بدون تردید، بنیان هر جامعهای بر مبنای آیندهسازان آن جامعه شکل میگیرد. کودکان و نوجوانان امروز، سازندگان فردای جامعه هستند و سکان کشتی اجتماعی را به دست خواهند گرفت. با این دیدگاه، توجه به یک نکته ضروری به نظر میرسد و آن این که برای هدایت درست اجتماع فردا، نیاز به متخصصان و افرادی داریم که با تعهد و تخصص این مسئولیت را به عهده گیرند. آیندهسازان، امروز باید در به دست آوردن تخصص و دانش و آشنایی با تکنولوژی و در کنار آن پرورش و رشد اخلاقی یا به تعبیر بهتر تعهد اخلاقی کوشا باشند و این موضوع ممکن نیست مگر آن که کل نظام آموزش و پرورش و کارکنان تعلیم و تربیت به این امر مهم اهتمام ورزند.
آموزش و پرورش را میتوان مهمترین و اساسیترین رکن زیربنایی یک کشور دانست که خود مسیر حرکت آینده کشور را تعیین میکند. نگاهی گذرا به کشورهای پیشرفته و توسعهیافته امروز نشان میدهد این جوامع از سالها قبل بر روی آموزش و پرورش سرمایهگذاری و برنامهریزیهای دقیق کرده و با هدفمندی خاصی به پیش رفتهاند.
آنها به خوبی میدانستهاند که چه میخواهند و چه باید انجام دهند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکردند. نگاهی به کشورهای جهان سوم هم به خوبی به ما نشان میدهد که این کشورها عموماً در امر آموزش و پرورش دچار سرگردانی و بی هدفی بودهاند و هستند و هر از چندگاهی با برنامه مقطعی و دورهای باعث نابسامانی بیشتر آموزش و پرورش میشوند.
طلاعات :یکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰ -۲۹شعبان ۱۴۳۲ -۳۱جولای ۲۰۱۱ – شماره ۲۵۰۹۱
|
بدون تردید، بنیان هر جامعهای بر مبنای آیندهسازان آن جامعه شکل میگیرد. کودکان و نوجوانان امروز، سازندگان فردای جامعه هستند و سکان کشتی اجتماعی را به دست خواهند گرفت. با این دیدگاه، توجه به یک نکته ضروری به نظر میرسد و آن این که برای هدایت درست اجتماع فردا، نیاز به متخصصان و افرادی داریم که با تعهد و تخصص این مسئولیت را به عهده گیرند. آیندهسازان، امروز باید در به دست آوردن تخصص و دانش و آشنایی با تکنولوژی و در کنار آن پرورش و رشد اخلاقی یا به تعبیر بهتر تعهد اخلاقی کوشا باشند و این موضوع ممکن نیست مگر آن که کل نظام آموزش و پرورش و کارکنان تعلیم و تربیت به این امر مهم اهتمام ورزند. آموزش و پرورش را میتوان مهمترین و اساسیترین رکن زیربنایی یک کشور دانست که خود مسیر حرکت آینده کشور را تعیین میکند. نگاهی گذرا به کشورهای پیشرفته و توسعهیافته امروز نشان میدهد این جوامع از سالها قبل بر روی آموزش و پرورش سرمایهگذاری و برنامهریزیهای دقیق کرده و با هدفمندی خاصی به پیش رفتهاند. آنها به خوبی میدانستهاند که چه میخواهند و چه باید انجام دهند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نکردند. نگاهی به کشورهای جهان سوم هم به خوبی به ما نشان میدهد که این کشورها عموماً در امر آموزش و پرورش دچار سرگردانی و بی هدفی بودهاند و هستند و هر از چندگاهی با برنامه مقطعی و دورهای باعث نابسامانی بیشتر آموزش و پرورش میشوند. آموزش و پرورش، بنیاد زندگی آموزش عبارت است از انتقال دانستهها یا آموختهها به دیگری بدین معنی که فرد تحت تعلیم قرار میگیرد تا معلم، دانستهها و آموختههای خود را به او نیز بیاموزد، ولی پرورش که نتیجه آموزش است، عملی است به منظور بار آوردن یک کودک یا نوجوان تا جایی که همه استعدادهای او گسترش یابد. پرورش، عملی است در سایه آموزش به منظور تکامل جان، احساسات و عواطف یک فرد که یک جامعه یا یک گروه خاص اجتماعی سعی دارد به وسیله آن قدرتی را که از طریق یادگیریهایش به دست آورده است، برای ادامه حیات فردی و جمعی به اعضای جوان انتقال دهد. بقای هر جامعه مستلزم آن است که مجموعه باورها، ارزشها، رفتارها، گرایشها، دانش و مهارتهای آن به نسلهای جدید منتقل شود. وسیله این انتقال، آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش، یکی از بنیادهای اساسی زندگانی اجتماعی بشر از ابتدا تا امروز بوده است. با توجه به قابلیت خاص انسان در امر یادگیری و دارا بودن قابلیتهای ذهنی و استعدادهای بالقوه وجود آموزش و پرورش برای حفظ و انتقال میراث جوامع بشری و همچنین شکوفایی آن، ضروری و غیر قابل انکار است. آموزش و پرورش همچون یکی از بنیادهای زندگانی اجتماعی، همواره و حتی در جامعههای آغازین نیز به گونهای در کار بوده است. زیرا انسان از یک سو متفاوت از دیگر جانوران که بنا به سرشت، توانایی برآوردن نیازهای خود را دارند، فقط بر کارهایی توانا است که آموخته باشد و از سوی دیگر، فقط از راه آموزش است که میتواند دانستههای خود را به آیندگان بسپارد. با توجه به وسعت عملکردهای آموزش و پرورش و تحت تأثیر قرارگرفتن گروههای اجتماعی زیادی از آن، این گروهها و در نتیجه کل جامعه به شدت از نظام و سیاستهای آموزش و پرورش متأثر میشوند. آموزش و پرورش، یک جامعه هدایتکننده و کنترلکننده افراد اجتماع به سوی مقصدی خاص است. شیوه و اسلوب آموزش و پرورش همان شیوه و جهت حرکت مردم آن جامعه است و این وسعت تأثیرات، برنامهریزیهای دقیق و همه جانبه میطلبد که جامعه را به سمت شکوفایی و پویایی به پیش ببرد. از سوی دیگر رشد و توسعه آموزش و پرورش باعث یک نوع توسعه جهانی نیز میشود. به طوری که در کشورهای مختلف عامل سواد، باعث نزدیک شدن انسانها به یکدیگر میشود. سواد به طور کلی قشرها، گروهها و افراد را به هم نزدیکتر میکند و باعث جهانی شدنglobalization میشود. آموزش و پرورش، یک حرکت و تغییر است که افراد و گروهها را به هم نزدیک میکند و باعث رشد و توسعه جهانی میشود. جامعهشناسی و آموزش و پرورش پس از گسترش روزافزون آموزش و پرورش در سطح جهانی و مشاهده تأثیرات بسیار زیاد آن بر روی الگوهای رشد و توسعه جهانی و تأثیر همهجانبه بر روی مسائل اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، آموزش و… بسیاری از جامعهشناسان از میان مسائل و مباحث موجود اجتماعی، اهمیت بسیار زیادی به امر آموزش و پرورش رسمی دادند. از جمله این جامعهشناسان «امیل دورکیم»، چهره آشنای جامعهشناسی است که به امر مطالعه و پژوهش دقیق و عمیق بر روی فراگیریها و اقدامهای آموزشی و پرورشی پرداخته است. توجه جامعهشناسی به آموزش و پرورش که از اهمیت آموزش و پرورش در توسعه جهانی سرچشمه میگیرد، رشته علمی جدیدی با عنوان جامعهشناسی آموزش و پرورش که به مطالعه روابط متقابل جامعه و آموزش و پرورش میپردازد، به وجود آورده است. جامعهشناسان از اهمیت آموزش و پرورش در هدایت جامعه آگاهی دارند، ولی این آگاهی مختص جامعهشناسان جدید نیست. فلاسفه یونان باستان نیز به اهمیت تعلیم و تربیت در هدایت و شکوفایی و رشد یک جامعه واقف بودند و بر آن تأکید میورزیدند. چنانچه ارسطو میگوید: از آنجا که جامعه چون یک کل، هدفی یگانه دارد، روشن است که تربیت افراد آن نیز باید یکسان و همگانی باشد و نه خصوصی. آنجا که سخن بر سر سود و زیان همگان است، تربیت نیز باید همگانی باشد. زیرا هر شهروند باید بداند که تنها برای خود نیست بلکه جزیی است از جامعه و در پرداختن به جزء همواره باید کل را در نظر گرفت. مطالعهای هر چند مختصر در مسیر جوامع بشری، نشانگر این مطلب است که آموزش و پرورش همیشه در جوامع مختلف وجود داشته است، ولی در هر دوره، نوع، کمیّت و کیفیّت آن تغییر کرده است. آنچه امروزه با عنوان آموزش کلاسیک آموزشگاهی وجود دارد، در قرنهای گذشته وجود نداشته است. در قرنهای گذشته، آموزش به صورتهای مختلفی مثل آموزش از نسلی به نسل دیگر، یادگیری مهارتهای اجتماعی از بزرگان، آیینهای ورود به یک دوره جدید و… وجود داشته است، ولی در قرنهای اخیر با صنعتی شدن جوامع و حرکت به سوی رشد و توسعه، آموزش و پرورش کلاسیک آموزشگاهی مورد توجه بیشتری قرار گرفت. آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی اصطلاح نهاد به هر نوع اعتقاد، ارزش، مفهوم، سازمان یا به طور کلی هر پدیدهای که طی شرایط و فراگردهای تاریخی با مجموعهای از هدفها، کارکردها و کنشها مشخص شده است، اطلاق میشود. نهادها ویژگیهای خاصی دارند. در اینجا دو ویژگی نهاد آموزش و پرورش را که ارتباط نزدیکی با توسعه اجتماعی و اقتصادی دارد، مورد بررسی قرار میدهیم: الف: کارکردها: فلسفه وجودی هر نهاد، نیازی است که افراد به خدمات آن دارند و کارکردهای یک نهاد در واقع فلسفه وجود آن نهاد را تبیین میکنند. آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد اجتماعی وظایف و کارکردهایی دارد که در واقع همان آموزش و تخصص افراد جامعه است. یادآوری این نکته ضروری است که هر نهاد، مجموعهای از کارکردهای نهان نیز دارد که حتی ممکن است با هدفهای و کارکردهای اصلی نهاد در تضاد باشد. به طور مثال یکی از کارکردهای نهان و منفی آموزش و پرورش، دور نگهداشتن جوانان از بازار کار است. ب: روابط متقابل با نهادهای دیگر: نهادها در خلأ عمل نمیکنند. بلکه جزیی از کل جامعه و فرهنگ آن هستند و با دیگر نهادها روابط و کنشهای متقابل دارند. فهم یک نهاد، مستلزم مطالعه روابط آن با سایر اجزای جامعه و فرهنگ است. روابط متقابل آموزش و پرورش با سایر نهادها ضروری به نظر میرسد. روابط متقابل نهادهای اجتماعی، مستلزم هماهنگی میان کارکردهای گوناگون آنها است تا از این طریق بتوانند افراد جامعه را در جهت مقاصد مورد نظر تحت تأثیر قرار دهند. منابع: ۱ـ علاقه بند، علی: جامعهشناسی آموزش و پرورش (ویراست پنجم)، تهران، نشر روان، ۱۳۸۳. ۲ـ علاقهبند، علی: مقدمات مدیریت آموزش، ویراست پنجم، تهران، نشر روان، ۱۳۸۴. ۳ـ عسگریان، مصطفی، مدیریت اسلامی، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تربیت معلم، بهار ۱۳۷۰. ۴ـ نقیبزاده، میرعبدالحسین: نگاهی به فلسفه آموزش و پرورش، تهران، انتشارات طهوری، پاییز ۱۳۸۷. ۵ـ فصلنامه تعلیم و تربیت ـ سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزش وزارت آموزش و پرورش. ۶ـ گروه مشاوران یونسکو، (۱۳۷۰)، فرآیند برنامهریزی آموزشی، مترجم فریده مشایخ، انتشارات مدرسه. ۷ـ توفیق، ع.ا. (۱۳۷۶)، آموزش بزرگسالان به عنوان آموزشهای علمی، کاربردی و راهبردهای تحقق آن، فصلنامه آموزش بزرگسالان و نوآوری، موسسه بینالمللی روشهای آموزش بزرگسالان، سال دوم شماره ۲ و ۳ بهار و تابستان ۱۳۷۶. ۸ـ توسلی ع.غ (۱۳۷۳)، جامعیت مفهوم توسعه و روابط آن با فرهنگ، فرهنگ توسعه، مسلسل۳. شماره ۱۵. آذر و دی ۱۳۷۳. ص ۲۴ـ۲۳ ۹ـ شعاری نژاد. ع.ا. (۱۳۷۶)، فلسفه آموزش و پرورش. تهران: امیرکبیر.۲ ۱۰ـ صدری، ف، (۱۳۸۰) راههای گسترش مشارکت معلمان در سیاستگذاری مدیریت و برنامهریزی و فناوری آموزش و پرورش، اصفهان: اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان. page11 |