از زمان شروع تحصیلات ، بی شک یکی از مهمترین واحدهای درسی ریاضی است که فهم و درک آن و گرفتن نمره بالاتر در آن حتی از دیگر درسها نیز اهمیتش بیشتر بوده و مهمترین توان هوشی و تحصیلی افراد براساس استعدادی که در این درس دارند سنجش شده و رتبه بندی می شوند و در واقع شاگرد اول کسی است که در درس ریاضی نمره بالاتری می گیرد؛ چرا که بیشتر افراد در مواجه با این درس بسختی از عهده آن برآمده و برخلاف عقیده همه مدرسان ریاضی که آن را درسی بسیار شیرین می دانند در همه دوران تحصیل تلخ ترین ساعات درسی و سخت ترین و پراسترس ترین امتحانات متوجه ریاضی خواهد بود و اما در مقاطع بالاتر در دبیرستان ، دانش آموز با درسی به نام آمار آشنا می شود که از نظر محاسباتی به گفته بسیاری درس قابل فهم ، کاربردی و دوست داشتنی بوده و آن را آسان تر از ریاضی می دانند؛ اما عقیده این گونه افراد نیز پس از ورود به دانشگاه و تحصیل در رشته هایی بویژه علوم مدیریتی ، اقتصاد، آمار و ریاضیات تغییر می کند و آمار تا اندازه ای دشوارتر از ریاضی برایشان شناخته می شود.
آیا به واقع دشواری و درک نه چندان آسان واحدهایی چون آمار و ریاضیات که درصد بالای واحدهای مردودی را در دانشگاه به خود اختصاص می دهند، باعث این معضل است؟
ریاضیات نیز از درسهای تخصصی بیشتر رشته ها چون مهندسی ، پزشکی ، مدیریت ، اقتصاد است ؛ اما با توجه به حجم بالایی که دانشجویان در رشته ها و گرایش های مختلف واحدهای مرتبط با آمار و ریاضیات را می گذرانند و بیشتر نیز این ۲ درس از درسهای پیش نیاز و پایه تلقی شده است که بدون گذراندن آنها امکان گرفتن واحدهای وابسته وجود ندارد.
در عین حال بیشتر دانشجویان نیز در این ۲ درس ضعیفند و ناگزیر ۲ یا ۳ ترم از عمر تحصیل خود را بابت مردودی در این درسها اتلاف می کنند، آیا نباید این مشکل ریشه یابی شود؟ در واقع این پرسش مطرح می شود، چرا بیشتر دانشجویان در گذراندن این دروس بسختی از عهده آن برآمده و باید زمانی بیش از آنچه که برای دیگر درسها قائل می شوند برای این ۲ درس خاص قائل شوند و با این همه با نمرات پایین و نه چندان دلخواه آنها را بگذرانند؟
آموزش برای یک ترم
این چه عملی است که ارزش و اعتبار و کاربرد آن به یک ترم و یک امتحان خلاصه می شود؟
در بررسی مساله موجود ۳ موضوع قابل بررسی است:
الف) شیوه تدوین و نگارش کتابها
کتابهایی که اکنون در بازار برای تدریس ریاضیات و آمار در دانشگاه ها موجود است و از سوی استادان نیز پیشنهاد می شود بیشتر متناسب با رشته های موجود دارای سرفصل های یکسان بوده و در ابتدا مبحث درسی ارائه شده سپس اثبات و تعدادی مثال همراه با پاسخ کامل و در نهایت تمرین و خود آزمایی در آن مبحث آمده است. در خودآزمایی ها شیوه حل تمرین توضیح داده نشده و تنها پاسخ نهایی در مقایسه شیوه حل دانشجو در صحت یا غلط بودن آن ارائه شده است که به نوعی شیوه ای مناسب در تدوین و نگارش است ؛ هرچند در کنار کتابهای به چاپ رسیده آمار و ریاضیات ، حل المسائل که دربردارنده پاسخ کامل مسائل نیز هست ، از سوی استادان به چاپ می رسد که در یک نگاه سطحی شاید کمک به دانشجو و استاد محسوب می شود؛ اما به دلیل نبودن فرهنگ مناسب در استفاده از چنین کتابهایی بیشتر دانشجویان را به تنبلی و کوتاهی در حل کامل به وسیله قدرت ذهن و فکر خود ترغیب کرده و موجبات آن فراهم شده است تا به جای گذاردن وقت لازم و کافی برای پرداختن به مسائل براحتی هرچه تمام تر مطالب لازم را از کتابهای حل المسائل برداشت کنند، در صورتی که یکی از مهمترین راهکارها در یادگیری ریاضی و آمار به قولی دست وپنجه نرم کردن با مجهولات ، مسائل و به کارگیری قوه ذهن است.
ب) مهارت و تخصص استاد در تدریس
این موضوع یکی از موضوعاتی است که اکنون در سیستم آموزش عالی کشور نیاز به تامل و بررسی های بیشتری دارد؛ چرا که توجه اصلی به این موضوع ، متمرکز بر نوع رشته و میزان تحصیلات مدرسان آمار و ریاضیات در دانشکده هاست.
کم تجربگی مدرسان تازه کار دانشجویان را بی انگیزه می کند |
آنچه مسلم است ، در داشتن تخصص و مهارت مدرس در ارائه درسهای ریاضی و آمار به عنوان یک فاکتور مهم نباید تردید داشت و تسلط و توانایی های هوشی و مهارتی مدرسان این درسها باید پیش از حضور آنها در کلاسها مورد ارزیابی قرار گیرد و به صرف داشتن مدرک حداقل فوق لیسانس نباید قناعت کرد؛ اما چنین سنجش و ارزیابی هم اکنون در سیستم آموزش عالی وجود ندارد و افراد بیشتر در سطح مربیگری آموزش عالی پس از جذب و فعالیت به صورت حق التدریس با گذشت چند ترم عملکرد آنها نه به صورت علمی ؛ بلکه به صورت میزان قبولی دانشجویان یا احیانا برگه های سنجش استادان که در موارد معدودی مورد استفاده قرار می گیرد و دانشجویان هم در تکمیل آن به طور معمول دقت لازم و قضاوت مناسبی نداشته اهمیتی قائل نمی شوند، صورت می گیرد.مساله دیگر در این بخش وجود نداشتن دوره های آموزشی لازم پیش از اقدام به تدریس برای مدرسان است ؛ چرا که این مساله باعث می شود به علت بی تجربگی در موضوع آموزش ، بویژه برای مدرسان تازه کار شرایط بسیار دشوار باشد، آنها بیشتر از ضعف کلاس داری و مدیریت کلاس گلایه دارند و در ارائه مباحث درسی ، سنجش دانشجو، برنامه ریزی با مشکلات سختی مواجه هستند و این ضعف موجبات خستگی و کسالت دانشجویان در کلاس ، بلاتکلیفی آنها در برابر خواسته های استاد برای امتحان ، بی علاقگی و کاهش انگیزه و در نتیجه کاهش ارزشمندی آن واحد درسی ، استرس بیش از اندازه در شب امتحان و… را فراهم می آورد.
ج) شیوه سنجش و آموزش دانشجو
پیش از پرداخت محوری به این موضوع باید گفت که دانشجو پیش از ورود به دانشگاه باید به اندازه سطح علمی که در دانشگاه از او انتظار می رود دانش کسب کرده باشد و آمادگی لازم را داشته باشد که در اروپا و بیشتر کشورهای توسعه یافته این موضوع در مقطع کالج که یک سال پیش از ورود به دانشگاه است ، محقق می شود و در واقع در کالج افراد آنچه را که یک دانشجو باید به عنوان ابزار مورد استفاده در اختیار داشته باشد به دست می آورد.
ریاضیات ، آمار، زبان خارجه ، رایانه و… در واقع علوم پایه ، پس از پایان کالج در آزمون سطح علمی افراد سنجش می شوند و پس از کسب معیارهای لازم ، وارد مقطع تحصیلات تکمیلی می شود و این سیستم کمک می کند تا دانشجو از حداقل های لازم که اساس درسهای تخصصی است ، برخوردار باشد؛ اما مقطع پیش دانشگاهی که در ایران نیز با این هدف ایجاد شد، متاسفانه با همان شیوه های سنتی و همانند مقاطع دبیرستان و پایین تر مدیریت می شود و آمادگی علمی لازم را برای ورود به دانشگاه فراهم نمی آورد، ازاین روست که در دانشگاه نیز دانشجویان در بسیاری موارد ملزم به گذراندن دروس پیش نیاز که در واقع مباحث مقطع پیش دانشگاهی است ، هستند و در واقع دانشجویان ما از پایه در ریاضیات و آمار ضعیف هستند که این ناکارآمدی پیش دانشگاهی و آزمون ورودی به دانشگاه ها را نیز نشان می دهد، دانشجو تغییر مقطع می دهد؛ اما در مقطع بالاتر نیز مدرس دوباره باید مباحث پیشین را تدریس کند.
اما درباره سنجش دانشجویان در آمار و ریاضیات از آنجا که یادگیری فرایندی پی درپی است و عمر ریاضیات در ذهن نیز طبق تحقیقات انجام گرفته ۱۹ روز است ، باید در شیوه سنجش و برگزای آزمون در دانشگاه ها تجدیدنظر کرد. در حال حاضر بیشتر استادان ، امتحان میان ترم در پایان نیمه اول ترم با نمره ای معادل یک سوم از نمره کل برگزار می کنند که غیررسمی است و با شیوه های متفاوتی چون اجرای امتحان تشریحی ، تستی ، درخواست تحقیق و نمرات کلاسی صورت می گیرد. در پایان ترم نیز امتحانی کتبی که به صورت تشریحی یا تستی است و جنبه رسمی دارد، اجرا می شود و در صورت کسب نمره ۱۰ از مجموع هر دو امتحان قبول تلقی می شود.
توجه به نیازهای کاربردی دانشجویان
نکته قابل توجه که از زاویه ای دیگر مهارت و تخصص مدرسان را قابل بررسی بیشتری می داند، توجه نسبت به تناسب رشته تحصیلی مدرس آمار و ریاضی با دانشجویان رشته ای است که تدریس برایشان صورت می گیرد، معضلی که اکنون ، هم استادان و هم دانشجویان ، زیاد در طول ترم با آن مواجه می شوند بویژه درباره مدرسان آمار و ریاضیات که هم رشته با دانشجویان خود نیستند. به طور مثال تحصیلکرده رشته آمار و ریاضیات بیشتر گروه مهندسی هستند؛ اما آمار و ریاضیات را برای دانشجویان دانشکده مدیریت ، اقتصاد، حسابداری و… تدریس می کنند. مشکل استادان در این گونه موارد این است که از نیازهای کاربردی این واحدهای درسی در رشته های یادشده آگاه نبوده و گامی فراتر از یک دانشجوی مثلا رشته مدیریت انتظار تسلط بر مباحث مختلف ریاضی یا آمار را دارند یا مباحثی که ارائه می کنند به هیچ وجه برای این دانشجویان کاربردی ندارد. از جانبی خود استادان از ضعف دانشجویان در فراگیری گله مند بوده و مقصر را استادان ترمهای پیشین می دانند که آن چنان که باید و شاید دانشجویان را ملزم به آموختن این مباحث نکرده و از طرفی نیز تنبلی و کوتاهی خود دانشجو را دلیل به وجود آوردن این مشکل می دانند؛ اما از طرف دیگر دانشجو که در فراگیری مباحث که آموختن آنها به سبب کاربردی نبودن آنها بسیار دشوار است ، دچار تعارض می شود و نمی داند استادان پیشین را سرزنش کند یا بی استعدادی خود را در آمار و ریاضیات عامل این معضل دانسته که البته بی شک پیوسته نبودن مباحث ارائه شده در طول تحصیل در عین وابستگی این مباحث به دلیل نبود برنامه ریزی صحیح در تعیین سرفصل های لازم در هر مقطع و ملزم بودن استادان در تدریس این سرفصل ها آشکارترین ضعف ساختاری و مدیریتی است که در صورت اصلاح نشدن ، این جریان سالهای سال در دانشگاه های کشور گریبانگیر استاد و دانشجو خواهد بود، با این که نمی توان هیچیک را به تنهایی مقصر قلمداد کرد
|
در شیوه کنونی بی برنامگی در خصوص امتحان میان ترم چه به لحاظ زمانی و چه به لحاظ نوع اجرا بسیار مشهود است ؛ هرچند که اکتفا به این دو امتحان در طول ترمی که تقریبا ۴ ماه است ، ساده اندیشانه به نظر می رسد و از طرفی ارزیابی معتبری که بیانگر توانمندی های علمی و عملی فرد باشد، وجود ندارد.
در استانداردسازی شیوه سنجش در ابتدا باید درباره همه رشته ها براساس انتظاراتی که از تحصیلکرده آن رشته وجود دارد، نوع و مقدار کاربرد واحدهای درسی که می گذرانند، بررسی های لازم انجام شود سپس شیوه ای قانونمند برای ارزیابی دانشجویان اتخاذ شود. از جمله مواردی که بیشتر دانشگاه هایی که در فهرست ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا معرفی شده اند رعایت شده ، چنین است:
– پیش از ارائه درس و بحث جدید درباره آن مبحث ، پرسشها یا قضیه ای از سوی استاد مطرح می شود که دانشجو ناگزیر به مطالعه پیش از کلاس شود و با ذهن آماده در کلاس به لحاظ توان بحث و تحلیل آن قضیه یا ارائه پاسخ آن پرسش و تشریح مورد ارزیابی قرار گیرد.
– به طور پی درپی و تقریبا با فاصله هر ۳ هفته یک بار کوئیزی از دانشجویان گرفته شود.
– ارزیابی دانشجویان به حل مساله و تمرین و امتحان منحصر نمی شود و از دانشجو مطابق با نوع رشته تحصیلی اش و کاربرد آن مباحث در رشته ، کار عملی و پژوهشی خواسته شود.
– نمره ارزیابی دانشجو با توجه به شیوه های یاد شده با در نظر گرفتن درصد نمره بیشتر برای کار عملی و پژوهشی میان همه شیوه ها تقسیم می شود.
در جمع بندی نهایی با در نظر گرفتن سیاست های کنونی وزارت علوم در افزایش میزان پذیرش دانشجو و آسان کردن ورود به دانشگاه علاوه بر این برنامه ریزی در افزایش تعداد دانشگاه ها بویژه غیرانتفاعی و رقابتی کمی با دانشگاه آزاد در این زمینه ، این نکته را بانیان علمی ، فرهنگی کشور در سرمایه گذاری های خود نباید از یاد ببرند که ارتقای سطح کمی امکانات بدون برنامه ریزی و انجام پژوهش های لازم در ارتقای سطح کیفی سیستم آموزش عالی ، بی شک نمی تواند پایه گذاری مناسبی در کشف استعدادها و پرورش آنها و افزایش توان علمی و تکنولوژیک دانشگاه ها در تقویت و اثرگذاری در رشد و توسعه صنعتی و اقتصادی کشور باشد، بنابراین توجه بیشتر به مدیریت آموزشی و پژوهش های میدانی ، کتابخانه ای ، درباره رشته ها و واحدهای درسی و الگوبرداری مناسب از سیستم آموزشی دانشگاه های برجسته دنیا می تواند آموزش عالی را هدفمند کرده و با توجه به نیازها و خواست های استراتژیک کشور، خدمات آموزشی خود را کاربردی و موثرتر کنند و در این میان آمار و ریاضیات به عنوان علوم پایه و تاثیرگذار در همه رشته ها باید بیش ازپیش در تعلیم و یادگیری آنها و کیفیت آموزش کاربردیشان ، حمایت های علمی و مالی صورت گیرد.