محمد رستمی – دبیر آموزش و پرورش شهرستان بروجرد
اگر هوا آلوده است، اگر وارونگی هوا مدارس را تعطیل کرده است، اگر نظام آموزشی ما ابتر است و دانش آموزان ما بعد از ۱۲ سال که در اختیار سیستم آموزشی قرار می گیرند عموماً از کوچک ترین مهارت های زندگی بی بهره هستند، اگر کنکور بلای جان آرامش دانش آموزان و خانواده ها شده است، اگر معلمان دلسرد و دانش آموزان بی انگیزه هستند، اگر فضای مدارس ما خشونت بار است، اگر انتخاب روسای سازمان ها و ادارات و حتی مدیران مدارس بستگی به میزان نزدیکی و دوری آن ها به کانون های قدرت در استان وشهر و نه توانایی های حرفه ای آن ها دارد، اگر اعتیاد و ناهنجاری های اخلاقی روز به روز بیشتر در مدارس ما دیده می شوند، اگر بسیاری از مدارس ما اجاره ای هستند و باید تخلیه شوند، اگر فضا و ساختمان بسیاری از مدارس مناسب کار آموزشی نیستند،اگر چندان خبری از کتابخانه های مفید و آزمایشگاه ها ی مجهز یا وسایل کمک آموزشی نوین نیست، اگر به درس تربیت بدنی در مدارس ما به عنوان زنگ تفریح و به درس زبان انگلیسی به عنوان اَکل مَیته و از سر ناچاری نگاه می شود، اگر خبری از گروه های آموزشی پر قدرت و تاثیر گذار نیست، اگر کلاس های بالای ۳۰ نفر و شلوغ کیفی کار آموزشی را به کار انضباطی تبدیل کرده و توان معلمان ما را گرفته و آن ها را فرسوده ساخته است، اگر حقوق معلمان حق التدریس به طور منظم پرداخت نمی شود، اگر بسیاری از معلمان و فرهنگیان بیش از سه سال است حق الزحمه خود را برای اضافه کار، تصحیح اوراق و مراقبت امتحانات نهایی و … دریافت نکرده اند، اگر علی رغم لاغر کردن و بی مایه کردن کتاب های درسی، حذف امتحانات نهایی و هماهنگ کشوری و وضع مقررات جدید برای تسهیل قبولی دانش آموزان هنوز افت تحصیلی بیداد می کند، اگر میانگین نمرات درسی به خصوص در درس های زبان خارجه و علوم پایه باعث شرمساری است، اگر در مدارس ما خبری از حضور حتی موقت روان شناس و مشاور خانواده، پزشک و …. نیست، اگر بسیاری از دانش آموزان به سوء تغذیه مبتلا هستند و از همان شیر آبکی این چند سال هم دیگر خبری نیست، و ده هامعضل و مشکل دیگر، نباید تقصر یا سرزنشی را متوجه افراد، گرو ها، و نهادها و سازمانهای زیر دانست :
– مردم شریف و عزیزی که حاضر نیستند حتی برای یک روز و حتی برای مسافت های کوتاه به جای استفاده از خود روهای شخصی از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند.
– خودروسازان محترمی که در بهشتِ رانت اتومبیل در ایران، با خیال راحت هر خودرویی را با کیفیت نازل و با بالاترین قیمت و کم ترین تعهدات تولید کرده و به چاه ویل و پر نشدنی اشان، پول سرازیر می کنند.
– وزارت ثروتمند نفت که سوخت های بی کیفیت تولید کرده یا از خارج وارد می کند.
– شهرداری ها و راهنمایی و رانندگی ها که عموماً دچار روز مرگی شده و همان طرح ضعیف و نصفه و نیمه زوج و فرد و محدودیت عبور و مرور را به فروش گذاشته تا درآمدی برای سازمان متبوع خود به دست آورند. البته برای آقا زاده های محترم و قشرهای مرفه هم که این پول ها، پول آدامس روزانه شان هم نیست، مشتری همیشگی این برچسب ها هستند.
– سازمان حفاظت محیط زیست که نه ابزاری برای مقابله با عوامل آلوده کننده محیط زیست دارد ونه میل و جراتش را.
– تمامی نهادها و سازمان های دولتی و غیر دولتی و ایضاً اکثریت مردم شریف و عزیز ایران که با اتحادی مثال زدنی و بی نظیر، کمر به نابودی محیط زیست، تولید زباله و نخاله، آلوده کردن آب و هوا، قطع درختان، تخریب جنگل ها، از بین بردن حریم رودخانه ها و کوه ها ، و امثال آن ها بسته اند.
– تمامی یا اکثریت قریب به اتفاق رسانه های جمعی به خصوص صدا و سیمای عزیز که به یاری بانک ها و مراکز و موسسات مالی و اقتصادی گردن کلفت از صبح تا شب، به صورت مستقیم و غیر مستقیم، استفاده از انواع و اقسام خودروهای شخصی را تبلیغ کرده و بر آتش ولع و حرص جامعه نفت می ریزند.
– دولتمردان و حاکمانی که نه در باطن و نه حتی در ظاهر به استقلال آموزش و پرورش ، از سیاست اعتقادی نداشته و به آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف حزبی، جناحی و ایدئولوژیک خود می نگرند. آن ها دانش آموزان و معلمان را ماشین تبلیغاتی خود می دانند و می خواهند؛ نه انسان های مستقل و آگاهی که باید آینده کشور را بسازند.
– وزارت آموزش و پرورش که با جثه نحیف خود باید باری عظیم را به دوش بکشد.هر کسی در هر جایی با حداقلی از قدرت و البته حداقلی از دانش لازم، به خود اجازه می دهد در باره کوچک ترین یا بزرگ ترین مسائل آموزشی اظهار نظر کرده و البته دخالت نماید. پس مقصر کیست؟ خوشبختانه یک سالی است که دولت محترم مقصر را پیدا کرده است: اول مهر. بله بازگشایی مدارس در اول مهر باعث و بانی تمامی این مشکلات است. اگر مدارس به جای اول مهر، اول شهریور بازگشایی شوند، تمامی این مشکلات بر طرف خواهند شد. توانمند سازی سیستم حمل و نقل عمومی و ایضاً بهبود کیفیت سوخت خود روها که هزینه بر است. با مافیای خودرو سازان هم که نمی شود در افتاد، فرهنگ عمومی ساخته و پرداخته خودمان را هم برای استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی را که دیگر نمی توانیم تغییر دهیم. به مصلحت و منفعت ما هم نیست که این آتش سوزان خرید و استفاده از خودروهای شخصی ،سرد شود. طبیعت و محیط زیستمان را هم که آن قدر نابود کرده ایم که امیدی به حل مشکلات زیست محیطی نیست. صدا و دعای مردممان هم برای وزیدن باد و باریدن باران و بارش برف شنیده نمی شود. پس دم دست ترین،
و ساده ترین راه حل که هزینه ای هم برایمان ندارد، تغییر تقویم آموزشی است. حالا چند سالی هم این را امتحان می کنیم. چه عیبی دارد؟ مگر این همه طرح در این کشور و در همین آموزش و پرورش اجرا شدند و بعد از چند سال اتلاف وقت و تحمیل هزینه های بسیار، دوباره لغو شدند چه اتفاقی افتاد؟ این یکی هم مانند بقیه. فوقش چند سال دیگر اجرای آن را متوقف می کنیم. کارِ کارشناسی و رضایت بدنه جامعه هم که البته محلی از اعراب ندارد. یک ماه یا دو هفته را هم در زمستان تعطیل می کنیم. دیگر چه می خواهند؟ برف و سرما هم که دیگر خبری نیست. خوش هم می گذرد.
بله دوستان. دیگر اول مهر بوی ماه مدرسه را نخواهد داد. دیگر اول مهر نیز در خاطراتمان رنگ خواهد باخت. ما حتی زمان را هم از ویژگی طبیعی اشان
خالی کرده ایم. مهر دیگر بوی باران لطیف پاییزی ، بوی برگ های زرد و سرخ ریخته شده بر کف خیابان، بوی معصومیت کودکانه و بوی کیف و کتاب تازه را نخواهد داد.
___________
↩️ کانال مقاله ها 👇