برنامه ریزی

فنون و شیوه های برنامه ریزی تجربه سالهای ۲۷ – ۷۸ بخش اول

این مقاله جزئی از سلسله مقالاتی است که در شماره‏های گذشتهء فصلنامه به چاپ رسیده و با بازنگری تجربهء برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران اختصاص داشته است.نویسندگان مقاله‏ در این بخش به تحلیل تحولات گذشتهء فنون و شیوه‏های برنامه‏ریزی‏ آموزشی پرداخته و شیوه‏های برنامه‏ریزی را در فاصلهء بیش از پنج‏ دهه برنامه‏ریزی به چند دورهء مشخص تقسیم کرده‏اند:۱)شیوه‏های‏ برنامه‏ریزی در برنامه‏های اول و دوم هفت سالهء عمرانی که تا حدودی با شیوهء برنامه‏ریزی‏”اقتضایی‏”و برنامه‏ریزی‏”مبتنی بر طرح‏های آموزشی‏”مشابهت دارد؛۲)شیوهء برنامه‏ریزی در برنامه‏های سوم تا ششم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که با رویکرد “برنامه‏ریزی براساس تقاضای اجتماعی‏”تطابق دارد وبالاخره ۳) شیوهء برنامه‏ریزی بخش آموزش و پرورش پس از استقرار نظامجمهوری اسلامی.

 

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » زمستان ۱۳۷۹ – شماره ۶۴ (از صفحه ۳۷ تا ۷۲)
عنوان مقاله: بازنگری تجربه برنامه ریزی توسعه آموزش و پرورش در ایران (فنون و شیوه های برنامه ریزی تجربه سالهای ۲۷ – ۷۸ بخش اول) (۳۶ صفحه)
نویسنده : نفیسی، عبدالحسین
نویسنده : عبداللهی، حسین
چکیده :
کلمات کلیدی :

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۳۷)


بازنگری تجربهء برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران،فنون و شیوه‏های برنامه‏ریزی‏ (تجربهء سال‏های ۱۳۲۷-۱۳۷۸)

(بخش اول:تحلیل تحولات گذشته،نارسایی‏ها و دستاوردها)

معرفی مقاله

نویسندگان عبد الحسین نفیسی-حسین عبد اللهی

این مقاله جزئی از سلسله مقالاتی است که در شماره‏های گذشتهء فصلنامه به چاپ رسیده و با بازنگری تجربهء برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران اختصاص داشته است.نویسندگان مقاله‏ در این بخش به تحلیل تحولات گذشتهء فنون و شیوه‏های برنامه‏ریزی‏ آموزشی پرداخته و شیوه‏های برنامه‏ریزی را در فاصلهء بیش از پنج‏ دهه برنامه‏ریزی به چند دورهء مشخص تقسیم کرده‏اند:۱)شیوه‏های‏ برنامه‏ریزی در برنامه‏های اول و دوم هفت سالهء عمرانی که تا حدودی با شیوهء برنامه‏ریزی‏”اقتضایی‏”و برنامه‏ریزی‏”مبتنی بر طرح‏های آموزشی‏”مشابهت دارد؛۲)شیوهء برنامه‏ریزی در برنامه‏های سوم تا ششم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که با رویکرد “برنامه‏ریزی براساس تقاضای اجتماعی‏”تطابق دارد وبالاخره ۳) شیوهء برنامه‏ریزی بخش آموزش و پرورش پس از استقرار نظام

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۳۸)


جمهوری اسلامی.

نویسندگان به قسمت اخیر بیش‏تر توجه کرده و ضمن معرفی‏ مشروح‏تر شیوه‏ها و فنون،به کار گرفته شده در برنامه‏های توسعه‏ آموزش و پرورش در سه برنامهء توسعهء مصوب،به نارسایی‏های آنها پرداخته‏اند.در این بررسی نارسایی‏ها به سه دسته تقسیم شده‏اند:۱) نارسایی در شیوهء بررسی وضعیت موجود و تحلیل مشکلات،۲) نارسایی در شیوهء تعین هدف‏ها،راهبردها و سیاست‏های بخش و ۳) نارسایی در شیوه‏های تعیین هدف‏های کمّی،برنامه‏های اجرایی و منابع مورد نیاز.سپس در هر دسته جنبه‏های مختلف نارسایی‏ها مورد بحث قرار گرفته است.پیشنهادهای اصلاحی موضوع مقالهء دیگری‏ است که در همین شماره درج شده است.این مقاله را آقایان‏ مهندس عبد الحسین نفیسی و حسین عبد اللهی اعضا و پژوهشگران‏ پژوهشکدهء تعلیم و تربیت نوشته و برای درج در ویژنامهء برنامه‏ریزی آموزشی در اختیار فصلنامهء تعلیم و تربیت قرار داده‏اند که‏ به این وسیله از آنان قدردانی می‏شود.

«فصلنامه»

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۳۹)


بخش اوّل:تحلیل تحولات گذشته،نارسایی‏ها و دستاوردها*

مقدمه

قبل از شروع مطلب،یادآوری دو نکته ضروری است.نخست آن‏که این مقاله در ادامهء سلسله مقالاتی است که به عنوان کلی بازنگری تجربه برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش‏ در ایران،قبلا در فصلنامهء تعلیم و تربیت منتشر شده است(مأخذ ۱۶).مطالعهء آن مقالات‏ برای آشنایی با تصویر کلی برنامه‏های توسعه آموزش در ایران توصیه می‏شود.نکتهء دوم‏ این است که هرچند این تجربه از سال ۱۳۲۷ آغاز و نیمی از آن در رژیم گذشته طی شده‏ است اما در این‏جا بیش‏تر تجربهء پس از پیروزی انقلاب تأکید شده که به زمان ما نزدیک‏تر است.

برنامه‏ریزی آموزشی و به تعریف دقیق‏تر،برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران به‏طور رسمی دست کم از پیشینه‏ای بیش از پنجاه سال برخوردار است.از نه برنامه‏ تهیه شده،شش برنامه به اجرا گذاشته شده است که سال ۱۳۷۸ آخرین سال برنامهء پنجساله‏ دوم توسعه آموزش و پرورش به شمار می‏آید.به تبعیت از نوع سازمان دهی و مدیریت‏ حاکم بر تشکیلات دولتی ایران در سه ربع قرن اخیر-که بر تمرکز شدید تصمیم‏گیری و سیاست‏گذاری در تقریبا تمامی فعالیت‏های اصلی فرایند آموزشی بنا شده-همهء برنامه‏های‏ توسعه در سطح کلان کشوری تهیه شده است.نیز بنا به ماهیت همگانی و رایگان بودن‏ آموزش و پرورش عمومی و پذیرفته شدن حق دست یابی به آموزش و پرورش برای کلیهء آحاد ملت توسط قوانین اساسی و قوانین عادی(از جمله قانون تعلیمات اجباری سال‏ ۱۳۲۲)،شیوهء برنامه‏ریزی و تعیین هدف‏های کمّی در این دوره عمدتا با استفاده از شیوهء برنامه‏ریزی براساس تقاضای اجتماعی،به صورت کلان و خطی بوده است.ارزش‏یابی‏ میزان موفقیت برنامه‏ریزی توسعه و شیوه‏های به کار گرفته شده در آن،در مجموع نشان‏ می‏دهد که این نوع برنامه‏ریزی در ایران موفق نبوده است(مأخذ ۸،ص ۲).یکی از شواهد عدم توفیق برنامه‏ریزی‏های آموزشی در ایران،پایانی نارسایی‏های عمده در امر تدریس و یادگیری مانند تکیهء بیش از حد بر محفوظات،تمرکز شدید امور اجرایی و اداری،ضعیف‏ بودن انگیزه در کارکنان آمرزشی،وجود نابرابری‏های آموزشی بین گروه‏های مختلف و مناطق جغرافیایی،بی‏سوادی با نسبت بالا(در سال ۱۳۷۵ نزدیک ده میلیون نفر بی‏سواد) در سطح کشور،عدم انطباق محتوای برنامه‏های درسی و رشته‏های تحصیلی با نیازهای‏ (*)-قسمت اصلی این مقاله برگرفته از تحقیق مندرج در مأخذ ۸ است که به هزینهء پژوهشکده تعلیم و تربیت در سال‏های ۷۷ و ۱۳۷۸ انجام شده است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۰)


جامعه و منطقه و…است.این نارسایی‏ها که در بررسی‏های سال ۱۳۲۷ مستند شده،اکنون‏ نیز در بررسی‏های سال ۱۳۷۸ به عنوان عمده‏ترین نارسایی‏های نظام آموزش و پرورش‏ مورد استناد قرار گرفته است(برای مستندات سال ۱۳۲۷ مأخذ ۲۰ ص ۸۴ تا ۹۰ و برای‏ سال ۱۳۷۸ مأخذ ۴ ص ۵ تا ۷ بخش آموزش عمومی).

هدف از این مقاله،بررسی و تحلیل شیوه‏ها و فنون برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در تجربهء ایران و معرفی نارسایی‏ها و اشکالاتی است که سبب ناکامی و شکست‏ نسبی فعالیت پنجاه سال برنامه‏ریزی توسعه در ایران شده است.در این مقاله،تلاش بر این‏ است از دیدگاه روش برنامه‏ریزی،این تجربهء طولانی مدت تجزیه و تحلیل شود و نارسایی‏ها و نقاط قوت آن مشخص گردد.ارائهء پیشنهادهای اصلاحی موضوع مقاله‏ دیگری است که در همین ویژه نامه چاپ شده است.در این‏جا،ابتدا مختصری دربارهء تعریف و محدودهء برنامه‏ریزی توسعه آموزش و پرورش و مسائل مرتبط با آن سخن‏ می‏گوییم.سپس شیوه‏های برنامه‏ریزی به کار گرفته شده در نه بار تجربهء برنامه‏ریزی کشور را به اجمال معرفی خواهیم کرد و ضمن آن به تحلیل و نقد این تجربه‏ها خواهیم پرداخت.

تعریف و قلمرو برنامهء توسعهء آموزش و پرورش به شکلی که در ایران تجربه شده است.

با ملاحظهء اسناد و مدارک برنامه‏های نه گانهء توسعهء آموزش و پرورش،تعریفی که از این تجربه می‏توان استخراج کرد به شرح زیر است.

“برنامهء توسعه آموزش و پرورش به مجموعه فعالیت‏های اجرایی و آموزشی مرتبط با یک دیگر اطلاق می‏شود که در یک محدودهء زمانی پنج یا هفت ساله،با استفاده از منابع‏ مالی تعیین شده به منظور رسیدن به هدف‏های کمّی مشخص(از نظر دانش آموز و ظرفیت‏ فیزیکی)و تحقق سیاست‏های اجرایی و آموزشی معین(معطوف به جنبه‏های کیفیت، مدیریت،عدالت اجتماعی،کارایی)در چهار چوب یک برنامهء کلان توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به اجرا گذاشته می‏شود.بنابراین در این برنامه عناصر زیر عموما باید ملحوظ شوند:

۱-مشخص بودن زمان اجرا برنامه(معمولا پنج سال مگر برای دو برنامهء اول).

۲-مشخص بودن منابع مالی قابل اختصاص داده شدن به اجرای برنامه(معمولا از محل‏ بودجهء عمومی دولت و گاه با تعیین سهم بخش خصوصی).

۳-مشخص بودن هدف‏های کمّی با استفاده از شاخص‏های دانش آموز و ظرفیت کالبدی‏ کلاس‏ها.

۴-مشخص بودن سیاست آموزشی و اجرایی که سمت گیری عملیات آموزشی و

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۱)


اجرایی را در حین اجرا مشخص می‏کند.

۵-قرار گرفتن مجموعهء این عملیات،به خصوص از لحاظ منابع مالی و سیاست‏های‏ اصلی،در چهار چوب برنامهء کلان اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی کشور.

اگر تعریف فوق را که معرف خصوصیات عموم برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش‏ تهیه شده در ایران است با دیدگاه‏های نظری برنامه‏ریزی مقایسه کنیم،مشاهده می‏شود که‏ این نوع برنامه‏ریزی در ایران هم برنامه‏ای است برای سامان دادن و هدایت گسترش‏ آموزش و پرورش در سطوح مختلف تحصیلی و هم حاوی برنامه‏ای برای اصلاح نظام‏ آموزش و پرورش و بهبود کیفیت در محتوا و شیوهء کار است.مسلما این دو نوع برنامه بر یک دیگر تأثیر می‏گذارند و در مواردی کسب موفقیت در یکی بدون تحقق هدف‏های‏ دیگری میسر نیست،یعنی یکی مکمل دیگری است.از سوی دیگر،این دو در تقسیم منابع‏ کمیاب رقیب یک دیگر به حساب می‏آیند.تحلیل این پدیده و تشریح آثار و پیامدهای آن‏ در بخش‏های بعدی مقاله دنبال خواهد شد.

قلمرو برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش را با نگاهی اجمالی به حیطه‏های متمایز انواع آموزش‏ها بهتر می‏توان شناخت.از لحاظ برنامه‏ریزی،مجموعه فعالیت‏های آموزش‏ و پرورش را در ایران در سه دسته به شرح زیر می‏توان تقسیم کرد.این تقسیم‏بندی رسما نیز پذیرفته شده است و در سه برنامه‏ای که بعد از استقرار جمهوری اسلامی ایران تهیه شده‏ و به خصوص در تنظیم بودجه عمومی دولت-رعایت گردیده‏است.

۱-آموزش و پرورش عمومی-شامل فعالیت‏های آموزش رسمی دوره‏های ابتدایی، راهنمایی تحصیلی و متتوسطه و همچنین فعالیت سواد آموزی(عمدتا بزرگ سالان)و آموزش کودکان استثنایی و تیز هوشان است.علاوه بر این،فعالیت‏های پشتیبانی و ستادی‏ مرتبط با این آموزش‏ها چون تحقیق،مدیریت،فعالیت‏های پرورشی و تربیت معلم(برای‏ دوره‏های آموزشی ابتدایی و راهنمایی و کودکان استثنایی)را نیز شامل می‏شود.

۲-آموزش فنی و حرفه‏ای-شامل آموزش‏های رسمی(منتهی به مدرک تحصیلی)و آموزش‏های غیر رسمی و باز آموزی‏ست که به واسطهء جابه‏جایی آمورش‏های کاردانی‏ با آموزش عالی و آموزش‏های متوسطه با آموزش و پرورش عمومی،محدودهء آن در هر برنامه متغیر بوده است.

۳-آموزش عالی-که با توجه به تغییرات محدودهء آموزش‏های فنی و حرفه‏ای و چگونگی جایگاه تحقیقات در کشور محدودهء آن در هر برنامه متغیر بوده است.

در این مقاله بحث فقط به حیطهء اول-یعنی آموزش و پرورش عمومی-محدود می‏شود.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۲)


معرفی شیوه‏های برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در ایران و تحلیل نارسایی‏های‏ آن‏ها

پیش از شروع بحث،یادآوری نکتهء ظریفی در قلمرو برنامه‏ریزی آموزشی ضرورت‏ دارد و آن تمیز دادن بین‏”نظام برنامه‏ریزی توسعه آموزش و پرورش‏”و شیوه‏های‏ برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش است.منظور از مفهوم نخست آن است که اموری‏ چون تهیه،تنظیم،تلفیق،تصویب،اجرا و نظارت بر برنامه‏های توسعه(از جمله آموزش و پرورش)چگونه سازمان دهی و هدایت شود.مجموعهء این کارها در هر کشور به تناسب‏ ساختار اجرایی و سیاسی آن به شکل خاص خود صورت می‏پذیرد.مفهوم دوم،به‏ جنبه‏های فنی و علمی محتوای برنامه‏ریزی مربوط می‏شود،و در واقع به بحث و بررسی در بارهء شیوه انجام عملیات در”درون نظام برنامه‏ریزی‏”می‏پردازد.در ادبیات موضوع،هر جا که از برنامه‏ریزی آموزشی نام برده می‏شود مقصود مفهوم دوم است و مفهوم اول تحت‏ عنوان‏”جنبه‏های اجرایی برنامه‏های آموزشی‏۱یا جنبه‏های سیاسی برنامه‏ریزی آموزشی‏۲″ مطمح نظر قرار می‏گیرد.

چون دربارهء مفهوم اول و نظام برنامه‏ریزی آموزش در ایران به تفصیل در جای دیگری‏ بحث شده است(مأخذ ۱۶)،در این مقاله منحصرا به معرفی مفهوم دوم و شیوه‏های‏ برنامه‏ریزی در تجربهء ایران می‏پردازیم.برای سهولت کار مجموعه تجارب ایران را به سه‏ دورهء برنامه‏های هفت سالهء اول و دوم،برنامه‏های سوم تا ششم قبل از پیروزی انقلاب و برنامه‏های بعد از انقلاب اسلامی تقسیم می‏کنیم.

شیوهء برنامه‏ریزی در برنامه‏های هفت سالهء عمرانی اول و دوم

در سابقهء برنامه‏ریزی آموزش و پرورش در ایران،مطالعات مشاوران ماورای بحار را برای برنامهء هفت سالهء عمرانی اول(که فرصت تصویب و اجرا نیافت)نخستین تجربهء برنامه‏ریزی آموزشی به شمار آورده‏اند.از بررسی محتوای این برنامه و تا حدودی برنامهء برنامه‏ریزی آموزشی به شمار آورده‏اند.از بررسی محتوای این برنامه و تا حدودی برنامهء هفت سالهء دوم چنین برمی‏آید که این برنامه‏ها بیش‏تر از نوع طرح‏های اصلاح آموزش و پرورش بوده‏اند تا برنامه‏هایی از نوع الگوهای کمّی برنامه‏ریزی آموزشی که یونسکو از اوایل دههء ۱۹۶۰ به کشورهای در حال توسعه معرفی کرد.الگوی برنامه‏ریزی-به ویژه در برنامهء هفت سالهء عمرانی اول-به برنامه‏ریزی به شیوه اقتضایی‏۳شبیه است.

برنامه‏ریزی اقتضایی که نخستین بار در اواخر دههء ۱۹۸۰ در ادبیات برنامه‏ریزی به آن

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۳)


اشاره شده*برپایهء این تفکر بنا شده است که طراحی تفصیلی و دقیق اقدامات،ساختار سازمانی و فرایندهای مدیریت اجرایی بنا به مقتضای شرایط خاصی که برنامه در آن به اجرا گذاشته می‏شود،باید اصلاح و تعدیل گردد.توفیق در اجرای یک برنامه به عوامل چندی‏ وابسته است.از جمله هدف‏های برنامه،شرایط اقتصادی،اجتماعی و سیاسی محل اجرای‏ برنامه،هدف‏های دولت در اصلاح و توسعهء سازمان‏ها،نگرش‏ها و رفتارها در درون‏ نهادهای آموزشی،خصوصیات و نیازهای مردمی که قرار است از فواید اجرای برنامه‏ بهره‏مند شوند و مشارکت آنها در فرایند تهیه و اجرای برنامه.نظریه پردازان رویکرد اقتضایی بر این باورند که برنامه ریزان غالبا نمی‏توانند در ابتدای کار برنامه‏های نو آورانه را به‏طور جامع طراحی کنند؛زیرا شیوه‏های کار به علت تغییر شرایط و تجربیاتی که مدیران‏ در حین اجرا به دست می‏آورند،تغییر می‏کند.در عین حال،انجام اصلاحات در حین اجرا مفید و ضروری است.بنابراین،سؤال اصلی در این رویکرد این است که کدام ساختار سازمانی و راهبرد اجرایی در این شرایط خاص مناسب است.

فرض پایهء این رویکرد آن است که سطح نوآوری در اقدامات مندرج برنامه و میزان‏ عدم اطمینان در شرایط اقتصادی-اجتماعی حاکم بر محیط اجرای برنامه،بیش از هر عامل‏ دیگری تعیین کنندهء راهبرد مدیریتی مناسب-یعنی نوع ساختار سازمانی و شیوه‏های‏ مدیریت-برای اجرای مؤثر برنامه است.برنامه ریزان می‏توانند شیوهء اجرای برنامه را با مرحله بندی کار طراحی و برقرار کردن توافق و تناسب بین سازمان دهی و توان مدیریت‏ بهبود بخشند.بدیهی است کارشناسان برنامهء آموزشی،این شیوهء جدید برنامه‏ریزی را که‏ نتیجهء پشت سر گذاشتن دورهء گسترش کمّی و تعمیم آموزش همگانی و روی آوردن به‏ بهبود کیفت آموزش و سرعت گرفتن نو آوری‏ها و پیچیده‏تر شدن شرایط محیطی است، در زمان تهیهء برنامهء عمرانی هفت سالهء اول،هنوز نمی‏شناخته‏اند اما شیوه‏ای که در مطالعات‏ مشاوران مسؤول تهیهء برنامهء اول به کار گرفته شده،اگرنه در همهء جزئیات،به‏طور کلی مشابه شیوهء مذکور است.

محتوای برنامهء هفت ساله اول در بخش آموزش(مأخذ ۲۰)بیش‏تر بر نوآوری و بهبود (*)-برای آشنایی بیشتر با این شیوه،به ترجمهء مقاله زیر در کتاب در دست انتشار پژوهشکده تعلیم و تربیت با”عنوان اقتصاد و برنامه‏ریزی آموزش و پرورش‏”رجوع کنید:

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۴)


بخشیدن به کیفیت و محتوا و شیوه‏های آموزشی و مدیریتی تاکید داشته است(تا گسترش‏ خطی و کمّی آموزش و پرورش که در برنامه‏های سوم عمرانی به بعد مورد توجه قرار گرفت).معمولا نتایج این‏گونه برنامه‏های کیفی و نوآورانه را،به ویژه در زمینهء برنامه‏ریزی‏ درسی و شیوه‏های تدریس و تمرکز زدا یی در امور اجرایی(مواردی که در برنامه مزبور مورد تأکید ویژه‏ای قرار داشته است)نمی‏توان از قبل پیش پیش‏بینی کرد.علاوه بر این،اثر آن‏ بر عناصر تشکیل دهنده،برنامهء مالی و حتی هدف‏های کمّی و به تبع آن،عوامل آموزشی‏ مورد نیاز مانند کلاس،معلم و تجهیزات و کتاب و مانند آن،چندان روشن نیست.بدین‏ جهت،برنامه‏ریزی منطقی حکم می‏کند که به اقتضای نتایج حاصل از توفیق در طرح‏های‏ کیفی نو آورانه،برای گسترش و تعمیم جنبه‏های کمّی اقدام شود.بررسی محتوایی برنامهء هفت سالهء اول به خوبی نشان می‏دهد که شیوهء به کار گرفته شده برای اجرای برنامه به شیوهء برنامه‏ریزی،با شرایط ایران در دههء ۱۳۲۰ احتمالا تناسب بیش‏تری داشته است.از آن‏جا که این برنامه به اجرا در نیامد،به درستی نمی‏توان دربارهء شیوهء آن قضاوت کرد؛زیرا مجریان برنامه باید در حین اجرای برنامه و به مقتضای شرایط و نتایج حاصل از اجرای‏ برنامه‏های قبل برنامه‏ریزی کنند.

در برنامهء هفت سالهء دوم نیز بخش آموزش و پرورش چندان مورد توجه قرار نگرفته‏ بود ولی از بررسی مفاد اسناد در دسترس(مأخذ ۲۱)چنین برمی‏آید که شیوهء کار به الگوی‏ “سیاست‏گذاری آموزشی‏”و برنامه‏ریزی مبتنی بر طرح‏های آموزشی*نزدیک‏تر بوده‏ است.رابطهء سازمانی متولی برنامه در فاصلهء سال‏های ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۱(مقارن برنامهء هفت‏ سالهء دوم)،با دولت و از جمله وزارت فرهنگ وقت،رابطهء یک نهاد کمک دهنده و یک‏ سازمان دریافت کنندهء کمک بوده است.براساس این رابطه،طرح‏های پیشنهادی وزارت‏ فرهنگ وقت در سازمان برنامه مورد بررسی،ارزیابی و تصویب قرار می‏گرفت و اعتبار لازم برای اجرای طرح در اختیار مجری مورد تأیید طرفین گذاشته می‏شد.حسابرسی نهایی‏ نیز بر عهدهء نمایندهء سازمان برنامه بود.هر طرح معمولا سیاست یا هدف مشخصی را دنبال‏ (*)-در این شیوه به جای کلیت نظام آموزشی،فقط جزئی از نظام و حل مشکلات یا کمبودها و نارسایی‏های آن در یک طرح(پروژه)آموزشی مورد توجه قرار می‏گیرد.موضوع این طرح می‏تواند اجرای یک‏”یک سیاست‏”آموزشی باشد یا توسعهء امکانات و ظرفیت‏های یک دورهء آموزشی برای یک قشر یا گروه یا منطقهء خاص.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۵)


می‏کرد و پس از خاتمهء کار حساب آن بسته می‏شد.ارزیابی هر طرح به‏طور مستقل و با توجه به بررسی‏های امکان سنجی‏۴اقتصادی-اجتماعی صورت می‏گرفت.باوجوداین، شیوهء مذکور را نمی‏توان به معنای واقعی بر الگوی بررسی سیاست‏های آموزشی یا طرح‏ اصلاح آموزش و پرورش منطبق کرد؛زیرا طرح‏های پذیرفته شده بیش‏تر هزینه‏های‏ ساختمان و تجهیزات را شامل می‏شد،نه کلیهء هزینه‏های علمیاتی یک طرح نو آوری و بهبود کیفیت آموزشی را.همین امر سبب می‏شد که که به دلیل کمبود مزمن بودجهء جاری،از سرمایه‏گذاری‏های به عمل آمده برای ایجاد ساختمان و خرید تجهیزات بهره‏برداری کامل‏ صورت نگیرد.نظر به معلوم نبودن شیوهء تصمیم‏گیری دربارهء سرمایه‏گذاری‏ها و کیفیت‏ توجیه اقتصادی-اجتماعی تهیه شده برای طرح‏ها و نیز اندک سهم آموزش و پرورش‏ در برنامهء هفت سالهء عمرانی،از بحث بیش‏تر در این باره خودداری می‏کنیم.تنها اشاره‏ می‏شود که این شیوهء برنامه‏ریزی به شکل کامل و با رعایت جوانب علمی و نظری آن در اوایل دههء ۱۳۵۰ در ایران به شکل پروژهء وام بانک جهانی به کار گرفته شد که بعدا در جای‏ خود در این‏باره سخن خواهیم گفت.

شیوهء برنامه‏ریزی در برنامه‏های عمرانی پنج سالهء تا ششم پیش از پیروزی انقلاب‏ اسلامی

در این دوره که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ به درازا کشیده است،چهار برنامهء عمرانی پنج‏ ساله برای آموزش و پرورش تهیه شده که آخرین آن-برنامهء ششم-فرصت اجرا نیافته‏ است.شروع این دوره هم زمان با آغاز پرشور برنامه‏ریزی کمّی آموزش و پرورش‏ توسط یونسکو در مناطق مختلف جهان است.از آن جمله در سال‏های ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۲ به‏ همت یونسکو برای منطقه‏های آسیا،کشورهای عربی،افریقا و آمریکای لاتین برنامه‏های‏ بلند مدت گسترش آموزش و پرورش تهیه شد.پس از آن،در سال ۱۹۶۴ با تأسیس مؤسسهء بین المللی برنامه‏ریزی آموزشی وابسته به یونسکو شیوه‏های برنامه‏ریزی آموزشی تدوین‏ شد و به صورت الگوهای علمی به وسیلهء کارشناسان یونسکو در اکثر کشورهای جهان اشاعه‏ یافت.

کارشناسان ایرانی که در همایش تهیهء برنامه‏های آموزشی بلند مدت منطقهء آسیا شرکت‏ داشتند،به همراه کارشناسان یونسکو که به عنوان مشاور در خدمت دولت ایران بودند،این‏ شیوه را برای نخستین بار در برنامه‏ریزی آموزشی در برنامهء عمرانی پنج سالهء سوم به کار گرفتند.این شیوه در برنامه‏های عمرانی بعدی نیز به کار گرفته شد(مأخذ ۱،۱۹ و ۲۳).

شیوهء یاد شده که در ادبیات برنامه‏ریزی آموزشی‏”برنامه‏ریزی براساس تقاضای

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۶)


اجتماعی‏۵″نامیده می‏شود،بر اصول ساده و منطقی تجربی پایه‏گذاری شده است.

دیدگاه نظری و فلسفی حاکم بر این شیوهء برنامه‏ریزی از این باور نشأت گرفته است که‏ آموزش و پرورش عمومی حقی از حقوق اساسی انسان‏هاست و در برخورداری همهء افراد یک کشور از آن،هیچ شرط و محدودیتی نمی‏توان و نباید قائل شد.در این روش‏ هدف‏های کمّی آموزش و پرورش به منظور فراهم آوردن وسیلهء دستیابی کلیه افراد لازم التعلیم به آموزش عمومی،با توجه به ساختار سنی جمعیت و استقبال مردم از آموزش‏ یا الزام‏های قانونی برای گسترش آموزش تنظیم می‏شود و فقط عوامل خارجی-مانند کمبود منابع مالی و انسانی-و توان اجرایی نهادهای ارائه خدمات آموزشی و ماهیت‏ آموزش‏ها و پیش نیازهای هریک،محدود کنندهء برنامه ریزان در هدف گذاری و تنظیم‏ عملیات برنامه خواهد بود.این نوع برنامه‏ریزی خطی با پیش‏بینی جمعیت در گروه سنی‏ لازم التعلیم آغاز می‏گردد.سپس جمعیت دانش آموزی از طریق ورود(نسبی از)شش‏ ساله‏ها به مدرسه و تعیین جریان گذر از پایه‏ای به پایه بالاتر از برآورد می‏شود پس از آن، منابع انسانی مالی و کالبدی و سایر نیازهای آموزشی،با انتخاب ضوابط و معیارهایی به‏ تناسب تعداد دانش آموزان تعیین می‏شوند.

این شیوهء برنامه‏ریزی کلان هم در سطح کشور و هم در سطح استان و منطقه آموزشی‏ قابل اجراست و به دلیل سادگی و انعطاف روش،با هر اندازه از اطلاعات آموزشی و جمعیتی و به کمک انتخاب سیاست‏های مشخص،می‏توان داده‏های مورد نیاز برای تدوین‏ برنامه‏های توسعهء آموزش و پرورش را از آن به دست آورد.به همین قابلیت اجرایی،در تهیهء برنامه‏های عمرانی سوم به بعد همواره از این روش برای برنامه‏ریزی آموزش و پرورش عمومی استفاده شده و به تدریج با فراهم آمدن اطلاعات جمعیتی و آموزشی‏ دقیق‏تر بر پیچیدگی و گسترش کاربرد آن از نظر جغرافیایی افزوده شده است.

در برنامهء عمرانی سوم،از شیوهء برنامه‏ریزی مبتنی بر تقاضای اجتماعی استفاده شده اما بعضی عناصر شیوه‏های به کار گرفته شده در برنامهء هفت سالهء دوم-به ویژه برای‏ آموزش‏های متوسطه فنی و حرفه‏ای و تربیت معلم-هم مورد استفاده قرار گرفته‏اند.علاوه‏ بر این،در برنامهء عمرانی سوم در کنار دو شیوهء پیش گفته،هرچند به شکل اندک،از شیوهء دیگری هم استفاده به عمل آمده است.این شیوه،برنامه‏ریزی آموزشی مبتنی بر نیازهای‏ نیروی انسانی و به بیان دیگر”برنامه‏ریزی نیروی انسانی‏”است.این شیوه با آموزش و پرورش عمومی تناسب چندانی ندارد اما چون همواره نظام آموزش و پرورش ایران در ساختار خود،آموزش‏های فنی و حرفه‏ای را نیز-حتی گاهی در سطح آموزش ابتدایی به‏ صورت آموزش حرف روستایی و کشاورزی-جای داده است،برنامه‏ریزی مستقل برای

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۷)


آموزش و پرورش عمومی،بدون توجه به آموزش‏های فنی و حرفه‏ای عملا منطقی و میسر نبوده است.

در این شیوه،بین نیاز بازار کار به نیروی انسانی(در سطوح مختلف مهارت)و هدف گذاری برای توسعهء مؤسسات آموزشی غالبا در زمینه‏های آموزش فنی و حرفه‏ای و آموزش عالی ارتباط مستقیمی برقرار می‏شود.این شیوه را در همهء سطوح سلسله مراتب‏ آموزشی می‏توان به کار گرفت اما در برنامه‏های عمرانی و توسعه فقط در سطح کلان(ملی) و گاهی در سطح بخش‏ها(عموما بهداشت و درمان،آموزش و پرورش و گاهی کشاورزی) از آن استفاده شده است.چون ارتباط این شیوهء برنامه‏ریزی آموزشی با آموزش و پرورش‏ عمومی حاشیه‏ای است،ضرورتی ندارد که به جزئیات انواع شیوه‏هایی که تحت این عنوان‏ طبقه بندی می‏شوند،بپردازیم.فقط به این نکته اشاره می‏شود که در برنامهء سوم عمرانی با مراجعهء مستقیم مأموران به کار فرمایان و بنگاه‏های تولیدی نیاز به نیروی انسانی در وضعیت‏ موجود و در مقاطع دو سال و پنج سال آینده در سال ۱۳۳۷ از طریق سرشماری برای‏ کارگاه‏های بیش از ۵۰ نفر و نمونه گیری برای سایر کارگاه‏ها بررسی گردید و از نتایج آن در تدوین برنامهء سوم-به ویژه برنامهء نیروی انسانی-استفاده شد(مأخذ ۱۵).

در برنامهء عمرانی چهارم در برنامه‏ریزی بخش آموزش و پرورش عمومی از الگویی‏ استفاده شد که در برنامه‏های پنجم و ششم قبل از انقلاب اسلامی و برنامه‏های توسعهء جمهوری اسلامی ایران همواره همانند سنتی پا بر جا از آن پیروی شده است.این الگو عبارت است از تعیین هدف‏های کمّی و منابع مادی و مالی مورد نیاز آن براساس الگوی‏ برنامه‏ریزی کمّی کلان و خطی آموزش و پرورش متناسب با تقاضای اجتماعی و تدوین‏ هدف‏های کیفی و سیاست‏های کلی(در برنامه‏های اخیر به عنوان راهبردها از آن نام برده‏ شده است)به صورت تفاهم کارشناسی-سیاسی و کنار هم قرار دادن نتایج حاصل از این‏ دو روش به عنوان سند برنامه.

سازوکاری که به تداوم کاربرد این الگو در تدوین برنامه‏های عمرانی و توسعه کمک‏ کرد،مادهء ۱۰ قانون‏”برنامه و بودجه کشور”است که سازمان برنامه و بودجه را موظف‏ می‏کند که با دستگاه‏های اجرایی کمیته‏های مشترک برنامه‏ریزی تشکیل دهد(مأخذ ۱۰). این کمیته‏ها به‏طور مقطعی به هنگام تدوین برنامه‏های پنج ساله تشکیل می‏شوند و کار عمدهء آنها کنار هم گذاشتن نتایج کار کارشناسی برنامه‏ریزی کمی کلان آموزش و پرورش و سیاست‏های کلی برنامه‏هاست؛بدون آن‏که به آنها فرصتی داده شود تا بین این دو جزء ارتباط عملیاتی منطقی برقرار کنند.البته باید در نظر داشت که هم از لحاظ نظری و هم‏ عملی برقرای این ارتباط کاری است که انجام دادن آن از یک گروه موقت،متشکل از

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۸)


نمایندگان دستگاه‏های مختلف(که هریک منافع و قیود و ملاحظات خاص خود را دارند) ساخته نیست.در مورد نارسایی‏های این شیوهء عمل در بخش‏های بعدی مقاله به تفصیل‏ توضیح داده خواهد شد.

همان طور که اشاره شد،در برنامه‏های پنجم و ششم آموزش و پرورش در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از این الگوی برنامه‏ریزی و در کنار آن،برای آموزش‏های فنی و حرفه‏ای و عالی از شیوهء برنامه‏ریزی نیروی انسانی استفاده شد.

در زمان اجرای برنامه‏های سوم،چهارم و پنجم عمرانی تجربه‏های دیگری نیز که از آنها به هنگام تدوین و تصویب برنامه نامی در میان نیامده بود،برای اصلاح نظام آموزش و پرورش تصویب و به اجرا گذاشته شد که در خور توجه است و نارسایی شیوهء برنامه‏ریزی‏ بخش آموزش و پرورش عمومی را ملموس‏تر نشان می‏دهد.در سال دوم اجرای برنامهء سوم،برنامهء”سپاه دانش‏”در آموزش ابتدایی به اجرا گذاشته شد که در برنامهء مصوب به آن‏ اشاره‏ای نشده بود.این برنامه در واقع‏”سیاستی‏”برای گسترش ارائهء خدمات آموزشی در روستاها بود؛گزینه‏ای نو در برابر روش سنتی گسترش بسیار کند آموزش ابتدایی در مناطق‏ دور افتاده.در متن برنامه،بر گسترش آموزش در روستاها تأکید شده بود؛بدون آن‏که‏ برای آن راهکار عملیاتی مشخصی پیشنهاد شود و هزینه‏ها و منابع انسانی آن در برنامه‏ پیش‏بینی گردند.با اجرای این سیاست،محاسبات به عمل آمده برای نیروی انسانی مورد نیاز آموزش ابتدایی و هزینه‏های ارائهء خدمات روستایی به‏طور کلی درهم‏ ریخت*.

اصلاح نظام آموزش و پرورش و تغییر ساختار آن از ۳-۳-۶ پایه به ۴-۳-۵پایه در دو سال آخر برنامهء سوم(از مهرماه سال ۱۳۴۴)و تمامی دورهء برنامه‏های چهارم و پنجم به‏ اجرا در آمد.این برنامه که نمونهء روشن شیوهء برنامه‏ریزی برای بهبود کیفیت و اصلاح نظام‏ و آموزش و پرورش به شمار می‏آید،در برنامهء عمرانی سوم اصولا انعکاس نیافته است.

در دورهء برنامهء پنجم عمرانی،بار دیگر برای بهبود کیفیت و اصلاح آموزش و پرورش‏ و امی از بانک جهانی دریافت شد که عملیات طراحی و برنامه‏ریزی و اجرای آن در متن‏ (*)-در برنامه امکانات برای افزایش ۶۸۱ هزار نفر در آموزش ابتدایی پیش‏بینی شده بود؛درحالی‏که در عمل تعداد دانش آموزان به ۱۱۲۶ هزار نفر رسید که ۲۶۹ هزار نفر از آنان به دانش آموزان مدارس سپاه‏ دانش تعلق داشتند(مأخذ آمار آموزش و پرورش در سال ۱۳۴۷ و ۱۳۴۱ و گزارش مقدماتی برنامهء سوم‏ فرهنگ).

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۴۹)


برنامه پیش‏بینی نشده بود.فقط در متن برنامه چند سیاست کلی گنجانیده شده بود که توجیه‏ طرح اصلاح آموزش و پرورش و موضوع وام بانک جهانی احتمالا به استناد آنها امکان پذیر شده است*.این طرح،نمونهء منحصر به فردی از چگونگی برنامه‏ریزی،ارزیابی‏ مقدماتی،تدوین عملیات اجرایی و اجرای یک سیاست آموزشی به منظور کیفیت بخشیدن‏ به آموزش دوره‏های ابتدایی،راهنمایی و متوسطه و تا حد محدودی تربیت معلم و آموزش‏های فنی و حرفه‏ای است.در این زمینه طرح کلیهء جنبه‏های علمیاتی آموزشی،از طراحی و ایجاد ساختمان‏های آموزشی گرفته تا انتخاب تجهیزات و لوازم کارگاهی و آموزشی،برنامه‏ریزی درسی و تدوین کتاب‏های آموزشی و کمک آموزشی،ایجاد مراکز تربیت معلم و دوره‏های تربیت مدرس برای مراکز تربیت معلم،اعزام معلمان به خارج‏ کشور برای باز آموزی و بالاخره سازمان دهی اجرایی مناسب برای مرحلهء”طراحی و ساخت‏”واحدهای آموزشی مشمول پروژه و نیز مرحلهء”اداره و اجرای‏”عملیات‏ بهره‏برداری جزو مراحل پروژه تلقی می‏شوند.بازنگری علمی این تجربه می‏توانست در هدایت و سازمان دهی مناسب‏تر و کاراتر نظام برنامه‏ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش مؤثر باشد اما قبل از این‏که عملیات پروژه به بهره‏برداری برسد،انقلاب اسلامی به‏ پیروزی رسید و بساط این تجربه را یکجا برچید.نیروی انسانی تربیت شده پراکنده شده و از ساختمان‏ها برای مقاصد دیگری جز آن‏چه به خاطر آن طراحی و بنا شده بودند،استفاده به‏ عمل آمد.

شیوهء برنامه‏ریزی بخش آموزش و پرورش عمومی پس از استقرار نظام جمهوری‏ اسلامی ایران

به جز فعالیتی که از نیمهء دوم سال ۱۳۷۷ برای تدوین برنامهء سوم توسعه شروع شد،از سال ۱۳۶۱ که مجددا مقولهء تهیهء برنامه‏های توسعه در دستور کار دولت قرار گرفت تا سال‏ ۱۳۷۷ برای بخش آموزش و پرورش سه تا برنامهء اول آن(تجربهء سال ۱۳۶۱)به اجرا در نیامده است.

بین شیوهء برنامه‏ریزی به کار گرفته شده در این سه تجربه از نظر اصول کار تفاوت‏ محسوسی مشاهده نمی‏شود،هرچند که در پاره‏ای جزئیات به شیوه‏های محاسباتی در میان‏ (*)-گزارش‏های مربوط به پروژهء وام بانک جهانی در زمینه آموزش و پرورش و نیز متن موافقت‏ نامه‏های طرح مربوط به این پروژه که بین سازمان برنامه و بودجه و دستگاه اجرایی مبادله شده است و در بایگانی سازمان برنامه و بودجه نگهداری می‏شود.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۰)


آنها تفاوتهایی به چشم می‏خورد.استخوان‏بندی شیوهء به کار گرفته شده در این سه برنامه‏ مشابه شیوه‏ای است که در برنامه‏های چهارم،پنجم و ششم عمرانی پیش از انقلاب به کار گرفته شده است.به این ترتیب که هدف‏های کمّی و منابع انسانی و مالی با استفاده از شیوهء برنامه‏ریزی کمّی کلان آموزشی به شیوهء خطی و به تناسب تقاضای اجتماعی تعیین شده‏ است و سیاست‏های کلی(یا راهبردها یا خط مشی‏های اساسی)که از تفاهمات سیاسی- کارشناسی برخاسته به آنها الصاق شده است،بدون این‏که تعاملی بین این دو جزء برقرار شود یا با عملیاتی کردن سیاست‏ها،منابع مالی و انسانی و سازوکارهای اجرایی برای آن‏ پیش‏بینی شود.

خوش بختانه،شیوه‏های برنامه‏ریزی در برنامه‏های اول و دوم توسعه مستند شده و به‏ وسیلهء سازمان برنامه و بودجه انتشار یافته است(مأخذ ۱۱ و ۱۲).به علاوه،در سند برنامهء اول توسعه که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است،اطلاعات و ارقام به نسبت‏ جامعی دربارهء بخش آموزش و پرورش عمومی گنجانیده شده که قانون برنامهء دوم فاقد آن‏ است.سندهای منتشر شده-به ویژه در ارتباط با برنامهء اول توسعه-برای کسانی که‏ علاقه‏مند با جزئیات روش‏های به کار گرفته شده در برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش در سال‏های اخیر آشنا شوند،حاوی اطلاعات مناسبی است.محتوای این مقاله بر مقولهء شیوه‏ها و فنون برنامه‏ریزی توسعه متمرکز است اما چون نظام برنامه‏ریزی ظرفی است‏ که این محتوا در درون آن شکل می‏گیرد،لذا در این‏جا به اختصار نظام برنامه‏ریزی توسعه‏ در برنامه‏های اول،دوم و سوم توسعهء اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی‏ ایران شرح داده می‏شود و پس از آن شیوه‏های برنامه‏ریزی به کار گرفته شده به‏طور مختصر تشریح می‏گردد.

الف)توصیف نظام برنامه‏ریزی توسعهء آموزش و پرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی

تدوین برنامهء توسعه،فعالیتی سیاسی-کارشناسی(فنی)است که در ایران،براساس‏ قانون برنامه و بودجه کشور باید با هماهنگی سازمان برنامه و بودجه و مشارکت‏ وزارتخانه‏های ذی ربط انجام پذیرد و در نتیجهء کار با پیشنهاد سازمان برنامه و بودجه برای‏ تصویب در مراجع ذی ربط-که عموما شورای اقتصاد،هیأت وزیران در مجلس شورای‏ اسلامی به ترتیب سلسله مراتب آن را تشکیل می‏دهند-مطرح شود.این سازوکار در هر برنامه بنا به مقتضیات سیاسی و شرایط روز به نوعی سازمان دهی می‏شود و در فرهنگ‏ برنامه‏ریزی توسعه به آن‏”نظام برنامه‏ریزی توسعه‏”می‏گویند.در این نظام جنبه‏های سیاسی‏ و کارشناسی(فنی)تلفیق می‏شوند.در مراجع تصمیم‏گیری بنا به ماهیت وظایف و اعضای

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۱)


شرکت‏کننده،تصمیم‏گیری سیاسی صورت می‏پذیرد و به‏ندرت مسائل تخصصی و فنی‏ مطرح می‏شود.

در برنامهء اول توسعه،در اولین مرحله از مراحل نظام برنامه‏ریزی،کمیتهء کارشناسی‏ برنامه‏ریزی آموزش و پروش عمومی تهیه و تدوین برنامه پنج سالهء اول توسعهء بخش‏ آموزش و پرورش عمومی را بر عهده داشته است.نتیجهء کار این کمیته پس از بررسی در شورای برنامه‏ریزی آموزش و فرهنگ و هماهنگ شدن با برنامهء سایر بخش‏های آموزشی‏ و دیگر برنامه‏های فرهنگی،برای تلفیق با برنامهء سایر بخش‏ها به سازمان برنامه و بودجه(در زمان تهیهء برنامهء اول توسعه-سال ۱۳۶۷-وزارت برنامه و بودجه)ارسال شده است. پیشنهاد برنامه و بودجه در قالب پیش‏نویس لایحهء دولت به تصویب هیأت دولت رسیده و لایحهء دولت پس از تصویب در مجلس شورای اسلامی به صورت‏”قانون برنامهء اول توسعه‏ اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی‏”برای اجرا به دولت ابلاغ شده است(سال ۱۳۶۸).در این‏ فرایند،جنبه‏های تخصصی و کارشناسی برنامه‏ریزی بیش‏تر در کمیتهء کارشناسی‏ برنامه‏ریزی آموزش عمومی مورد توجه قرار می‏گیرد.به همین دلیل،اعضای این کمیته‏ بیش‏تر از متخصصان،دانشگاهیان،مسؤولان برنامه‏ریزی و اجرایی و کارشناسان‏ برنامه‏ریزی تشکیل می‏شود.شورای برنامه‏ریزی آموزش و فرهنگ که اعضای اصلی آن را وزرای وزارتخانه‏های مرتبط با آموزش،کار،تحقیقات و مقوله‏های فرهنگی تشکیل‏ می‏دهند،بالاترین مرجع سیاست‏گذاری آموزشی-فرهنگی،در هنگام تدوین برنامهء اول‏ در درون دولت به شمار می‏آید.بدیهی است ماهیت این شورا و مراجع تصمیم‏گیری بعدی، به‏طور کلی سیاسی و اجرایی است تا فنی و تخصصی.

در تدوین برنامهء دوم توسعه،نظام برنامه‏ریزی از نظر بخش آموزش و پرورش عمومی‏ اندکی تغییر یافت.به طوری که برای مجموعه آموزش‏های زیر نظر وزارت آموزش و پرورش-اعم از عمومی و فنی و حرفه‏ای-یک کمیتهء برنامه‏ریزی با نام‏”کمیتهء برنامه‏ریزی‏ آموزش و پرورش عمومی و آموزش متوسطه نظری و فنی‏”با عضویت کارشناسان و متخصصان برنامه‏ریزی آموزشی تشکیل شد.علاوه بر این و به جای شورای برنامه‏ریزی‏ آموزش و فرهنگ،در برنامهء اول،در این‏جا”شورای برنامه‏ریزی آموزش‏”از وزرای‏ آموزش و پرورش،فرهنگ و آموزش عالی،بهداشت،درمان و آموزش پزشکی،کار و امور اجتماعی،نمایندگان سازمان برنامه و بودجه و مؤسسات آموزشی غیر دولتی و چند نفر از متخصصان و دانشگاهیان تشکیل شد و امر تلفیق و ایجاد هماهنگی بین آموزش و فرهنگ و سایر بخش‏ها به سازوکارهای درون سازمان برنامه و بودجه واگذار گردید.در این برنامه نیز کار تخصصی و کارشناسی برنامه‏ریزی در کمیتهء برنامه‏ریزی آموزش صورت

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۲)


گرفت.

در برنامهء سوم توسعه تغییراتی به وجود آمده ولی باز هم‏ مسؤولیت تهیه و تدوین برنامهء بخش آموزش و پرورش عمومی به‏”کمیتهء برنامه‏ریزی بخش‏ آموزش و پرورش عمومی‏”محول شده است که زیرمجموعهء”شورای آموزش و پرورش‏” محسوب می‏شود.این شورا خود زیرمجموعهء شورای فرا بخشی‏”تلفیق امور آموزشی و فرهنگی و پژوهشی‏”به شمار می‏آید.اعضای دو شورای اخیر بیش‏تر مسؤولان عضو هیأت‏ دولت و عده‏ای از صاحب نظران و دبیران کمیته‏های برنامه‏ریزی هستند.

تفاوت عمدهء نظام برنامه‏ریزی برنامهء سوم توسعه با برنامه‏های قبلی این است که در این‏ برنامه،ابتدا سیاست‏های کلی و راهبردهای پیشنهادی دولت برای برنامهء سوم براساس مفاد قانون اساسی به تأیید مقام معظم رهبری می‏رسد(که بررسی کارشناسی آن به مجمع‏ تشخیص مصلحت نظام واگذار شد)و سپس دولت براساس این سیاست‏ها به تدوین‏ سیاست‏های اجرایی و هدف‏های بخش‏ها می‏پردازد.به این منظور،در نظام برنامه‏ریزی‏ برنامهء سوم سه مرحلهء متمایز از یک دیگر قابل تشخیص است.مرحلهء اول به بررسی وضعیت‏ موجود و ارزش‏یابی برنامه‏های گذشته و تدوین پیش نویس سیاست‏ها و راهبردهای کلی و بخشی(از جمله آموزش و پرورش)برنامهء سوم برای کسب نظر مقام معظم رهبری‏ اختصاص دارد،در مرحلهء دوم،پس از دریافت سیاست‏های مصوب،کمیته‏ها و شوراهای‏ برنامه‏ریزی بخش‏ها به تدوین سیاست‏های راهبردی و مجموعه اقدامات و اصلاحات در بخش آموزش و پرورش می‏پردازند.نتایج کار این دو مرحله با یک دیگر تلفیق می‏شود و به صورت لایحهء برنامهء سوم توسعه به تصویب هیأت وزیران می‏رسد و برای تصویب نهایی‏ به مجلس شورای اسلامی فرستاده می‏شود.مرحلهء سوم شامل تدوین برنامه‏های اجرایی‏ است که در قالب سیاست‏ها و راهبردهای مصوب مجلس شورای اسلامی و به صورت‏ بودجه عمومی دولت هر ساله به هنگام تهیهء لایحهء بودجه صورت می‏گیرد و در بردارندهء هدف‏های کمّی و اعتبارات جاری و سرمایه‏ای مورد نیاز اجرای برنامه‏ها و حجم عملیات‏ هر بخش می‏باشد(مأخذ ۳،۴ و ۵).

ب)فنون و شیوه‏های برنامه‏ریزی بخش آموزش و پرورش عمومی در برنامه‏های اول،دوم و سوم توسعه

در دو برنامهء اول و دوم توسعه،برنامهء بخش آموزش و پرورش عمدتا از سرفصل‏های‏ زیر تشکیل می‏شد:

۱-بررسی عملکرد گذشته و وضع موجود بخش:شامل ارائهء کمّی عملکرد طی ده سال گذشته با استفاده از شاخص‏های هدف مانند پوشش تحصیلی در سطوح مختلف،نسبت اشتغال به

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۳)


تحصیل دختران و روستاییان،در مؤسسات غیر دولتی و…و شاخص‏های کیفیت و عملکرد مانند تراکم دانش‏آموز در کلاس،نسبت دانش‏آموز به معلم،نسبت تکرار پایه و ترک‏ تحصیل،نرخ بهره برداری از فضا،نسبت معلمان واجد شرایط و…تحلیل تنگناها و مشکلات.

۲-بررسی عوامل محیطی از پیش‏فرض‏های مهم برنامهء بخش:میزان رشد جمعیت،همکاری‏ سایر بخش‏ها در تأمین منابع انسانی و مالی،نقش بخش خصوصی و….

۳-تعیین هدف‏های بخش:تعیین هدف‏های کیفی و هدف‏های کمّی با توجه به شاخص‏های‏ کمّی.

۴-تعیین راهبردهای بخش:طراحی خطوط اصلی حرکت بخش به سوی هدف‏های تعیین‏ شده.

۵-تعیین سیاست‏های بخش:تعیین سیاست‏ها که چارچوب تصمیم‏گیری‏های بخش هستند و به بهبود سازمان دهی،تشکیلات و مدیریت،کاهش افت،بهبود وضعیت نیروی انسانی، بهبود کیفیت آموزش و پرورش،توزیع متعادل‏تر امکانات بین استان‏ها و مناطق و…مربوط می‏شوند.

۶-پیشنهاد سیاست‏های مشخص در زمینه تجهیز منابع بخش غیر دولتی:تعیین روش‏های تشویق و میزان کمک دولت به بخش غیر دولتی در آموزش و پرورش.

۷-تدوین برنامه‏های اجرایی بخش:برنامهء اجرایی هریک از زیر بخش‏ها از نظر هدف‏های‏ کمّی،سرمایه‏گذاری ثابت و جاری در سال‏های برنامه و برنامه ایجاد ظرفیت جدید.

۸-جمع‏بندی منابع مورد نیاز بخش:شامل منابع مالی،انسانی،فیزیکی و بهبود قوانین و مقررات و تشکیلات و سازمان‏دهی.

این سرفصل‏ها در برنامهء سوم توسعه،به دلیل سه مرحله‏ای شدن کار برنامه‏ریزی تغییر یافت.به طوری که ردیف ۱ و ۲ و ۴ در مرحلهء اول و ردیف ۵ و ۸ در مرحلهء دوم انجام شد و عملیات بندهای ۳ و ۶ و ۷ باید در مرحلهء سوم و هم زمان با تهیهء لایحهء بودجهء هر سال انجام‏ گیرد.

در یک طبقه‏بندی کلی‏تر می‏توان سرفصل‏های بالا را به سه گروه فعالیت برنامه‏ریزی‏ تقسیم کرد:

الف-بررسی وضعیت موجود در تحولات گذشته و نارسایی‏ها و مشکلات(فعالیت‏های‏ ردیف ۱ و ۲).

ب-تعیین هدف‏ها،راهبردها و سیاست‏های بخش(فعالیت‏های ردیف ۳،۴،۵ و ۸).

پ-تدوین هدف‏های کمّی و برنامه‏های اجرایی و تعیین منابع مورد نیاز(فعالیت‏های

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۴ (صفحه ۵۴)


ردیف ۶ و ۷).

1 2برگهٔ بعدی

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا