیا منافع حاصل از آموزش در محاسبات دخالت داده نمی‏شود و ثالثا این محاسبات در آخرین مرحلهء فرایند برنامه‏ریزی صورت می‏گیرد و در تصمیم‏گیری دربارهء هدف‏ها و سیاست‏ها جنبه‏های مالی‏ و اقتصادی لحاظ نمی‏گردد.

۲-در محاسبات مالی معمول در برنامه‏ها تأثیر کارایی داخلی و عوامل مؤثر بر کیفیت‏ مدّ نظر قرار نمی‏گیرد.

۳-برای جبران تورم قیمت‏ها پیش‏بینی برنامه با واقعیت تفاوت بسیار دارد.

۴-برای اجرای سیاست‏ها و احکام قانون برنامه،غالبا در برآوردها اعتباراتی در نظر گرفته نمی‏شود.

۵-در برآورد هزینه‏های عمرانی معمولا به صرفه‏جویی ناشی از قیاس و بازسازی‏ مدارس موجود و نگهداری آنها توجه کافی مبذول نمی‏شود.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۷۰)


پی نوشت‏ها

(۱). Administration and Implementation of Educational Plans

(۲). Pilitics of Educational Planning

(۳). Contingency approach

(۴). Eeasibility study

(۵). Planning of Social Demaod Approach

(۶). Manpower Planning

(۷). Policy

(۸). Expenditure

(۹). Cost

(۱۰). Opportunity cost

(۱۱). Earning Forgone

(۱۲). Economies of Scale

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۷۱)


فهرست منابع

الف-به زبان فارسی

۱-ادارهء کل تعلیمات ابتدایی(۱۳۴۰)؛طرح پیشنهای یونسکو برای اجرای تعلمات ابتدایی همگانی و مجانی در ایران،وزارت فرهنگ،تهران

۲-سازمان برنامه و بودجه(۱۳۶۸)؛قانون برنامهء اول توسعهء اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری‏ اسلامی ایران،انتشارات سازمان برنامه و بودجه.

۳-سازمان برنامه و بوجه(آبادان ۱۳۷۷)؛مستندات برنامهء سوم اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی‏ جمهوری اسلامی ایران ۱۳۷۹-۱۳۸۳:جلد اول،نظام برنامه‏ریزی برنامه سوم،مرکز اسناد و انتشارات‏ سازمان برنامه و بودجه،تهران.

۴-سازمان برنامه و بودجه(دی ۱۳۷۷)؛ارزیابی عملکرد گذشته و پیشنهاد جهت‏گیری‏های آینده‏ آموزشی و پژوهشی کشور در برنامهء پنج سالهء سوم کشور،شورای آموزش و پژوهش،نظام برنامه پنج سالهء سوم،تهران.

۵-سازمان برنامه و بودجه(۱۳۷۸)؛گزارش مرحلهء دوم بخش آموزش و پرورش در برنامه سوم توسعه، شورای برنامه‏ریزی آموزش و پژوهش،نظام برنامهء پنج سالهء سوم،تهران.

۶-ستاد اجرایی تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش(۱۳۶۷)؛طرح کلیات نظام آموزش و پرورش‏ جمهوری اسلامی ایران،وزارت آموزش و پرورش،تهران.

۷-صافی،احمد(۱۳۷۳)؛سازمان و قوانین آموزش و پرورش ایران،سازمان سمت،تهران.

۸-عبد اللهی،حسین(۱۳۷۸)؛ارزیابی برنامه‏های توسعه آموزش و پرورش ایران از نظر فنون برنامه‏ریزی‏ و عملکرد نسبت به هدف‏های مصوب،پژوهشکدهء تعلیم و تربیت،تهران.

۹-فولادی،محمد حسن(۱۳۷۷)؛نظریهء پایهء توسعهء ملی،مجلهء برنامه و بودجه شمارهء ۳۵-۳۶،سازمان‏ برنامه و بودجه،تهران.

۱۰-مجلس شورای ملی(۱۳۵۱)؛قانون برنامه و بودجهء کشور،مجلس شورای ملی،تهران.

۱۱-مدیریت آموزش و پرورش عمومی و فنی و حرفه‏ای(۱۳۶۸)؛روش برنامه‏ریزی توسعهء بخش‏ آموزش و پرورش در برنامهء اول توسعه،جلد چهارم،سازمان برنامه و بودجه،تهران.

۱۲-مدیریت آموزش عمومی،عالی و تحقیقات(۱۳۷۳)؛گزارش عملکرد نظام برنامه‏ریزی و مستندات‏ برنامه دوم توسعه در بخش آموزش و پرورش،سازمان برنامه و بودجه،تهران.

۱۳-مرکز آمار ایران؛نتایج تفصیلی سرشماری نفوس و مسکن ۱۳۷۵،مرکز آمار ایران،تهران.

۱۴-معاونت برنامه‏ریزی و نیروی انسانی(۱۳۷۶)؛هشت سال تلاش،گزارش دستاوردها،مشکلات،

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۷۲)


برنامه‏های آینده و چشم انداز آموزش و پرورش،وزارت آموزش و پرورش،تهران.

۱۵-مؤسسهء امور دولتی(۱۳۳۸)؛بررسی منابع و احتیاجات نیروی انسانی در ایران مهر ۱۳۳۷ طرح‏ مشترک وزارت کار و سازمان برنامه،مؤسسه امور دولتی،تهران.

۱۶-نفیسی،عبد الحسین(۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴)؛بازنگری تجربهء برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران…،فصلنامهء تعلیم و تربیت،شماره‏های ۴۲-۴۱،۲۸-۲۷،۲۳-۲۲ پژوهشکدهء تعلیم و تربیت‏ (سازمان پژوهش و برنامه‏ریزی آموزشی)،تهران.

۱۷-نفیسی،عبد الحسین(۱۳۷۳)؛برآورد دانش‏آموزان عمومی و متوسطه برحسب استان‏ها در سال ۱۳۷۲ و ۱۳۷۸،سازمان برنامه و بودجه،دفتر آموزش عمومی،عالی و تحقیقات،تهران.

۱۸-نیلی،مسعود و درگاهی حسن(۱۳۷۷)؛چشم انداز تحولات اقتصادی ایران و چالش‏های اصلی توسعه‏ کشور در افق آینده،مجله برنامه و بودجه،شماره ۳۴-۳۵،سازمان برنامه و بودجه،تهران.

فهرست منابع

ب)منابع خارجی

۱۹-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

۲۰-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

۲۱-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

۲۲-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

۲۳-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

پایان مقاله

برگهٔ قبلی 1 2

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا