خاطرات وتجربه های آموزشی
-
من از شهیدان پول نمی گیرم (خاطره)
شهلا شیخی مدیر دبستان مطهره-آموز و پرورش ناحیه ۲ کرمانشاه امان از وقتی که یکی از بچهها-آن هم درست موقع…
بیشتر بخوانید » -
خاطره: چند لقمه آب
صبح یکی از روزهای پاییزی،کنار پنجرهی دفتر ایستاده بودم و باران نیز نمنم شروع به باریدن کرده بود و بوی…
بیشتر بخوانید » -
خاطره هدیهی قسطی
فهیمه ترکمن این خاطرهای است از سالهای اول خدمت من در منطقهی محروم یکی از روستاهای شهریار. یکسال من در…
بیشتر بخوانید » -
یک خاطره: بیداری دل
عبدالرضا شیرکوند از همان دوران تحصیل در مراکز تربیت معلم به یاد دارم همیشه از اساتیدی که به امر حضور و…
بیشتر بخوانید » -
یک خاطره: کلاغ زندگی
آذر طهماسبی در حیاط محلی که من مشغول به کار هستم، چندین درخت کاج قدیمی وجود دارد که بر…
بیشتر بخوانید » -
یک خاطره: اغتنام فرصت
زهرا توسلی زمستان سال ۱۳۶۳ بود. در آن سال مدیر و آموزگار کلاس دوم ابتدایی بودم. یکی از روزها…
بیشتر بخوانید » -
یک خاطره : نفرینی که تبدیل به دعا شد
مریم السادات عرب / ناحیه ۳ مشهد مقدس … راستی چگونه است که چهره، حرکات و صدای برخی آموزگاران و…
بیشتر بخوانید » -
یک خاطره: آبدارچی مدرسه
ورود آقای قاصمی ممنوء! زینگ گ گ…گرومب گرومب… نگاهی به سقف لرزان انداختم و آهی از ته قفسهی سینه کشیدم…
بیشتر بخوانید » -
یک خاطره: من مدیون او هستم
لیلا مشایخ بخشی- مدیرمدرسه راهنمایی ایثار چالوس سال دوازدهم خدمتم بود. در مدرسه شبانهروزی تدریس میکردم. دانشآموزی از پشت…
بیشتر بخوانید » -
چند خاطره از مدیران
خاطرهای از یک مدیر (۱): تاخیر در حضور اوایل سالهای خدمتم بود. معلم فعالی داشتم که بعد از دو سال…
بیشتر بخوانید »