برنامه ریزی

نظریه هوش های چندگانه و برنامه درسی

مفهوم هوش،ماهیت و ابعاد آن از دیرباز مورد توجه‏ متفکران،فلاسفه،روان‏شناسان و صاحب‏نظران تعلیم و تربیت بوده است.گروهی آن را پدیده‏ای واحد و یکپارچه و عده‏ای آن را متشکل از اجزای متعدد دانسته‏اند.برخی آن را فطری و ثابت و تعدادی نیز اکتسابی و قابل تغییر دانسته و عده‏ی بسیاری کوشیده‏اند به این مفهوم تجریدی حالتی عینی دهند و حتی سعی‏ کرده‏اند آن را به طریق گوناگون و با آزمون‏های مختلف، اندازه‏گیری و سنجش کنند.

یکی از نظریه‏هایی که در دهه‏های اخیر در مورد هوش مطرح شده و مورد توجه و استقبال بسیاری از صاحب‏نظران قرار گرفته است،نظریه‏ی هوش‏های‏ چندگانه است که توسط روان‏شناسان آمریکایی،هوارد گاردنر،ارائه شده است.این نظریه،مفهوم سنتی هوش به‏ عنوان یک هستی منفرد و ثابت را به چالش می‏طلبد و آن‏ را متشکل از تعدادی توانمندی در نظر می‏گیرد که جایگاه‏ (*)-هریک در مغز مشخص است و به‏طور بالقوه امکان تغییر و توسعه دارند.از جمله‏ی این توانمندی‏ها یا هوش‏ها می‏توان به هوش کلامی،هوش منطقی- ریاضی،هوش موسیقیایی،هوش بینایی-هوش درون فردی و…اشاره کرد.این‏ نگاه جدید به هوش،خصوصا از این جهت که آن را پدیده‏ای قابل دست‏ورزی و آموزش می‏داند،بسیار مورد توجه صاحب‏نظران تعلیم و تربیت قرار گرفته است. در مقاله‏ی حاضر پس از مرور خلاصه‏ی مفاهیم مهم مطرح شده در زمینه‏ی هوش‏ به معنای سنتی و رایج آن،به بررسی ابعاد گوناگون هوش‏های چندگانه‏ی گاردنر و تأثیرات احتمالی آن در طراحی و اجرای برنامه‏های درسی می‏پردازیم.

 

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » زمستان ۱۳۸۲ – شماره ۷۶ (از صفحه ۳۳ تا ۶۶)
عنوان مقاله: نظریه هوش های چندگانه و برنامه درسی (۳۴ صفحه)
نویسنده : امیرتیموری، محمد حسن
چکیده :
کلمات کلیدی :

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۳)


نظریه‏ی هوش‏های چندگانه و برنامه‏ی درسی

نوشته‏ی:محمد حسن امیر تیموری*

چکیده

مفهوم هوش،ماهیت و ابعاد آن از دیرباز مورد توجه‏ متفکران،فلاسفه،روان‏شناسان و صاحب‏نظران تعلیم و تربیت بوده است.گروهی آن را پدیده‏ای واحد و یکپارچه و عده‏ای آن را متشکل از اجزای متعدد دانسته‏اند.برخی آن را فطری و ثابت و تعدادی نیز اکتسابی و قابل تغییر دانسته و عده‏ی بسیاری کوشیده‏اند به این مفهوم تجریدی حالتی عینی دهند و حتی سعی‏ کرده‏اند آن را به طریق گوناگون و با آزمون‏های مختلف، اندازه‏گیری و سنجش کنند.

یکی از نظریه‏هایی که در دهه‏های اخیر در مورد هوش مطرح شده و مورد توجه و استقبال بسیاری از صاحب‏نظران قرار گرفته است،نظریه‏ی هوش‏های‏ چندگانه است که توسط روان‏شناسان آمریکایی،هوارد گاردنر،ارائه شده است.این نظریه،مفهوم سنتی هوش به‏ عنوان یک هستی منفرد و ثابت را به چالش می‏طلبد و آن‏ را متشکل از تعدادی توانمندی در نظر می‏گیرد که جایگاه‏ (*)-عضو هیأت علمی دانشکده علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۴)


هریک در مغز مشخص است و به‏طور بالقوه امکان تغییر و توسعه دارند.از جمله‏ی این توانمندی‏ها یا هوش‏ها می‏توان به هوش کلامی،هوش منطقی- ریاضی،هوش موسیقیایی،هوش بینایی-هوش درون فردی و…اشاره کرد.این‏ نگاه جدید به هوش،خصوصا از این جهت که آن را پدیده‏ای قابل دست‏ورزی و آموزش می‏داند،بسیار مورد توجه صاحب‏نظران تعلیم و تربیت قرار گرفته است. در مقاله‏ی حاضر پس از مرور خلاصه‏ی مفاهیم مهم مطرح شده در زمینه‏ی هوش‏ به معنای سنتی و رایج آن،به بررسی ابعاد گوناگون هوش‏های چندگانه‏ی گاردنر و تأثیرات احتمالی آن در طراحی و اجرای برنامه‏های درسی می‏پردازیم.

این مقاله را جناب آقای دکتر محمد حسین امیر تیموری عضو هیأت علمی‏ دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی علامه طباطبایی تهیه و تدوین و در اختیار فصلنامه قرار داده‏اند که بدین‏وسیله از ایشان تقدیر و سپاسگزاری به عمل می‏آید.G076G%

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۵)


مقدمه

یک برنامه‏ی درسی معتبر باید مبتنی بر درک صحیح و دقیق ابعاد روان‏شناختی انسان‏ باشد.از جمله جنبه‏های روانی مهم انسان که با فرایند یادگیری و برنامه‏ی درسی ارتباط نزدیکی دارد،مفهوم هوش است.

اگرچه عوامل گوناگونی نظیر سلامت جسمی و روانی،انگیزش و پشتکار در یادگیری مؤثرند اما تجربه‏های متعدد بیانگر این نکته‏اند که افراد هوشمند با فراهم بودن سایر عوامل،مطالب را نسبت به دیگران بهتر،بیش‏تر و زودتر می‏آموزند،آموخته‏های خود را کامل‏تر به خاطر می‏سپارند،آن‏ها را آسان‏تر به‏ یاد می‏آورند و دیرتر از یاد می‏برند و توانایی‏شان برای یادگیری مطالب‏ پیچیده‏تر نیز بیش‏تر است.

در آموزشگاه‏ها و در بحث‏های جاری در بین معلمان و حتی والدین و عامه‏ی مردم،اصطلاحاتی چون دانش‏آموز هوشمند یا کم‏هوش،کودن،با استعداد،عقب‏مانده‏ی ذهنی،دارای هوش استثنایی،نابغه و از این قبیل،به‏ عنوان صفاتی ظاهرا مشخص،مطلق و ثابت زیاد به گوش می‏خورد.بحث‏ هوش و شناسایی ماهیت و ابعاد آن‏چنان مورد علاقه‏ی جدی صاحب‏نظران‏ روان‏شناسان بسیاری در طول قرن بیستم تحقیقات خود را بر مطالعه‏ی این‏ پدیده متمرکز کرده‏اند.

براساس گزارش رسمی انجمن روان‏شناسان آمریکا( A P A )در حال‏ حاضر در زمینه هوش رویکردهای گوناگونی نظیر روان‏سنجی،آزمون‏های‏ روان‏شناختی،زیست‏شناختی،تنوعات فرهنگی و نظریه‏های پیاژه‏۱، ویگوتسکی‏۲،استرنبرگ‏۳و گاردنر۴مطرح است و گرچه همه‏ی آن‏ها برای‏ درک بهتر مفهوم هوش مفید به نظر می‏رسند اما رویکرد غالب روان‏سنجی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۶)


تاکنون بیش‏ترین توجه را به خود جلب کرده و منشأ بیش‏ترین تحقیقات بوده‏ است.(۱)

در این میان،از جمله مباحث جذاب و بحث‏برانگیز که در عین حال‏ می‏تواند در عمل تعلیم و تربیت و در طراحی برنامه‏های درسی تأثیر مفیدی‏ داشته باشد،موضوع هوش‏های چندگانه است که روان‏شناس آمریکایی هوارد گاردنر آن را مطرح کرده است.

در مقاله‏ی حاضر پس از مرور خلاصه مفاهیم مهم مطرح شده در زمینه‏ی‏ هوش به معنای سنتی و رایج آن،به بررسی ابعاد گوناگون هوش‏های‏ چندگانه‏ی گاردنر و ارتباط آن با برنامه‏های درسی می‏پردازیم.

ماهیت هوش

با وجود کوشش‏هایی که در زمینه‏ی بررسی پدیده‏ی هوش صورت گرفته است،به‏ لحاظ پیچیدگی و چند ساحتی بودن و نیز عوامل متعدد دخیل در آن هنوز صاحب‏نظران به اجماعی کلی در مورد ابعاد گوناگون هوش و حتی تعریفی دقیق از آن، دست نیافته‏اند و در این باره حرف و سخن فراوان است.البته این عدم موفقیت در رسیدن به یک تعریف نظری از هوش،مانع فعالیت‏های عملی روان‏شناسان و دیگر صاحب‏نظران در این زمینه نشده است.از اوایل قرن بیستم وسایل سنجش موسوم به‏ آزمون‏های هوش برای اندازه‏گیری توانایی‏های ذهنی افراد طراحی شد و کوشش به‏ عمل آمد تا رابطه‏ی هوش با مواردی نظیر پیشرفت تحصیلی و موفقیت در زندگی‏ حرفه‏ای و شخصی مشخص شود.آلفرد بینه‏۵،روان‏شناسان فرانسوی و تدوین‏کننده‏ی‏ اولین آزمون هوش،هوش را”توانای فرد در قضاوت،ادراک واستدلال‏”تعریف‏ می‏کند.(۲)

دیوید وکسلر۶،روان‏شناس آمریکایی،هوش را”مجموعه یا کل قابلیت فرد برای فعالیت هدفمند،تفکر منطقی و برخورد کارآمد با محیط”می‏داند.(۳)

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۷)


لوئیس ترمن‏۷،اولین روان‏شناس آمریکایی استانداردکننده‏ی آزمون‏های‏ هوش در ایالات متحده،هوش را”ظرفیت فرد در تفکر انتزاعی‏”تعریف کرده‏ است.(۴)

به نظر ژان پیاژه،روان‏شناس فرانسوی‏”هوش نوعی فعالیت زیستی به‏ حساب می‏اید که ایجاد و گسترش ساخت‏های ذهنی و در نتیجه،تعامل‏ ثمر بخش‏تر بین فرد و محیط را امکان‏پذیر می‏سازد.”(۵)

استس‏۸می‏گوید:”هوش عبارت است از رفتار سازشی فرد که با بعضی از اجزای مسأله‏گشایی مشخص می‏شود و هدایتگر آن فرایندها و عملکردهای‏ شناختی است.”(۶)

در دسامبر ۱۹۹۴،روزنامه‏ی وال استریت جورنال بیانیه‏ای را که توسط ۵۲ دانشمند از کشورهای مختلف تدوین شده بود،چاپ کرد.در این سند،۲۵ نکته‏ی اساسی در مورد هوش مطرح شده بود که در دنباله‏ی بحث به مواردی‏ از آن‏ها اشاره خواهد شد.در بیانیه‏ی ۵۲ دانشمند از جمله در مورد معنا و مفهوم هوش آمده است:هوش یک دانش فرهنگنامه‏ای ساده،یک توانایی‏ تحصیلی خاص یا مهارت تست‏زنی نیست بلکه عبارت است از یک توانایی‏ عمومی ذهن که انسان را قادر به استدلال،برنامه‏ریزی،مشکل‏گشایی،تفکر انتزاعی،درک نظریات پیچیده،یادگیری سریع و یادگیری از تجارب صورت‏ گرفته می‏کند.هوش منعکس‏کننده‏ی یک ظرفیت گسترده و عمیق درک محیط شخص یعنی آگاهی و درک پدیده‏ها و اشیا یا تصویر کردن ذهنی آن‏چه باید صورت گیرد،است.(۷)

عامل کلی،عامل‏های گروهی و انوع هوش

گروهی از روان‏شناسان،هوش را پدیده‏ای واحد می‏دانند که در تمامی فعالیت‏های ذهنی‏ و شناختی شخص جریان دارد.این گروه معتقدند که برای هوش می‏توان یک عامل‏ کلی یا عمومی در نظر گرفت؛زیرا بین نمرات انواع آزمون‏های هوش که هریک بر

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۸)


جنبه‏ای خاص از توانایی‏های انسان-مثلا ریاضی،کلامی،یا فضایی،تأکید دارند، هم‏بستگی مثبتی وجود دارد.این توانایی کلی ذهن را هوش عمومی یا عامل G می‏خوانند.عامل G را می‏توان توانمندی ذهن در بررسی ابعاد گوناگون مسأله‏ی‏ موردنظر دانست.از جمله‏ی این ابعاد عبارتند از:بررسی ارتباط بین عناصر موجود در مسأله،درک مفاهیم تجریدی،تحلیل،پیداکردن عناصر مشترک در پدیده‏های ظاهرا متفاوت،استدلال و نیل به نتیجه‏گیری‏های مبتنی بر داده‏ها.از طرف دیگر،مشخص شده‏ است که نمرات آزمون برخی از توانایی‏های خاص ذهن هم‏بستگی بیش‏تری با یکدیگر دارند؛مثلا آزمون‏های گنجینه‏ی لغات،درک واژگان،تمثیل‏ها و درک عبارت‏ها از هم‏بستگی مثبت بیش‏تری با یکدیگر برخوردارند و این‏ها می‏توانند بیانگر وجود توانایی‏ ذهنی یا عامل گروه خاصی به نام عامل کلامی هوش باشند.از این جمله می‏توان‏ عامل‏های گروهی ریاضی،فضایی و کلامی را برشمرد.

کارول‏۹(۱۹۶۳)،اظهار می‏دارد:”هوش به مفهوم علمی آن ممکن است از بیش از ۶۰ توانایی تشکیل شده باشد که نمرات مربوط به عامل G بیانگر برایند عناصر موجود در این توانایی‏هاست.”(۸)

آزمون‏ها و بهره‏ی هوشی

دانشمندان از دیرباز با مشاهده‏ی افراد بسیار هوشمند،افراد عادی و افراد عقب‏مانده‏ی‏ ذهنی همواره مشتاق طراحی ابزارهایی برای سنجش میزان هوش بوده‏اند.این امر مورد علاقه‏ی خاص آموزشگران در رابطه با شاگردان نیز بوده است.آزمون‏های هوش‏۱۰ ابزارهایی هستند که با اندازه‏گیری آن‏چه هوش نامیده می‏شود،قصد پیش‏بینی میزان‏ موفقیت‏های احتمالی تحصیلی،شغلی و اجتماعی فرد را دارند.روان سنجان برحسب‏ تعریفی که از هوش در نظر داشته‏اند،انواع مختلفی از این آزمون‏ها را طراحی کرده‏اند. برخی از آزمون‏ها،هوش را به‏طور کلی می‏سنجند و بعضی نیز به اندازه‏گیری‏ استعدادهای گوناگون و جداگانه‏ی متشکله‏ی هوش نظر دارند.تعدادی از این آزمون‏ها به سنجش دانش‏های وابسته به فرهنگ خاص(مثلا معنای واژه‏ها یک زبان

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۳۹)


می‏پردازند و بعضی نیز درک فرد از مفاهیم عام و جهان‏شمول مانند بالا/پایین،کم/ زیاد،بزرگ/کوچک را مورد سنجش قرار می‏دهند.عمده‏ترین اشکالی که منتقدان به‏ آزمون‏های هوش وارد کرده‏اند،این است که اغلب آن‏ها به عوامل فرهنگی و اجتماعی‏ وابسته‏اند و عمدتا مبتنی بر ارزش‏های طبقات متوسط و مرفه و فرهنگ غالب جامعه‏اند. اما انجمن روان‏شناسی آمریکا( A P A )،با ردّ این انتقاد معتقد است که‏”براساس، اطلاعات موجود ایرادهای حاکی از جهت‏گیری‏های اجتماعی،فرهنگی،اقتصادی،… آزمون‏های استاندارد شده‏ی هوش پشتوانه‏ی علمی-تحقیقی لازم را ندارند.مع هذا کوشش در جهت هرچه کامل‏تر کردن این آزمون‏ها ضرورت دارد.”(۹)

به رغم فعالیت‏های گوناگونی که خصوصا در دهه‏های ۸۰ و ۹۰ قرن‏ گذشته در زمینه‏ی آزمون‏های هوش صورت گرفته است،می‏توان گفت که‏ “آزمون‏های عمومی هوش-نظیر آزمون‏های بینه و وکسلر-به میزان زیاد با پیشرفت درسی در مدرسه و قدری کم‏تر از آن،ا پیشرفت‏های فرد در دوران‏ بعد از مدرسه هم‏بستگی دارند اما این آزمون‏ها چیزی که به نظر برخی‏ متخصصان عنصر اصلی هوش است-یعنی خلاقیت و نوآوری فکری-را نمی‏سنجند.”(۱۰)

برای استفاده‏ی بهتر از نتایج آزمون‏های هوش در محاسبه و مقایسه‏ی هوش‏ افراد مختلف با یکدیگر از مفهوم بهره یا ضریب هوشی‏۱۱( I.Q استفاده‏ می‏شود.عددی که از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی ضرب درصد حاصل‏ می‏شود،بهره‏ی هوشی نام دارد.به این ترتیب،فردی که از نظر هوشی متوسط با به هنجار باشد،دارای بهره‏ی هوشی ۱۰۰ خواهد بود.به گفته‏ی بینه و سیمون،کودکی دارای هوش متوسط یا به هنجار است که بتواند کاری را انجام‏ دهد که پنجاه درصد کودکان هم‏سال او می‏توانند انجام دهند.

توزیع توده‏ی مردم براساس عملکرد آن‏ها در آزمون‏های هوش و نمره‏ی‏ هوشی آن‏ها کاملا مبتنی بر توزیع طبیعی است.به این ترتیب که اکثریت در

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۰)


محدوده‏ی نقاط مرکزی(با بهره‏ی هوشی ۱۰۰ IQ )قرار دارند و تعداد قلیلی‏ خیلی ضعیف یا خیلی هوشمندند.

در بیانیه‏ی روان‏شناسان در روزنامه‏ی وال استریت جورنال آمده است: “بهره‏ی هوشی افراد با موفقیت‏های اجتماعی،اقتصادی و آموزشی آن‏ها ارتباط نزدیک و مستقیم دارد.مع هذا بهره‏ی هوشی بالا تضمین‏کننده‏ی موفقیت حتمی‏ فرد در زندگی نیست و بهره‏ی هوشی پایین نیز لزوما به معنای عدم موفقیت در زندگی نخواهد بود.به عبارت دیگر،آثار بهره‏ی هوشی بیش‏تر جنبه‏ی احتمالی‏ دارد تا الزامی در عین حال،تفاوت افراد در بهره‏ی هوشی تنها عامل مؤثر بر فعالیت‏های آموزشی یا عملکرد در مشاغل پیچیده نیست اما به نظر می‏رسد که‏ مهم‏ترین عامل باشد.”(۱۱)

نگاهی جدید به مفهوم هوش

هر دو نظر معتقد به هوش عمومی و عامل‏های هوش،هوش را پدیده‏ای نسبتا ثابت و به‏طور عمده ذهنی و شناختی تلقی می‏کنند اما در دهه‏های اخیر،نظریاتی مطرح شده‏ که اساسا با نقطه‏نظرهای روان‏سنجان و طراحان انواع آزمون‏های هوش متفاوت است.از جمله‏ی این نظریات جدید،اعتقاد به قابل آموزش بودن آن‏چه هوش خوانده می‏شود و نظریه‏ی هوش‏های چندگانه است.

در نظریه‏ی قابل آموزش بودن رفتار هوشی،هوش مجموعه‏ای از فرایندهای‏ ذهنی مجزای پردازش اطلاعات دانسته می‏شود که از طریق تمرین و ممارست‏ قابل یادگیری و افزایش بخشیدن است(رابرت استرنبرگ،۱۹۸۵).(۱۲)

در نظریه‏ی هوش‏های چندگانه،هوارد گاردنر با ابزار تردید در وجود یک‏ مفهوم کلی و یک‏پارچه برای هوش به وجود حد اقل هشت نوع هوش متفاوت‏ -که وابستگی‏های ناچیزی با یکدیگر دارند اشاره می‏کند.

هوارد گاردنر،استاد تعلیم و تربیت دانشگاه هاروارد،در سال ۱۹۸۳ در کتابی با عنوان‏”چارچوب‏های ذهن:نظریه‏ی هوش‏های چندگانه‏”(۱۳)مفهوم

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۱)


سنتی هوش به عنوان یک هستی منفرد و ثابت را که معمولا با بهره‏ی هوشی‏ ( I.Q )اندازه‏گیری می‏شد،به چالش طلبید.

برخلاف نظر سنتی مبنی بر این‏که هوش یک هستی صرفا زیستی است که‏ محل آن در مغز بوده و بدون توجه به موقعیت یا شرایط به گونه‏ای معتبر از طریق آزمون‏های هوش و استعدادسنج قابل اندازه‏گیری است،نظریه‏ی‏ هوش‏های چندگانه‏ی گاردنر با توجه به ویژگی‏های مغز انسان،فرایند تکامل‏ زیستی و تفاوت‏های موجود در فرهنگ‏های مختلف،در پی طرح و آشکارسازی مجموعه توانایی‏های انسان است.او معتقد است که تمامی‏ انسان‏ها نه صرفا از یک یا دو نوع هوش،بلکه از تنوعی از هوش‏ها برخوردارند و همان‏طور که همه در عین داشتن چهره،صورت‏های متفاوتی‏ دارند،از لحاظ هوشی نیز کاملا مشابه یکدیگر نیستند.هر انسان معمولی‏ مقادیری متفاوت از هر هوش را دارد اما چگونگی ترکیب و اختلاط آن‏ها با هنم به همان تنوع چهره‏ها و شخصیت‏های گوناگون است.

به اعتقاد گارنر،نظریه‏ی بهره هوشی که در حدود یک قرن پیش برای‏ پیش‏بینی چگونگی وضعیت تحصیلی دانش‏آموزان مطرح شد،از طریق‏ آزمون‏های هوش و استعداد به سنجش توانمندی‏های کلامی،منطقی،ریاضی و گاه فضایی افراد می‏پردازد.دلیل قدرت پیش‏بینی این آزمون‏ها هم این است که‏ مدرسه‏ها به‏طور سنتی بر مهارت‏های زبانی و ریاضی یعنی همان چیزی که آن‏ آزمون‏ها می‏سنجند-تأکید می‏کنند اما این آزمون‏ها هیچ نشانه‏ای از چگونگی‏ سایر استعدادهای فرد به دست نمی‏دهند؛مثلا مشخص نمی‏کنند که فرد تا چه‏ اندازه ذوق هنری دارد،خلاق است،تعهد شهروندی دارد و خود را به رعایت‏ اصول اخلاقی ملزم می‏داند و شانس موفقیت وی در زندگی شخصی و حرفه‏ای‏اش چگونه است.گاردنر ضمن رد و جود یک مفهوم کلی به نام‏ استعداد تحصیلی معتقد است که مدارس به جای تربیت‏”تست‏زن‏های خبره‏”و

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۲)


دانشگاه‏ها در عوض گزینش این‏گونه تست‏زن‏ها باید در فکر تربیت و انتخاب‏ افرادی باشند که بتوانند از مغز خود به خوبی استفاده کنند.جامعه‏ی حال و آینده به افرادی جدی و کنجکاو نیاز دارد که می‏دانند مسائل را چگونه وارسی‏ و حل کنند.

او در مقاله‏ی خود در کتابی که توسط ویلیام مودی‏۱۲(۱۹۹۰)تدوین شده‏ است،می‏گوید:”تحقیقات روزمره‏ی من آموخته‏هایم را مورد تردید قرار می‏داد.تحقیقات من این نظر را که هوش پدیده‏ای یک‏پارچه است و شما می‏توانید آن را با یک آزمون مداد-کاغذ بسنجید و نیز این نظر را که تمامی‏ وجوه هوش در آن‏چه که پیاژه آن را کل ساخت یافته‏۱۳می‏نامد درهم تنیده‏اند ،به چالش می‏طلبید.(۱۴)

او در مصاحبه با مجله‏ی رهبری آموزشی هوش را چنین توصیف می‏کند: مفهوم هوش به توانایی انسان در حل مسایل یا ساختن چیزهایی که در یک یا چند فرهنگ ارزشمند شمرده می‏شود اشاره دارد.(۱۵)به اعتقاد او،این توانایی‏ باید به چند معیار منطبق باشد،از جمله،در مغز باید مکان ویژه‏ای برای برای‏ آن توانایی یا هوش وجود داشته‏باشد.مثلا در مورد هوش کلامی بخش‏های‏ خاصی از نیم‏کره‏ی چپ در ناحیه‏ی ورنیکه‏۱۴و بروکا۱۵در این مورد تخصص‏ یافته‏اند.معیار دیگر این‏که باید افرادی با میزان بالایی از آن توانایی یا با معلولیت مشخصی در آن زمینه وجود داشته باشند.موتزارت از افراد شاخص‏ در هوش موسیقیایی است و معیار سوم این‏که باید یک تاریخ تحولی از آن‏ هوش در جانورانی جدا از انسان قابل مشاهده باشد؛مثلا در مورد هوش‏ طبیعت‏گرا،بقیه‏ی جانوران نیز می‏دانند که از دست چه شکارگرانی فرار کنند یا به شکار چگونه حیواناتی بپردازند.

گاردنر در ۱۹۸۳ در کتاب‏”چارچوب‏های ذهن:نظریه‏ی هوش‏های‏ چندگانه‏”هفت‏هوش یا توانایی ذهن برای انجام هفت شکل تحلیل گوناگون

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۳)


را که به اعتقاد او با آن معیارها انطباق داشتند،معرفی کرد.یک دهه بعد در ۱۹۹۵،در نسخه‏ی جدیدتر همان کتاب،به بسط و گسترش این نظریه و پاسخ‏دهی به انتقادهای وارد بر آن همت گماشت و هوش هشتمی را نیز به‏ مجموعه‏ی قبلی افزود.او و همفکرانش طی مصاحبه‏ها،مقاله‏هاو پروژه‏های‏ تحقیقاتی متعدد به شرح و بسط و ارائه‏ی راهکارهایی برای استفاده‏ی عملی از این نظریه در برنامه‏های درسی اقدام ورزیدند.تا امروز انواع دیگری از هوش‏های چندگانه معرفی شده‏اند؛به طوری‏که در حال حاضر انواع آن‏ها را می‏توان چنین برشمرد:۱-هوش کلامی،۲-هوش منطقی-ریاضی،۳-هوش‏ فضایی،۴-هوش موسقیایی،۵-هوش جنبشی،۶-هوش درون فردی،۷- هوش بین فردی و ۸-هوش طبیعت‏گرایانه.او از احتمال وجود هوشی موسوم‏ به وجودگرایانه نیز سخن به میان آورده‏است(چک‏لی،۱۹۹۷).توضیحات‏ مربوط به هریک از این هوش‏ها و نقش‏ها آن‏ها در فرایند یاددهی-یادگیری‏ در صفحات بعد خواهد آمد.

گارنر معتقد است که افراد انسانی می‏توانند به محرک‏های محیطی از راه‏های‏ گوناگون پاسخ دهند و هر فرد معمولی دارای حد اقل توانمندی‏های بنیادی در هریک از انواع هوش است اما هرکس در برخی هوش‏ها نسبت به دیگر هوش‏ها برجستگی بیش‏تری دارد؛مثلا یک نفر می‏تواند نویسنده‏ی ارزنده‏ای‏ باشد،زیرا از لحاظ هوش کلامی بسیار قوی است اما همین شخص به دلیل‏ ضعق در هوش فضایی ممکن است هنگام رانندگی در بزرگراه‏ها نتواند مسیر خود را به راحتی بیابد.شخص دیگر ممکن است به دلیل برخورداری از گنجینه‏ای غنی از هوش‏های فضایی و جنبشی بتواند تابلوهای نقاشی بسیار جذاب و گویایی رسم کند اما به خوبی نتواند در مورد فرایندهای خلاقانه‏ درونی‏اش که وی را به رسم آن تابلوها هدایت می‏کند،توضیح دهد؛زیرا او احتمالا در هوش کلامی و درون فردی قدرت بالایی ندارد.به این ترتیب،باG076G%

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۴)


قبول وجود هوش‏های چندگانه باید در صحت این نظریه شک کرد که‏ کودکانی که در یک زمینه‏ی خاص سرآمدند،لزوما باید در تمامی رشته‏ها این‏ چنین باشند.

یکی از وجوه جالب و مهم نظریه‏ی گاردنر وابسته دانستن هوش به‏ زمینه‏های فرهنگی است(گاردنر،۱۹۹۱).به اعتقاد وی،مصداق فرد هوشمند در جوامع و فرهنگ‏های گوناگون می‏تواند با یکدیگر متفاوت باشد.موفقیت‏ هر فرد در زندگی به میزان توسعه‏ی هوش یا هوش‏هایی بستگی دارد که برای‏ عملکرد موفق در فرهنگ وی مورد نیاز است.در جامعه‏ای با اقتصاد مبتنی بر شکارگری،هوش جنبشی و هوش طبیعت‏گرا اهمیت بیش‏تری دارد.در فرهنگ غربی،هوش کلامی و ریاضی-منطقی دارای کاربرد بیش‏تری است.به‏ این ترتیب،در هر فرهنگی هوش‏های مورد تأیید ابتدا توسط والدین و بعدها از طریق مدارس مورد حمایت و توسعه‏ی بیش‏تر قرار می‏گیرند.برعکس، هوش‏هایی که مورد بی‏اعتنایی آن فرهنگ‏اند و چه بسا مورد تنبیه قرار می‏گیرند،در کودکان توسعه نیافته باقی می‏مانند و هرچند که یک کودک در این هوش با استعداد باشد،در بزرگ‏سالی وی چندان نمود پیدا نمی‏کند.

مغز و هوش‏های چندگانه

بخشی از پیش‏فرض‏های نظریه‏ی هوش‏های چندگانه برگرفته‏از ویژگی‏های ساختاری‏ و عملکردی مغز انسان است.در موقعیت‏های ناشی از سکته‏های مغزی یا جراحات‏ جمجمه که طی آن بخش‏هایی از مغز از فعالیت‏های جاری خود بازماندند،اطلاعات‏ دقیقی درباره‏ی عملکرد اختصایص آن بخش‏ها و ارتباط و هماهنگی آن‏ها با دیگر بخش‏های مغز در اختیار دانشمندان قرار گرفت.از جمله مشخص شد افرادی که مثلا توانایی موسیقیایی خود را از دست داده‏اند،می‏توانند قدرت بیان خود را حفظ کنند.در جایی که با از دست‏دادن یک توانایی،انسان هنوز توانمندی‏های دیگری دارد که برای‏ حل مسائل زندگی خود می‏تواند آن‏ها را به کار برد،نمی‏توان فقط از یک هوش منفرد

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۵)


سخن گفت بلکه این نظر تقویت می‏شود که مابا هوش‏های چندگانه روبه‏رو هستیم. قشر مخ مرکز عالی‏ترین فعالیت ذهنی-یعنی تفکر-است.در قشر مخ مناطق مختلف‏ حسی و حرکتی و ارتباطی وظیفه‏ی جمع‏آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات و تصمیم‏گیری درباره‏ی اعمال لازم را بر عهده دارند.هریک از مناطق حسی و حرکتی‏ دارای دو بخش اولیه یا اصلی و ثانویه یا ارتباطی‏اند.مناطق حسی اولیه محل اصلی‏ دریافت حس‏ها هستند و مناطق حسی ثانویه در تجزیه و تحلیل و درک کامل حس‏ دخالت دارند.مناطق حرکتی اولیه،حرکت‏های ماهیچه‏های اسکلتی را سبب می‏شوند و منطقه‏های حرکتی ثانویه وظیفه‏ی هماهنگی و یک‏پارچه‏سازی الگوهای حرکتی پیچیده‏ را بر عهد دارند.

مناطق ارتباطی قشر مخ در ارتباط با فعالیت‏های عالی مغز،نظیر تعبیر و تفسیر و نتیجه‏گیری از اطلاعات دریافت شده و سازمان‏دهی رفتارهای مناسب‏ برای شرایط خاص عمل می‏کنند.به نظر می‏رسد که هریک از مناطق ارتباطی‏ نیم‏کره‏های راست و چپ در انجام فعالیت‏های خاص تخصص یافته‏باشند.در اکثر افراد راست دست،نیم‏کره‏ی چپ در فعالیت‏هایی نظیر نوشتن، سخن گفتن،درک زبان،درک ریاضی و تحلیل منطقی اطلاعات نقش اساسی‏ دارد.نیم‏کره‏ی راست عمدتا در زمینه‏های غیرکلامی نظیر مهارت‏های بینایی، درک سه بعدی فضا و توانایی‏های هنری،مانند درک موسیقی،تخصص یافته‏ است.روش تفکر نیمه‏ی راست مخ برخلاف نیمه‏ی چپ آن روشی کل‏نگر است.اگرچه چنین به نظر می‏رسد که در هر فرد یکی از نیم‏کره‏ها بر دیگری‏ تفوق نسبی داشته باشد.مع هذا برای داشتن شعور کارآمد،ذهنیت متعادل و تفکر فراگیر،سلامت و فعالیت توأم هر دو نیم‏کره ضروری است.(امیر تیموری،۱۳۷۶)

در حالات سکته‏ی مغزی،براساس نظر هوش یکپارچه برحسب شدت‏ صدمه دیدگی مغز باید کل بهره‏ی هوشی به میزانی کاهش یابد اما در عمل‏ مشاهده می‏شود که برحسب محل ضایعه،نوع خاصی از توانمندی‏های

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۶)


شخص صدمه می‏بیند.به گفته‏ی گاردنر،برخی از افرادی که قطعه‏ی پیشانی‏ مغز آن‏ها صدمه دیده است،از آزمون‏های هوش حتی نمره‏ی ۱۴۰ نیز کسب‏ کرده‏اند؛درحالی‏که این افراد اغلب در تمام روز مانند یک گیاه ساکت در گوشه‏ای نشسته و هیچ‏گونه ارتباطی با دیگران برقرار نمی‏کنند و کاری انجام‏ نمی‏دهند.نمره‏ی آزمون هوش آن‏ها حاصل دانش قدیمی ایشان است که در حال حاضر بلااستفاده مانده است.آن‏ها هیچ‏گونه مسأله‏ای جز مسائل‏ آزمون‏های هوش را نمی‏توانند حل کنند.(گاردنر،۱۹۹۱)

نظریه‏ی هوش‏های چندگانه‏ی گاردنر بر این فرض مبتنی است که در مغز نظام‏های جداگانه‏ای برای فعالیت‏های انطباق‏دهنده‏ی مختلف-که وی آن‏ها را هوش می‏نامد-تحول یافته است.او معتقد است که هریک از هوش‏های‏ چندگانه دارای ساختارهای و راه‏های عصبی خاص است و صدمات مناطق‏ مختلف مغز می‏تواند یک یا چند تا از این هوش‏ها را تحت تأثیر قرار دهد؛ مثلا جراحت منطقه مغزی مربوط به سخنگویی می‏تواند هوش کلامی و صدمه‏ دیدگی مخچه می‏تواند هوش جنبشی را تحت تأثیر قرار دهد.برخی از افرادی که در ناحیه‏ی خاصی از مغز خود دچار آسیب شده‏اند،مثلا می‏توانند با مهارت و زیبایی نقاشی کرده یا موسیقی اجرا کنند،درحالی‏که مانند یک‏ کودک نمی‏توانند موقعیت و تعاملات اجتماعی خود را تشخیص دهند یا حتی‏ صحبت کنند.اختلال در کار بخشی از مغز موسوم به بادامه می‏تواند سبب‏ خاموشی هوش هیجانی یا به گفته‏ی گلمن‏۱۶″کوری هیجانی‏”شود.

انواع هوش

۱-هوش کلامی‏۱۷

هوش کلامی عبارت است از تونایی کاربرد موثر زبان مادری و احتمالا سایر زبان‏ها به‏ صورت شفاهی(سخن‏گویی)یا مکتوب)نوشتاری).به عبارت دیگر،توانایی بیان آن‏چه‏ در ذهن داریم و نیز درک گفته‏های سایرین را هوش کلامی گویند.نویسندگان از هر

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۷)


نوع خصوصا شعرا،سخنرانان،واعظان،ناطقان،وکلای دادگستری و خلاصه هر آن کس‏ را که زبان برای او یک ابزار حرفه‏ای به شمار می‏آید،می‏توان دارای هوش کلامی بارز دانست.کسانی که می‏توانند به سرعت کتاب بخوانند یا با مطالعه‏ی کتاب‏های درسی‏ مطالب را به راحتی و به سرعت درمی‏یابند،کسانی که توانایی نگارش مقاله یا رساله‏های تحصیلی را دارند و می‏توانند گزارش‏های شفاهی قابل فهم و جذابی ارائه‏ دهند،دارای هوش کلامی برجسته‏اند.کلمات برای ایشان جذاب‏اند؛چه بنویسند،چه‏ بخوانند،چه بشنوند و چه بگویند.کلمات،عشق و زبان زندگی این‏گونه افراد است.

۲-هوش منطقی-ریاضی‏۱۸ این هوش مبتنی بر توانایی دست ورزی اعداد با درک نظام‏های منطقی است.افراد سرآمد در هوش منطقی-ریاضی می‏توانند با اعداد و مقادیر به شیوه‏ی ریاضی‏دانان‏ عمل کنند یا همانند دانشمندان و منطقیون،اصول اساسی نظام‏های علّی را دریابند.آن‏ها به خوبی از عهده‏ی مناظره‏های تحلیلی،ارائه‏ی استدلال‏های قانع‏کننده و حل مسایل‏ ریاضی برمی‏آیند و نظم و منطق بر ایشان مهم است.این افراد مفهومی و تجریدی‏ می‏اندیشند و می‏توانند به انکشاف الگوها و رابطه‏ها بپردازند.

۳-هوش دیداری-فضایی‏۱۹ این توانایی،بیانگر قدرت بازنمایی فضای بیرون از ذهن در درون ذهن و توانایی تفکر در قالب شکل‏ها و الگوهاست.خلبانی که هواپیمای خود را در فضای فاقد هرگونه‏ نشانه و علامت،صرفا با استفاده از نقشه و تجسم ذهنی هدایت می‏کند با ناخدایی که‏ کشتی خود را به همین ترتیب در دریا به سوی مقصد پیش می‏راند،عمدتا از هوش‏ فضایی خود بهره می‏گیرند.هوش فضایی را می‏توان در هنرها یا علوم به کار گرفت. افراد برخوردار از هوش دیداری-فضایی به محیط خود بسیار حساس و از آن آگاه‏اند. دوست دارند نقاشی کنند و نقشه‏ها را به خوبی می‏فهمند.اگر شما هوش فضایی‏ چشم‏گیری دارید و می‏خواهید در یک زمینه‏ی هنری به فعالیت بپردازید،به احتمال‏ بیش‏تر نقاش یا مجسمه‏ساز یا معمار خواهید شد تا موسیقی‏دان یا نویسنده.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۸)


به همین ترتیب،اگر بخواهید در یک زمینه‏ی علمی کار کنید،احتمالا رشته‏ی تشریح یا مکان‏شناسی‏۲۰را انتخاب می‏کنید.هنگامی که چشمانتان را می‏بندید،می‏توانید آن‏چه را می‏خواهید تصور کنید،در ذهنتان به هر جا سفر می‏کنید و هر چیز را که بخواهید،می‏آفرینید.

۴-هوش جنبشی‏۲۱ این هوش به توانایی بهره‏گیری از کل یا بخش‏هایی از بدن،دست‏ها،پاها،انگشتان، چهره،و…برای حل مسائل،درست کردن چیزی با شکل‏دهی به کالا و تجسم حالتی‏ اشاره دارد.

برجسته‏ترین نمونه‏ی افراد هوشمند از این نوع،ورزشکاران و افراد شاغل‏ در هنرهای نمایشی از جمله هنرپیشگان،اجراکنندگان پانتومیم و بالرین‏ها هستند.این افراد از طریق زبان بدن به خوبی با دیگران ارتباط برقرار می‏کنند. قدرت دست‏ورزی ماهرانه‏ی اشیاء نظیر استفاده از ابزارها،رانندگی کردن، جراحی کردن و تولید صنایع دستی از توانمندی‏های افراد برخوردار از این‏ هوش است.

۵-هوش موسیقیایی ظرفیت تفکر در حیطه‏ی موسیقی،نظیر حساسیت نسبت به صداها و ضرباهنگ‏های محیط زندگی،درک و به خاطر سپردن الگوهای موسیقیایی،تشخیص‏ دادن و متمایز کردن اصوات و ساختن موسیقی است.افرادی که هوش سرشار موسیقیایی دارند،صرفا قطعات آهنگین را به خاطر نمی‏سپرند.در واقع،این قطعات به‏ قدری ذهن آن‏ها را به خو مشغول می‏کند که نمی‏توانند به سادگی آن‏ها را از ذهن‏ خارج سازند.

قدرت تحلیل،اجرا و ساخت موسیقی،قدرت درک ریتم و ملودی از توانمندی‏های این افراد است.آن‏ها شاید نوازندگان ماهری نشوند ولی به

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۴۹)


شکلی با موسیقی عجین‏اند.کسب مهارت در نوازندگی علاوه بر هوش‏ موسیقیایی به هوش جنبشی نیز نیازمند است.

۶-هوش درون فردی‏۲۳(ادراک درونی)

این توانایی به داشتن درکی مناسب از خود اشاره دارد؛دانستن این‏که که هستید،چه‏ کارهایی می‏توانید انجام دهید،چگونه نسبت به محیط خود واکنش نشان می‏دهید،از چه چیزهایی دوری می‏کنید و به چه چیزهایی گرایش نشان می‏دهید،به چه هدف‏هایی‏ تمایل دارید و چه چیزهایی رفتار شما را بر می‏انگیزد.داشتن بصیرت نسبت به‏ احساسات خود در همان لحظه‏ای که روی می‏دهد.

(خودآگاهی لحظه‏ای)،توانایی کنترل احساسات خود در زمان و مکان، خود نظم‏دهی،توان آرامش‏بخشی خود را در موقعیت‏های استرس‏زا برای‏ تصمیم‏گیری عاقلانه نیز از ویژگی‏های این هوش است.

ما اغلب جذب افرادی که درک خوبی از خویشتن دارند می‏شویم؛زیرا احساس می‏کنیم که این افراد خودشان هستندو به چیزی یا کسی بودن یا نبودن‏ تظاهر نمی‏کنند.آن‏ها می‏دانند که از عهده‏ی چه کارهایی برمی‏آیند یا چه‏ کارهایی را نمی‏توانند انجام دهند.آن‏ها شناخت دقیقی از خود دارند،به خوبی‏ می‏توانند با خود ارتباط برقرار کنند و اغلب می‏دانند که در صورت نیاز باید به‏ کجا مراجعه کنند.

۷-هوش بین فردی‏۲۴(درک اجتماعی)

توانایی درک،برقراری ارتباط و تعامل با سایر افراد و گروها را هوش بین فردی‏ گویند.این هوش مورد نیاز تمام افراد است اما خصوصا کسانی نظیر معلمان،پزشکان، مدیران،فروشندگان،سیاستمداران و تمامی اشخاصی به نوعی با دیگران سروکار دارند،باید از این هوش به قدر کافی برخوردار باشند.فرد دارای هوش بین فردی در موقعیت‏های اجتماعی رفتاری صحیح از خود نشان می‏دهد؛زیرا قادربه‏درک‏ احساسات و نیازهای سایر افراد پیش‏بینی رفتارهای ایشان است.معمولا حدس

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۵۰)


این‏گونه افراد در مورد این‏که دیگران تا چه میزان در گفتار و رفتارشان صادق‏اند،به‏ حقیقت نزدیک‏تر است.تخصص ایشان درک رفتارها و احساسات افراد دیگر است. مارتین لوترکینگ،رهبر سیاهان آمریکا،یکی از افراد سرآمد در این مقوله بود.

به اعتقاد گاردنر،هوش بین فردی در زندگی اجتماعی واجد اهمیت بسیار است و لازم است مدارس در زمینه‏ی پرورش آن اقدامات لازم را به عمل‏ آورند.کسی که در این مورد به خوبی پرورش نیافته باشد،ممکن است حتی‏ در انتخاب همسر و شغل و اداره‏ی زندگی خانوادگی و حرفه‏ای با مشکلاتی‏ روبه‏رو شود.

اخیرا در مجامع روان‏شناسی موضوع‏”هوش هیجانی‏”۲۵یا عاطفی مورد توجه قرار گرفته است که می‏توان آن را در بر گیرنده‏ی دو هوش بین فردی و درون فردی مطرح شده از سوی گاردنر دانست.برخی از افراد از نظر هوش‏ هیجانی با هوش ترند و برخی مبتلا به‏”کوری هیجانی‏”هستند؛یعنی ارزیابی‏ هیجانی و تسلط بر خویش را از دست می‏دهند.به گفته‏ی گلمسن‏”شواهد بسیاری ثابت می‏کنند افرادی که مهارت هیجانی دارند،در هر حیطه‏ای از زندگی ممتازندو افرادی که نمی‏توانند بر زندگی عاطفی خود تسلط داشته‏ باشند،درگیر کشمکش‏های درونی‏ای هستند که از توانایی آنان برای انجام کار متمرکز و تفکر روشن می‏کاهد.”(گلمن،۱۳۸۰)

۸-هوش طبیعت‏گرا۲۶ هوش طبیعت‏گرا بیانگر توانایی در تشخیص وتمایز انواع گوناگون پدیده‏های طبیعی‏ نظیر گیاهان،جانوران،سنگ‏ها،ابرها،صخره‏ها و امکان تشخیص الگوهای طبیعی و دسته‏بندی آن‏هاست.توانایی ادراک تنوعات موجود در دنیای طبیعی،احساس نزدیکی‏ به آن‏ها و قدرت بهره‏گیری از آن ادراکات از دیگر مشخصه‏های این هوش است.هوش‏ طبیعت‏گرا خصوصا از لحاظ گذشته‏ی تکاملی انسان به عنوان موجودی شکارچی، گردآور غذا و کشاورز واجد اهمیت بسیار است و هنوز نیز در حرفه‏هایی نظیر

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۵۱)


گیاه‏شناسی و آشپزی اهمیت فراوان دارد.به اعتقاد گاردنر،در زندگی امروز نیز مثلا در زمینه‏ی شناسایی و متمایز کردن اشیا و الگوها اتکای زیادی به این هوش وجود دارد؛ مثلا توانایی تشخیص و تمایز قایل شدن بین مصنوعات فرهنگی نظیر اتومبیل‏ها، کفش‏ها،پارچه‏ها و از این قبیل را نیز می‏توان مربوط این هوش دانست.به نظر می‏رسد در برخی فرهنگ‏ها،مثلا فرهنگ آفریقایی در مقایسه با فرهنگ آمریکای شمالی‏ یا فرهنگ روستایی در مقایسه با فرهنگ شهری این هوش مورد تشویق و حمایت‏ بیش‏تری قرار می‏گیرد.

شاید بتوان داروین را بارزترین نمونه‏ی افراد واجد هوش طبیعت‏گرا دانست؛زیرا او ماهیت اشیای طبیعی را به‏طور عمیق مورد بررسی قرار داد. همه‏ی ما در اطراف خود افرادی را سراغ داریم که با انواع گیاهان وحشی و خواص آن‏ها آشنایی دارند یا با کودکان سه-چهار ساله برخورد کرده‏ایم که‏ انواع دایناسورهای را بهتر از ما می‏شناسد.

۹-هوش وجودگرایانه‏۲۷یا بینادگرایانه‏۲۸

گاردنر براساس تحقیقات بعدی خود از احتمال حضور هوش جدیدی در مجموعه‏ هوش‏های چندگانه خبر می‏دهد.این هوش که هوش وجودگرایانه یا بنیادگرایانه نام‏ گرفته،بیانگر تمایل انسان به طرح و جست‏وجوی پاسخ برای پرسش‏های بنیادی‏ درباره‏ی وجود و هستی است.این‏که ما که هستیم،از کجا آمده‏ایم و به کجا رهسپاریم، هدف از هستی چیست و چرا می‏میریم،از مظاهر هوش وجودگرایانه است(شر، ۱۹۹۹)؛مثلا کودکان درباره‏ی این مسایل فکر می‏کنند و همین پرسش‏ها پایه‏ی بسیاری‏ از مذاهب،علوم،هنرها و فلسفه‏های ما بوده است.هوش وجودگرایانه انسان را قادر به‏ شناخت و درک جهان خارج نامریی می‏سازد.مفهوم حیات سرّی است که نخبگان این‏ هوش در پی کشف آن هستند.گاردنر در محسوب کردن این هوش در زمره‏ی‏ هوش‏های چندگانه‏ی خود تردید داشته است؛زیرا به رغم یکی از معیارهای هوشی که‏ مطرح کرده است،تاکنون شاهدی مستدل مبنی بر وجود بخشی مربوط به این درG076G%

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۷۶ (صفحه ۵۲)


دستگاه عصبی نیافته است(چک‏لی،۱۹۹۷).شاید بتوان فلاسفه و شعرایی مانند عمر خیام را از جمله افراد سرآمد در این هوش دانست.

1 2برگهٔ بعدی

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا