۳٫بازی،ورزش و سرگرمی
به دلیل اهمیت بازی و نقش آن در بسیاری از تجارب بزرگسالی،دریافت نقش بازیها در جامعه و فعالیتهای ورزشی و سرگرمیها جایگاه خاصی دارد.
بازیها میتوانند عملکردهای وسیع و مختلفی را ارائه دهند اما نمیتوانند همهء آنها را اجرا کنند.در زیر چهار نکته را در مورد بازی یادآوری میکنیم.
الف.بازیها،ریشهها و کارکردهای جدی اجتماعی آنها:قبل از اینکه به بازیها و ورزش با خوشبینی نگریسته شود،نکتهء مهمی را باید یادآور شویم و آن این است که بسیاری از بازیها و ورزشها،کارکردهای جدی اجتماعی دارند؛مثلا ریشه در رسوم اجتماعی دارند یا هنگام برپایی منظم جشنها در سالروز حوادث مهم جامعه اجرا میشوند. برای مثال،اسکیموها در این بازیها شرکت میکنند تا غروب خورشید را قبل از آغاز شبهای طولانی زمستانی به تأخیر بیندازند.کشتی گرفتن غالبا با آیینها و مناسکی برای درخواست حاصلخیزی همراه بوده و برپا کردن آتش و آتشبازی نمونهای از برپایی جشنهای یادبود منظم است.بسیاری از جشنها و بازیهایی که به صورت فعلی انجام میشوند،زمانی به منزلهء یک سرگرمی دارای کارکرد مهم اجتماعی بودهاند و بعضی از آنها هنوز هم این کارکرد اجتماعی خود را حفظ کردهاند.گفته میشود که ورزشهای رقابتی که در قالب مسابقه بین تیمهای ورزشی یا قهرمانی است،نیروی تهاجمی را در مسیر خاصی سمت و سو میدهد و راهی برای تشویق دلیری و مهارت ارائه میکند.بدیهی است که اینگونه رقابتها پایه و مبنای نیل به تفوق و سوق یافتن معیارهای برتری را به مراحل همواره بالاتر فراهم میسازند اما یک راه کوتاهتر،راهی است که به تکمیل قدرت بدنی و تناسب اندام منتهی میشود.بعضیها ممکن است چنین فکر کنند که تربیت بدنی به اندازهء سایر عناصر فرهنگی اهمیت دارد.عدهای نیز معتقدند که برتری در ورزش و تمرینات مربوط به کیفیات جسمانی را دنبال میکند.یونانیها در بازیهای المپیک قدیمی خود بر این باور بودند و امروز هم در رقابتهای بین المللی و همکاری در جوامع جدید همان اندیشهء قبلی نقش اساسی دارد؛بنابراین،اهمیت گستردهء بازیهای دسته جمعی در تعلیم و تربیت بسیار روشن است.اینک به بررسی عامل چهارم از عوامل ششگانهء بافت اجتماعی میپردازیم.
۴٫ارتباطات
هر جامعه،شبکهء ارتباطات خاص خود را داراست و این امر بهطور واضح از بسیاری
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۳)
جهات عامل مهمی در تعلیم و تربیت به شمار میرود.در این رابطه چهار نکته مهم به نظر میرسد:
الف.ارتباطات،عنصر ضروری ساختن انسان
در تجزیه و تحلیل جامعهشناسی ارتباطات بر این نکته تأکید میشود که ارتباطات در ساخت و ساز روابط مردم،پیچیده شده است.فرایندهای وحدتبخش هر جامعه از بدو تولد به بعد از نظر روانشناسی جریاناتی خلاق هستند و ارتباطات،عنصری بنیادی در این جریانات است.”ارتباطات نخستین”،بین مادر و کودک و بین اعضای خانواده و گروه همبازی و دیگر گروههای بزرگتر اجتماعی به منزلهء افق تجارب وسیع کودک است و زمینهای ضروری برای رشد دانش و ارزشها،الگوها و مهارتهای مورد انتظار رفتار و قضاوتهای خود و دیگران فراهم میکند.این موارد،زمینهساز تبیین مفهوم مدیریت اهداف فردی و اجتماعی هستند و به عنوان زمینهء اساسی هویت و شناخت خود قلمداد میشوند.
ب.ارتباطات اولیه و ثانویه و تمایز مهم آنها از یکدیگر
در تجزیه و تحلیلهای جامعهشناختی،میان دو نوع اساسی ارتباطات تمایزی دیده میشود و آن تمایز میان ارتباطات”نخستین”و ارتباطات”ثانویه”است.این امر به صورت نزدیکی یا تمایز بین گروههای اولیه و ثانویه و نیز تمایزی است که تونیز(Tonnies)بین اجتماع و جامعه قائل میشود.
“گروههای نخستین”،گروههایی هستند که در یک نظام خویشاوندی نزدیک،ابدی و چهره به چهره حضور دارند و در آن مردم با تمامی وجوه طبیعت خود شرکت کرده و در جستوجوی خشنودی و رضایت خاطر به زندگی گروهی پیوستهاند.روابط خویشاوندی، روابطی صمیمی،خودمانی و فشرده است(چه در خوبیها و چه در بدیها)؛چه به هنگام خوشحالی و شادمانی و چه در لحظات سختی و تزاحم.
به همین ترتیب،ارتباطات نیز همواره نزدیک و صمیمانه است.ارتباطات نه فقط بر گفتوگو سخن مبتنی است بلکه قیافه و ژست و حرکات،اشارهها،لحن صدا و حالات و هزار و یک زیروبم در انتقال و فهماندن مطالب را شامل میشود.ارتباطات نخستین مانع بروز بداخلاقیها و جنبههای بد شخصیت است.این روابط،مستحکم و پایدار اما در حال تغییر همیشگی است و از خلال آن،احساسات بنیادینی که کانون نظم در شخصیت فردی و منش را تشکیل میدهد،در افراد اجتماع مستقر میشود.
در ارتباطات نخستین گروههای اولیه است که تجارب نخستین صفات بشری تحقق مییابد و آرمانهای نخستین آشکار میشود و پایدار میماند.”گروههای ثانویه”گروههایی
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۴)
هستند که در روابط با جامعهء بزرگتر و پیچیدهتر تعریف میشوند.در جامعهای که افراد بعدها در طول زندگی عضو آن میشوند،عضویت در گروههای ثانویه فقط به صورت رسمی و محدود و پارهوقت و برای دستیابی به مقاصد ویژهای صورت میگیرد؛مثلا شخصی عضو یک شرکت صنعتی میشود یا به عضویت یک اتحادیهء تجاری درمیآید و به خاطر آن حق عضویت نیز میپردازد یا عضو یک حزب سیاسی و سندیکایی و غیره میشود.در همهء این موارد،هدف ویژهای دنبال میشود و عضویت براساس محاسبهای که بر فواید و منافع عضویت مترتب است،صورت میگیرد؛متضمن یک نتیجهء عقلایی و منطبق بر عقل است و ارزش عضویت را که شخص خود را متعهد به آن میکند در بر میگیرد.باوجوداین،ارتباطات در بستری رسمیتر و محدود سیر میکند و حالت خودمانی گروههای نخستین و روابط شخصی و خصوصی در آن وجود ندارد.در این نوع ارتباطات اساس مسلط انگیزش،خواست و کنش نه احساس تعلقخاطر بلکه محاسبهء عقلایی فواید و منافع است.
هریک از اشکال این ارتباطات به روشنی حاوی مقتضیات تربیتی کاملا متفاوتی است (و تأثیرات تربیتی متفاوتی بر جا میگذارد).از یک سو در ساختن افراد و از سوی دیگر در فراگیری وسیعتر رفتارهای اجتماعی و این هردو بهطور کلی در نظریات کولی۲و مید۳ آمده است.
پ.”خود”و”جامعه”مترادف مفهوم طبیعی-اجتماعی
در کارهای کولی و مید،به ویژه آنجا که خلاقیت و روانشناختی و فرایندهای اجتماعی به صورتی بیان شده است تا نشان دهد که چگونه خود در درون یا متن جامعه شکل میگیرد.از طرف دیگر،با قبول آنچه تاکنون زیستشناسی،تکامل و ژنتیک در مورد دادههای ارثی هر فرد گفتهاند،خود”زیستی و ژنتیکی”در عین حال یک”مخلوق اجتماعی”است.انسان صرفا یک موجود زیستی نیست،بلکه هر تأثیری که پس از تولد از محیط اجتماعی به فرد میرسد(که بخش مهمی از آن اساسا با میانجی ارتباطات اولی و ثانوی صورت میگیرد)به ادراک فرد از خودش در رابطه با دیگری به او منتقل میشود. “خود”،کانونی از آگاهیهای اجتماعی-روانی است.هرچند که ترسیم مرزهای روانشناختی و جامعهشناختی برای آن دشوار است؛درست همانقدر که رسیدن به عمق ابعاد روانشناختی و جامعهشناختی آن دشوار به نظر میرسد.حال،از این ادراک و شکلپذیری”خود”دو جنبه مطرح شده است که در ادامه میآید:
نخست اینکه یک مترادف طبیعی-اجتماعی در رشد”خود”وجود دارد.بهطور معمول،یک کودک که در درون خانه و خانوادهء خویش متولّد میشود،در خلال سالهای
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۵)
نخستین کودکی کاملا وابسته است و جهان را از طریق آشنایان،خویشاوندان،گروه نخستین و ارتباط با والدین و برادران و خواهران(که ارتباطات نزدیک مشابه خویشاوندی به هم پیوست میدادند)در خانه تجربه میکند.سپس به تدریج از خانه به بیرون قدم میگذارد و با گروههای همبازی و محلی و همسایه ارتباط برقرار میکند.در مرحلهء بعد،به تدریج که به بلوغ و بزرگسالی میرسد،با جامعهء کاملی که عضو آن است و مؤسسات وسیعی که نظام اجتماعی را میسازند ارتباطات وسیعتری را برقرار میکند.جریان طبیعی آرام رشد زیستشناسی و بلوغ روانشناسی طی یک جریان منظم و مشابه از تجربیات وسیع اجتماعی تحقق میپذیرد.راهی که از تولد تا بزرگسالی،آرام و پیوسته طی میشود و موزون و روشن است.
وجه دوم آن است که ترادف طبیعی-اجتماعی دو جنبهء کاملا به هم پیوسته دارد که اگر درست درک شود،دو جنبه از جریان خودهمانی را تشکیل میدهد.از یک سو فرد از خلال تمامی تجارب،ارتباطات و مناسبات به تدریج از حضور نهادهای اجتماعی که صورتهای منظمی از رفتارهای عینی موجود در جامعه هستند،آگاه میشود.از جانب دیگر،در تجربه شخصی خود ارزشهایی را که بخش مهم و ضروری نهادهای اجتماعی هستند،درک میکند.فرد،احساسات خود را به صورت ذهنی محقق میسازد ولی در انجام این کار،نهادهای جامعه بعد عینی این تحقق را به عهده میگیرند.پایدار شدن احساسها و عواطف در”خود”و در ارتباط با نهادهای”جامعه”در جهت ترادف طبیعی-اجتماعی رشد کودک به سمت بزرگسالی و بلوغ است.
باید یادآور شویم که هیچ چیزی که عامل شکلگیری الزامی و جبری فرد توسط جامعه باشد،وجود ندارد.فرد در صورتی”اجتماعی میشود”که خود را با جامعه سازگار و منطبق سازد.چنانکه همگان میدانند،نوع بشر فکر میکند و افرادی را که علیه جامعهء مولد خود قیام و طغیان میکنند،دوست ندارد.افراد به جای آنکه بدون فکر و اندیشه در جامعه قالبگیری بشوند،درست برعکس،غالبا آگاهانه و حسابگرانه نقابهای متفاوتی را که با موقعیتهای مختلف مناسب جور است به صورت میزنند؛نقابهایی که به تصور آنان برای رسیدن به هدف باید آنها را به صورت خود بزنند.در اینجا میتوان به نوعی جامعهشناسی نمایشی-که برخی از آن صحبت کردهاند-پی برد.هنگامی که اورینگ کافمن۴صورت نمایشی”خود”را تجزیه و تحلیل میکند،میتواند فورا انواع ملاحظاتی را که متضمن آن است در خود بیابد.به این ترتیب،این ترادف طبیعی-اجتماعی در رشد فرد و در جهت بلوغ او،یک قانون تلقی میشود و این امر مستقیما برای فهم تعلیم و تربیت بسیار مهم است.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۶)
نمودار”دیاگرام ۲″
ساخت جامعه و ادراک ذهنی و تجربی آن(چارچوب اجتماعی تجربه و رفتار)
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۷)
هجوم وسایل ارتباطی جمعی
در تمامی جوامع و در طول تاریخ بشر تا سالهای اخیر،ترادف طبیعی-اجتماعی رشد فردی فرایندی واقعا طبیعی بوده است.باوجوداین یک تمایز عمده،نظام ارتباطات را در جوامع صنعتی جدید در عصر حاضر مشخص میکند و آن سرعت و گسترش زیاد ارتباطات جمعی است.در مورد انواع وسایل ارتباط مطبوعاتی مانند روزنامهها،مجلات تودهگیر و فیلم،رادیو و تلویزیون دو نکتهء روشن را میتوان بیان کرد.آشکارترین نکته آن است که اشکال ارتباطات جمعی در نوع خود به عوامل مهم تعلیم و تربیت بدل شدهاند. اطلاعاتی که این ارتباطات تودهای به دست میدهند شامل اخبار روزانه از جریان حوادث، قضاوتها و اظهارنظرهای فرمولبندی شده که با اخبار همراه میشود(و از احزاب سیاسی و گروههای فشار و غیره سرچشمه میگیرد)و آگهیها(که تصویر رقابتآمیز خود را بر بیننده تحمیل میکند)است.همهء اینها تأثیر فراگیری بر سرتاسر جامعه اعمال میکنند. برخی از این تأثیرات مستقیم،عمدی و دارای ماهیت تربیتی است(برنامههای مدارس و دانشگاه آزاد و پیامنور).لیکن هرنوع دیگر از نمایشها مانند فیلم،تئاتر،فیلم مستند و حتی مسابقات رقابتآمیز،نوعی انتقال دانش،عقیده و ارزشهاست.خانواده و مدرسه موظفاند که در این موارد،زمینه را برای پرورش و هدایت بهتر کودکان فراهم سازند. تمامی این موارد روشن و حائز اهمیت بسیار هستند.
نکتهء دوم هرچند ساده به نظر میرسد اما احتمالا از اهمیت عمیقتر و بیشتری برخوردار است.در گروههای ثانوی بسیار بزرگ ارتباطات مردمی وجود ندارد و علایق تجاری و دادوستد اجتماعی موجب غلبه بر گروههای ابتدایی در زندگی شخصی و صمیمی و احساس مشترک اجتماعی میشود.
ارتباطات تودهگیر بر خانه و خانواده هجوم میبرد و به نظر میرسد به معنای درهم شکستن و بر هم زدن ترادف طبیعی-اجتماعی باشد.اینک کانون توجه در اتاق نشیمن هر خانوادهای،قلب روابط خانوادگی،اجاق گرم خانه نیست.جایی که والدین و فرزندان همین که دور هم جمع میشدند،به مبادلهء تجربیات و گفتوگوی صمیمی میپرداختند.اکنون صحنهء تلویزیون افراد را در گوشهء اتاق گرد خود جمع میکند و کانون توجه است. تلویزیون،این تک پنجرهء ارتباطات،تأثیرات بیرون جامعه را به درون خانه و کاشانه وارد میکند و تک منفذی است که اعضای خانواده از آن به جهان بیرون مینگرند.اکنون هیچ حرکت تدریجی از شیرخوارگی به کودکی در درون خانه و از آنجا به بازی باهممحلیها و همسایگان تا رسیدن به بلوغ و بزرگسالی در جامعه و قرار گرفتن در میان شهروندان مسؤول وجود ندارد.خیلی پیش از این مراحل،کودک جزئیاتی کاملا خصوصی را در
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۸)
مورد محل و منطقه و ویژگیهای همسایگانی که وارد خیابان میشوند،میداند.او در واقع گواه و ناظر جالبترین حوادث حیاتوحش است.طوفانها،سیل،زلزله،جنگ، فضاحتهای سیاسی و عملکرد تعصبات مذهبی و حتی بیشتر از آن،نمودهایی از دوز و کلکهای بزرگ و بیحرمتی و حتی روابط جنسی که در بعضی کشورها از طریق فیلم و نمایشنامهها نشان داده میشود،مواردی هستند که او در خانه شاهد آنهاست.فرد تمامی این موارد را بدون آنکه خود در آنها مشارکت داشته باشد،مشاهده میکند.ترادف “طبیعی-اجتماعی”تدریجی،که طی آن عواطف و احساسات به منزلهء نماد اجتماعی در منش فرد شکل میگیرد،موجب آن میشود که نهادهای اجتماعی بیتجربه درآیند و ارزشها در فرد تحقق یابند.این جریان اجتماعی شدن دیگر به صورت سابق وجود ندارد، بلکه صورتهای پیچیدهتر حوادث جامعهء بزرگسالها در خانه،مغز کودکان را حتی قبل از نخستین مراحل راه طولانی بلوغ فرا میگیرد.آیا در این وضعیت پیچیده و در برابر این حمله و هجوم فرهنگی عاطفه و احساسی محکم و پایدار که زمینه را برای نظم بخشیدن به ذهنیت آنان فراهم سازد،در کودکان مستقر میشود؟آیا همین دلایل کافی نیست برای اینکه بدانیم چرا امروزه مردم در مورد بنیانهای اخلاق فردی و اجتماعی اینهمه احساس خلأ میکنند؟آیا زمینههای دگرگونی اخلاقی به جای نظم پایدار”خود”و”جامعه”،حاصل تغییر قاطع در ماهیت ارتباطات نیست و بالاخره آیا تبیین توسعه و رشد گستاخیها، و اندالیسم و تجاوز به حقوق دیگران و مفاهیم مقدس انسانی و خاصههای فرد و گروه و آداب و رسوم به خطر نیفتاده است؟
اینها سؤالاتی هستند که در تعلیم و تربیت کنونی اهمیت حیاتی دارند امّا آنچه که به طور واضح ملاحظه کردیم آن است که احتمالا همهء این موارد ریشه در تأثیر وسایل ارتباط جمعی به منزلهء یک عامل مهم تعلیم و تربیت تودهگیر و چندبعدی در جامعه دارد؛ آموزشی که از نظام تربیتی رسمی جامعه کاملا مستقل است.اینک به بررسی عامل پنجم از عوامل ششگانهء بافت اجتماعی میپردازیم.
۵-فرهنگ،نمادها،مناسک
استقرار فرهنگ در هر جامعه،عامل چندجانبهء مؤثر در تعلیم و تربیت است که از ابتداییترین سالهای زندگی کودک بر مغز و شخصیت او اثر میگذارد و این اثرگذاری در تمام طول عمر ادامه دارد.نمودار ۱ و ۲ اشاره به این امر است که فرهنگ در معمولیترین شکل خود وظیفهء خلق دانش،اعتقادات،معنویت،مهارتها،ارزشها و روشهای نهادی شدهء رفتار اجتماعی را به عهده دارد.برای پرداختن به این بحث کافی است به دو نکتهء دیگر توجه شود:
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۹۹)
الف.عناصر ساخت اجتماعی
به سادگی میتوان گفت که کلیهء عناصر بافت اجتماعی دارای ویژگیها و خصوصیاتی هستند.قوانین و مقررات،سازمانها،نهادها،مناسک و مراسم،الگوهای لباس و لباسهای متحد الشکل(با توجه به حوزهء قدرت و مسؤولیتپذیری که صاحبان آنها را به دلیل کاکردهای اجتماعیشان از دیگران متمایز میسازد و جنبهء نمایشی،احساسبرانگیز و مستمر محیط اجتماعی فردی را تشکیل میدهد)،خانواده(شامل نهاد ازدواج،خانه و کاشانه و پایگاههای متفاوت برای”پدر”و”مادر”و”پسر بزرگتر”)و درجاتی از خویشاوندی با نظم خاص که تمام نمادها و مواد و مقررات را داراست(مانند نماد عدالت، فرشتهای که شمشیر و ترازویی در دست دارد)جایگاه خاص خود را دارند.هرکدام از این اشخاص و گروهها که شکل و شمایل خاص خود را دارد،از جمله عناصر ساخت اجتماعی، سلسله مراتب حکومتی و پایگاههای قدرت در وزارتخانههای دولتی و نمایندگیهای رسمی و فرمانداران و شهرداران و مدیران خدمات بهداشتی و نظام تعلیم و تربیت، کارخانههای صنعتی و تشکیلات متفاوت اجتماعی دیگر است.از ادارهء پست،راهآهن خطوط اتوبوسرانی گرفته تا تدارکات برای گروههای ورزشی فوتبال و غیره و…هر عنصری از بافت اجتماعی،نقش و نشان ویژهء خویش را دارد،وظایف خود را انجام میدهد و حتی زبان مناسبی را که خاص خود و تا حدودی متمایز از زبان و بیان معمولی است به کار میگیرد.بدیهی است تمام اینها جنبههای مهمی از آموزش و پرورش را در جایگزین ساختن اطلاعات و آگاهیهای جدید و همهجانبهای که از نظم اجتماعی برخاستهاند در بر میگیرد و در انتقال اهداف و کارکردهای مؤسسات فرهنگی و نظام آموزشی از گذشته تا امروز نقش مؤثری ایفا کرده است و در عین حال،همواره توسعهیافته و با زمان متناسب شده است.
ب.تمایزات اجتماعی وکارکرد مثبت آنها
نکتهء دوم این است که تمام عناصر متمایزکنندهء فرهنگ،همان امتیازات اجتماعی هستند و در استمرار بخشیدن به نظم اجتماعی نقش مهمی ایفا میکنند و کارکردهای اجتماعی مهمی دارند.بهطور خلاصه،تمایزات اجتماعی بیش از آنکه موجب تقسیم گروهها شود در استمرار و مداومت و تثبت کیفیتهای منظم اجتماعی نقش مثبتی بازی میکند.همچنین باید یادآور شویم که بسیاری از این امتیازات فرهنگی،مشخصکننده پایگاههای متفاوت است.ما هنگامی که دربارهء جنبههای مختلف تربیتی قشربندی اجتماعی صحبت میکنیم،به این نظریه باز خواهیم گشت اما در اینجا لازم است توضیح مختصری داده شود.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۰)
دلایل تمایزات فرهنگی چندگاه عبارتاند از:الف.نشان دادن قدرت نمایشی در هر زمینه،ایجاد انتظار اخلاقیات مورد نیاز خاص هر حرفه و حوزه،تنظیم مقررات و سلسله مراتب و فرمانبرداری)؛ب.معیارها و ضوابط نمایشی برای قبول برتری و کهتری در سطوح مختلف اقتدار،مهارت و انتظار و انواع رفتارهای مناسب از جمله احترام گذاشتن و شایستگیها؛پ.تحمیل کردن استانداردهای نمایشی به صورت قواعد و شیوههایی که در اهداف آرزوها و مدلهای کسب شخصیت اجتماعی افراد مؤثر است.
در اینجا به هیچوجه نمیخواهیم ادعا کنیم که همهء اعضای جامعه با تمام جنبههای فرهنگ مستقر موافقت دارند یا خود را با آنها منطبق میسازند یا حتی همهء جوانب مستقر اخلاق برای آنها قابل توجیه است.آنچه میخواهیم در اینجا متذکر شویم این است که ارتباطات عامل عمدهء جامعهپذیری را تشکیل میدهد.
اینک به بررسی عامل ششم از عوامل ششگانهء بافت اجتماعی میپردازیم:
۶-وجوه شاخص و تمایز فرهنگ،ادبیات و هنر
علاوه بر سازمان عمومی فرهنگ،در همهء جوامع توسعهیافته و تاریخی،ابتداییترین سطح یک سازمان فرهنگی دارای انواع مختلفی است.در این مورد چند نکتهء ارزشمند قابل ذکر است.
الف.میراث فرهنگی آگاهانه
با عوض شدن نسلهای هر جامعه،مهارتها،احساسات و دانشهای جدیدی بروز میکند و رشد مییابد.میراث فرهنگی هنگامی موجودیت پیدا میکند که انسان دربارهء آن به جستوجو بپردازد و آن را به صورت انتقادی مطرح کند.دربارهء آثار نیاکان میتوان به قضاوت نشست و بعضی آثار ادبی،نمایشنامه،مجسمهسازی،نقاشی،موسیقی،معماری را میتوان دارای کیفیت عالیتری از دیگر آثار دانست.هنر انسانی در واقع زبان اختصاصی مناسبی برای بررسی و کشف بعضی از ابعاد خاص طبیعت انسانی و تجربهء او را به همراه دارد و میتواند کیفیات و حقایق مهمی را دربارهء آنها آشکار کند.ظهور و بروز هریک از مهارتهای خاص در توسعهء آتی جامعه اهمیت فراوانی دارد؛برای مثال،سوادآموزی در ارتباط با عناصر مشخصی از رشد و پیچیدگی ابعاد جامعه میتواند معنی پیدا کند و سواد رایانهای،دیدگاههای جدیدی را در مورد تاریخ و قضاوت مطرح میکند.جامعهای که گذشته را ثبت و ضبط کرده است،خواهد توانست در مورد حال در ارتباط با گذشته به داوری بنشیند و به اظهار نظر بپردازد و برنامهء سنجیدهء هدفداری برای آینده طرحریزی کند. در این حال،یک آگاهی تاریخی ظهور مییابد،نهادهای جدید سواد و تحصیلات توسعه پیدا میکند و توسط نسلهای متوالی آموخته میشود.تمایزاتی بین فرد باسواد و بیسواد،
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۱)
انسان بافرهنگ و بیفرهنگ و فرد متمدن و بیتمدن و فرد دانا و بااطلاع و فرد نادان و بیاطلاع ظاهر میگردد.در طی قرون متمادی،فرهنگ و فنّاوری در اختیار اندکی از افراد بوده و حتی در جهان باستان-مثلا در میان یونانیان باستان-کتاب به صورت تعداد محدودی طومارهای نوشته شده موجود بود که بعضیها میتوانستند آن را برای دیگران بخوانند.به رغم وجود یک ادبیات عقلمدار در بسیاری از جوامع،تنها چند قرن است که با اختراع چاپ امکان خواندن برای همهء افراد فراهم شده و صورتهای بسیاری از ادبیات گسترش یافته است.نکتهء درخور یادآوری این است که گسترش ادبیات تا حد زیادی موجب کشف طبیعت و توصیف حالات انسان در طبیعت و جامعه و تاریخ شده است.وضع معماگونهء انسان در شرایط اجتماعی مختلف از لابهلای یک کتاب ادبی نیز قابل درک است. در کتابی از این نوع،دیدگاههای فرد،طبیعت و جامعه را میتوان در اعماق روح نویسنده یافت و شادیها و نگرانیهای وی را مشاهده کرد.امروزه همهء انسانها میتوانند از این طریق تصویر خود را در آینهء دیگران ببینند.
دو نکتهء قابل توجه و ارزشمند را در اینجا یادآوری میکنیم.اول اینکه بسیاری از کتابهای ادبی تخیلی بهطور الگوهای تجزیه و تحلیلی نمودارهای جامعهشناسانه را دنبال میکردند.مانند کتاب پسران و عاشقان۵که لاورسن۶نوشته است.او در این کتاب پیچیدگی رشد فردی را نشان میدهد که در شرایط در حال اضمحلال یک دهکدهء کوچک از خانوادهای معدنچی متولد شده و در عرصهء سخت منازعات و مداخلات سلطهجویانهء پدر و مادر بزرگ شده و با طرد زندگی خفقانآور ناشناخته یک جامعهء صنعتی،موقعیت خود را درک کرده و میکوشد به سوی یک زندگی بهتر-که بتواند روابط نزدیک روحی و عاطفیاش را تحقق بخشد-حرکت کند لیکن طرحش به صورت اجرا نشده باقی میماند. کتاب دیگری از این نوع،کتاب دوبلینیها۷اثر جیمز جویس۸است.در کتاب پیکرهای از یک هنرمند و مرد جوان۹؛نویسنده رشد خویش را به شیوهای اجباری در روزهای نخستین زندگی در ایرلند به تصویر میکشد.نیز تأثیراتی را که کلیسای کاتولیک روم بر او گذاشته توصیف میکند.
مثالهای زیادی از این نوع ادبیات را میتوان در اینجا ارائه داد.ماکسیم گورکی، تولستوی و پروست نمونههای جالبی از این نوع هستند.همهء اینها خاطراتی از گذشته را استخراج میکنند و درعینحال در جستوجوی واقعیتهای معنوی و روحی”خود” هستند که فعلیت یافته و در متن هیاهوی”جامعه”حضور دارد.نویسندهای چون”گوته”در “فاوست۱۰″این موضع را در خلال تمامی داستان توسعه شهری کشف میکند.شاید حقیقت این باشد که هنر به منزلهء یک امر انتقادی در واقع شرح حال خود است که توسط هر
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۲)
فرد به صورت درست یا غلط نوشته میشود.همین محتوا در افسانهها و فرهنگ محلی و فولکلور جوامع فاقد خط و سواد موجود است امّا در سیر ادبیات با غنایی بیشتر توسعه مییابد،بنابراین،یکی از عناصر میراث فرهنگی ما کتاب است که استفاده از آن مستلزم توجه به دو مقولهء اساسی است؛
اوّل:تأسیس کتابخانهها در جامعه جهت استفادهء همگانی که از مهمترین عوامل توسعه آموزش و پرورش عمومی است.
نکتهء دوم که اهمیت بیشتری هم دارد،این است که اگر به کودک شیوهء خواندن را بیاموزیم،در واقع راه او را به سوی میراث فرهنگ جهانی گشودهایم و او را به تمام چیزهایی که برای کشف دنیا به آنها نیاز دارد،مجهز ساختهایم.اگر کودک خواندن را فرا گیرد و به فهم و به کارگیری مطالبی که خوانده است تشویق شود،مطمئنا به اساسیترین و مهمترین ابعاد واقعی تعلیم و تربیت هدایت شده است.لورد لانتین۱۱در کتاب own merdith موضوعاتی نظیر موضوع زیر را مطرح کرده است:
بهترین تعلیم و تربیت در دنیا تربیتی است که ما از طریق مصاحبت با روشنفکران عالیرتبهء خود بهطور نامحسوس کسب میکنیم.با آموختن اینکه چگونه امور دیگر و مغزهای دیگر را بشناسیم،بیش از پیش با مکتسبات خویش صمیمی و خودمانی میشویم و شناخت واقعیتر و ارزشمندتری از خود پیدا میکنیم.تمام چیزهایی را که خوانده و یاد گرفتهایم و تمام آنچه فکر ما را به خود مشغول کرده است و در افکار و رفتار بزرگان و اندیشمندان قبلی بوده و اکنون به ما رسیده است،دستکم یک اجتماع معنوی را تشکیل میدهد که هیچگاه نباید خود را از آن محروم سازیم؛این اجتماع معنوی در قلبها و روح انسانهایی که آن را کسب کردهاند جای میگیرد.اتاقی که قفسهبندیهای پر از کتاب دارد، راهی به سوی فرهنگ غنی جهان در مقابل دیدگاه ما میگشاید.
ب.کیفیت مطلوب کتب
مسلما تمامی جلوههای ادبیات در جامعه کیفیت واحدی ندارند و همهء آثار ادبی جاودانه نیستند اما آثار خوب باید،همگی تأثیر پرورشی و آموزشی خاص خود را دارند.
مطبوعات بهطور قطع عامل مهمی در تعلیم و تربیت به شمار میرود؛چراکه اطلاعات مختلف را به صورتهای متفاوت و از دیدگاههای گوناگونی به جامعه ارائه میدهد.انتقاد از کردارها و رفتارهای”مردم”و خط مشی حکومتها و طرح داوری و انتقاد در مورد چنین موضوعاتی و پخش آگاهیها و یادداشتها و نظایر آن،همگی میتواند در پرورش افراد مؤثر باشد.معمولا ارگانهای مطبوعاتی زیادی وجود دارد و هریک از آنها بر خوانندگان خاصی در جامعه تأثیر میگذارد.در واقع،گروهی از خوانندگان مطبوعات
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۳)
یکدیگر را نمیشناسند و هرگز هم یکدیگر را نمیبینند اما دائما دیدگاههای واحد و مشخصی را مطالعه میکنند به این ترتیب،ممکن است آنها به تدریج در معرض شیوههای برخورد معینی با موضوعات قرار گیرند و از جهت وجهه نظر و نحوهء قضاوت به یکدیگر نزدیک شوند.
عوامل یاد شده در شکل دادن به افکار عمومی و تغییر آن عوامل معنیداری هستند. ابعاد و ماهیت این تأثیر منوط به کیفیت اطلاعاتی است که هر روزنامه و مجله برای خوانندگانش تدارک میبیند و اینگونه به روشنی با زمینهء تربیتی اعضایش در ارتباط است و نیز به سؤالات عمدهای بستگی دارد که مسائل بر محور آنها مطرح میشود.ریچارد هوگارت۱۲در مورد استفاده از کتاب و بهرهمندی از سواد معتقد است باوجوداینکه توسعهء تعلیم و تربیت جدید موجب بالا رفتن سطح سوادآموزی میشود لیکن ممکن است به پرورش ذهن و قدرت داوری فرد کمکی نکند و آن را رشد ندهد.سواد سطحی و فاقد کیفیت غنی،بهطور خلاصه ممکن است فرد را به طرف پذیرش بدترین چیزهایی که در مطبوعات و ادبیات عامیانه منتشر میشوند،منحرف کند؛پدیدهای که ممکن است با سایر ویژگیهای جدید،سرعت تجارب جدید و سریع ما همراه شود و در جهت صحیح تعلیم و تربیت مردم مانع ایجاد کند.نیچه(Nietzsche)در کتاب”آیندهء نهادهای تربیتی و کارکرد آنها”چنین اظهار نظر میکند که تعلیم و تربیت جدید به گسترش دانش سطحی منجر میشود که نوعی از آن دانش منطقی است که به توحش میانجامد.
هدف نهادهای تربیتی جدید این است که افراد متوسط و معمولی را هرچه بیشتر باسواد کنند.به طوری که سواد دانش آنها حد اکثر میزان شادمانی و نفع مادی را برای همگان داشته باشد.آنچه بیش از هر چیز مورد انتظار است،آموزش سریع است.به طوری که مخلوقی پولساز بتواند هرچه سریعتر وارد بازار شود.گسترش هرچه بیشتر آموزش، آموزشهای واقعی را تضعیف میکند و توسعهء فرهنگ علم،توحش را به ارمغان میآورد (نیچه).شکی نیست که سواد و آموزش عمومی آثار تربیتی چشمگیری به دنبال دارد اما نه منحصرا و همیشه در جهت مطلوب و پسندیده.
۳-تمامی هنرها و منابع
تمام آنچه دربارهء ادبیات گفته شد،در مورد همهء هنرهای موجود در میراث اجتماعی و فرهنگ صادق است.نقاشی،موسیقی،مجسمهسازی،معماری و هنرهای زیبا دارای عوامل تربیتی خاص خود هستند و همان نوع صفات تربیتی را به بار میآورند اما تحت تأثیر همان شرایط اجتماعی و فشارهای تجاری و تنگناهای عصر جدید قرار دارند.
۴-هنرها و صنایعدستی
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۴)
صنایعدستی جامعه از جمله میراثهایی است که اهمیت ویژهای دارد اما با تغییر شرایط اقتصادی و روابط تجاری به تدریج از اهمیت آن کاسته میشود.
۵-مد و تبلیغات
با توجه به ارتباطات روزافزون و روابط تجاری،ما باید کاربرد حسابشدهء تمامی هنرها را که در جامعهء مدرن در خدمت تبلیغات تجاری قرار گرفتهاند،بدانیم.القای مد و مدپرستی یکی از آثار و نتایج این تبلیغات است که به افراد در انتخاب نوع لباس،تزیینات داخلی منزل،نحوهء گذراندن تعطیلات،نوع اتومبیل و غیره سمت و سو میدهد و شرکتهای بزرگ از آن سود میبرند.
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۵)
پینوشتها
(۱). Tonnics جامعهشناس آلمانی
(۲). C.h.Coolcy
(۳). G.H.Mead
(۴). Erving Goffman
(۵). Sons and Lovers
(۶). Lawrense,E
(۷). Dollincers
(۸). James Joycc
(۹). Portrait of the artist of a young man
(۱۰). Faust
(۱۱). Iytton Lord
(۱۲). Hoggart Richard
تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۳ (صفحه ۱۰۶)
منابع
-دورکیم امیل؛آموزش و پرورش و جامعه،ترجمهء دکتر کاردان،انتشارات دانشگاه تهران،۱۳۷۱
(به تصویر صفحه مراجعه شود)
پایان مقاله