ویژگی های برنامه ریزی درسی مبتنی بر سه دیدگاه روانشناسی
نویسنده : حسینی ایرج،سید جلال
آنچه برفرآیند یاددهی-یادگیری در کلاس درس اثر میگذارد،تا حد زیادی،به کار کردهای عناصری از فرهنگ آموزش مربوط میشود که در قالب برنامههای درسی ارائه مـیگردند و معلم و دانشآموزان در کلاس درس از آنها استفاده میکنند.مثلا اینکه«دانشآموزان با چه پیش فرضهایی به کلاس درس ریاضی میآیند و معلم تواناییهای آنان را در فهم مسائل ریاضی،چگونه ارزیابی میکند؟»پاسخ این سؤالها بر فعالیتهای آمـوزشی مـعلم در کلاس تأثیر زیادی دارد؛اگر دانشآموزان برای حل مسائل ریاضی،بر این باور باشند که فقط باید به دنبال یک جواب صحیح رفت،بیش از آنکه به راهحلها و فهم مسئله و چگونگی آن بـیاندیشند،بـه فکر یافتن و بیان پاسخ صحیح خواهند رفت،
در این مقاله سعی داریم به منظور ارتقاء مهارتهای حرفهای معلمان،شرح مختصری از ویژگیهای برنامهریزی درسی و روشهای تدریس،مبتنی بر سه دیدگاه روانـشناسی رفـتارگرا،روانشناسی شناختگرا و روانشناسی ساخت و سازگرا، بیان نماییم.
از بعد برنامهریزی درسی،آموزش و پرورش دنیای معاصر با سه جریان مواجه بوده است:
۱.برنامهریزی درسی مبتنی بر روانشناسی رفتارگرا یا رویکرد انتقالی(تـا ۱۹۶۰)؛
۲.بـرنامهریزی درسـی مبتنی بر روانشناسی شناختگرا یـا رویـکرد فـرآیندی(از ۱۹۷۴)؛
۳.برنامهریزی درسی مبتنی بر روانشناسی ساخت و سازگرا یا رویکرد تعاملی(که هنوز عمومی نشده است)
۱-دیدگاه برنامهریزی درسی مبتنی بر روانـشناسی رفـتارگرا
روانـشناسی رفتارگرا،محرک-پاسخی است،چیزی را به فراگیر مـیدهیم و در روز مـوعود پس میگیریم(امتحان).رفتارگرایان مثل اسکینر،ثورندایک و پاولوف معتقدند، باید رفتارهای بیرونی را دید تا قضاوت کرد؛ به عبارت دیگر،انگیزش را بـه عـنوان پاسـخی در برابر محرکهای بیرونی میدانند.این دسته از محققان،عامل بیرونی تـقویت را مهمترین انگیزه برای یادگیری در کلاس درس میدانند.در این دیدگاه،معلم حرف اول را میزند و انتقال دادهها از سوی معلم صورت مـیگیرد.در بـرنامهریزی درسـی مبتنی بر این دیدگاه،ابزار عمدتا،کتابهای درسی متمرکز هستند و آزمـونها بـسیار تعیینکننده میباشند. تکرار،پدیدهی بسیار مهمی است؛برگزاری کلاسهای فوق العاده،تقویتی،جبرانی و…که هنوز در بـسیاری از مـدارس ور نـیفتادهاند،ویژگی شاخص رویکرد انتقالی است؛اگرچه ماهیتبعضی از دروس،به گونهای است کـه لزومـا بـاید با تمرین و تکرار آموزش داده شوند و فراگیران اصولا،در آن زمینه شناخت پیدا نمیکنند؛ بلکه بـاید آنـها را حـفظ نمایند؛مثل نام پایتخت کشورها یا مواردی از این دست.در این رویکرد،عامل اصلی در یـادگیری دانـشآموزان، معلم است.معلم دارای تمام اطلاعات بوده و اوست که منبع و موتور اصلی کـار اسـت.امـا شاگرد،همراهی مطیع و شنوندهای است که گوش میدهد و با نوشتن مطالب در اطلاعات معلم شـریک مـیشود.البته این نوع برنامهریزی مزایایی هم دارد؛اطلاعات به آسانی و بهطور مؤثر منتقل مـیشوند،مـعلمان بـا این روش مأنوساند و شاگردان در هر مرحلهای از آموزش و یادگیری،پذیرای آن هستند انجام آموزش صرفا با تـوضیح دادن صـورت میگیرد.
اشکال عمده:در این روش معلم واقعا نمیداند دانشآموزان به کجا رسیدهاند. «بـچهها بـه تـعطیلی خوردیم؛این صفحات رابخوانید؛حفظ کنید و امتحان بدهید»؛جملهای است که بارها از معلمان معتقد بـه دیـدگاه انـتقالی،شنیده شده است.
۲-دیدگاه برنامهریزی درسی مبتنی بر روانشناسی شناختگرا یا رویـکرد فـرآیندی
از دههی ۱۹۷۰ به بعد،این اعتقاد قوت گرفت که هدف آموزش و پرورش،فقط انتقال معلومات و باز پسگیری آن در روز امـتحان نـیست.شناختگرایان مثل برونر، پیاژه و…،اعتقاد دارند،اگر صرفا رفتار بیرونی را مدنظر قـرار دهـیم، نقش اندیشه،تفکر،استنتاج و… محدود میگردد.شـناختگرایان مـنشأ انـگیزش آدمی را در درون او و بهخصوص، در نوع نگرش و اندیشهی او میدانند.از نـظر شـناختگرایان،برخی نیازهای ایجادکنندهی انگیزهی رفتار شامل نیاز به احساس کفایت، احساس خود مـختاری،نـیاز به پیشرفت و نیاز به کـنجکاوی مـیباشند.از نظر بـرونر، روش آمـوزش سـنتی رفتارگرایی به دلایلی مردود و غیر ثـمربخش اسـت:اولا،در این روش،فراگیر منفعل و بیتحرک است؛ ثانیا انگیزهای برای یادگیری در او مشاهده نـمیشود؛لذا مـرتبا نیاز به تقویتکنندههای بیرونی وجود دارد؛ثـالثا،دانش در طی نسلهای مـتمادی،بـدون تکامل و تغییر دست به دسـت مـیشود؛لذا باید یادگیری به صورت اکتشافی انجام پذیرد.ایجاد تنوع در روشهای تدریس و تنوع در روشـهای نـظام ارزشیابی،ویژگی این رویکرد اسـت.
بـا ایـن دیدگاه تکیه صـرف بـه برگهی امتحان پایانی کـنار گـذاشته شده و در ارزشیابی تکوینی،استفاده از شیوههای انجام تکالیف،به صورت پاسخ در خانه، فعالیتهای فردی یـا گـروهی مرتبط با درس خارج از کلاس،فـعالیتهای پژوهـشی، ارزشیابی بـاز (open book) ،مـشاهدات تـدریجی رفتار و آزمونهای عملکردی،هـر کدام بخشی از نمرهی نهایی را تشکیل میدهند.
نقش معلم در این دیدگاه،بررسی مواد و برنامهی درسی و شـناخت مـهارتهای علمی ضروری مانند؛مشاهده،برقراری ارتـباط،طـبقهبندی،پیـشبینی،فـرضیه سـازی و سازمان دهی آزمـایش اسـت.
نقش فراگیرنده شرکت فعال در تجربیات یادگیری تدارک دیده شده به وسیلهی معلم و پرورش تمام مهارتهاست.
نگاه بـه عـلم:از طـریق روشهای علمی مشاهده،برقراری ارتباط، طبقهبندی،پیـشبینی،فـرضیه سـازی و سـازمان دهـی آزمـایشهای مناسب است.
نگاه به یادگیری:یادگیری از طریق مشارکت فعال دانشآموز،در پرورش مهارتها صورت میگیرد.
مزایا:دانشآموزان خیلی فعالاند، به جای تکیه بر محتوا،آموزش مهارتها اساس کـار است.
اشکال عمده:محتوا به نفعمهارتها و به ضرر دانستنیها،کمرنگ میشود.
۳-دیدگاه برنامهریزی درسی مبتنی بر روانشناسی ساخت و سازگرا یا رویکرد تعاملی
ساختن دانش و تولید و مصرف آن محور توسعهی انـسانی،تـوسعهی پایدار و جامعهی دانش-محور است.آخرین یافتههای پژوهشی نشان میدهد که یادگیری،کلید ورود به جامعهی دانش- محور است.
از طریق یادگیری،هر فردی قادر به ساختن دانش و تولید آن است.
از جـمله تـغییرات میتوان به تأکیدهای زیر اشاره کرد:
از تدریس به یادگیری،از یادگیری سطحی به یادگیری عمقی،از به حافظه سپردن و تکرار و رویدادها به کاربرد،تحلیل،ارزشـیابی و سـازماندهی عناصر در قالب یا ساختاری نـو، از یـادگیری«طوطیوار»مطالب،به فهمیدن و به کار بستن مفاهیم،شیوهها و اصول،از یادگیری آموزشگاهی مادههای درسی جدا از هم،به یادگیری مداوم میان رشتهای، از تمرکز بر درونـ دادهـای نظام آموزشی به تـمرکز بـه عملکرد و پیامدهای نظام آموزشی؛ از این دیدگاه،یادگیری،فرآیندی است که طی آن فرد به بازنماییهای ذهنی خود بهبود میبخشد.در این رویکرد معلمان باید در این جهت اقدام کنند که دانشآموز، دانش خـود را در کـلاس بسازد.«البته نه با افراط»؛زیرا بعضی مفاهیم قراردادی هستند و فراگیران آنها را نمیسازند. همان طور که دیدهاید،در سالهای اخیر در کتب ریاضی،لباس کتابها عوض شده و تمرینات و بحثهای کار در کلاس طـراحی شـده؛ولی هـنوز هم رویکرد شناختی بهطور کامل اجرایی نشده است.رویکرد تعاملی،ترکیبی از رویکرد انتقالی و فرآیندی است؛هم بـه محتوا توجه میکند و هم به مهارتها.بعضی جاها در کتاب درسی،
اطـلاعات را بـه فـراگیر میدهد و بعضی جاها، شاگردان را وادار میکند به دنبال محتوا بروند.
معلم در این رویکرد امتحان میگیرد؛ شبیه رفتارگرایان،تـکرار هـفتهای و ماهیانه در آزمون هم دارد؛اما روش دیگری هم به کار میبرد؛مثلا بچهها را بـه بـاغ مـیبرد تا طول و عرض ابعاد باغ را اندازه بگیرند یا اشکال هندسی مختلفی را به آنها میدهد؛مـثلا وارد کلاس درس شده موضوع درس را هم نگفته،پازل زمین فوتبال را به بچهها میدهد؛مثلا پازلی ۳۲ قـطعهای؛ سپس از بچهها میخواهد قـطعات پازل را روی یـک بعد میز روی هم بچینند. بدون اینکه اشارهای به فرمول کرده باشد.از آنها میخواهد قطعات پازل را روی دو بعد میز مرتب کنند و سپس از آنها میخواهد قطعات پازل را روی سطح میز پخش کنند و در نهایت به جـمعبندی مساحت میرسد.
در روانشناسی ساخت و سازگرا،بحث تلفیق هم مطرح است؛مثلا در حین خواندن شعر،دین هم آموزش میدهیم که با لذت ادبیات،یادگیری دینی افزون میشود.
۱.جیمز استیگلر،جیمز هـیبرت،شـکاف آموزشی، بهترین ایدهها از معلمان جهان برای بهبود آموزش در کلاس درس،ترجمه دکتر محمد رضا سر کارآرانی، علیرضا مقدم،۱۳۸۴،انتشارات مدرسه.
۲.ای.دبلیو بروور،ژ.ا.دوژونج،و.ژ.استوت،به سوی یادگیری بر خط-گذار از تـدریس سـنتی و راهبردهای ارتباطی آن،۲۰۰۱،ترجمه دکتر فریده مشایخ، دکتر عباس بازرگان،۱۳۸۲،انتشارات آگاه.
۳.دکتر بی.آر.هر گنهان،دکتر متیوا چ.السون، نظریههای یادگیری،ترجمه دکتر علی اکبر سیف، ویرایش هفتم ۲۰۰۵،نشر دوران.
۴.دکـتر سـیف،علیاکبر،روانشناسی پرورشی، روانشناسی یادگیری و آموزش،ویراست نو ۱۳۸۴ انتشارات آگاه.
۵.دکتر رؤوف،علی،پژوهش در کلاس درس و مدرسه،چاپ اول،۱۳۸۴،انتشارات مدرسه.