تعلیم و تربیت در عصر ناصری
رشد تعلیم و تربیت مدنی در گرو تأیید علمای دین و انحصار آنان بر چگونگی و میزان دست یابی به معرفت بود در بیشتر عصر ناصری دارالفنون یگانه مؤسسه غیر مذهبی دانشهای جدید بود از این استثنا که بگذریم در سراسر این دوره هیچ مدرسه ابتدایی متوسطه یا عالی جدید پیش از دهه آخر قرننوزدهم میلادی در ایران به وجود نیامد. ناصرالدین، برخلاف اصلاح طلبان مصر وعثمانی، حتی برای آوردن جزء ناچیزی از آموزش غربی به کشورش بی اشتیاق و همچنان دو دل باقی ماند. به دارالفنون که زاده فکر صدر اعظم مقتولش امیر کبیر بود مباهات میکرد، و گاهی به کلاسهای آنجا می رفت و پیشرفت شاگردان را زیر نظر میگرفت ، ولی در باطن با آن سر عناد داشت و هرگز حاضر نشد که خود تأسیسات مشابهی بسازد یا دیگران را به این امر تشویق کند شاه در حقیقت هیچ وقت کاملاً به اهمیت تعلیم و تربیت جدید همچون ابزاری برای پیشرفت مادی مملکت نبرد و نگرانی اش از مخاطرات ناشی از دانش مغرب زمین تا حد زیادی با نظریات محافظه کارانه علمای همزمانش میخواند آموزش و پرورش عمومی به شیوه غربی به نظرش دعوتی برای نوآوری و در نهایت زمینه دگر اندیشی و انقلاب سیاسی بود. قدغن ساختن مسافرت خارج مگر برای مأموریت سیاسی و دولتی رویه ای که کم و بیش در اواخر سلطنتش پیش گرفت، موجب شد که تعداد تحصیل کردگان فرنگ در دوایر دولتی در سطح بسیار پایین بماند و آن معدودی نیز که در فرنگ تحصیل کرده بودند غالباً به اشتغالاتی بی ارتباط به تخصص شان گمارده شدند. فارغ التحصیلان دارالفنون هم آن قدرنبودند که بتوانند زمام امور دولتی را از قبضهٔ دیوانیان قدیمی در بیاورند. لذا مفهوم تعلیم و تربیت برای اکثریت اهالی مملکت از مکتب و مدرسه سنتی فراتر نمی رفت در چهار دیواری مدرسه نیز علما تمامی عناصر دگراندیشی را که امکان بالقوه اصلاح نظام تحصیلاتی مَدرَسی قدیم را داشتند به عقب میراندند اصحاب حکمت و پیروان مکاتب صوفیه و شیخیه منزوی و یا به حوزه های درسی دور دست پراکنده شدند.
سلطه اصولیه در اشاعه علم اصول فقه در مدارس مطلق العنان باقی ماند. از مخالفت علمای شرع که بگذریم فقدان شگرف مؤسسات آموزش و پرورش به سبک نوین را دشوار بتوان به چیز دیگری جز نظریات شخصی شاه و چشم انداز محدود او در مورد مسئولیتهای دولت در امور عامه نسبت داد پافشاری او در انفاذ نظریات خود بیشک تا اندازه ای ناشی از قلت امکانات مالی حکومت قاجار هم بود، ولیکن درباره این امر نباید بیش از اندازه غلو کرد با وجود کم پولی مزمن حکومتِ قاجار، شاه قادر بود مخارج طرحهای مورد نظر خود از قبیل ارتباطات، قشون، عمران شهری و البته کاخ سازی را تأمین کند به علاوه مشاوران خواستار نوآوری در زمینه های آموزشی و قضایی نیز در پیرامون او کم نبودند. شاه به حرفهای اینان گوش میداد ولی نه آن چنان جداً که بخواهد بهدانها جامه عمل بپوشاند. درعوض جنبه هایی از علوم قدیمه را که اگر نه صد درصد به سلیقهٔ اصولیه ولی به ضرر آنها نیز نبود، تشویق میکرد حمایت او از حکما از جمله از ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه و طرف داری گه گاهی اش از حاجی میرزا کریم خان کرمانی، پیشوای شیخیه کرمان، دو نمونه از این خط مشی بود اشتیاق شاه به حفظ وضعیت موجود بیش از هر چیز علت این گونه ابراز تفقدهای موازنه ساز بود و در نتیجه نمی توانست موجد تحولی اساسی چون ایجاد مدارس جدید یا نظام قضایی باشد.
منبع :کتاب قبله عالم، عباس امانت، ص ۵۴۰ و ۵۴۱