برنامه درسی به مثابه طرحی برای یادگیری،دارای ابعاد گوناگون است.یادگیری یک رویداد چند وجهی است و برنامه درسی نیز همین ویژگی را دارد و از جمله ابعاد آن،ویژگیهای اجتماعی برنامه درسی است.معلم در مقام برنامهریز و مجری،هم در جنبههای اجتماعی برنامه تأثیرگذار است و هم از آنها تأثیر میپذیرد.اگر مایل هستید این بعد طرح یادگیری را به خوبی دریابید،کافی است به رفتار انسانها توجه کنید. همه انسانها،به نوعی،محصول برنامه درسی خاصی هستند:آنهایی که آموزشهای رسمی را گذراندهاند،بهطور مشخص تحت تأثیر برنامه قرار گرفتهاند و افرادی که تحت آموزشهای رسمی نبودهاند،بهطور غیر رسمی طبق الگوهای تربیتی معین پرورش یافتهاند.بنابراین،میتوان گفت هر فردی محصول برنامه درسی معینی است.
اگر به رفتار افراد توجه کنید،زیباییها و زشتیها،هنجارها و نابهنجاریها،ارزشها و ضد ارزشها را بهطور واضح مشاهده خواهید کرد.به یقین،این رفتارها معلول هستند و علتهایی آنها را به وجود آورده است.میتوان گفت هر قدر جنبههای اجتماعی رفتار،مطلوب،منطقی و جامعهپسند باشد،نشانهای از کارآمد بودن برنامههای درسی است و هرچه این جنبهها، نامطلوب،غیرمنطقی و ضد اجتماعی باشد،از ناکارآمد بودن برنامههای درسی خبرمیدهد.اهمیت بسیار زیاد برنامهها و شرایط ویژهای که گاهی در زمینه برنامههای درسی در برخی کشورها ایجاد میشود،به دلیل حساس و اثرگذار بودن برنامههای درسی در سرنوشت فردی و اجتماعی است.به این سبب،در این قسمت از بحث،ابعاد اجتماعی برنامه درسی را به اجمال بررسی میکنیم و نقش معلم را در این خصوص توضیح میدهیم.
نویسنده : ملکی، حسن
-سازگاری اجتماعی
اعضای جامعه بنا به عقلانیت اجتماعی و مصالح جمعی، به سازگاری و همنوایی نیاز دارند.این ویژگی در انسانها از طریق تربیت و ایجاد شرایط مناسب یادگیری شکل میگیرد.سازگار شدن یک روحیه است؛روحیه نیز یک مقوله روانی،عاطفی است که تحت تأثیر عوامل تربیتی قرار دارد.برنامه درسی به منزله مؤثرترین عامل تربیت رسمی در این خصوص نقش مؤثری ایفا میکند.معلم در مقام یک عامل مهم،که در شکلدهی بخشی از (به تصویر صفحه مراجعه شود)
برنامه و در اجرای همه آن تأثیر دارد، به چند طریق میتواند این مأموریت تربیتی را به انجام رساند:
الف)معلم باید از یک بینش اجتماعی قوی برخوردار باشد و لایههای درونی رفتارهای اجتماعی را درک کند.فهم درست ارزشهای اجتماعی مشترک در جامعه به بصیرت اجتماعی نیاز دارد.اینجاست که آموزش مباحث جامعهشناسی در برنامههای تربیت معلم اهمیت پیدا میکند.
ب)معلم باید فضای اجتماعی درون مدرسه را به خوبی دریابد. مدرسه جامعهشناسی خاص خود را دارد و گروههای اجتماعی در آن تشکیل میشود.روابط انسانی مرئی و نامرئی در محیط مدرسه به وجود میآید و (به تصویر صفحه مراجعه شود) مشاهده علمی آنها به معلم کمک میکند هم نقاط تهدیدکنندهء سازگاری اجتماعی را به خوبی بفهمد و هم برخی فرصتهای اجتماعی را برای تقویت سازگاری شناسایی کند.گروههای تربیتی درون مدرسه یک فرصت است که اگر به خوبی درک نشود و مورد استفاده قرار نگیرد،به یک تهدید تبدیل خواهد شد.
پ)معلم باید فضای اجتماعی درون مدرسه را با فضای اجتماعی بیرون مقایسه کند و به ضرورتهای تربیتی پی ببرد.گاهی بین این دو مغایرت وجود دارد.یعنی رویدادهای تربیتی و فضای اجتماعی غیرهم هستند.گاهی هم ضد هم هستند و گاهی ممکن است کاملا هم سو باشند.در هریک از این سه حالت،مأموریت و رسالت خاصی برای معلم تعریف میشود.اگر بین این دو فضای کلان و خرد ضدیت باشد،کار معلم اهمیت بیشتری مییابد و اگر غیرهم باشد،کار آسانتر است و اگر همسو باشند،سهولت بیشتری فراهم خواهد آمد.
ت)معلم باید با توجه به شناخت به دست آمده برای تربیت اجتماعی و سازگار شدن دانشآموزان برنامهریزی کند و برای انجام دادن این مسؤولیت،از چند منبع بهره بگیرد.یکی از این منابع،کتاب درسی تعلیمات اجتماعی و سایر کتابهایی است که به مباحث اجتماعی پرداختهاند.کتابهای درسی معمولا با توجّه به نیازها و ضرورتها تدوین میشوند و محتوای آنها یکی از وسایل مؤثر در تربیت اجتماعی است. وسیله دیگر،مطالعات و تحقیقات خود معلم است.شرایط فعلی معلم ناتوان و بیعلاقه به مطالعه و تحقیق را برنمیتابد.او باید مانند تشنهای که آرام و قرار ندارد،منابع،مقالات و نوشتهها را بررسی کند و محتوای مورد نیاز را برای انجام دادن این مسؤولیت تربیتی به دست آورد.عامل سوّم هم فکری و مشاوره با والدین است.به راستی که همکاری خانه با معلم در خصوص سازگاری اجتماعی دانشآموزان فوق العاده مؤثر است و خلأها،کاستیها و ضرورتها را در این زمینه میتوان فهمید و برنامهریزی درستی کرد.
۲-تغییر اجتماعی
تغییر اجتماعی،تغییر در ارزشها، هنجارها،انتظارات،ضرورتها و رفتارهای اجتماعی است.به یقین نمیتوان مانع تغییر شد؛ولی میتوان آن را مدیریت کرد.کسانی که قادر به مدیریت تغییر نیستند،به پر کاهی روی سیل تغییر تبدیل خواهند شد و خود را خواهند باخت.نه با تغییر میتوان به ستیز برخاست و نه شایسته است که آدمی شیفته آن باشد و عقل و دل را در مقابل آن ببازد.برنامه درسی قابلیّت مدیریت تغییر را در افراد به وجود میآورد و آنها را«فعال» پرورش میدهد نه«منفعل».
در زمینه تغییر اجتماعی،معلم وظیفه دارد:
الف)عوامل تغییر اجتماعی را شناسایی کند.تغییر اجتماعی یکی از اضلاع تغییر همهجانبه است.علم،
اقتصاد،سیاست،فرهنگ هریک وجهی از منشور تغییر را تشکیل میدهند و آثار و جلوههای این ابعاد در چهره اجتماع نقش میبندد.معلم در مواجهه با این اوضاع چه رسالتی دارد؟آیا در اینجا منظور آن است که او، اقتصاددان،سیاستمدار،تحلیلگر امور فرهنگی و اجتماعی باشد؟بدیهی است که این انتظار عاقلانه و عادلانه نیست.ولی انتظار میرود که معلم فهم بالاتر و منسجمتری از عوامل، آثار و جلوههای تغییر را در جنبههای گوناگون داشته باشد و بتواند در مورد مسائل تحلیلهای قابل قبولی ارائه دهد.برای انجام دادن نقش بربیتی این حد از انتظار نامعقول و غیر ممکن به نظر نمیرسد.
ب)جهتگیری تغییر،نکته مهم دیگری در این عرصه است.تغییر اصالت ندارد؛بلکه جهت تغییر مهم است.معلم هر زمان که از تغییر بحث میکند،باید آثار و نتایج آن را مورد بررسی قرار دهد و به تحلیلهای دانشآموز در این خصوص،شکل منطقی و قابل دفاعی بدهد.اگر این نکته مهم مورد توجه نباشد،دانشآموز احساس میکند در زندگی آدمی هیچ چیز ثابت و هیچ قاعدهء ثابت وجود ندارد و این برداشت شایستهء یک فرد مسلمان نیست.
۳-رفاه اجتماعی
انسان محتاج رفاه اجتماعی است. رفاه اجتماعی به شرایطی اطلاق میشود که اعضای یک جامعه در روابط با سایر انسانها و برای تأمین نیازهای اجتماعی خود از قبیل نیاز به همکاری و همدلی با یکدیگر احساس راحتی کنند.با این که این مهّم از طریق برنامهریزیهای دولتمردان تحقق پیدا میکند و به طرحهای کلان نیاز دارد،بخش قابل توجهی از این ضرورت اجتماعی از طریق تربیت و تأثیر برنامههای درسی به وجود میآید.مفاهمی،مهارتها و نگرشهای اجتماعی متناسب با رفاه اجتماعی قابل آموزش هستند و در نظام برنامهریزی درسی باید مورد توجه باشد.مثلا اگر قادر باشیم مراکز گوناگون رفاه اجتماعی را در جامعه به دانشآموز معرفی کنیم و او را در بهرهگیری از این مراکز توانا سازیم، قسمتی از وظیفه برنامه درسی را انجام دادهایم.یا اگر بتوانیم با ذکر مثالها و نمونههای گوناگون،ذهن او را متوجه ضرورت یاری رساندن به یکدیگر در جامعه بکنیم،به یقین در همین مسیر حرکت کردهایم.در این مأموریت، معلم میتواند نقش بسیار مهمی ایفا کند.او در مقام یکی از اعضای جامعه قادر است مراکز و مؤسسات اجتماعی را،که وظیفه ایجاد رفاه و آسایش افراد جامعه را به عهده دارند،شناسایی و معرفی کند.بدیهی است که هر قدر اشراف و اطلاع معلم از انواع و عملکرد سازمانها و مؤسسات اجتماعی بیشتر باشد و هر اندازه آنها اطلاعی از این موضوع داشته باشند که چه مهارتها و نگرشها و شناختهای مربوط به این مقوله مهم را باید به دانشآموز آموزش داد،رسالت تربیتی خود را بهتر و کاملتر به انجام خواهند رساند. اصولا در همهء جنبههای اجتماعی، برنامه درسی معلم نقش مؤثر و مهم ایفا میکند؛زیرا او این جنبه برنامه را خود نیز در زندگی روزانه خود تجربه میکند.
۴-وحدت اجتماعی
وحدت و همسویی افراد جامعه از لوازم کمال فردی و اجتماعی است. وحدت،نیروها را هم جهت میکند و به انرژی آنها میافزاید.در عوض تفرقه اجتماعی و تضاد انسانها و گروهها با یکدیگر باعث به هرز رفتن تواناییهای فکری،اجتماعی و عاطفی میگردد.در این خصوص، چند سؤال اساسی وجود دارد که پاسخ به آنها به برنامهریزان یاری میرساند برنامه را به یک بنیان محکم تبدیل سازند و اجزا و عناصر برنامه را براساس آن تنظیم کنند:
الف)چه عواملی وحدت اجتماعی را تقویت میکند و چه عواملی موجب تضعیف آن میشود؟این یک سؤال اساسی است که پاسخ آن به برنامهریز و معلم یاری میرساند.ضمن این که برنامهریزان در این خصوص تحلیل درستی باید داشته باشند،معلم هم موظف به اقدامات اساسی است.نکته مهم آن است که«وحدت»،به روحیه و مهارت و تمرین نیاز دارد.کلاس درسی که دانشآموز را در جهت رسیدن به اهداف واحد سوق میدهد و آنها را به فعالیت هماهنگ وادار میسازد،در واقع وحدت اجتماعی را به آنان میآموزد.وقتی که دانشآموزان از طریق انجام دادن تمرینهای برنامهریزی شده،همکاری و همدلی را تجربه میکنند و در ضمن عمل با نتایج نامطلوب تفرقه آشنا میشوند در اصل رفتارهای وحدت گرایانه را یاد میگیرند.
ب)تقویت وحدت و یکپارچگی با گروه سنی دانشآموزان چه رابطهای دارد؟بدیهی است که این هدف اساسی نیز مانند سایر اهداف با ویژگیها و ماهیت هریک از دورههای تحصیلی رابطه بسیار وثیق و محکمی دارد. ضمن این که سطح هدف تفاوت دارد، راه کارهای تحقق آن نیز در هر دوره تحصیلی به نوع خاصی طراحی میشود.در دورهء ابتدایی نمیتوان به بهانه تقویت وحدت اجتماعی،جلو کثرت زیبا و دلنشین دورهء کودکی را گرفت.این کثرت فرصت برای تقویت
وحدت است.یعنی اگر معلمان قادر باشند شرایط مناسبتری برای بازی و فعالیتهای آزاد کودکان فراهم سازند. آنها با تعادل عاطفی و سلامت روان خواهند زیست و با سهولت به انتظارات معلم پاسخ خواهد داد.فردی که دورهء کثرتگرایانه و تنوعطلبانهء دورهء کودکی را به نحو مطلوب سپری کند،به آسانی در جهت اهداف وحدتطلبانه حرکت خواهد کرد.بر عکس اگر دانشآموزی فرصت جولان فکری و عاطفی پیدا نکند، همگرایی را به سختی خواهد پذیرفت.
۵-درک بین المللی
روابط بین المللی یک ضرورت است و قطع آن نه معقول است و نه ممکن.منتهی نکته مهم درک درست این مقوله است.رابطه بین الملل فی نفسه نامطلوب نیست؛بلکه نوع نسبتی که با آن برقرار میکنیم،مضر یا نافع است.مسلما در دنیا هم تهدید وجود دارد و هم تحدید.این که مورد تهدید قرار بگیریم و یا از فرصتها بهرهمند شویم،به نوع نسبت ما با جهان ارتباط دارد.با توجه به این ضرورت، باید اطلاعات و نگرشها و مهارتهایی از طریق برنامههای درسی در دانشآموزان به وجود آید.آنها باید با ابعاد،اجزا،وجوه مثبت و منفی ارتباطات بین المللی آشنا شوند و روحیه لازم را در این خصوص به دست آورند.همچنین باید به خوبی درک کنند که ما حاضر نیستیم،فرهنگ و نظام ارزشی خود را به هیچ بهایی بفروشیم.اگر در روابط بین المللی، عاملی این بخش از زندگی ما را،که در واقع اساس زندگی است،تهدید کند،انسان مسلمان باید در مقابل آن بایستد.
معلم از طریق برنامههای درسی و با آنچه که خود او برای دانشآموزان تدارک میبیند،شناخت درستی در دانشآموزان به وجود آورد.او میتواند با اطلاعاتی که از شرایط بین المللی به دست میآورد، دانشآموزان را از طریق تعیین موضوعات تحقیق،برای انجام دادن مطالعات لازم راهنمایی کند.
روانشناسی یاریرسانی
۴.تصمیم به چگونگی انجام دادن رفتار یاریرسانی:برای به عهده گرفتن مسؤولیت یاری رسانی،فرد باید در خصوص چگونگی انجام دادن آن بهطور منطقی تصمیم بگیرد.ناظران یک موقعیت اضطراری،که تصور میکنند صلاحیت و شایستگی لازم را برای مداخله در موقعیت دارند،با احتمال بیشتری به یاریرسانی اقدام میکنند تا کسانی که چنین شایستگی و توانایی را در خود نمیبینند.برخی اوقات، کمک غیر مستقیم،بسیار عاقلانهتر و مؤثرتر به نظر میرسد.برای مثال،اگر کسی در مقابل چشمان ما دچار حملهء قلبی شود و ما تخصصی برای ارائه کمکهای اولیه نداشته باشیم،بهتر است فرد دیگری را که چنین تخصصی دارد،فرا بخوانیم.
۵.ارائه کمک:آخرین گام در مداخله و یاریرسانی،عمل یاریرسانی است.لاتانه و دارلی خاطر نشان میکنند که افراد گاهی اوقات چنان از نظر اجتماعی ناشیانه و با دستپاچگی عمل میکنند که نمیتوانند رفتار مؤثر و مفیدی برای کمک به قربانی از خود نشان دهند.در اینجا میتوان از مفهوم «بازداری اجتماعی»سخن به میان آورد.چرا که عملکرد فرد تحت تأثیر حضور جمعی دیگران دچار اختلال میشود.چنین فردی تصور میکند چنانچه در رفتار یاریرسانی شکست بخورد،از سوی دیگران مورد سرزنش و تمسخر قرار خواهد گرفت.
آیا ما در زندگی روزمرهء خود،گامی برای یاری رساندن به همنوعان برخواهیم داشت یا همچون ناظرانی بیتفاوت از کنار همهء مشکلات و گرفتاریهایی که برای دیگران رخ میدهد،عبور خواهیم کرد؟!
ادامه از صفحه ۲۴
پانوشت:
(۲۴). pluralistic ignorance
(۲۵). diffusion of responsibility
(۲۶). James Bulger
(۲۷). Milgram
(۲۸). Fischer
(۲۹). Paulus
منابع:
(۱).کریمی،یوسف.روانشناسی امروز. تهران:ارسباران،۱۳۷۵.
(۲). Brehm, sh, kassin, s.Social psyhology, Houghton mifflin Company, 1996
(۳). Sadorow, L.M.psycholog,Mc Graw-Hill, 1998
(۴).برنایس لات،و همکاران.مبانی روانشناسی اجتماعی،ترجمه جواد طهوریان و محمد تقی منشی طوسی،(تهران:انتشارات آستان قدس رضوی،۱۳۷۵).