سیستمها و فلسفه تعلیم وتربیت

ابن خلدون و اصول آموزش و پرورش

ابن خلدون،تاریخ‏نویس و جامعه‏شناس بزرگ قرن هشتم و اوایل‏ قرن نهم هجری،از متفکران و صاحب نظران تعلیم و تربیت ملل‏ مسلمان است.او با عنایت به مبانی دینی و تجربیاتی که از تدریس و آشنایی با فرهنگ و تعلیم و تربیت عصر خویش داشت،در ابواب‏ مختلف کتاب خود،”مقدمه‏”،مسائل تعلیم و تربیت را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است.متأسفانه آرای او در مسائل تعلیم و تربیت‏ کم‏تر مورد توجه قرار گرفته است و این قسمت نسبت به سایر مسائل‏ مطروحه در کتاب مقدمه-مثل تاریخ،سیاست و اقتصاد که دربارهء آنها مباحثات زیادی صورت گرفته و کتاب‏هایی تألیف شده-چندان‏ با اقبال و عنایت روبه‏رو نگردیده است.در این مقاله،نویسنده‏ روش‏هایی را که به بهبود کیفیت آموزش و پرورش در آن زمان‏ کمک کرده است،مورد بررسی قرار می‏دهد و راه‏ها و شیوه‏های‏ تدریس موفق را بازگو می‏کند.او در این زمینه حدود بیست و پنج فن‏ و تکنیک عملی را که ابن خلدون و استادان دیگر از طرق علمی و تجربی به دست آورده بودند،تشریح می‏کند و می‏نویسد که این‏ روش‏ها در فراگیری و ارتقای کیفیت آموزش در زمان حیات‏ ابن خلدون تأثیرات چشم‏گیری داشته است.

 

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » تابستان ۱۳۷۹ – شماره ۶۲ (از صفحه ۱۲۳ تا ۱۳۸)
عنوان مقاله: ابن خلدون و اصول آموزش و پرورش (۱۶ صفحه)
نویسنده : فقیهی، علی نقی
چکیده :
کلمات کلیدی :

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۳)


ابن خلدون و اصول آموزش و پرورش

معرفی مقاله

نوشتهء:دکتر علی نقی فقیهی

ابن خلدون،تاریخ‏نویس و جامعه‏شناس بزرگ قرن هشتم و اوایل‏ قرن نهم هجری،از متفکران و صاحب نظران تعلیم و تربیت ملل‏ مسلمان است.او با عنایت به مبانی دینی و تجربیاتی که از تدریس و آشنایی با فرهنگ و تعلیم و تربیت عصر خویش داشت،در ابواب‏ مختلف کتاب خود،”مقدمه‏”،مسائل تعلیم و تربیت را مورد بررسی و تحقیق قرار داده است.متأسفانه آرای او در مسائل تعلیم و تربیت‏ کم‏تر مورد توجه قرار گرفته است و این قسمت نسبت به سایر مسائل‏ مطروحه در کتاب مقدمه-مثل تاریخ،سیاست و اقتصاد که دربارهء آنها مباحثات زیادی صورت گرفته و کتاب‏هایی تألیف شده-چندان‏ با اقبال و عنایت روبه‏رو نگردیده است.در این مقاله،نویسنده‏ روش‏هایی را که به بهبود کیفیت آموزش و پرورش در آن زمان‏ کمک کرده است،مورد بررسی قرار می‏دهد و راه‏ها و شیوه‏های‏ تدریس موفق را بازگو می‏کند.او در این زمینه حدود بیست و پنج فن‏ و تکنیک عملی را که ابن خلدون و استادان دیگر از طرق علمی و تجربی به دست آورده بودند،تشریح می‏کند و می‏نویسد که این‏ روش‏ها در فراگیری و ارتقای کیفیت آموزش در زمان حیات‏ ابن خلدون تأثیرات چشم‏گیری داشته است.

نویسندهء مقاله مطالبی را از فصل ۲۹ باب ششم مقدمه نقل کرده‏ و بحث در باب اصول و روش‏های آموزش و پرورش را با مطلبی

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۴)


تحت عنوان راه درست در آموزش علوم و روش‏های مفید آن آغاز می‏کند و پس از آن،توجه خود را به میزان فهم و استعداد معلم و پرورش تدریجی او معطوف می‏دارد.در پایان،شیوه‏های تدریس را مطرح می‏کند و از روش‏هایی مانند سخنرانی و القا و محاوره و مناظره‏ و الگوسازی نام می‏برد.علاوه بر این،وی به آموزش زبان خارجی- که در آن زمان زبان عربی بوده است-اهمیتی ویژه می‏دهد و دلیل‏ اهمیت آن را این می‏داند که عربی زبان قرآن و حدیث است.سپس‏ به تشریح شیوهء آموزش زبان قرآن و حدیث می‏پردازد و در پایان، توصیه می‏کند که معلمان و متعلمان با اهداف ارزشمند علوم ابزاری‏ آشنا شوند.

این مقاله را که حاصل مطالعه و تجزیه و تحلیل بخش‏هایی از مقدمهء ابن خلدون است،آقای دکتر علی نقی فقیهی،عضو هیأت‏ علمی مدرسه عالی تربیتی و قضایی قم نوشته و در اختیار فصلنامه‏ گذاشته است که به این وسیله از ایشان قدردانی می‏شود.

«فصلنامه»

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۵)


مقدمه

“عبد الرحمن بن محمد”معروف به‏”ابن خلدون‏”(۸۰۸-۷۳۲ هـ-ق)گرچه به عنوان‏ مورّخی برجسته و بنیان‏گذار جامعه‏شناسی مشهور است،از متفکران تعلیم و تربیت نیز به‏ حساب می‏آید.

وی با دیدی اجتماعی به تعلیم و تربیت نظر افکنده است و با توجه به مبانی دینی و تجربیات خود در تدریس و شناخت فرهنگ و اوضاع تعلیم و تربیت عصر خویش،در بسیاری از فصل‏های‏”مقدمه‏”-به ویژه باب ششم آن-به این مهم پرداخته و ابعاد آن را بررسی کرده است.

در مورد آرای ابن خلدون در تاریخ،اجتماع،سیاست و اقتصاد،بحث‏های بسیاری شده‏ و کتاب‏ها و مقالات متعددی به رشتهء تحریر در آمده است ولی آرای تربیتی وی کم‏تر مورد توجه قرار گرفته و غیر از ترجمهء مقدمه،فقط به اشاره‏ای گذرا به برخی از نظریات کلی وی، بسنده شده است.دیدگاه وی دربارهء اصول و روش‏های تعلیم و تربیت نیز تاکنون به صورت‏ مشخص تبیین نشده است؛بنابراین،هدف این مقاله پرداختن به این مهم است.

ابن خلدون در ضمن فصول متعددی از ابواب گوناگون مقدمه،در زمینهء اصول و روش‏های تعلیم و تربیت بحث کرده،ولی عمدتا به‏”اصول و روش‏های آموزش‏”پرداخته‏ است.وی گرچه در مواردی لفظ«تعلیم»را به مفهومی اعم از تعلیم و تربیت به کار می‏گیرد و مسائل اخلاقی،تربیتی و روانی را تحت همان عنوان بررسی می‏کند،ولی در خصوص‏ «اصول و روش‏های»بیش‏تر مفهوم اخصّ آن-یعنی آموزش-را مدّ نظر قرار می‏دهد.

او معتقد است که برای تحقق یادگیری،باید آموزش براساس اصول و روش‏های ویژه‏ صورت گیرد.آن‏چه در پی می‏آید،مهم‏ترین اصول و روش‏های آموزش و پرورش از دیدگاه ابن خلدون است.

اصول و روش‏های آموزش و پرورش
۱-تدریج در آموزش

ابن خلدون،فصل ۲۹ باب ششم مقدمه را با عنوان«راه درست در آموزش علوم و روش‏های مفید آن»آغاز می‏کند.نخستین نکتهء اساسی مورد تأکید در این باب این است که‏ آموزش دانش به متعلّم،زمانی به یادگیری می‏انجامد و موجب حصول ملکه در وی می‏شود که به تدریج و در طول زمان صورت گیرد؛۱بنابراین،آموزش باید کم‏کم و در مراحل‏ گوناگون انجام شود.به این صورت که مثلا اول اصول و موضوعات محوری دانش به

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۶)


صورت اجمال مطرح شود تا ذهن متعلّم برای فهم مسائل مربوط به موضوع آماده گردد و سپس،آموزش با شرح بیش‏تر و ذکر دلیل صورت پذیرد تا متعلم مطلب را به شایستگی‏ دریابد.پس از آن،اشکال‏ها و مسائل پیچیده بررسی و تشریح گردد و قفل‏های آن گشوده‏ شود.۲

۲-توجه به میزان فهم و استعداد متعلّم و پرورش تدریجی آن

دومین نکتهء اساسی که ابن خلدون در فصل یاد شده به آن پرداخته،این است که باید میزان توانایی عقلی متعلّم در درک موضوعات و مسائل علمی شناسایی گردد و متناسب با استعداد او به وی آموزش داده شود تا به تدریج،فهم و استعدادمتعلّم در یادگیری پرورش‏ یابد۳؛زیرا استعداد متعلّم در آغاز تحصیل بسیار اندک است و لذا مسائل علمی باید با مثال‏های حسی و آن‏چه به ذهن او نزدیک‏تر است،به‏طور محدود و مختصر-که موجب‏ خستگی وی نشود-به وی آموزش داده شود تا یادگیری به شایستگی انجام گیرد و استعداد متعلّم بارور و زمینهء یادگیری‏های بعدی فراهم شود.تجربه نشان داده است که تحصیل علم و یادگیری در هر مسأله‏ای چنانچه ملکهء فرد شود،زمینه را برای درک سایر مطالب آماده‏تر می‏سازد و برعکس،اگر متعلّم در آغاز تحصیل یا در هر مبحث درسی مطلبی را نفهمد،نه‏ تنها در آن زمینه ضعیف می‏ماند بلکه موفق نشدن در درک،اثر روانی نامطلوبی در وی به‏ جا می‏گذارد و توانایی او را برای درک مسائل محدود می‏کند.آن‏گاه درک مسائل بعدی‏ برای متعلّم دشوار می‏شود و در نتیجه،افت تحصیلی پیش می‏آید.۴

۳-سهل‏گیری و رأفت با متعلّم

سهل‏گیری و رأفت معلّم نسبت به متعلّم در هنگام آموزش از روش‏های مهمّ تعلیم و تربیت محسوب می‏شود و در پیشرفت تحصیلی و تربیت اخلاقی متعلّم بسیار مؤثّر است. برعکس،سخت‏گیری و شدّت عمل بر متعلّم،علاوه بر افت تحصیلی،آثار و عوارض منفی‏ روانی بسیاری در پی خواهد داشت.ابن خلدون به این مهم توجه ویژه‏ای داشته و آثار سوء سخت‏گیری معلم را به خصوص نسبت به کودکان برشمرده است.وی شش اثر منفی این امر را بدین شرح بیان کرده است:

۱-نشاط روانی متعلّم را از بین می‏برد و روح او را کسل می‏سازد.

۲-وی را به دروغ‏گویی و تظاهر برخلاف واقع وادار می‏کند تا از تهدید و تنبیه معلّم در امان بماند.

۳-مکر،فریب و نفاق را به متعلّم می‏آموزد و او را به این صفات و افعال معتاد

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۷)


می‏سازد.

۴-عزت نفس و روحیّهء دفاع را از متعلّم می‏گیرد و او را از احساس شخصیت تهی‏ می‏کند.

۵-باعث می‏شود متعلّم اعتماد به نفس خویش را از دست بدهد و برای دفاع از خود در روابط اجتماعی به دیگران متکی شود.

۶-سبب می‏شود روح و روان او از اکتساب فضایل و اخلاق نیکو باز ماند و در نتیجه، به اهداف عالی تعلیم و تربیت نرسد و در رذایل و انحرافات سقوط کند.

از نظر ابن خلدون،عوارض سخت‏گیری به متعلّم اختصاص ندارد بلکه کارمند و کارگر و هرکس که به نحوی تحت تعلیم و تربیت یا تدبیر فرد دیگری واقع می‏شود،نیز چنین است‏ و این،نه فقط دربارهء افراد صادق است بلکه دربارهء جوامع نیز دارای چنین کارکردی است.

ابن خلدون از طریق استقراء،این عوارض را به قشرهای دیگر تعمیم می‏دهد.او می‏گوید:به یهود و اخلاق بد آنها و غوطه‏ور شدنشان در خبائث،فریب و…توجه کنید. این،نتیجهء سخت‏گیری‏های معلّمان آنها به هنگام تعلیم و تربیت بوده که آنها را این‏چنین‏ پرورانده است.

بر همین اساس،وی توصیه می‏کند که معلمان نسبت به متعلّمان-به ویژه به کودکان-و اولیا به نسبت به فرزندان خود سخت‏گیری و نامهربانی نکنند یا آنها را مورد تأدیب بدنی‏ قرار ندهند۵.در صورت ضرورت تأدیب بدنی،بیش از سه ضربه نباید زده شود.۶

۴-حفظ آزادی و شخصیت در متعلّم و متربّی

از نظر ابن خلدون،از جمله روش‏های مؤثر در تعلیم و تربیت این است که شیوهء تکلیف‏ دادن معلم،مربی،والدین یا هرکس دیگر که به نحوی فرد یا افرادی را تدبیر و هدایت‏ می‏کند،دوستانه و برانگیزانندهء احساس آزادی و شخصیت در متعلّم و متربّی باشد و از دستورهای حاکمانه و آمرانه پرهیز شود.

ابن خلدون معتقد است‏۷که تکالیف دوستانهء تأدیبی و آموزشی که در مورد کودکان‏ معمول است،در هر متعلّم و متربّی اثر مثبت دارد و بدون این‏که توانمندی و احساس‏ شخصیت او را از بین ببرد،وی را به تسلیم و انقیاد و عمل به تکالیف وامی‏دارد ولی در صورتی که دستورها از سوی مافوق با سیطره،زور،تهدید و بدون صحبت صادر شود، توانایی فرد را می‏شکند،وی را دچار احساس ذلّت و شکست می‏کند و سبب می‏شود که او همانند افراد ستم‏دیده به کسالت و سستی روی آورد.امروزه متعلّمان علم قرائت،همین‏ شأن را دارند.اینان در مجالسی تعلیم می‏بینند که معلّمان دارای وقار و هیبت ویژه‏ای

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۸)


هستند.لذا جرأت ابراز وجود ندارند و وقار و هیبت معلّمان بر آنها سایه افکنده است.آنان‏ در مقابل معلمان خویش،احساس شخصیت نمی‏کنند و خود را ناتوان می‏دانند.هم‏چنین، کسانی که در تعلیم و تربیت،صنعت و تعلیم دین و زیردست دیگران هستند،توانمندی‏های‏ روحی خویش را از دست داده‏اند و حتی گاه نمی‏توانند به دفاع از خود و حق خویش اقدام‏ کنند.۸

شیوهء تعلیم و تربیت و تکلیف به ادای وظایف را باید از پیامبر گرامی(ص)آموخت. اصحاب و مردمی که تحت تعلیم و تربیت آن حضرت قرار می‏گرفتند،نه فقط توانایی و شجاعت ابراز وجود و احساس شخصیت را از دست نمی‏دادند بلکه احساس شخصیت و توانمندی در آنان قوی‏تر می‏شد؛زیرا موضوع شارع در تعلیم و تربیت نه موضع قدرتمند و حاکم بلکه موضوع رفاقت و دوستی بود و تکلیف به ادای وظایف و ترغیب و تبشیر از یک‏ سو و انذار و هشدار از سوی دیگر،با محبت همراه می‏شد؛بنابراین،آنان احساس می‏کردند که آزاد و بر سرنوشت خویش حاکم هستند و به تدریج در می‏یافتند که تکالیف شارع جز در جهت مصالح بندگان و سرنوشت سعادتمندانهء آنان نیست و اوست که بهتر از خود آنان و هرکس دیگر،مصالح آنها را تشخیص می‏دهد و به آنان مهر می‏ورزد.

این‏چنین بود که مردم آن روزگار به فراگیری و ادای تکالیف از روی میل و علاقه، ترغیب می‏شدند و با بالا رفتن توانمندی‏ها و احساس شخصیت،از فراگیری علوم و پیمودن‏ راه‏ها و مراحل تکامل احساس ناتوانی نمی‏کردند۹.

ابن خلدون سپس نتیجه‏گیری می‏کند و می‏گوید:روشن شد که دستورهای حاکمانه، آمرانه و صرفا آموزشی و بدون محبت،توانایی و شخصیت فرد را تباه می‏سازد؛زیرا حاکمیت و ابراز حاکمیت و اظهار وجود و احساس شخصیت ذاتی هر فرد است و این نوع‏ دستورها باعث تضعیف این صفات می‏شود و عظمت و شوکت متعلّم و متربّی را می‏شکند۱۰.

۵-سیر آموزش از ساده به مشکل

آموزش موفق،آموزشی است که از مسائل ساده و نزدیک به ذهن متعلّم آغاز شود و کم‏کم به مسائل دشوارتر یا در سطحی عالی‏تر برسد.ابن خلدون بی‏توجهی به این روش را موجب درک نکردن متعلّم و بروز احساس ناتوانی از فهمیدن در وی و در نتیجه،افت‏ تحصیلی او می‏داند.او در این زمینه از معلّمان عصر خویش یاد می‏کند که این‏ شیوهء تدریس درست را نمی‏دانند و از همان آغاز،مسائل مشکل را طرح می‏کنند و از دانش‏آموز می‏خواهند که ذهن خود را آماده سازد و گمان می‏کنند این شیوه نوعی تمرین

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۲۹)


یادگیری و روشی صحیح است.ازاین‏رو،مبتدی را به حفظ کردن مسائل وادار می‏کنند و نمی‏دانند که با طرح مسائل مشکل و حفظ کردن مسائل پیچیده،متعلّم را در فهم دچار مشکل می‏سازند.آنان به این نکته توجه نمی‏کنند که باید با مسائل ساده و مثال‏های حسّی، ذهن دانش‏آموز را آماده کنند و با آموزش‏های مکّرر از ساده به مشکل،کم‏کم استعداد وی‏ را رشد دهند تا به علوم احاطه پیدا کند و ملکهء علمی برای او حاصل شود۱۱.

۶-به کار گرفتن شیوه‏های تدریس

معلّم باید از شیوه‏های مناسب در تدریس آگاهی داشته باشد و بتواند آنها را به کار گیرد تا با توجه به زمینه‏های متفاوت متعلّمان،شیوهء متناسب را در آموزش اتخاذ کند.

ابن خلدون معتقد است که برای یادگیری و حصول ملکه در متعلّمان،معلّم می‏تواند از شیوه‏های متعددی در تدریس خود استفاده کند.این شیوه‏ها عبارتند از:

الف-شیوهء سخنرانی و القای دانش به متعلم به گونه‏ای که بین معلّم و متعلّم رابطهء«گفت‏ و شنود»یک طرفه برقرار می‏شود.

ب-شیوهء محاکات و الگوسازی و تفهیم حقایق از طریق مجسم ساختن آن با کردار یا گفتار.

پ-شیوهء محاوره،مناظره و گفت‏وگوی علمی بین معلم و متعلّم یا تشویق به مباحثه بین‏ متعلّمان‏۱۲.

ابن خلدون برای یادگیری بهتر و حصول ملکه در متعلّم،شیوهء دوم را کامل‏تر،جامع‏تر و مستحکم‏تر۱۳از شیوهء اول می‏داند و معتقد است که شیوهء سوم،آسان‏ترین شیوه برای‏ یادگیری و حصول ملکه است‏۱۴.وی علت به دست نیامدن ملکهء علمی را در بسیاری از کسانی که عمرشان در مجالس علمی و کلاس‏های درس،بیهوده سپری شده است،فقدان‏ شیوهء درست آموزش ذکر می‏کند.او ضمن مقایسه‏ای که بین متعلّمان در مدارس‏”مغرب‏”و دورهء تحصیل شانزده سالهء آنان با متعلّمان در مدارس‏”تونس‏”و دورهء تحصیل پنج سالهء آنان به عمل می‏آورد،علت طولانی شدن تحصیل و موفق نبودن متعلّمان مغربی را نبودن‏ شیوه‏های صحیح و مفید آموزشی(مانند شیوهء محاکات و شیوهء محاوره)ذکر می‏کند۱۵.

۷-کل‏نگری در آموزش

از جمله روش‏هایی که ابن خلدون در یادگیری بهتر و حصول بصیرت و ملکه‏۱۶در متعلّم مفید و مؤثر می‏داند،این است که معلّم با نگرشی کلّی،اجزای درس را مرتبط باهم‏ ارائه کند؛به گونه‏ای که اول و آخر آن به صورت ساختاری در فکر متعلّم ملکه شود.این

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۰)


روش باعث می‏شود یادگیری زودتر صورت پذیرد و دانش فراگرفته شده،دیرتر فراموش‏ شود۱۷.

۸-تکرار و تمرین و استفاده از شواهد در یادگیری

از جمله روش‏های آموزشی که به نظر ابن خلدون در همهء علوم کاربرد دارد و باعث‏ ملکهء علمی در متعلّم می‏شود،این است که علاوه بر آگاهی از مفاهیم و اصطلاحات و قواعد هر علم،به استعمال پی‏درپی آنها پرداخته شود اما چه بسا عمل کردن و ممارست در هر علم با علم دیگر تفاوت‏هایی داشته باشد؛مثلا،ملکهء شاعری در نتیجهء حفظ اشعار،بسیار خواندن آنها و در صدد شعر گفتن بر آمدن،حاصل می‏شود و ملکهء نویسندگی به سبب‏ خواندن و حفظ کردن نثرهای مسجّع و آزاد و نوشتن بسیار به دست می‏آید و ملکهء فقهی را از راه مطالعه،ممارست در فقه،تنظیر مسائل با یکدیگر و استخراج فروع از اصول و برگرداندن فروع بر اصول می‏توان کسب کرد۱۸.

ابن خلدون روش آموزش همهء علوم را به صورت مطلق،ممارست و تکرار می‏داند۱۹ ولی برای روش تدریس«زبان مضری»اهمیت فوق العاده‏ای قائل می‏شود و برای آن فصل‏ ویژه‏ای‏۲۰در نظر می‏گیرد.وی در برخی از فصول دیگر هم به تناسب،در این زمینه‏ توضیحاتی داده است.

علت اهمیت دادن ابن خلدون به زبان،آن است که قرآن و احادیث رسول اکرم(ص)به‏ زبان مضر برای مردم نقل شده است و همه اهتمام داشته‏اند که این زبان را بفهمند و به‏ دیگران منتقل کنند؛لذا ادبا و علما به همین زبان سخن گفته و کتاب نوشته‏اند.ازاین‏رو زبان‏ مضری باید با روشی خاص-به‏گونه‏ای که باعث ایجاد ملکه شود-به دانش‏آموزان و متعلّمان‏ آموزش داده شود۲۱.

وی زبان عربی فصیح را همین زبان قرآن و احادیث می‏داند و آن را با واژه‏های«زبان‏ عرب»،«زبان عربی»،«لغت مضر»یا«زبان مضری»و”زبان مدّون‏”۲۲نام‏گذاری می‏کند.

ابن خلدون معتقد است که زبان مدّون(مضری)با زبان رایج بین مردم(زبان عامیانه)در اعراب و بسیاری از موضوعات لغوی و نیز در بنای کلمات،بسیار متفاوت است‏۲۳.ازاین‏ رو،عرب زبان‏ها هم باید آن زبان را آموزش ببینند و ملکهء آن را کسب کنند.

ابن خلدون حتی بین صناعت عربی که علم به قواعد عربی است،با ملکهء زبان قرآن و حدیث،تمایز قائل است و اعتقاد دارد که صناعت عربی،علم به کیفیت است نه خود کیفیت. ازاین‏رو،آن علم خود ملکه نیست و به همین علت مشاهده می‏شود که افراد بسیاری به‏ قوانین اعراب علم دارند ولی عملا،در خواندن و به کار بردن و فهمیدن و فهماندن و نوشتن

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۱)


دچار خطا می‏شوند.از سوی دیگر،ملکه زبان مضری،به صناعت عربی و علم به قواعد نیازی ندارد؛زیرا بسیارند افرادی که بر اثر ممارست با قرآن و حدیث،صاحب ملکهء آن‏ زبان شده‏اند و آن را به‏طور صحیح به کار می‏برند و کاملا می‏فهمند؛درحالی‏که چه بسا نمی‏توانند فاعل را از مفعول و منصوب را از مجرور تشخیص دهند؛بنابراین،ملکهء زبان‏ مضری غیر از علم به صناعت عربی است‏۲۴.

شیوهء آموختن زبان قرآن و حدیث

توضیح ابن خلدون در آموختن ملکهء زبان مضری و مفاهیم و اصطلاحات آن،این است‏ که آموختن این ملکه به مانند همهء ملکه‏های دیگر امکان پذیر است.راه آن،این است که‏ افراد با حفظ کردن جملات و نوشته‏های اهل زبان که مطابق شیوه‏ها و اسلوب‏های زبان مضر است،یادگیری را آغاز کنند؛یعنی،قرآن،حدیث،گفتار سلف و نیز مکالمات بزرگان و فحول عرب،موالیان و شاعران غیر عرب پس از اسلام را که به صورت مسجع و شعر بیان‏ شده است،مطالعه و حفظ کنند تا با محفوظات بسیار از نظم و نثر،به تدریج در شمار کسانی‏ در آیند که در دل عربی مضری پرورش یافته و روش بیان مقاصد را از آنان فراگرفته‏اند. در مرحلهء بعد،باید کوشش کنند تا مقاصد خود را برحسب عبارات و ترکیبات و چگونگی‏ نظم و ساختمان جمله‏های عربی فصیح،به‏طور نیکو و زیبا بیان کنند و بنویسند.پس از این‏ دو مرحلهء حفظ و استعمال،به تدریج ملکهء زبان مضری در متعلّم حاصل می‏شود و هرچه‏ این دو بیش‏تر شود،ملکه راسخ‏تر و نیرومندتر می‏گردد.البته این دو مرحله برای متعلّمی‏ سودمند است که از سلامت طبع و درک نیکو نسبت به موارد اختلاف برخوردار باشد و بتواند اسلوب‏های متفاوت عرب را در نحوهء ترکیب‏بندی جملات بفهمد و آنها را با مقتضیات احوال و شرایط وقوع آنها تطبیق دهد۲۵.

ابن خلدون از بین کتاب‏های ادبی که می‏توانند متضمّن اجرای هردو مرحلهء حفظ و استعمال باشند،کتاب‏”سیبویه‏”را برای نمونه بر می‏گزیند و می‏گوید:از آن‏جا که این کتاب‏ هم حاوی قوانین علم نحو و هم دارای بسیاری از متون نظم و نثر عرب است،برای متن‏ درسی مناسب است.این کتاب هردو مرحلهء حفظ و استعمال را تأمین می‏کند و می‏تواند ملکهء زبان را در متعلّم ایجاد نماید.

او از کسانی که در تدریس،قوانین نحو را از اشعار و نثرهای عرب جدا کرده‏اند،انتقاد می‏کند و می‏گوید که این شیوهء تدریس،باعث ملکهء زبان نمی‏شود.وی برای اثبات ادعای‏ خود،روش اهل‏”اندلس‏”را در مقایسه با روش‏های اهالی سایر بلاد،شاهد می‏آورد و می‏گوید:اندلسی‏ها به علت این‏که به تعمّق در ترکیب جملات و دقّت در شواهدی از شعر و

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۲)


نثر اهمیت می‏دهند،در آموزش صناعت عربی و ایجاد ملکهء زبان موفق‏ترند ولی اهالی‏ مغرب به علت این‏که صرفا به آموزش قوانین می‏پردازند و چندان از شواهد نظم و نثر استفاده نمی‏کنند،در ایجاد ملکهء زبان ناموفّقند۲۶.

۹-ایجاد زمینه‏های مناسب برای یادگیری و رفع موانع

از روش‏های آموزش موفق،ایجاد زمینهء مناسب برای یادگیری و رفع موانع و مشکلات‏ آن است.به نظر ابن خلدون،برخی از معلّمان با اتخاذ روش‏های منفی در تدریس خود نه‏ فقط زمینهء یادگیری و پیشرفت تحصیلی را در متعلّم فراهم نمی‏سازند بلکه با ایجاد موانع در راه یادگیری،باعث افت تحصیلی می‏شوند.

از نظر وی،موانع و مشکلاتی که فراروی یادگیری و حصول ملکه در متعلّم است و معلّمان باید در آزمودن آنها کوشش کنند و زمینهء مناسب را برای پیشرفت متعلم فراهم‏ سازند،عبارتند از:

الف-به کارگیری الفاظ نامفهوم

به کارگیری الفاظ گنگ و نامفهوم در تدریس و استفاده از خطهای متنوعی که متعلّمان‏ با آنها آشنایی ندارند،مانع فهمیدن محتوای درس می‏شود.توصیهء۲۷ابن خلدون به معلّمان‏ این است که زمینهء آموختن الفاظ،زبان،تلفظها و رسم الخطهای گوناگون را در خردسالی‏ برای کودکان فراهم سازند تا هنگام تحصیل رسمی دچار مشکل نشوند.

ب-انتخاب متن درسی مختصر و مجمل

انتخاب متن درسی مختصر و مجمل برای تدریس نیز از مشکلات تحصیلی‏ دانش‏آموزان است.ابن خلدون معتقد است متن درسی باید روان و آمیخته با مثال و تمرین‏ باشد؛زیرا در متن مختصر و مجمل،مفاهیم فراوان در قالب واژه‏های محدود گنجانده‏ می‏شود که فهم آن برای متعلّم،به ویژه متعلّم مبتدی بسیار دشوار است.در چنین متن‏هایی، مطالب روی هم انباشته می‏شوند و توانایی ذهنی متعلّم،آن‏چنان نیست که بتواند مفاهیم و معانی گوناگون و فراوان را از دل الفاظ محدود بیرون بکشد.ازاین‏رو،وقت زیادی را برای کوشش در فهمیدن تلف می‏کند.علاوه بر این،محصل نمی‏تواند در آن موضوعات و مسائل به ملکه برسد؛زیرا حصول ملکه منوط به تکرار است و در متن مختصر،امکان‏ تکرار نیست.

ابن خلدون می‏گوید:منظور مؤلّفان از تدوین این نوع متن‏های درسی مختصر آن است‏ که حفظ کردن را برای متعلّمان آسان کنند؛چنان‏که‏”ابن حاجب‏”در فقه و اصول فقه و “ابن مالک‏”در علوم عربی و”خونجی‏”در منطق و امثال آنها،این کار را کرده‏اند ولی توجه

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۳)


نداشته‏اند که متعلّم را در تحصیل ملکات سودمند و رسوخ علم در وی،دچار مشکل‏ می‏کنند و این روش،آفت تحصیل محسوب می‏شود۲۸.

پ-کثرت منابع درسی

از نظر ابن خلدون،کثرت کتاب‏هایی که در یک رشتهء علمی،به عنوان متن درسی‏ آموزش داده می‏شوند،از جمله موانع تحصیل است.وی این مشکل متعلّمان را در دو رشتهء فقه و ادبیات عرب و با توجه به محدودیت عمر متعلّم و تعداد کتاب‏های بسیاری که در این‏ دو رشته به عنوان متن درسی در نظر گرفته شده است،بررسی می‏کند و به این نتیجه می‏رسد که برای خواندن همهء این کتاب‏ها،حفظ کردن همهء اصطلاحات و اشعار و نظایر آن و آشنایی با طرق متعدد معلّمان،زمانی بیش از عمر متعلّم مورد نیاز است و اگر متعلّم همهء عمر خود را صرف تحصیل آنها بکند،هرگز نمی‏تواند به کار دیگری بپردازد؛بنابراین، ناچار به ترک تحصیل دست می‏زند.

ابن خلدون با اشاره به منابع بسیار فقه مالکی که در عصر او برای متعلّمان تدریس‏ می‏شده است،می‏گوید:کتاب‏هایی که در این زمینه به صورت شرح،با حجم بسیار و مطالب‏ تکراری نوشته شده‏اند،عبارتند از:کتاب‏های‏”ابن یونس‏”،”اللّخمی‏”،”ابن بشیر”و شروح‏ متعدد بر«العتبیّه»به نام‏های«التّنبیهات»،«المقدمات»،«البیان»و«التّحصیل»و هم‏چنین‏ کتاب‏”ابن حاجب‏”و حواشی‏یی که بر آن نوشته شده است.متعلّم علاوه بر فراگیری و حفظ مطالب این کتاب‏ها باید روش فقهی قیروانی‏ها،قرطبی‏ها،بغدادی‏ها،مصری‏ها و متأخران‏ را یاد بگیرد و آنها را از یکدیگر تمییز دهد.درحالی‏که چه بسا عمر تحصیلی متعلّم با خواندن یکی از آنها سپری شود و نتواند بقیه را بخواند.اگر معلّمان متنی مناسب را انتخاب‏ و حشو و زواید آن را حذف کنند و صرفا مسائل فقهی و امور لازم را تدریس نمایند،هم‏ آموزش آسان‏تر خواهد بود و هم متعلّمان،بیش‏تر از عمر خود استفاده می‏برند ولی باید گفت درد این است که معلّمان به آن شیوهء غلط عادت کرده‏اند و حاضر به ترک آن نیستند و یا چون جبلّی آنها شده است،نمی‏توانند از آن دست بردارند.

ابن خلدون همین مضمون را دربارهء درس ادبیات عرب نیز بیان می‏کند و با توجه به‏ این‏که این علم از علوم آلی و ابزاری است،می‏گوید:عمر متعلم برای تحصیل این علم آلی، وافی نیست.آن‏گاه چگونه برای علوم مقصود که ثمرهء آن علوم آلی است،وافی خواهد بود؟!۲۹

ت-کثرت اشتغال به علوم ابزاری

از جمله موانع پیشرفت متعلّمان،این است که برنامه‏ریزی تحصیلی برای آنان به گونه‏ای‏ است که بیش‏ترین وقت خود را صرف علوم مقدماتی و ابزاری می‏کنند و از پرداختن به

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۴)


علوم اصلی باز می‏مانند.

ابن خلدون در توضیح این مانع ابتدا علوم را به دو دسته تقسیم می‏کند؛دستهء اول،علوم‏ اصلی و مقصود بالذّاتند؛مانند علوم مربوط به شرع از قبیل تفسیر،فقه،حدیث و کلام و نیز علوم فلسفی و عقلی،از قبیل علوم طبیعی و علوم الهی‏۳۰.

دستهء دوم علوم آلی که ابزاری برای رسیدن متعلّم به آن علوم بالذّات هستند؛مانند: علوم مربوط به ادبیات عرب و ریاضی که ابزار علوم مربوط به شرع‏اند.و منطق،که ابزار علوم فلسفی است و بنابر نظر متأخران،ابزار علم کلام و اصول فقه از علوم شرعی نیز هست.

او سپس می‏گوید:توسعه‏و شرح علوم مقصوده و تفریع مسائل آنها و بیان ادلّه و نظریات گوناگون،برای متعلّمان نه تنها مانع پیشرفت نیست،بلکه عامل رشد و فهم بهتر و حصول ملکه است.پرداختن به علوم آلی همان قدر که ابزارفهم علوم مقصوده باشند، مناسب است ولی توسعه و شرح بیش از اندازهء آنها،با هدف آموزشی آنها منافات دارد و حصول ملکه در همهء فروع و مسائل آنها،علاوه بر آن‏که کار آسانی نیست،لغو و بیهوده‏ است و چه بسا که متعلّمان را از علوم اهم و مقصود بالذّات باز می‏دارد؛زیرا عمر محدود است و صرف وقت برای علوم آلی مانع پرداختن به آن علوم با ارزش است‏۳۱.

ابن خلدون سپس به انتقاد از برخی متأخران می‏پردازد که علوم نحو،منطق و اصول فقه‏ را بیش از حدّ توسعه داده‏اند؛به‏گونه‏ای که خود آن علوم آلی،علوم مقصود بالذات تلقی‏ شده‏اند.درحالی‏که به این طول و تفصیل نیازی نیست و برای متعلّمان نیز مضر است؛زیرا متعلّمان باید به علوم مقصوده بیش‏تر از علوم آلی اهتمام ورزند و در صورتی که عمر خود را در آن علوم غیر اهمّ صرف کنند،هرگز نمی‏توانند به علوم اصلی-آن‏طور که باید- بپردازند.

وی توصیه می‏کند که معلّمان،متعلّمان را با هدف و میزان ارزشمندی علوم آلی آشنا سازند تا در حدّ لزوم به آنها بپردازند و بتوانند تحصیلات خود را به پایان برسانند.اگر متعلّمی بخواهد در علوم آلی تخصصی پیدا کند،بعد از فراغت از تحصیل،خود می‏تواند اقدام کند۳۲.

ث-تدریس مطالب فوق فهم

تدریس مطالب مافوق توان درک متعلّم نیز از موانع یادگیری است.به نظر ابن خلدون‏ القای محتوای سنگین که دانش‏آموز از فهم آن عاجز است،ذهن وی را خسته می‏کند و به تدریج،ذهنش را در درک کردن تنبل می‏سازد؛استعداد دانش‏آموز را برای فهمیدن نابود می‏کند و چه بسا که او را به ترک تحصیل وامی‏دارد؛بنابراین،معلّم باید به توانمندی متعلّم‏ -چه مبتدی و چه در سطوح بالاتر-توجه داشته باشد و بیش از استعداد و فهم وی چیزی را

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۵)


تدریس نکند۳۳.

ج-آمیختن مطالب

به نظر ابن خلدون،آمیختن مسائل کتاب به مسائل خارج از آن از مشکلات و موانع‏ یادگیری است؛زیرا در ذهن متعلّم-به خصوص مبتدی-اختلاط ایجاد می‏کند باعث‏ خستگی و جمود فکری وی می‏شود.در این صورت،او از ادامهء تحصیل نومید می‏شود و به‏ ترک تحصیل روی می‏آورد۳۴.

چ-فاصلهء زیاد میان جلسات تدریس

از دیگر موانع،طولانی کردن مدت آموزش است؛به گونه‏ای که آموزش یک موضوع، چندین جلسه با فاصلهء زمانی بسیار طول بکشد یا بین جلسات هر درس فاصله زیاد باشد؛ زیار وقتی جلسات درس از هم فاصلهء زمانی داشته باشند،مطالب از هم گسیخته در ذهن‏ دانش‏آموزان انباشته می‏شود و این به پراکندگی مواد در ذهن و فراموشی وی می‏انجامد و هیچ‏ گاه ملکه برای او حاصل نمی‏شود.ازاین‏رو لازم است مطالب یک‏جا یا در فواصل کم‏ آموزش داده شود تا ملکه به آسانی تحصیل گردد.۳۵.

ح-آموزش هم زمان دو رشتهء علمی

به نظر ابن خلدون،آموزش هم زمان دو دانش به دانش‏آموزان،از جمله مشکلات آنان‏ است.زیرا کم‏تر کسی می‏تواند بر هردو علم تسلط کافی پیدا کند.ازاین‏رو،متعلّم ذهن‏ خود را تقسیم می‏کند و تا می‏خواهد یکی را بفهمد،ذهن او به علم دیگر منحرف می‏شود و در نتیجه،هر دو دانش برای وی مغلق و مشکل می‏نماید.این،نومیدی از فهم و تحصیل‏ ملکه را به دنبال می‏آورد و به ترک تحصیل می‏انجامد۳۶.

خ-مناقشات لفظی

پرداختن به مناقشات لفظی و شبهات ادلّهء صناعی و امور غیر مهم،نیز از موانعی است که‏ ذهن متعلّم را از درک مطالب لازم باز می‏دارد و او را به سوی مجادلات،مناقشات و مغالطات لفظی می‏کشاند و جز دوری از دانش نتیجه‏ای نصیب او نمی‏سازد.ابن خلدون‏ معتقد است که متعلّم برای رهایی از این موانع باید به خدا پناه برد و از وی کمک بخواهد تا او را موفّق کند همه آن مناقشات و شبهات فکری را دور بریزد و حجاب‏ها را کنار بزند و ذهن خود را به‏طور کلی از امور صناعی دور سازد،به فکر طبیعی و فطری دست نخوردهء خود روی بیاورد،ذهن را به محورهای اساسی مشغول سازد و همانند بزرگانی عمل کند که‏ به الفاظ و مناقشات لفظی توجهی ندارند و حتی منطق را هم فرانگرفته‏اند و با همان فکر پاک فطری خود،به دانش‏های اساسی پرداخته و به مقاصد علمی و کشف حقایق رسیده‏اند؛ به ویژه کسانی که از روی صدق نیّت و اتکا به رحمت الهی اقدام کرده‏اند.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۶)


ابن خلدون به متعلّمان چنین توصیه می‏کند:شما با این روش و کمک گرفتن از خداست‏ که می‏توانید به نتایج مطلوب علمی برسید.خدا به شما کمک می‏کند تا حد وسط و محورهای اساسی استدلالات را بیابید و مطالب را به شایستگی درک کنید.پس از آن‏که‏ یافتید،آن‏گاه،آن را در قالب منطقی بریزید و الفاظ متناسب آن فکر را انتخاب کنید و آن‏ را برای دیگران آشکار سازید۳۷.

۱۰-محاسبه و ارزیابی

برای کسی که در مقام تعلیم و تربیت برمی‏آید و می‏خواهد خود یا دیگران را در مسیر تکامل قرار دهد،لازم است به محاسبه و ارزیابی عملکرد خود بپردازد تا متعلّم و متربّی‏ بداند چه کرده است،از چه کارهایی اجتناب ورزیده و چه گفتارها و کلام‏هایی از او صادر شده است و از چه چیزهایی که لازم بوده بگوید،دم فرو بسته است و به‏طور کلی افعال و گفتار شایستهء او چه بوده و چه کارها و گفتارهای نادرست از او سر زده است؛زیرا نوع‏ عملکردها و کوشش‏ها هستند که آیندهء انسان را می‏سازند و سعادت یا شقاوت فرد را موجب می‏شوند.بنابراین،باید گذشته‏ها را بررسی کرد تا با انجام اصلاحات لازم، سرنوشت سرشار از سعادت را برای خود تضمین نمود یا زمینهء تضمین سعادت دیگران را فراهم ساخت.

ابن خلدون متذکّر می‏شود که اکثر مردم از این روش محاسبهء نفس غافلند ولی‏ اصلی‏ترین روش اهل عرفان و مجاهدت،همین است.آنان همهء آن‏چه را که انجام شده یا نشده،ارزیابی می‏کنند تا برای شایستگی‏های بیش‏تر و سیر به مقام‏های عالی‏تر برنامه‏ریزی‏ کنند،قصور و تقصیرها را اصلاح یا جبران کنند و برای پاک کردن وجود خود از هرگونه‏ آلودگی و زشتی برنامه‏ریزی نمایند.آنان با این روش،خود را از هر مرحلهء کمالی به مرحلهء بالاتر ارتقا می‏دهند و زمینهء ارتقای متربّیان خویش را نیز فراهم می‏سازند۳۸.

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۷)


پی‏نوشت‏ها

(۱).همان،ص ۴۰۰

(۲).همان،ص ۵۳۳

(۳).همان،ص ۵۳۳(با تغییر و تصرف)

(۴).همان،ص ۵۳۴

(۵).همان،ص ۵۴۰

(۶).همان،صص ۵۴۱ و ۱۲۷

(۷).همان،صص ۱۲۷-۱۲۵

(۸).همان،ص ۱۲۶

(۹).همان،ص ۱۲۶

(۱۰).همان،ص ۱۲۷

(۱۱).همان،ص ۵۳۴

(۱۲).همان،ص ۴۰۰

(۱۳).همان،ص ۵۴۱

(۱۴).همان،ص ۴۳۱

(۱۵).همان،ص ۴۳۲

(۱۶).همان،ص ۴۰۰.ابن خلدون در این صفحه ملکه را این‏گونه تعریف می‏کند:«ملکه عبارت از صفت‏ راسخی است که در نتیجهء انجام دادن پیاپی یک عمل و تکرار آن حاصل می‏شود تا صورت آن در نفس‏ رسوخ یابد.»

(۱۷).همان،ص ۵۳۴

(۱۸).همان،ص ۵۷۸

(۱۹).همان،صص ۵۶۲ و ۵۶۴ و ۵۷۲

(۲۰).همان،ص ۵۵۹،فصل ۴۰ از باب ششم

(۲۱).همان

(۲۲).همان،صص ۵۵۹-۵۵۶

(۲۳).همان،ص ۵۵۸

(۲۴).همان،ص ۵۶۰

(۲۵).همان،صص ۵۵۹ و ۵۶۲ و ۵۷۳

تعلیم و تربیت (آموزش و پرورش) » شماره ۶۲ (صفحه ۱۳۸)


(۲۶).همان،ص ۵۶۱

(۲۷).ر.ک:گنابادی،مقدمه ابن خلدون(ترجمه)ج ۲،ص ۱۱۵۴

(۲۸).ابن خلدون،مقدمه،ص ۵۳۳-۵۳۲

(۲۹).همان،ص ۵۳۷-۵۳۶

(۳۰).همان،ص ۵۳۶

(۳۱).همان،ص ۵۳۷

(۳۲).همان

(۳۳).همان،ص ۵۳۴

(۳۴).همان،ص ۵۳۴

(۳۵).همان

(۳۶).همان

(۳۷).همان،ص ۵۳۵-۵۳۶

(۳۸).همان،ص ۴۶۸

منابع

۱.ابن خلدون؛مقدمهء ابن خلدون،انتشارات استقلال،(تهران-۱۴۱۰ هـ-ق)

۲.ساطع الحصری؛دراسات عن مقدمه ابن خلدون،دار الکتب العربی،بیروت.

۳.محمد پروین گنابادی؛ترجمهء مقدمهء ابن خلدون،شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،تهران،۱۳۶۹.

پایان مقاله

Mahmoud Hosseini

من یک معلم هستم. سال ۱۳۸۸ بازنشسته شد‌ه‌ام. با توجه به علاقه فراوان درزمینه فعالیتهای آموزشی و فرهنگی واستفاده از تجربه های دیگران و نیز انتقال تجربه‌های شخصی خودپیرامون اینگونه مسایل درمهر ماه ۱۳۸۸ وبلاگ بانک مقالات آموزشی وفرهنگی را به آدرس www.mh1342.blogfa.com   راه‌اندازی نمودم. خوشبختانه وبلاگ با استقبال خوبی مواجه شد و درهمین راستا به صورت مستقل سایت خود را نیز با آدرس http://www.eduarticle.me فعال نمودم. اکنون سایت با امکانات بیشتر و طراحی زیباتر دردسترس مراجعه کنندگان قرار گرفته است. قابل ذکر است کلیه مطالب و مقالات ارایه شده در این سایت الزاما مورد تایید نمی‌باشدو تمام مسؤولیت آن به عهده نویسندگان آنها است.استفاده ازیادداشتها و مقالات شخصی و اختصاصی سایت با ذکرمنبع بلامانع است.مطالبی که در صفحه نخست مشاهده می‌کنید مطالبی است که روزانه به سایت اضافه می گردد برای دیدن مطالب مورد نظر به فهرست اصلی ،کلید واژه‌های پایین مطلبها و موتور جستجو سایت مراجعه بفرمایید.مراجعه کنندگان عزیز در صورت تمایل می توانند مقالات و نوشته های خود را ارسال تا با کمال افتخار به نام خودشان ثبت گردد. ممکن است نام نویسندگان و منابع  بعضی از مقاله ها سهوا از قلم افتاده باشد که قبلا عذر خواهی می‌نمایم .در ضمن باید ازهمراهی همکار فرهنگی خانم وحیده وحدتی کمال تشکر را داشته باشم.        منتظرنظرات وپیشنهادهای سازنده شما هستم. 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.

دکمه بازگشت به بالا