سیستمها و فلسفه تعلیم وتربیت

عوامل اجتماعی تعلیم و تربیت

۳.بازی،ورزش و سرگرمی

به دلیل اهمیت بازی و نقش آن در بسیاری از تجارب بزرگ‏سالی،دریافت نقش بازی‏ها در جامعه و فعالیت‏های ورزشی و سرگرمی‏ها جایگاه خاصی دارد.

بازی‏ها می‏توانند عملکردهای وسیع و مختلفی را ارائه دهند اما نمی‏توانند همهء آنها را اجرا کنند.در زیر چهار نکته را در مورد بازی یادآوری می‏کنیم.

الف.بازی‏ها،ریشه‏ها و کارکردهای جدی اجتماعی آنها:قبل از این‏که به بازی‏ها و ورزش با خوش‏بینی نگریسته شود،نکتهء مهمی را باید یادآور شویم و آن این است که‏ بسیاری از بازی‏ها و ورزش‏ها،کارکردهای جدی اجتماعی دارند؛مثلا ریشه در رسوم‏ اجتماعی دارند یا هنگام برپایی منظم جشن‏ها در سالروز حوادث مهم جامعه اجرا می‏شوند. برای مثال،اسکیموها در این بازی‏ها شرکت می‏کنند تا غروب خورشید را قبل از آغاز شب‏های طولانی زمستانی به تأخیر بیندازند.کشتی گرفتن غالبا با آیین‏ها و مناسکی برای‏ درخواست حاصل‏خیزی همراه بوده و برپا کردن آتش و آتش‏بازی نمونه‏ای از برپایی‏ جشن‏های یادبود منظم است.بسیاری از جشن‏ها و بازی‏هایی که به صورت فعلی انجام‏ می‏شوند،زمانی به منزلهء یک سرگرمی دارای کارکرد مهم اجتماعی بوده‏اند و بعضی از آنها هنوز هم این کارکرد اجتماعی خود را حفظ کرده‏اند.گفته می‏شود که ورزش‏های رقابتی که‏ در قالب مسابقه بین تیم‏های ورزشی یا قهرمانی است،نیروی تهاجمی را در مسیر خاصی‏ سمت و سو می‏دهد و راهی برای تشویق دلیری و مهارت ارائه می‏کند.بدیهی است که‏ این‏گونه رقابت‏ها پایه و مبنای نیل به تفوق و سوق یافتن معیارهای برتری را به مراحل‏ همواره بالاتر فراهم می‏سازند اما یک راه کوتاه‏تر،راهی است که به تکمیل قدرت بدنی و تناسب اندام منتهی می‏شود.بعضی‏ها ممکن است چنین فکر کنند که تربیت بدنی به اندازهء سایر عناصر فرهنگی اهمیت دارد.عده‏ای نیز معتقدند که برتری در ورزش و تمرینات‏ مربوط به کیفیات جسمانی را دنبال می‏کند.یونانی‏ها در بازی‏های المپیک قدیمی خود بر این باور بودند و امروز هم در رقابت‏های بین المللی و همکاری در جوامع جدید همان‏ اندیشهء قبلی نقش اساسی دارد؛بنابراین،اهمیت گستردهء بازی‏های دسته جمعی در تعلیم و تربیت بسیار روشن است.اینک به بررسی عامل چهارم از عوامل شش‏گانهء بافت اجتماعی‏ می‏پردازیم.

۴.ارتباطات

هر جامعه،شبکهء ارتباطات خاص خود را داراست و این امر به‏طور واضح از بسیاری

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۳)


جهات عامل مهمی در تعلیم و تربیت به شمار می‏رود.در این رابطه چهار نکته مهم به نظر می‏رسد:

الف.ارتباطات،عنصر ضروری ساختن انسان

در تجزیه و تحلیل جامعه‏شناسی ارتباطات بر این نکته تأکید می‏شود که ارتباطات در ساخت و ساز روابط مردم،پیچیده شده است.فرایندهای وحدت‏بخش هر جامعه از بدو تولد به بعد از نظر روان‏شناسی جریاناتی خلاق هستند و ارتباطات،عنصری بنیادی در این‏ جریانات است.”ارتباطات نخستین‏”،بین مادر و کودک و بین اعضای خانواده و گروه‏ هم‏بازی و دیگر گروه‏های بزرگ‏تر اجتماعی به منزلهء افق تجارب وسیع کودک است و زمینه‏ای ضروری برای رشد دانش و ارزش‏ها،الگوها و مهارت‏های مورد انتظار رفتار و قضاوت‏های خود و دیگران فراهم می‏کند.این موارد،زمینه‏ساز تبیین مفهوم مدیریت‏ اهداف فردی و اجتماعی هستند و به عنوان زمینهء اساسی هویت و شناخت خود قلمداد می‏شوند.

ب.ارتباطات اولیه و ثانویه و تمایز مهم آنها از یک‏دیگر

در تجزیه و تحلیل‏های جامعه‏شناختی،میان دو نوع اساسی ارتباطات تمایزی دیده‏ می‏شود و آن تمایز میان ارتباطات‏”نخستین‏”و ارتباطات‏”ثانویه‏”است.این امر به صورت‏ نزدیکی یا تمایز بین گروه‏های اولیه و ثانویه و نیز تمایزی است که تونیز(Tonnies)بین‏ اجتماع و جامعه قائل می‏شود.

“گروه‏های نخستین‏”،گروه‏هایی هستند که در یک نظام خویشاوندی نزدیک،ابدی و چهره به چهره حضور دارند و در آن مردم با تمامی وجوه طبیعت خود شرکت کرده و در جست‏وجوی خشنودی و رضایت خاطر به زندگی گروهی پیوسته‏اند.روابط خویشاوندی، روابطی صمیمی،خودمانی و فشرده است(چه در خوبی‏ها و چه در بدی‏ها)؛چه به هنگام‏ خوشحالی و شادمانی و چه در لحظات سختی و تزاحم.

به همین ترتیب،ارتباطات نیز همواره نزدیک و صمیمانه است.ارتباطات نه فقط بر گفت‏وگو سخن مبتنی است بلکه قیافه و ژست و حرکات،اشاره‏ها،لحن صدا و حالات و هزار و یک زیروبم در انتقال و فهماندن مطالب را شامل می‏شود.ارتباطات نخستین مانع‏ بروز بداخلاقی‏ها و جنبه‏های بد شخصیت است.این روابط،مستحکم و پایدار اما در حال‏ تغییر همیشگی است و از خلال آن،احساسات بنیادینی که کانون نظم در شخصیت فردی و منش را تشکیل می‏دهد،در افراد اجتماع مستقر می‏شود.

در ارتباطات نخستین گروه‏های اولیه است که تجارب نخستین صفات بشری تحقق‏ می‏یابد و آرمان‏های نخستین آشکار می‏شود و پایدار می‏ماند.”گروه‏های ثانویه‏”گروه‏هایی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۴)


هستند که در روابط با جامعهء بزرگ‏تر و پیچیده‏تر تعریف می‏شوند.در جامعه‏ای که افراد بعدها در طول زندگی عضو آن می‏شوند،عضویت در گروه‏های ثانویه فقط به صورت‏ رسمی و محدود و پاره‏وقت و برای دست‏یابی به مقاصد ویژه‏ای صورت می‏گیرد؛مثلا شخصی عضو یک شرکت صنعتی می‏شود یا به عضویت یک اتحادیهء تجاری درمی‏آید و به خاطر آن حق عضویت نیز می‏پردازد یا عضو یک حزب سیاسی و سندیکایی و غیره‏ می‏شود.در همهء این موارد،هدف ویژه‏ای دنبال می‏شود و عضویت براساس محاسبه‏ای که‏ بر فواید و منافع عضویت مترتب است،صورت می‏گیرد؛متضمن یک نتیجهء عقلایی و منطبق بر عقل است و ارزش عضویت را که شخص خود را متعهد به آن می‏کند در بر می‏گیرد.باوجوداین،ارتباطات در بستری رسمی‏تر و محدود سیر می‏کند و حالت‏ خودمانی گروه‏های نخستین و روابط شخصی و خصوصی در آن وجود ندارد.در این نوع‏ ارتباطات اساس مسلط انگیزش،خواست و کنش نه احساس تعلق‏خاطر بلکه محاسبهء عقلایی فواید و منافع است.

هریک از اشکال این ارتباطات به روشنی حاوی مقتضیات تربیتی کاملا متفاوتی است‏ (و تأثیرات تربیتی متفاوتی بر جا می‏گذارد).از یک سو در ساختن افراد و از سوی دیگر در فراگیری وسیع‏تر رفتارهای اجتماعی و این هردو به‏طور کلی در نظریات کولی‏۲و مید۳ آمده است.

پ.”خود”و”جامعه‏”مترادف مفهوم طبیعی-اجتماعی

در کارهای کولی و مید،به ویژه آن‏جا که خلاقیت و روان‏شناختی و فرایندهای‏ اجتماعی به صورتی بیان شده است تا نشان دهد که چگونه خود در درون یا متن جامعه‏ شکل می‏گیرد.از طرف دیگر،با قبول آن‏چه تاکنون زیست‏شناسی،تکامل و ژنتیک در مورد داده‏های ارثی هر فرد گفته‏اند،خود”زیستی و ژنتیکی‏”در عین حال یک‏”مخلوق‏ اجتماعی‏”است.انسان صرفا یک موجود زیستی نیست،بلکه هر تأثیری که پس از تولد از محیط اجتماعی به فرد می‏رسد(که بخش مهمی از آن اساسا با میانجی ارتباطات اولی و ثانوی صورت می‏گیرد)به ادراک فرد از خودش در رابطه با دیگری به او منتقل می‏شود. “خود”،کانونی از آگاهی‏های اجتماعی-روانی است.هرچند که ترسیم مرزهای‏ روان‏شناختی و جامعه‏شناختی برای آن دشوار است؛درست همان‏قدر که رسیدن به عمق‏ ابعاد روان‏شناختی و جامعه‏شناختی آن دشوار به نظر می‏رسد.حال،از این ادراک و شکل‏پذیری‏”خود”دو جنبه مطرح شده است که در ادامه می‏آید:

نخست این‏که یک مترادف طبیعی-اجتماعی در رشد”خود”وجود دارد.به‏طور معمول،یک کودک که در درون خانه و خانوادهء خویش متولّد می‏شود،در خلال سال‏های

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۵)


نخستین کودکی کاملا وابسته است و جهان را از طریق آشنایان،خویشاوندان،گروه نخستین‏ و ارتباط با والدین و برادران و خواهران(که ارتباطات نزدیک مشابه خویشاوندی به هم‏ پیوست می‏دادند)در خانه تجربه می‏کند.سپس به تدریج از خانه به بیرون قدم می‏گذارد و با گروه‏های هم‏بازی و محلی و همسایه ارتباط برقرار می‏کند.در مرحلهء بعد،به تدریج که به‏ بلوغ و بزرگ‏سالی می‏رسد،با جامعهء کاملی که عضو آن است و مؤسسات وسیعی که نظام‏ اجتماعی را می‏سازند ارتباطات وسیع‏تری را برقرار می‏کند.جریان طبیعی آرام رشد زیست‏شناسی و بلوغ روان‏شناسی طی یک جریان منظم و مشابه از تجربیات وسیع‏ اجتماعی تحقق می‏پذیرد.راهی که از تولد تا بزرگ‏سالی،آرام و پیوسته طی می‏شود و موزون و روشن است.

وجه دوم آن است که ترادف طبیعی-اجتماعی دو جنبهء کاملا به هم پیوسته دارد که اگر درست درک شود،دو جنبه از جریان خودهمانی را تشکیل می‏دهد.از یک سو فرد از خلال‏ تمامی تجارب،ارتباطات و مناسبات به تدریج از حضور نهادهای اجتماعی که‏ صورت‏های منظمی از رفتارهای عینی موجود در جامعه هستند،آگاه می‏شود.از جانب‏ دیگر،در تجربه شخصی خود ارزش‏هایی را که بخش مهم و ضروری نهادهای اجتماعی‏ هستند،درک می‏کند.فرد،احساسات خود را به صورت ذهنی محقق می‏سازد ولی در انجام‏ این کار،نهادهای جامعه بعد عینی این تحقق را به عهده می‏گیرند.پایدار شدن احساس‏ها و عواطف در”خود”و در ارتباط با نهادهای‏”جامعه‏”در جهت ترادف طبیعی-اجتماعی‏ رشد کودک به سمت بزرگ‏سالی و بلوغ است.

باید یادآور شویم که هیچ چیزی که عامل شکل‏گیری الزامی و جبری فرد توسط جامعه‏ باشد،وجود ندارد.فرد در صورتی‏”اجتماعی می‏شود”که خود را با جامعه سازگار و منطبق‏ سازد.چنان‏که همگان می‏دانند،نوع بشر فکر می‏کند و افرادی را که علیه جامعهء مولد خود قیام و طغیان می‏کنند،دوست ندارد.افراد به جای آن‏که بدون فکر و اندیشه در جامعه‏ قالب‏گیری بشوند،درست برعکس،غالبا آگاهانه و حسابگرانه نقاب‏های متفاوتی را که با موقعیت‏های مختلف مناسب جور است به صورت می‏زنند؛نقاب‏هایی که به تصور آنان‏ برای رسیدن به هدف باید آنها را به صورت خود بزنند.در این‏جا می‏توان به نوعی‏ جامعه‏شناسی نمایشی-که برخی از آن صحبت کرده‏اند-پی برد.هنگامی که اورینگ‏ کافمن‏۴صورت نمایشی‏”خود”را تجزیه و تحلیل می‏کند،می‏تواند فورا انواع ملاحظاتی‏ را که متضمن آن است در خود بیابد.به این ترتیب،این ترادف طبیعی-اجتماعی در رشد فرد و در جهت بلوغ او،یک قانون تلقی می‏شود و این امر مستقیما برای فهم تعلیم و تربیت‏ بسیار مهم است.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۶)


نمودار”دیاگرام ۲″

ساخت جامعه و ادراک ذهنی و تجربی آن(چارچوب اجتماعی تجربه و رفتار)

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۷)


هجوم وسایل ارتباطی جمعی

در تمامی جوامع و در طول تاریخ بشر تا سال‏های اخیر،ترادف طبیعی-اجتماعی رشد فردی فرایندی واقعا طبیعی بوده است.باوجوداین یک تمایز عمده،نظام ارتباطات را در جوامع صنعتی جدید در عصر حاضر مشخص می‏کند و آن سرعت و گسترش زیاد ارتباطات جمعی است.در مورد انواع وسایل ارتباط مطبوعاتی مانند روزنامه‏ها،مجلات‏ توده‏گیر و فیلم،رادیو و تلویزیون دو نکتهء روشن را می‏توان بیان کرد.آشکارترین نکته آن‏ است که اشکال ارتباطات جمعی در نوع خود به عوامل مهم تعلیم و تربیت بدل شده‏اند. اطلاعاتی که این ارتباطات توده‏ای به دست می‏دهند شامل اخبار روزانه از جریان حوادث، قضاوت‏ها و اظهارنظرهای فرمول‏بندی شده که با اخبار همراه می‏شود(و از احزاب سیاسی‏ و گروه‏های فشار و غیره سرچشمه می‏گیرد)و آگهی‏ها(که تصویر رقابت‏آمیز خود را بر بیننده تحمیل می‏کند)است.همهء اینها تأثیر فراگیری بر سرتاسر جامعه اعمال می‏کنند. برخی از این تأثیرات مستقیم،عمدی و دارای ماهیت تربیتی است(برنامه‏های مدارس و دانشگاه آزاد و پیام‏نور).لیکن هرنوع دیگر از نمایش‏ها مانند فیلم،تئاتر،فیلم مستند و حتی مسابقات رقابت‏آمیز،نوعی انتقال دانش،عقیده و ارزش‏هاست.خانواده و مدرسه‏ موظف‏اند که در این موارد،زمینه را برای پرورش و هدایت بهتر کودکان فراهم سازند. تمامی این موارد روشن و حائز اهمیت بسیار هستند.

نکتهء دوم هرچند ساده به نظر می‏رسد اما احتمالا از اهمیت عمیق‏تر و بیش‏تری‏ برخوردار است.در گروه‏های ثانوی بسیار بزرگ ارتباطات مردمی وجود ندارد و علایق‏ تجاری و دادوستد اجتماعی موجب غلبه بر گروه‏های ابتدایی در زندگی شخصی و صمیمی و احساس مشترک اجتماعی می‏شود.

ارتباطات توده‏گیر بر خانه و خانواده هجوم می‏برد و به نظر می‏رسد به معنای درهم‏ شکستن و بر هم زدن ترادف طبیعی-اجتماعی باشد.اینک کانون توجه در اتاق نشیمن هر خانواده‏ای،قلب روابط خانوادگی،اجاق گرم خانه نیست.جایی که والدین و فرزندان همین‏ که دور هم جمع می‏شدند،به مبادلهء تجربیات و گفت‏وگوی صمیمی می‏پرداختند.اکنون‏ صحنهء تلویزیون افراد را در گوشهء اتاق گرد خود جمع می‏کند و کانون توجه است. تلویزیون،این تک پنجرهء ارتباطات،تأثیرات بیرون جامعه را به درون خانه و کاشانه وارد می‏کند و تک منفذی است که اعضای خانواده از آن به جهان بیرون می‏نگرند.اکنون هیچ‏ حرکت تدریجی از شیرخوارگی به کودکی در درون خانه و از آنجا به بازی باهم‏محلی‏ها و همسایگان تا رسیدن به بلوغ و بزرگ‏سالی در جامعه و قرار گرفتن در میان شهروندان‏ مسؤول وجود ندارد.خیلی پیش از این مراحل،کودک جزئیاتی کاملا خصوصی را در

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۸)


مورد محل و منطقه و ویژگی‏های همسایگانی که وارد خیابان می‏شوند،می‏داند.او در واقع‏ گواه و ناظر جالب‏ترین حوادث حیات‏وحش است.طوفان‏ها،سیل،زلزله،جنگ، فضاحت‏های سیاسی و عملکرد تعصبات مذهبی و حتی بیش‏تر از آن،نمودهایی از دوز و کلک‏های بزرگ و بی‏حرمتی و حتی روابط جنسی که در بعضی کشورها از طریق‏ فیلم و نمایشنامه‏ها نشان داده می‏شود،مواردی هستند که او در خانه شاهد آنهاست.فرد تمامی این موارد را بدون آن‏که خود در آنها مشارکت داشته باشد،مشاهده می‏کند.ترادف‏ “طبیعی-اجتماعی‏”تدریجی،که طی آن عواطف و احساسات به منزلهء نماد اجتماعی در منش فرد شکل می‏گیرد،موجب آن می‏شود که نهادهای اجتماعی بی‏تجربه درآیند و ارزش‏ها در فرد تحقق یابند.این جریان اجتماعی شدن دیگر به صورت سابق وجود ندارد، بلکه صورت‏های پیچیده‏تر حوادث جامعهء بزرگ‏سال‏ها در خانه،مغز کودکان را حتی قبل‏ از نخستین مراحل راه طولانی بلوغ فرا می‏گیرد.آیا در این وضعیت پیچیده و در برابر این‏ حمله و هجوم فرهنگی عاطفه و احساسی محکم و پایدار که زمینه را برای نظم بخشیدن به‏ ذهنیت آنان فراهم سازد،در کودکان مستقر می‏شود؟آیا همین دلایل کافی نیست برای‏ این‏که بدانیم چرا امروزه مردم در مورد بنیان‏های اخلاق فردی و اجتماعی این‏همه احساس‏ خلأ می‏کنند؟آیا زمینه‏های دگرگونی اخلاقی به جای نظم پایدار”خود”و”جامعه‏”،حاصل‏ تغییر قاطع در ماهیت ارتباطات نیست و بالاخره آیا تبیین توسعه و رشد گستاخی‏ها، و اندالیسم و تجاوز به حقوق دیگران و مفاهیم مقدس انسانی و خاصه‏های فرد و گروه و آداب و رسوم به خطر نیفتاده است؟

اینها سؤالاتی هستند که در تعلیم و تربیت کنونی اهمیت حیاتی دارند امّا آن‏چه که به‏ طور واضح ملاحظه کردیم آن است که احتمالا همهء این موارد ریشه در تأثیر وسایل ارتباط جمعی به منزلهء یک عامل مهم تعلیم و تربیت توده‏گیر و چندبعدی در جامعه دارد؛ آموزشی که از نظام تربیتی رسمی جامعه کاملا مستقل است.اینک به بررسی عامل پنجم از عوامل شش‏گانهء بافت اجتماعی می‏پردازیم.

۵-فرهنگ،نمادها،مناسک

استقرار فرهنگ در هر جامعه،عامل چندجانبهء مؤثر در تعلیم و تربیت است که از ابتدایی‏ترین سال‏های زندگی کودک بر مغز و شخصیت او اثر می‏گذارد و این اثرگذاری در تمام طول عمر ادامه دارد.نمودار ۱ و ۲ اشاره به این امر است که فرهنگ در معمولی‏ترین‏ شکل خود وظیفهء خلق دانش،اعتقادات،معنویت،مهارت‏ها،ارزش‏ها و روش‏های نهادی‏ شدهء رفتار اجتماعی را به عهده دارد.برای پرداختن به این بحث کافی است به دو نکتهء دیگر توجه شود:

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۹)


الف.عناصر ساخت اجتماعی

به سادگی می‏توان گفت که کلیهء عناصر بافت اجتماعی دارای ویژگی‏ها و خصوصیاتی‏ هستند.قوانین و مقررات،سازمان‏ها،نهادها،مناسک و مراسم،الگوهای لباس و لباس‏های‏ متحد الشکل(با توجه به حوزهء قدرت و مسؤولیت‏پذیری که صاحبان آنها را به دلیل‏ کاکردهای اجتماعی‏شان از دیگران متمایز می‏سازد و جنبهء نمایشی،احساس‏برانگیز و مستمر محیط اجتماعی فردی را تشکیل می‏دهد)،خانواده(شامل نهاد ازدواج،خانه و کاشانه و پایگاه‏های متفاوت برای‏”پدر”و”مادر”و”پسر بزرگ‏تر”)و درجاتی از خویشاوندی با نظم خاص که تمام نمادها و مواد و مقررات را داراست(مانند نماد عدالت، فرشته‏ای که شمشیر و ترازویی در دست دارد)جایگاه خاص خود را دارند.هرکدام از این‏ اشخاص و گروه‏ها که شکل و شمایل خاص خود را دارد،از جمله عناصر ساخت اجتماعی، سلسله مراتب حکومتی و پایگاه‏های قدرت در وزارت‏خانه‏های دولتی و نمایندگی‏های‏ رسمی و فرمانداران و شهرداران و مدیران خدمات بهداشتی و نظام تعلیم و تربیت، کارخانه‏های صنعتی و تشکیلات متفاوت اجتماعی دیگر است.از ادارهء پست،راه‏آهن‏ خطوط اتوبوس‏رانی گرفته تا تدارکات برای گروه‏های ورزشی فوتبال و غیره و…هر عنصری از بافت اجتماعی،نقش و نشان ویژهء خویش را دارد،وظایف خود را انجام می‏دهد و حتی زبان مناسبی را که خاص خود و تا حدودی متمایز از زبان و بیان معمولی است به کار می‏گیرد.بدیهی است تمام اینها جنبه‏های مهمی از آموزش و پرورش را در جایگزین‏ ساختن اطلاعات و آگاهی‏های جدید و همه‏جانبه‏ای که از نظم اجتماعی برخاسته‏اند در بر می‏گیرد و در انتقال اهداف و کارکردهای مؤسسات فرهنگی و نظام آموزشی از گذشته تا امروز نقش مؤثری ایفا کرده است و در عین حال،همواره توسعه‏یافته و با زمان متناسب‏ شده است.

ب.تمایزات اجتماعی وکارکرد مثبت آنها

نکتهء دوم این است که تمام عناصر متمایزکنندهء فرهنگ،همان امتیازات اجتماعی‏ هستند و در استمرار بخشیدن به نظم اجتماعی نقش مهمی ایفا می‏کنند و کارکردهای‏ اجتماعی مهمی دارند.به‏طور خلاصه،تمایزات اجتماعی بیش از آن‏که موجب تقسیم‏ گروه‏ها شود در استمرار و مداومت و تثبت کیفیت‏های منظم اجتماعی نقش مثبتی بازی‏ می‏کند.هم‏چنین باید یادآور شویم که بسیاری از این امتیازات فرهنگی،مشخص‏کننده‏ پایگاه‏های متفاوت است.ما هنگامی که دربارهء جنبه‏های مختلف تربیتی قشربندی اجتماعی‏ صحبت می‏کنیم،به این نظریه باز خواهیم گشت اما در این‏جا لازم است توضیح مختصری‏ داده شود.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۰)


دلایل تمایزات فرهنگی چندگاه عبارت‏اند از:الف.نشان دادن قدرت نمایشی در هر زمینه،ایجاد انتظار اخلاقیات مورد نیاز خاص هر حرفه و حوزه،تنظیم مقررات و سلسله‏ مراتب و فرمانبرداری)؛ب.معیارها و ضوابط نمایشی برای قبول برتری و کهتری در سطوح مختلف اقتدار،مهارت و انتظار و انواع رفتارهای مناسب از جمله احترام گذاشتن و شایستگی‏ها؛پ.تحمیل کردن استانداردهای نمایشی به صورت قواعد و شیوه‏هایی که در اهداف آرزوها و مدل‏های کسب شخصیت اجتماعی افراد مؤثر است.

در این‏جا به هیچ‏وجه نمی‏خواهیم ادعا کنیم که همهء اعضای جامعه با تمام جنبه‏های‏ فرهنگ مستقر موافقت دارند یا خود را با آنها منطبق می‏سازند یا حتی همهء جوانب مستقر اخلاق برای آنها قابل توجیه است.آن‏چه می‏خواهیم در این‏جا متذکر شویم این است که‏ ارتباطات عامل عمدهء جامعه‏پذیری را تشکیل می‏دهد.

اینک به بررسی عامل ششم از عوامل شش‏گانهء بافت اجتماعی می‏پردازیم:

۶-وجوه شاخص و تمایز فرهنگ،ادبیات و هنر

علاوه بر سازمان عمومی فرهنگ،در همهء جوامع توسعه‏یافته و تاریخی،ابتدایی‏ترین‏ سطح یک سازمان فرهنگی دارای انواع مختلفی است.در این مورد چند نکتهء ارزشمند قابل ذکر است.

الف.میراث فرهنگی آگاهانه

با عوض شدن نسل‏های هر جامعه،مهارت‏ها،احساسات و دانش‏های جدیدی بروز می‏کند و رشد می‏یابد.میراث فرهنگی هنگامی موجودیت پیدا می‏کند که انسان دربارهء آن‏ به جست‏وجو بپردازد و آن را به صورت انتقادی مطرح کند.دربارهء آثار نیاکان می‏توان به‏ قضاوت نشست و بعضی آثار ادبی،نمایشنامه،مجسمه‏سازی،نقاشی،موسیقی،معماری را می‏توان دارای کیفیت عالی‏تری از دیگر آثار دانست.هنر انسانی در واقع زبان اختصاصی‏ مناسبی برای بررسی و کشف بعضی از ابعاد خاص طبیعت انسانی و تجربهء او را به همراه‏ دارد و می‏تواند کیفیات و حقایق مهمی را دربارهء آنها آشکار کند.ظهور و بروز هریک از مهارت‏های خاص در توسعهء آتی جامعه اهمیت فراوانی دارد؛برای مثال،سوادآموزی در ارتباط با عناصر مشخصی از رشد و پیچیدگی ابعاد جامعه می‏تواند معنی پیدا کند و سواد رایانه‏ای،دیدگاه‏های جدیدی را در مورد تاریخ و قضاوت مطرح می‏کند.جامعه‏ای که‏ گذشته را ثبت و ضبط کرده است،خواهد توانست در مورد حال در ارتباط با گذشته به‏ داوری بنشیند و به اظهار نظر بپردازد و برنامهء سنجیدهء هدفداری برای آینده طرح‏ریزی کند. در این حال،یک آگاهی تاریخی ظهور می‏یابد،نهادهای جدید سواد و تحصیلات توسعه‏ پیدا می‏کند و توسط نسل‏های متوالی آموخته می‏شود.تمایزاتی بین فرد باسواد و بی‏سواد،

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۱)


انسان بافرهنگ و بی‏فرهنگ و فرد متمدن و بی‏تمدن و فرد دانا و بااطلاع و فرد نادان و بی‏اطلاع ظاهر می‏گردد.در طی قرون متمادی،فرهنگ و فنّاوری در اختیار اندکی از افراد بوده و حتی در جهان باستان-مثلا در میان یونانیان باستان-کتاب به صورت تعداد محدودی طومارهای نوشته شده موجود بود که بعضی‏ها می‏توانستند آن را برای دیگران‏ بخوانند.به رغم وجود یک ادبیات عقل‏مدار در بسیاری از جوامع،تنها چند قرن است که با اختراع چاپ امکان خواندن برای همهء افراد فراهم شده و صورت‏های بسیاری از ادبیات‏ گسترش یافته است.نکتهء درخور یادآوری این است که گسترش ادبیات تا حد زیادی‏ موجب کشف طبیعت و توصیف حالات انسان در طبیعت و جامعه و تاریخ شده است.وضع‏ معماگونهء انسان در شرایط اجتماعی مختلف از لابه‏لای یک کتاب ادبی نیز قابل درک است. در کتابی از این نوع،دیدگاه‏های فرد،طبیعت و جامعه را می‏توان در اعماق روح نویسنده‏ یافت و شادی‏ها و نگرانی‏های وی را مشاهده کرد.امروزه همهء انسان‏ها می‏توانند از این‏ طریق تصویر خود را در آینهء دیگران ببینند.

دو نکتهء قابل توجه و ارزشمند را در این‏جا یادآوری می‏کنیم.اول این‏که بسیاری از کتاب‏های ادبی تخیلی به‏طور الگوهای تجزیه و تحلیلی نمودارهای جامعه‏شناسانه را دنبال می‏کردند.مانند کتاب پسران و عاشقان‏۵که لاورسن‏۶نوشته است.او در این کتاب‏ پیچیدگی رشد فردی را نشان می‏دهد که در شرایط در حال اضمحلال یک دهکدهء کوچک‏ از خانواده‏ای معدنچی متولد شده و در عرصهء سخت منازعات و مداخلات سلطه‏جویانهء پدر و مادر بزرگ شده و با طرد زندگی خفقان‏آور ناشناخته یک جامعهء صنعتی،موقعیت‏ خود را درک کرده و می‏کوشد به سوی یک زندگی بهتر-که بتواند روابط نزدیک روحی و عاطفی‏اش را تحقق بخشد-حرکت کند لیکن طرحش به صورت اجرا نشده باقی می‏ماند. کتاب دیگری از این نوع،کتاب دوبلینی‏ها۷اثر جیمز جویس‏۸است.در کتاب پیکره‏ای از یک هنرمند و مرد جوان‏۹؛نویسنده رشد خویش را به شیوه‏ای اجباری در روزهای نخستین‏ زندگی در ایرلند به تصویر می‏کشد.نیز تأثیراتی را که کلیسای کاتولیک روم بر او گذاشته‏ توصیف می‏کند.

مثال‏های زیادی از این نوع ادبیات را می‏توان در این‏جا ارائه داد.ماکسیم گورکی، تولستوی و پروست نمونه‏های جالبی از این نوع هستند.همهء اینها خاطراتی از گذشته را استخراج می‏کنند و درعین‏حال در جست‏وجوی واقعیت‏های معنوی و روحی‏”خود” هستند که فعلیت یافته و در متن هیاهوی‏”جامعه‏”حضور دارد.نویسنده‏ای چون‏”گوته‏”در “فاوست‏۱۰″این موضع را در خلال تمامی داستان توسعه شهری کشف می‏کند.شاید حقیقت این باشد که هنر به منزلهء یک امر انتقادی در واقع شرح حال خود است که توسط هر

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۲)


فرد به صورت درست یا غلط نوشته می‏شود.همین محتوا در افسانه‏ها و فرهنگ محلی و فولکلور جوامع فاقد خط و سواد موجود است امّا در سیر ادبیات با غنایی بیش‏تر توسعه‏ می‏یابد،بنابراین،یکی از عناصر میراث فرهنگی ما کتاب است که استفاده از آن مستلزم‏ توجه به دو مقولهء اساسی است؛

اوّل:تأسیس کتابخانه‏ها در جامعه جهت استفادهء همگانی که از مهم‏ترین عوامل توسعه‏ آموزش و پرورش عمومی است.

نکتهء دوم که اهمیت بیش‏تری هم دارد،این است که اگر به کودک شیوهء خواندن را بیاموزیم،در واقع راه او را به سوی میراث فرهنگ جهانی گشوده‏ایم و او را به تمام‏ چیزهایی که برای کشف دنیا به آنها نیاز دارد،مجهز ساخته‏ایم.اگر کودک خواندن را فرا گیرد و به فهم و به کارگیری مطالبی که خوانده است تشویق شود،مطمئنا به اساسی‏ترین و مهم‏ترین ابعاد واقعی تعلیم و تربیت هدایت شده است.لورد لانتین‏۱۱در کتاب‏ own merdith موضوعاتی نظیر موضوع زیر را مطرح کرده است:

بهترین تعلیم و تربیت در دنیا تربیتی است که ما از طریق مصاحبت با روشن‏فکران‏ عالی‏رتبهء خود به‏طور نامحسوس کسب می‏کنیم.با آموختن این‏که چگونه امور دیگر و مغزهای دیگر را بشناسیم،بیش از پیش با مکتسبات خویش صمیمی و خودمانی می‏شویم و شناخت واقعی‏تر و ارزشمندتری از خود پیدا می‏کنیم.تمام چیزهایی را که خوانده و یاد گرفته‏ایم و تمام آن‏چه فکر ما را به خود مشغول کرده است و در افکار و رفتار بزرگان و اندیشمندان قبلی بوده و اکنون به ما رسیده است،دست‏کم یک اجتماع معنوی را تشکیل‏ می‏دهد که هیچ‏گاه نباید خود را از آن محروم سازیم؛این اجتماع معنوی در قلب‏ها و روح‏ انسان‏هایی که آن را کسب کرده‏اند جای می‏گیرد.اتاقی که قفسه‏بندی‏های پر از کتاب دارد، راهی به سوی فرهنگ غنی جهان در مقابل دیدگاه ما می‏گشاید.

ب.کیفیت مطلوب کتب

مسلما تمامی جلوه‏های ادبیات در جامعه کیفیت واحدی ندارند و همهء آثار ادبی‏ جاودانه نیستند اما آثار خوب باید،همگی تأثیر پرورشی و آموزشی خاص خود را دارند.

مطبوعات به‏طور قطع عامل مهمی در تعلیم و تربیت به شمار می‏رود؛چراکه اطلاعات‏ مختلف را به صورت‏های متفاوت و از دیدگاه‏های گوناگونی به جامعه ارائه می‏دهد.انتقاد از کردارها و رفتارهای‏”مردم‏”و خط مشی حکومت‏ها و طرح داوری و انتقاد در مورد چنین موضوعاتی و پخش آگاهی‏ها و یادداشت‏ها و نظایر آن،همگی می‏تواند در پرورش‏ افراد مؤثر باشد.معمولا ارگان‏های مطبوعاتی زیادی وجود دارد و هریک از آنها بر خوانندگان خاصی در جامعه تأثیر می‏گذارد.در واقع،گروهی از خوانندگان مطبوعات

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۳)


یکدیگر را نمی‏شناسند و هرگز هم یکدیگر را نمی‏بینند اما دائما دیدگاه‏های واحد و مشخصی را مطالعه می‏کنند به این ترتیب،ممکن است آنها به تدریج در معرض شیوه‏های‏ برخورد معینی با موضوعات قرار گیرند و از جهت وجهه نظر و نحوهء قضاوت به یک‏دیگر نزدیک شوند.

عوامل یاد شده در شکل دادن به افکار عمومی و تغییر آن عوامل معنی‏داری هستند. ابعاد و ماهیت این تأثیر منوط به کیفیت اطلاعاتی است که هر روزنامه و مجله برای‏ خوانندگانش تدارک می‏بیند و این‏گونه به روشنی با زمینهء تربیتی اعضایش در ارتباط است‏ و نیز به سؤالات عمده‏ای بستگی دارد که مسائل بر محور آنها مطرح می‏شود.ریچارد هوگارت‏۱۲در مورد استفاده از کتاب و بهره‏مندی از سواد معتقد است باوجوداین‏که‏ توسعهء تعلیم و تربیت جدید موجب بالا رفتن سطح سوادآموزی می‏شود لیکن ممکن است‏ به پرورش ذهن و قدرت داوری فرد کمکی نکند و آن را رشد ندهد.سواد سطحی و فاقد کیفیت غنی،به‏طور خلاصه ممکن است فرد را به طرف پذیرش بدترین چیزهایی که در مطبوعات و ادبیات عامیانه منتشر می‏شوند،منحرف کند؛پدیده‏ای که ممکن است با سایر ویژگی‏های جدید،سرعت تجارب جدید و سریع ما همراه شود و در جهت صحیح تعلیم و تربیت مردم مانع ایجاد کند.نیچه(Nietzsche)در کتاب‏”آیندهء نهادهای تربیتی و کارکرد آنها”چنین اظهار نظر می‏کند که تعلیم و تربیت جدید به گسترش دانش سطحی منجر می‏شود که نوعی از آن دانش منطقی است که به توحش می‏انجامد.

هدف نهادهای تربیتی جدید این است که افراد متوسط و معمولی را هرچه بیش‏تر باسواد کنند.به طوری که سواد دانش آنها حد اکثر میزان شادمانی و نفع مادی را برای همگان‏ داشته باشد.آن‏چه بیش از هر چیز مورد انتظار است،آموزش سریع است.به طوری که‏ مخلوقی پول‏ساز بتواند هرچه سریع‏تر وارد بازار شود.گسترش هرچه بیش‏تر آموزش، آموزش‏های واقعی را تضعیف می‏کند و توسعهء فرهنگ علم،توحش را به ارمغان می‏آورد (نیچه).شکی نیست که سواد و آموزش عمومی آثار تربیتی چشم‏گیری به دنبال دارد اما نه‏ منحصرا و همیشه در جهت مطلوب و پسندیده.

۳-تمامی هنرها و منابع

تمام آن‏چه دربارهء ادبیات گفته شد،در مورد همهء هنرهای موجود در میراث اجتماعی و فرهنگ صادق است.نقاشی،موسیقی،مجسمه‏سازی،معماری و هنرهای زیبا دارای عوامل‏ تربیتی خاص خود هستند و همان نوع صفات تربیتی را به بار می‏آورند اما تحت تأثیر همان‏ شرایط اجتماعی و فشارهای تجاری و تنگناهای عصر جدید قرار دارند.

۴-هنرها و صنایع‏دستی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۴)


صنایع‏دستی جامعه از جمله میراث‏هایی است که اهمیت ویژه‏ای دارد اما با تغییر شرایط اقتصادی و روابط تجاری به تدریج از اهمیت آن کاسته می‏شود.

۵-مد و تبلیغات

با توجه به ارتباطات روزافزون و روابط تجاری،ما باید کاربرد حساب‏شدهء تمامی‏ هنرها را که در جامعهء مدرن در خدمت تبلیغات تجاری قرار گرفته‏اند،بدانیم.القای مد و مدپرستی یکی از آثار و نتایج این تبلیغات است که به افراد در انتخاب نوع لباس،تزیینات‏ داخلی منزل،نحوهء گذراندن تعطیلات،نوع اتومبیل و غیره سمت و سو می‏دهد و شرکت‏های بزرگ از آن سود می‏برند.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۵)


پی‏نوشت‏ها

(۱). Tonnics جامعه‏شناس آلمانی

(۲). C.h.Coolcy

(۳). G.H.Mead

(۴). Erving Goffman

(۵). Sons and Lovers

(۶). Lawrense,E

(۷). Dollincers

(۸). James Joycc

(۹). Portrait of the artist of a young man

(۱۰). Faust

(۱۱). Iytton Lord

(۱۲). Hoggart Richard

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۶)


منابع

-دورکیم امیل؛آموزش و پرورش و جامعه،ترجمهء دکتر کاردان،انتشارات دانشگاه تهران،۱۳۷۱

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

پایان مقاله

برگهٔ قبلی 1 2

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا